(05-10-2016, 11:56 AM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ]این بازی به شکل فوق العاده ای پیش میره و اصلا خسته کننده نمیشه.
منتهی یک چیزی دلم رو زده و اونم سیستم پیش رویه. من ماموریت فرعی زیاد انجام میدم حالا چه Secondary چه Contract و لولم میره بالا همینطوری.
سر همین بعد که میرسم به ماموریت های اصلی، خیلی برام آبکی می شند! یعنی فقط داستانه و دیگه گیم پلی نیست. به هر چی یه شمشیر میزنی از بین میره.
مسلما هم میدونید که عمرا آدم بتونه از کشف نقاط مختلف نقشه، جایزه ها و ماموریت ها بگذره چون همه جذاب هستند. نمیخوام این همه محتویات هدر بره و همش بخش داستانی رو برم.
شماها هم با همچین وضعیتی روبرو میشدید؟
مسلما هرچی لول شما توی بازی بالاتر بره، ماموریتهای لول پایین آسونتر میشوند، ولی خودم الان که دارم روی درجهسختی Death March زیاد با این مساله روبرو نشدم! همه دشمنا (حتی لول پایین ها) هم هنوز چالش برانگیزه (حداقل برای لول 16 17). بهتره کمی درجه سختی بازی رو افزایش بدید، چون توی لولهای بالاتر بازی دسته کمی از سختی دارک سولز نداره!
(05-10-2016, 11:56 AM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ]شماها هم با همچین وضعیتی روبرو میشدید؟
دوستان اشاره کردند، این چیزی که شما می گی نقص و ایراد بازی نیست، می تونید مأموریت ها رو موقعی که سبز و یا مایل به قرمز هستند برید و نذارید مأموریتی اونقدر بمونه که سفید بشه
یا در نهایت روی درجه ی سخت تر بازی کنید
البته بگم اینکه موقعی که مأموریت های اصلی قرمز باشه و برید اصلاً خوب نیست من اون اوایل میرفتم پشیمون شدم از بس که اعصاب خرد کن بود، اگه لول شما از سختی مراحل اصلی بیشتر باشه بهتره در کل
Sent from my iPhone using Tapatalk
دیشب وارد Kear Morhan شدم و داشتم با Lambert ماموریت انجام میدادم. به قدری میخکوب محیط شدم که نزدیک بود از دره پرت شم
اولین باره چنین چیزی توی یه بازی سرم میاد!
اینطوری به خدا بازی میسازند ... واقعا حیرت انگیزه.
(تازه من روی رزولوشن خیلی پایین و low بازی میکنم)
(05-13-2016, 01:00 PM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ]دیشب وارد Kear Morhan شدم و داشتم با Lambert ماموریت انجام میدادم. به قدری میخکوب محیط شدم که نزدیک بود از دره پرت شم اولین باره چنین چیزی توی یه بازی سرم میاد!
اینطوری به خدا بازی میسازند ... واقعا حیرت انگیزه.
(تازه من روی رزولوشن خیلی پایین و low بازی میکنم)
تازه هنوز به قسمت فوقالعاده بازی از لحاظ محیط نرسیدید که اگه بخواید میتونم بهتون بگم کجاس
(05-13-2016, 01:21 PM)Kourosh Gamer S نوشته است: [ -> ] (05-13-2016, 01:00 PM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ]دیشب وارد Kear Morhan شدم و داشتم با Lambert ماموریت انجام میدادم. به قدری میخکوب محیط شدم که نزدیک بود از دره پرت شم اولین باره چنین چیزی توی یه بازی سرم میاد!
اینطوری به خدا بازی میسازند ... واقعا حیرت انگیزه.
(تازه من روی رزولوشن خیلی پایین و low بازی میکنم)
تازه هنوز به قسمت فوقالعاده بازی از لحاظ محیط نرسیدید که اگه بخواید میتونم بهتون بگم کجاس
کجاست؟
اگر اسپویل نیست بگو. همینطوری هم کل پایان بازی رو میدونم دیگه هر چی مونده تازگی داشته باشه حداقل
سرزمین الف ها رو میخوای بگی؟
------------
دوستان توی بازی یه هر از گاهی گرالت، قصاب Blaviken خطاب میشه و خیلی هم ظاهرا خوشش نمیاد از این صفت.
کسی میدونه دقیقا داستانش چیه؟ من یه نگاه به ویکی انداختم خیلی با جزئیات نگفته بود جز اینکه توی Blaviken یک سری راهزن رو میکشه. اینکه چرا چندشش میشه از این عبارت رو نمیدونم!
(05-17-2016, 06:43 PM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ] (05-13-2016, 01:21 PM)Kourosh Gamer S نوشته است: [ -> ] (05-13-2016, 01:00 PM)A.R.A.$.H نوشته است: [ -> ]دیشب وارد Kear Morhan شدم و داشتم با Lambert ماموریت انجام میدادم. به قدری میخکوب محیط شدم که نزدیک بود از دره پرت شم اولین باره چنین چیزی توی یه بازی سرم میاد!
اینطوری به خدا بازی میسازند ... واقعا حیرت انگیزه.
(تازه من روی رزولوشن خیلی پایین و low بازی میکنم)
تازه هنوز به قسمت فوقالعاده بازی از لحاظ محیط نرسیدید که اگه بخواید میتونم بهتون بگم کجاس
کجاست؟ اگر اسپویل نیست بگو. همینطوری هم کل پایان بازی رو میدونم دیگه هر چی مونده تازگی داشته باشه حداقل
سرزمین الف ها رو میخوای بگی؟
------------
دوستان توی بازی یه هر از گاهی گرالت، قصاب Blaviken خطاب میشه و خیلی هم ظاهرا خوشش نمیاد از این صفت.
کسی میدونه دقیقا داستانش چیه؟ من یه نگاه به ویکی انداختم خیلی با جزئیات نگفته بود جز اینکه توی Blaviken یک سری راهزن رو میکشه. اینکه چرا چندشش میشه از این عبارت رو نمیدونم!
خب داستان اون توی سری داستانهای ویچر هستش، خلاصه شدش اینه:
داستان درباره یک دختری به نام Renfri بود، که میخواست از شخصی به نام Stregobor که یک جادوگر بود انتقام بگیره. حالا چرا؟
خب این شخص جزو افرادی بود که سر یک اتفاق مقصر بودند، اتفاق این بود که این دختر توی یک رویداد نادر به اسم black sun به دنیا میومده و به اعتقاد افراد اون منطقه هرکی توی این موقع به دنیا بیاد طلسم شده میشند (Victim of the curse یکجوری میشه گفت طلسم به سمت اون دختر جذب میشه) پس برای همین باید مادرش وخودش رو توی جنگل بکشند، که مادرش میمیره و خودش زنده میمونه.
حالا Stregobor توی شهر Blaviken یک مخفی گاه ساخته ( برج جادویی!) و Renfri میدونسته که نمیتونه وارد مخفیگاهش بشه، برای همین مردم رو توی بازار جمع میکنه و برنامه میریزه تا همه اونهارو بکشه تا موقعی که جادوگر بیاد بیرون، اون موقعست که گرالت وارد کار میشه (شب قبلش با این دختر و گروهش بوده) و او و گروهش رو کامل میکشه (اگر اشتباه نکنم 8 نفر بودند)
نقلقول: بعد از یه سری اتفاقاتی که اسپویل نمیکنم، مجبور میشید با یه الف که در اصل همون یوما هست، به دنیاهای دیگه سفر کنید که واقعا عملکرد سیدیپراجکت رد در زمینه ساخت این محیطها فوقالعادهست.
دقیقا همین دیشب رفتم مرحلش رو و چقدر حیف که اقامت کوتاهی داریم
کویر، اون دشت سبز با گاز مسموم، دنیای نابود شده با White Frost و آخرش هم که سرزمین الف ها تو شب هستش و آوالاخ هم میگه معماری ما الف ها پیچیده تر از شما هستش
واقعا عالی بود.