Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا

نسخه‌ی کامل: خیابان 23
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
سلام دوستان این اولین پستم هست که یه داستانیه که خودم نوشتم از جایی هم کپی نکردم . نمیدونستم کجا بزارم بنابرین اینجا گذاشتم ممنون.

خیابان 23
چشمانش قرمز شده بود نفس زنان به سمت کمپ میدوید افتاب در حال غروب بود پایش به سنگی گیر کرد و پیکرش بر ومین سرد و مرده ی چمنزار افتاد درد شدیدی در پایش ایجاد شد برخاست و اینبار با سرعت کمتری شروع به دویدن کرد، اتش کمپ از بالای تپه دیده میشد، تصور اینکه اذوقه های دزدیده شده از خیابان 23 را به کمپ برساند خوشحالش میکرد ، چمنزار در تاریکی فرو رفت چشم های قرمز براق از تاریکی نگاهش میکردند ترس اعماق وجودش را گرفته بود کم کم به چادر های کمپ نزدیک میشد ، به کمپ رسید، آرام از بین سیم های خاردار رد شد و به داخل راه یافت ، چیزی را که میدید باور نمیکرد افراد کمپ به طرز وحشتناکی کشته شده بودند و خرخره هایشنان جویده شده بود ، دستش را به سمت کوله اش برد و چاقوی قدیمی اش را در دست گرفت قدم هایش موجب خش خش برگ های زمین میشد به سمت چادری رفت و داخل شد خون به دیواره های چادر پاشیده شده بود ، صدای نفس های یک حیوان یا... را در پشت سرش حس میکرد سر جایش خشکش زد ، ارام برگشت و ناگهان...

این داستان ادامه دارد... قسمت اول فصل اول
موضوعاتی که در یک انجمن گیم قرار میگیرند،باید با دنیای گیم مرتبط باشند. داستان نویسی نیز از این قاعده پیروی می کند.
بسته شد.