Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا

نسخه‌ی کامل: نفرین یا نعمت؟ مسئله این است/ نقد و بررسی عنوان Beyond: Two Souls
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
[تصویر:  82770328302487356265.jpg]

بسم الله الرحمن الرحیم
در این مقاله قصد داریم به بررسی عنوان جدید  استودیو ی کوانتیک دریم (Quantic Dream) و آقای دیوید کیج (David Cage) بپردازیم. این بازی اولین بار در کنفرانس E3 سال 2012 به همگان معرفی شد و بسیاری از گیمر ها را همان جا مجذوب خود کرد.اول از همه باید انگیزه ی دیوید کیج از ساخت این بازی را بگویم که واقعا هم شنیدنی است. دیوید کیج گفته است انگیزه ی او برای ساخت بازی باران شدید (Heavy Rain) تولد فرزندش بوده است وانگیزه ی او برای ساخت این بازی مرگ یکی از نزدیکانش بوده است.  این بازی توسط استودیوی بازی سازی کوانتیک دریم (Quantiq Dream) ساخته شده است و همانند اکثر عناوین انحصاری PS3 توسط سونی (SCE) منتشر شده است. یکی ازمواردی که به دیوید کیج برای بیان افکار و اهدافش در این بازی کمک کرد حضور بازیگران مطرحی هم چون Ellen Page – Williem Dafoe – Kadeem Hardison – Eric Winter بوده است که به خوبی وظیفه ی خود را انجام داده اند و توانسته اند هدف اصلی دیوید کیج که واقعی جلوه کردن و انتقال احساسات بوده است را محقق سازند. این بازی دومین اثر دیوید کیج در نسل هفتم است و تا کنون توانسته است گیمر های زیادی را به تجربه ی خودش وادار کند که البته بازی قبلی آقای دیوید کیج و استودیوی حرفه ایش یعنی باران شدید (Heavy Rain) هم در این موضوع بی تأثیر نبوده است. البته بعضی از طرفداران Heavy Rain عقیده داشتند که نسخه ی دوم این بازی باید ساخته شود ولی دیوید کیج علاقه ای به ساختن ادامه برای بازی هایش نداشته و ندارد زیرا او فکر می کند که ساختن ادامه بازی ها را بی کیفیت و به قول معروف آبکی می کند. این بازی در ابتدا با سر و صدا های زیادی معرفی شد ولی تا مدت ها خبری از این بازی نشد. سپس دیوید کیج همگان را با نمایش های بی نظیر این بازی حیرت زده کرد و بسیاری از گیمر ها که بازی قبلی این استودیو را انجام داده بودند و حتی کسانی را که شاهکار قبلی این استودیو را تجربه نکرده بودند را برای یک شاهکار بزرگ آماده کرد. همه فکر می کردند که این بازی قرار است تمامی ضعف های Heavy Rain که شامل عدم وجود یک مکانیک مناسب برای راه رفتن و به طور کلی گیم پلی کم تنوع بازی که فقط شامل دکمه زنی می شد را اصلاح کند و بازی با داستان، صداگذاری و گرافیک قوی به همراه یک گیم پلی متنوع و هیجان انگیز باشد که از اثر قبلی این استودیو موفق تر بشود. اما نتیجه ی این همه تلاش همین شد؟ متأسفانه این بازی با توجه به پیشرفت هایی که نسبت به Heavy Rain داشت و نکات مثبت متعدد دیگرش نتوانست به موفقیت های Heavy Rain برسد و حتی یک بازی متوسط هم نشد. این بازی علی رغم داشتن ایده های قوی نتوانست دل منتقدان و گیمر های قدیمی را به دست بیاورد و به همین دلیل هم نمرات پایینی را از سایت های معتبر دنیای گیم دریافت کرد. اما به نظر شما معیار خوب یا بد بودن یک بازی نمرات آن است یا سلیقه ی هر فرد؟ مسلما سلیقه ی هر فرد مهم تر است زیرا منتقدانی که این نمرات را به بازی داده اند هم خود به دلیل سلایق شخصیشان این کار را کرده اند پس به دلیل نمرات هرگز از تجربه کردن بازی نپرهیزید و خود آن را امتحان کنید. اکثر بازی هایی که دارای ایده های خلاق بوده اند در این حال و هوای بین نسلی نا دیده گرفته می شوند و معمولا نمرات خوبی را دریافت نمی کنند که به عنوان مثال می توان به عنوان Remember Me که سرشار از ایده های خلاق بود اشاره کرد که این بازی هم مورد توجه منتقدان و گیمر ها قرار نگرفت. این عقیده درست نیست که همه ی بازی ها باید سراسر هیجان باشند و فقط در آن ها تیراندازی کنید بلکه امروزه بازی های رایانه ای وسیله ای برای بیان اعتراضات و عقاید می باشند که شاید اکنون به نویسنده ها و بازی ساز های زبده ای مانند دیوید کیج توجه نشود، ولی در آینده همین ایده ها صنعت گیم را در دست می گیرند و آینده ی آن را می سازند. اگر از بی انصافی هایی که در حق این بازی شد بگذریم به نکات مثبت بازی می رسیم که اصلا هم کم نیستند. مثلا دیوید کیج در یکی از مصاحبه هایش اعلام کرده است که در این بازی هیچ گزینه ی Game Over وجود نخواهد داشت و شما در طول بازی هر تصمیمی بگیرید و هر کاری که انجام بدهید فقط سرنوشت شخصیت اصلی بازی یعنی جودی هلمز (Jodie Holmes) را تغییر خواهد داد؛ این آزادی عمل تا حدی می باشد که حتی اگر شما کاری کنید که جودی بمیرد باز هم بازی به پایان نخواهد رسید و شما در دنیای مردگان به ادامه ی بازی خواهید پرداخت. یکی از تفاوت های این بازی با بازی های دیگر هم در همین مورد می باشد که می خواهد دنیایی ناشناخته را به ما بشناساند. در ادامه به بررسی قسمت های مختلف این عنوان آخر نسلی می پردازیم.[تصویر:  jaquette-beyond-two-souls-playstation-3-...615106.jpg]
 شناسنامه ی بازی
نام بازی: ماوراء دو روح (Beyond: Two Souls)
استودیوی سازنده: کوانتیک دریم (Quantic Dream)
ناشر: SCE (Sony Computer Entertainment)
سبک بازی: اکشن ماجراجویی – درام تعاملی (Action – adventure – Interactive Drama)
تاریخ انتشار: 8 اکتبر در آمریکای شمالی، 9 اکتبر در استرالیا، 11 اکتبر در اروپا، 17 اکتبر در ژاپن
پلتفرم (ها): PS3
بازیگران اصلی: Ellen Page – Williem Dafoe - Kadeem Hardison - Eric Winter
شخصیت های اصلی: جودی هلمز – آیدن (Jodie Holmes - Aiden)
تهیه کننده (ها): Guillaume de Fondaumiere
نویسنده (ها): دیوید کیج (David Cage)
هنرمند (ها): François Baranger - Benoit Godde
آهنگ ساز (ها): Normand Corbeil - Lorne Balfe
مد بازی: تک نفره – چند نفره (Single Player – Multi Player)
نحوه ی عرضه ی بازی: فیزیکی (دیسک بلوری)[تصویر:  beyond-two-souls-cover-2013-hd-wallpapers-19047.jpg]

زندگی ماورائی، موجودات ماورائی - داستان
 شاید برای اکثر گیمر ها و مخصوصا هم کسانی که زیاد از زبان انگلیسی سر در نمی آورند، داستان بازی اصلا مهم نباشد و فقط به گیم پلی و گرافیک آن توجه کنند؛ اما باید بگویم که این عقیده ای نا درست است که بازی فقط برای پر کردن وقت است بلکه باید با بازی ها زندگی کرد و با داستان آن ها همراه شد تا بتوان لذت واقعی بازی کردن را چشید. پس خود را برای بازی با داستان قوی و پر جزئیات آماده کنید و ببینید که بازی های رایانه ای چه پتانسیلی برای رقابت با دیگر محصولات سرگرمی مانند فیلم های سینمایی دارند؛ البته این مسئله را فقط در مورد داستان این بازی می گویم زیرا که اگر دیگر قسمت های این بازی مانند گیم پلی هم در این بازی قوی تر بودند دیگر این بازی به شاهکاری مطلق و بی همتا تبدیل می شد که البته سبک خاص این بازی هم در نحوه ی روایت داستان آن تأثیر دارد و همین سبک خاص گیم پلی باعث تأثیر گذاری هر چه بیش تر داستان می شود. دیوید کیج (David Cage) ،نویسنده بازی،همیشه سعی دارد تا بازی هایش قوی ترین داستان ها را داشته باشند. در ابتدای بازی شما جودی هلمز (Jodie Holmes) یعنی شخصیت اصلی بازی را مشاهده می کنید که در سنین بزرگ سالی است اما چرا بازی از این زمان شروع می شود؟ زیرا شنیده بودیم که این بازی زندگی جودی هلمز را از سن هشت تا بیست و دو سالگی روایت می کند؛ در ابتدا شما پیش یکی از مأموران دولتی می باشید و او از شما می خواهد تا هر چه را که به یاد می آورید به زبان بیاورید که با توجه به کم حرف بودن جودی حرف کشیدن از او حتما باید کار بسیار سخت و طاقت فرسایی باشد. قبل از همه این اتفاقات شما جودی را از نمایی نزدیک مشاهده می کنید که سعی دارد تا گذشته اش را به یاد بیاورد؛ سپس شما مشاهده می کنید که پلیس ها آن جا را محاصره می کنند. ولی ناگهان تمام آن اتاق به هم می ریزد و جودی هم نا پدید می شود؛ دلیلش هم مشخص است! آیدن! پس از این اتفاقات شما به گذشته ی جودی باز می گردید و داستان به همین نحو روایت می شود که هر یک از اتفاقات به صورت یک مر حله در بازی گنجانده شده اند. شما در داستان این بازی می توانید شرایط مختلف زندگی را تجربه کنید و سرنوشت جودی هلمز را از 8 تا 22 سالگی دنبال کنید. تقریبا هر اتفاق بد و غم انگیزی که ممکن باشد در زندگی یک انسان پیش بیاید، در این بازی هم وجود دارد. در هنگامی که شما این بازی را انجام می دهید وقتی اتفاقاتی برای جودی، شخصیت اصلی بازی، می افتد شما احساس می کنید که آن اتفاق برای خودتان و در واقعیت افتاده است. حضور هنر پیشگان حرفه ای و خبره ای نظیر الن پیج (Ellen Page) و ویلیام دافوئه (Williem Dafoe) در این بازی هم باعث شده است تا داستان این بازی بهتر روایت شود و هم این که احساسات شخصیت های بازی بهتر و طبیعی تر به گیمر منتقل شود.[تصویر:  SHT_013_1378219156.jpg.jpg]

جولانگاه انتخاب ها – گیم پلی
گیم پلی این بازی نسبت به عنوان قبلی این استودیو یعنی باران شدید (Heavy Rain) دارای پیشرفت های خوبی بوده است ولی هنوز جای کار دارد. همانند HR گیم پلی بازی اکثر اوقات با دکمه زنی (Quick Time Event (QTE)) همراه است و شما با فشردن دکمه های مختلف باید کار های متفاوتی را انجام دهید. برخی از مواقع گزینه هایی در صفحه ظاهر می شوند که شما باید از میان آن ها یکی را انتخاب کنید که این موارد بیش تر در حرف زدن و ارتباط بر قرار کردن با دیگران کاربرد دارند که همین انتخاب ها هم آینده ی داستان بازی و در نتیجه مراحل بازی را رقم خواهد زد. مشکل حرکت شخصیت ها که در بازی قبلی این استودیو وجود داشت، در این بازی حل شده است و شما می توانید تنها با نگه داشتن جهت ها شخصیت خود را حرکت دهید. شما هم چنین می توانید در مواقع لازم میان جودی و آیدن سوییچ کنید و با دیگری به بازی بپردازید که این تعویض بین شخصیت ها در بعضی مواقع بحرانی، اجباری می باشد. اکثر مواقع شما کنترل جودی را بر عهده دارید و کار های مهم را در بازی با او انجام می دهید. در زمانی که کنترل آیدن را در دست می گیرید شما تنها توانایی انجام کار های محدودی را دارید که باعث می شود تا شما سعی کنید در مواقع غیر ضروری فقط کنترل جودی را بر عهده بگیرید. در بازی شما کار های متفاوتی را انجام می دهید ولی نحوه ی انجام آن ها یک سان می باشد و اکثرا با استفاده از آنالوگ (شکی) سمت راست صورت می گیرد. مبارزات بازی هم با استفاده از همین شیوه صورت می گیرد و در زمان مبارزات بازی حالت صحنه آهسته یا اسلو موشن به خود می گیرد و جهت هایی نمایش داده می شوند و شما باید با استفاده از آنالوگ سمت راست آن ها را انجام دهید که این شیوه ی مبارزه زیاد جذاب نیست و سازندگان می توانستند این بخش از بازی را مهیج تر طراحی کنند تا تنوع مبارزات بازی به دلیل کنترلر بد آن هدر نرود. در قسمتی از بازی شما می توانید برای فرار از دست پلیس ها به موتور سواری بپردازید که در فضای بارانی بازی بسیار لذت بخش است و با توجه به این که این مورد در طول بازی خیلی کم اتفاق می افتد سازندگان بر روی این بخش از بازی بسیار کار کرده اند و به همین دلیل هم بسیار لذت بخش می باشد. در بازی مینی گیم های مختلفی هم مانند گیتار زدن وجود دارد که نیاز به کمی سرعت عمل دارند. به طور کلی در مورد گیم پلی بازی توضیح زیادی نمی توان داد ولی اگر گیم پلی بازی کمی نو آوری داشت و از حالت دکمه زنی مطلق در می آمد می توانست این بازی را به رقیبی برای بازی های بزرگی نظیر GTA V  تبدیل کند که متأسفانه این اتفاق نیافتاد. 
[تصویر:  beyond-two-souls-wallpaper-free-desktop-...-19057.jpg]

دنیا زیباست – گرافیک
در ابتدا شایعاتی مبنی بر این که این بازی برای PS4 منتشر خواهد شد بر سر زبان ها بود ولی پس از مدتی توسط سازندگان و ناشر بازی مشخص شد که این بازی به صورت انحصاری برای کنسول نسل هفتمی سونی یعنی PS3 منتشر خواهد شد. اما مسئله ای که باعث شد طرفداران  خیالشان راجع به گرافیک بازی راحت شود، ساخته شدن این بازی با توجه به سخت افزار PS4 بود. در بازی شاهد مناظر زیبایی می باشیم که همه ی آن ها به بیان بهتر احساسات در بازی کمک می کنند. طراحی صورت ها هم خیلی خوب انجام شده است که دلیل آن هم استفاده از فناوری موشن کپچر (Motion - Capture) است که باعث می شود طراحی صورت ها طبیعی تر جلوه کند. هر یک از أشیائی که در بازی وجود دارند از جزئیات قابل قبولی برخوردار می باشند و مشخص است که بر روی هر یک از آن ها خیلی کار شده است. بافت ها (Texture) هم بسیار دقیق و پر جزئیات کار شده اند و کار سازندگان در این زمینه واقعا جای تحسین دارد. نور پردازی های بازی هم با توجه به اتمسفر تاریک بازی بسیار زیبا می باشند و در مواقعی که محیط های بازی روشن می باشند هم نور پردازی فوق العاده می باشد. سایه زنی ها هم به شدت طبیعی می باشند و سایه های بی کیفیت و یا لبه دار در بازی مشاهده نمی شود. محیط های مختلف بازی هم از تنوع خوبی برخوردار می باشند و هر کدام از آن ها هم بسیار به واقعیت نزدیک می باشند که از جمله ی آن ها می توان به صحرای داخل بازی اشاره کرد که در آن شن ها و دیگر اجزای بیابان به خوبی نمایش داده شده است. افت فریم که این روز ها از مشکلات مهم در بازی های رایانه ای به حساب می آید، در این بازی اصلا مشاهده نمی شود که از نقاط قوت این بازی هم به حساب می آید. کیفیت صحنه های سینماتیک که بخش اعظمی از روند بازی را تشکیل می دهند هم بسیار عالی می باشد که در حقیقت تفاوتی با لحظاتی که بازی در حالت In – Game است ندارند. فیزیک بازی هم بسیار خوب می باشد و به عنوان مثال، در صورتی که شخصیت شما به یکی از شخصیت های دیگر برخورد کند، آن شخصیت هم دچار حرکت می شود و به طور کل فیزیک بازی شباهت هایی به بازی Red Dead Redemption دارد. افکت های گرافیکی مختلف هم مانند آب، آتش و غیره هم بسیار زیبا و چشم نواز هستند. به طور کلی تیم گرافیکی استودیو ی کوانتیک دریم (Quantic Dream) جزء بهترین هاست و همیشه بهترین گرافیک ها را ارائه می دهد. هم چنین شما می توانید پس از به اتمام رساندن بازی به بخش Extras رفته و تریلر بازی نسل بعدی این استودیو، Dark Sorcer، را مشاهده نمایید که جلوه های گرافیکی نسل بعد را به رخ می کشد و با توجه به مصاحبه ی دیوید کیج این تریلر تنها با یک تیم هشت نفره آماده شده است بسیار زیبا می باشد.[تصویر:  Beyond-Two-Souls-Splash-Image.jpg]

آیدن، کمک – موسیقی و صداگذاری
در مبحث موسیقی ایراد گرفتن از آثار دیوید کیج کار بسیار مشکلی می باشد زیرا او و استودیو اش اهمیت موسیقی در بازی ها و مخصوصا سبک مخصوص خودشان را می دانند و همیشه در این مورد سنگ تمام می گذارند. موسیقی های بازی در تمامی لحظات قصد بیان بهتر داستان برای ما را دارد و سعی دارد تا محیط ها و احساسات را برای ما توصیف کند. موسیقی های پیش زمینه ی بازی هم در تمامی مراحل و لحظات متناسب با شرایط بازی تنظیم شده است و مثلا در صحنه های اکشن و مبارزات، موسیقی بازی با ریتمی تند دنبال می شود ولی در لحظات احساسی موسیقی گوش نوازی شما را با داستان بازی همراه می کند. کار آهنگ سازی این بازی در ابتدا بر عهده ی آقای Normand Corbeil بود و هم چنین آخرین پروژه اش هم بود زیرا در میان کار ساخت این بازی وی دار فانی را وداع گفت و قبل از انجام این بازی دنیای ماورا را مشاهده کرد. پس از درگذشت وی، آهنگ سازی این بازی به Lorne Balfe (آهنگ ساز بازی Assasins Creed 3) سپرده شد و در آگوست 2013 استاد هانس زیمر (Hans Zimmer) هم به تیم ساخت قطعات موسیقی بازی پیوست. صدا گذاری شخصیت های بازی هم توسط  بازیگران آن ها انجام شده است که در نتیجه باید در این زمینه انتظار اثری فرا تر از تصور را داشته باشید زیرا هر یک از بازیگران این بازی دارای سوابق درخشانی هستند که اکثر شما عزیزان هم آن ها را می شناسید.[تصویر:  cool-beyond-two-souls-cover-hd-wallpaper-19048.jpg]

کلام آخر
در پایان باید بگویم که این بازی یکی از بهترین بازی های این نسل می باشد که به دلیل سلایق منتقدان و گیمر های هارد کور (Hard Core) مورد توجه قرار نگرفت و در نتیجه نتوانست نمرات خوبی را هم به دست بیاورد. ولی نمرات یک بازی همیشه نشان دهنده ی خوب بودن یا بد بودن یک بازی نیست و شاید هر یک از شما عزیزان با انجام دادن این بازی به یکی از طرفداران آن تبدیل شوید. این بازی هم اکنون در سراسر جهان منتشر شده است و شما می توانید با مراجعه به مراکز مربوطه این بازی را تهیه کنید؛ اما... سعی کنید نسخه ی اصل (Original) این بازی را تهیه کنید تا زحمات سازندگان این بازی را بی ارزش تلقی نکرده باشید. در کل باید گفت که همه ی ایده های خوب نتیجه های خوبی را به وجود نمی آورند و این بازی هم یکی از همان ایده های خوب است.
نکات مثبت: داستان پیچیده و درگیر کننده و با جزئیات فراوان – شخصیت پردازی قوی – پیشرفت های جزئی در گیم پلی – گرافیک خیره کننده و نزدیک به گرافیک بازی های نسل بعدی – موسیقی های عالی و متناسب با شرایط – صداگذاری خوب شخصیت ها – تعداد زیاد مراحل – پایان های زیاد و متنوع – به دست گرفتن سرنوشت شخصیت اصلی – داشتن ده ساعت گیم پلی مفید – داشتن راهنما ی دیجیتال
نکات منفی: گیم پلی کم تنوع – جذاب نبودن برخی مراحل – عدم وجود بخش چند نفره ی آنلاین
نمرات بازی
داستان: 10 از 10
گیم پلی: 8 از 10
گرافیک: 10 از 10
صداگذاری: 10 از 10
نمره کل: 5/9 از 10
نویسنده: حسین فریدنصر
سخن نویسنده: در این مقاله سعی در خلاصه نویسی شده است و به دلیل این که این بازی بیش تر بر روی داستان خود مانور داده است این مقاله کمی کوتاه شده است.
 
تازه به اهمیت یادداشت گذاشتن پی بردم اینو یادداشت نزاشتم 100 بازدیدم نداشت نقد بعدیرو یادداشت گذاشتم از این رو به اون رو شد.
ممنون از این که داستانو اسپویل نکردی.[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]چون خیلی ها مثل من هنوز به این بازی نرسیدند.[img]images/smi/s0 (24).gif[/img]
راجب نقدم  به همه 10-10 دادی(به جز گیم پلی) بعد به نمره ی کل 5/9-10 دادی.کمی نمره ی کمی هست.ولی باز ممنون.[img]images/smi/s0 (74).gif[/img][img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
حساب کن میانگین بگیر ببین چند میشه
میشه 9/5(نه و نیم) شما زدی 5/9(پنجو نیم)
خب نه و نیمه دیگه شاید یه کاری کردی که ممیزا تو کامپیوترت اونجوری نمایش داده میشه شایدم مشکل از منه ولی چیزی که من میبینم 5/9 هستش