امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
من هنوز زنده ام (قسمت اول)
#1
ساعت ۹ صبحه و من هنوز به درخت ها خیره شدم. نمی دونم چرا نمی تونم ازشون دل بکنم در حالی که فقط از یه مشت پلاستیک و آهن ساخته شدن، خودم هم می دونم که نمی تونم تا ابد گذشته ام رو با خودم یدک بکشم ولی من به شدت بهش وابسته شدم و شاید نتونم بیخیالش بشم. اما چیزی که الان مهمه زندگی انسان هاست. زمین به شدت آلوده شده و نمی دونم قراره چه بلایی سرمون بیاد؟ چند وقت پیش دولت یک شرکت به نام Clear life رو تاسیس کرد تا هر جور شده یه راهی برای محافظت از انسان ها پیدا کنه، منم ۳۰ درصد از سهام اون رو خریدم و تا حالا کمک های زیادی کردم ولی متاسفانه اوضاع اون طوری که باید باشه نیست و وضعیت زمین هر روز داره بدتر و بدتر میشه.
ولی نمی دونم چرا امروز یه احساس خاص دارم؟ تا حالا این قدر به درخت ها خیره نشده بودم، نمی دونم چه چیزی در انتظارمه ولی بهتره که باهاش روبرو بشم. امیدوارم بتونم بالاخره به این کابوس لعنتی پایان بدم.
خب مثل اینکه همسر و دخترم هم بیدار شدن، بهتره برم پایین پیش اونا.
.
.
Damon از پله ها پایین رفته و به سمت آشپزخانه می رود.
.
.
Damon: صبح به خیر عزیزم.
ماریا: صبح به خیر... بازم به درخت ها خیره شده بودی؟
Damon: آره بازم یاد گذشته ها افتادم.
امیلی: سلام پدر.
Damon: سلام دخترم حالت چطوره؟
امیلی: ...
.
.
او بدون اینکه جوابی بدهد به اتاقش بر می گردد.
.
.
Damon: پس چرا جوابم رو نداد؟
ماریا: تو بیش از حد غرق کارهات شدی و اون از این موضوع ناراحته.
Damon: ولی اون دیگه بزرگ شده و ۱۸ سالشه باید یه سری چیز ها رو درک کنه.
ماریا: راستی صبحانه نمی خوری؟
Damon: خیلی اشتها ندارم، شاید بعداً یه چیزی خوردم.
.
.
ناگهان گوشی Damon زنگ میخورد.
.
.
Damon: الو؟
Darian: سلام رفیق چطوری؟
Damon: آه... خواهشاً منو با این اسم صدا نکن، حالا بگو ببینم چی میخوای؟
Darian: باید بگم ما امشب تو Clear life ترتیب یک جلسه محرمانه رو دادیم که تو هم باید توش حضور داشته باشی.
Damon: محرمانه؟ آخه چرا؟
Darian: امشب ساعت ۹ منتظرم.
Damon: قطع نکن... Darian?...  darian
ماریا: ببینم اتفاقی افتاده؟
Damon: نه، فقط یه جلسه ساده اس که قراره امشب برگزار بشه.
ماریا: مطمئنی که حالت خوبه؟
Damon: آره... کاملاً.
.
.
***ساعت ۹ شب، شرکت Clear life***
.
.
Damon ماشینش را کنار شرکت پارک می کند و پیاده می شود.
او دو نگهبان را می بیند که جلوی در شرکت ایستاده اند.
.
.
نگهبان: آقا، ممکنه کارت شناساییتون رو ببینم؟
Damon: البته... بفرمایید.
نگهبان: میتونید برید داخل، جلسه در طبقه آخر برگزار میشه.
.
.
Damon وارد شرکت میشود و به سمت آسانسور می رود.
او سوار آسانسور شده و به طبقه ۴۶ می رود.
وقتی از آسانسور خارج می شود Darian را می بیند که به سمت او می آید.
.
.
Darian: سلام رفیق، چطوری؟
Damon: بهت گفته بودم که منو این طوری صدا نکن، ما دیگه دوست نیستیم، همه چیز بین ما تموم شده.
Darian: این قدر سخت نگیر، بشین یه چیزی بخور.
Damon: فکر می کردم موضوع مهمی هست که یه جلسه محرمانه برگزار کردین ولی ظاهراً که اینجا جشن گرفتین!
Darian: بعد از این همه کار و تلاش برای نجات زمین بد نبود یه استراحتی به خودمون بدیم
Damon: بهتر نیست زودتر بری سر اصل مطلب؟
Darian: تند نرو، به موقعش همه چی رو میفهمی.
.
Darian: آقایون خواهش می کنم سکوت رو رعایت کنید، باید موضوع مهمی رو باهاتون در میان بزارم.
Darian: ما تا حالا تلاش های زیادی برای نجات زمین و انسان ها انجام دادیم که متاسفانه هیچ کدوم به نتیجه نرسید، اما امشب میخوام طرح جدیدی رو ارائه کنم.
راستش به نظر من جون اون انسان های ضعیف و بدرد نخور اونقدر ها هم ارزش نداره.
به نظرتون بهتر نیست ما که قدرت و ثروت بیشتری داریم جامعه رو کنترل کنیم؟
.
.
همه سخنان او را تایید می کنند اما Damon چیز هایی را که می شنود باور نمی کند.
.
.
 Darian: خب پس به نظرتون بهتر نیست جون اون انسان های ضعیف رو بگیریم تا زندگی برای خودمون راحت تر باشه؟
.
.
باز هم همه سخنان او را تایید می کنند که ناگهان Damon با داد و فریاد می گوید:
.
.
Damon: ولی این خلافه انسانیته، به چه قیمتی میخوای اون ها رو از سر راهت برداری؟ مگه اونا چه ضرری به شما ها رسوندن؟
.
.
Darian او را به کناری میکشد و می گوید: ببینم نکنه خاطرات گذشته رو فراموش کردی؟ نکنه بچگی هامون رو یادت رفته؟ هان؟ نکنه واقعاً یادت رفته که اون روز کنار اون رودخانه بهت چی گفتم؟
Darian دستش را روی شانه Damon می گذارد و می گوید: گوش کنDamon بهتره گذشته ها رو بریزی دور، این چیزیه که به نفع ماست.
.
.
Damon دست Darian را پس می زند و می گوید: ترجیح میدم جزو همونایی باشم که قراره نابودشون کنی.
.
.
Damon به سمت آسانسور می رود تا از شرکت خارج شود اما Darian می گوید: صبر کن.
Darian: خیلی سعی کردم که نظرت رو در مورد اعتقاداتت عوض کنم ولی از همون بچگی کله شق بودی.
.
.
باید خیلی وقت پیش از این بازی پرتت می کردم بیرون... (صدای شلیک) 

ادامه دارد...
S.I.T.M.D
پاسخ
#2
خیلی خوب بود زودتر ادامش بده  S0 (62)
[تصویر:  photo_2019_02_09_09_12_52.jpg]
پاسخ
#3
(08-23-2016, 12:18 PM)Dark Raider نوشته است: خیلی خوب بود زودتر ادامش بده  S0 (62)

سعی می کنم همین امروز قسمت بعدی رو بزارم
S.I.T.M.D
پاسخ
#4
سلام. راستش خیلی سریع داستان رو توضیح دادی! بهتر بود یکم کشش میدادی، همچنین اگر حجم داستان بهتر بود عالی میشد! ولی خب بازم خوب بود  S0 (62)
من بیشتر طرفدار داستان‌های ترسناک هستم. یکی از نویسنده‌هایی که خیلی دوسش دارم و تازه باهاش اشنا شدم آر . ال . استاین که واقعا داستان‌هاش عالیه..! بعد از تموم کردن این داستان یدونه ترسناکشم بنویس لطفا.  S0 (24) S0 (29)
یک تکته دیگه هم که باید بهش اشاره کنم نظم نداشتن داستان بود که کمی از جذابیتش کم کرد! بهتر بود یا تمامی اسم‌ها رو فارسی می‌نوشتی یا کلش رو انگلیسی! برای داستان اگر بتونی عکس درست کنی خیلی خوب میشه! من ایده رو قبلا با یه دوستی می‌خواستم پیاده سازی کنم که متاسفانه نشد! ولی خب اگر متوجه نشدی بزار کامل بگم: 
مثلا فکر کن الان به جایی از داستان رسیدی که یه زن و مرد دارن صحبت میکنن، می‌تونی از یه عکسی استفاده کنی که یه زن و یه مرد توش دارن صحبت میکنن! اینطوری به نظرم خیلی بهتر میشه هم نظم داستان و هم جذابیتش! بهت پیشنهاد میکنم داستان‌هایی قبلی که توی این تالار منتشر شدن رو بخونی!  S0 (24)
پاسخ
#5
(08-23-2016, 12:44 PM)The Future نوشته است:
سلام. راستش خیلی سریع داستان رو توضیح دادی! بهتر بود یکم کشش میدادی، همچنین اگر حجم داستان بهتر بود عالی میشد! ولی خب بازم خوب بود  S0 (62)
من بیشتر طرفدار داستان‌های ترسناک هستم. یکی از نویسنده‌هایی که خیلی دوسش دارم و تازه باهاش اشنا شدم آر . ال . استاین که واقعا داستان‌هاش عالیه..! بعد از تموم کردن این داستان یدونه ترسناکشم بنویس لطفا.  S0 (24) S0 (29)
یک تکته دیگه هم که باید بهش اشاره کنم نظم نداشتن داستان بود که کمی از جذابیتش کم کرد! بهتر بود یا تمامی اسم‌ها رو فارسی می‌نوشتی یا کلش رو انگلیسی! برای داستان اگر بتونی عکس درست کنی خیلی خوب میشه! من ایده رو قبلا با یه دوستی می‌خواستم پیاده سازی کنم که متاسفانه نشد! ولی خب اگر متوجه نشدی بزار کامل بگم: 
مثلا فکر کن الان به جایی از داستان رسیدی که یه زن و مرد دارن صحبت میکنن، می‌تونی از یه عکسی استفاده کنی که یه زن و یه مرد توش دارن صحبت میکنن! اینطوری به نظرم خیلی بهتر میشه هم نظم داستان و هم جذابیتش! بهت پیشنهاد میکنم داستان‌هایی قبلی که توی این تالار منتشر شدن رو بخونی!  S0 (24)

قبول دارم که داستان خیلی سریع پیش رفت ولی این اولین داستانی هست که دارم مینویسم و شاید یه ذره طول بکشه تا قلق کار دستم بیاد 
در مورد این ایده ای که دادی باید بگم قبلاً خودم هم بهش فکر کرده بودم و حتی میخواستم برای اینکه مخاطب هر چه بیشتر بتونه با داستان ارتباط برقرار کنه از موسیقی هم استفاده کنم ولی خب عملی کردنش یه خرده سخته.
بزار ببینم چیکار میتونم بکنم.ممنون از راهنمایی.
S.I.T.M.D
پاسخ
#6
(08-23-2016, 01:26 PM)alone gamer2 نوشته است:
(08-23-2016, 12:44 PM)The Future نوشته است:
سلام. راستش خیلی سریع داستان رو توضیح دادی! بهتر بود یکم کشش میدادی، همچنین اگر حجم داستان بهتر بود عالی میشد! ولی خب بازم خوب بود  S0 (62)
من بیشتر طرفدار داستان‌های ترسناک هستم. یکی از نویسنده‌هایی که خیلی دوسش دارم و تازه باهاش اشنا شدم آر . ال . استاین که واقعا داستان‌هاش عالیه..! بعد از تموم کردن این داستان یدونه ترسناکشم بنویس لطفا.  S0 (24) S0 (29)
یک تکته دیگه هم که باید بهش اشاره کنم نظم نداشتن داستان بود که کمی از جذابیتش کم کرد! بهتر بود یا تمامی اسم‌ها رو فارسی می‌نوشتی یا کلش رو انگلیسی! برای داستان اگر بتونی عکس درست کنی خیلی خوب میشه! من ایده رو قبلا با یه دوستی می‌خواستم پیاده سازی کنم که متاسفانه نشد! ولی خب اگر متوجه نشدی بزار کامل بگم: 
مثلا فکر کن الان به جایی از داستان رسیدی که یه زن و مرد دارن صحبت میکنن، می‌تونی از یه عکسی استفاده کنی که یه زن و یه مرد توش دارن صحبت میکنن! اینطوری به نظرم خیلی بهتر میشه هم نظم داستان و هم جذابیتش! بهت پیشنهاد میکنم داستان‌هایی قبلی که توی این تالار منتشر شدن رو بخونی!  S0 (24)

قبول دارم که داستان خیلی سریع پیش رفت ولی این اولین داستانی هست که دارم مینویسم و شاید یه ذره طول بکشه تا قلق کار دستم بیاد 
در مورد این ایده ای که دادی باید بگم قبلاً خودم هم بهش فکر کرده بودم و حتی میخواستم برای اینکه مخاطب هر چه بیشتر بتونه با داستان ارتباط برقرار کنه از موسیقی هم استفاده کنم ولی خب عملی کردنش یه خرده سخته.
بزار ببینم چیکار میتونم بکنم.ممنون از راهنمایی.

خب برای همه همینطوره تا قلق کار دستشون بیاد طول میکشه. موسیقی هم کار خوبی هست ولی اگر بخوای موسیقی بزاری روی متنت بهتره از یه شخصی که بتونه برات صحبت کنه کمک بگیری! من Lightninghero و Mr. Lord رو پیشنهاد میکنم! واقعا کار‌هاشون عالیه! یه نظر دیگه‌ای که من دارم اینه که بهتره وقتی که کامل داستانت تموم شد، ورژن صوتیش هم بدی بیرون! اینطوری خیلی بهتره!  S0 (24)
پاسخ
#7
ولی به نظر من داستان اصلا هم سریع  جلو نرفت ، بلکه میشه گفت حرفه ای هم بوده ، موقع خوندنش  هیچ کجای داستان خسته نشدم و هیچ قسمت اضافه و حوصله سر بری نداشت و اگه اولین بارته که مینویسی باید بگم کارت عالیه

اگر دقت کنید ، اکثر داستان ها و سریال ها و فیلم های ایرانی بیش از حد آبکی و دارای محتوای اضافه و بیهوده س.. طوری که مخاطب در ادامه رغبتی برای به پایان رسوندنش نداره
هر کس نظری داره ، شاید خیلی ها خوشش شون نیومده باشه ، ولی به نظرم این داستان تا به اینجا پیشرفت خوبی داشته . حتی میشه شبیه به فیلم نامه هم اونو خوند
پاسخ
#8
(08-23-2016, 03:02 PM)mohammad1692 نوشته است: ولی به نظر من داستان اصلا هم سریع  جلو نرفت ، بلکه میشه گفت حرفه ای هم بوده ، موقع خوندنش  هیچ کجای داستان خسته نشدم و هیچ قسمت اضافه و حوصله سر بری نداشت و اگه اولین بارته که مینویسی باید بگم کارت عالیه

اگر دقت کنید ، اکثر داستان ها و سریال ها و فیلم های ایرانی بیش از حد آبکی و دارای محتوای اضافه و بیهوده س.. طوری که مخاطب در ادامه رغبتی برای به پایان رسوندنش نداره
هر کس نظری داره ، شاید خیلی ها خوشش شون نیومده باشه ، ولی به نظرم این داستان تا به اینجا پیشرفت خوبی داشته . حتی میشه شبیه به فیلم نامه هم اونو خوند

خوشحالم که خوشتون اومده.
S.I.T.M.D
پاسخ
#9
فقط باید بگم عالی بود.ایولا داداش



But will not stop
I may never succeed










پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  من هنوز زنده ام (قسمت سوم) alone gamer2 2 1,931 09-05-2016, 09:48 PM
آخرین ارسال: alone gamer2
  من هنوز زنده ام (قسمت دوم) alone gamer2 2 2,217 08-27-2016, 01:37 AM
آخرین ارسال: Maziyar Hemmati
  من هنوز زنده ام (مقدمه ) alone gamer2 4 2,637 08-23-2016, 07:31 AM
آخرین ارسال: alone gamer2
  شیطان باز می گردد | قسمت دوم Geralt-Of-Rivia 7 2,912 04-14-2016, 11:51 PM
آخرین ارسال: Geralt-Of-Rivia
  شیطان باز می گردد | قسمت اول Geralt-Of-Rivia 11 3,940 04-08-2016, 02:52 PM
آخرین ارسال: Be the story

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان