+- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com)
+-- انجمن: انجمن های عمومی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C)
+--- انجمن: داستان نویسی| Game's Story (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-Game-s-Story)
+--- موضوع: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) (/Thread-%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B4%D8%B4%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%D8%B1)
صفحه‌ها:
1
2
پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - hossein225 - 08-23-2015
به نام خدا
پورتال به جهان دیگر
قسمت ششم(قسمت اخر)
اتاق خاموش بود.صدای باز شدن یک در میامد.صدای قدم زدن یک فرد غول پیکر قدماش مقداری زمین رو میلرزوند
صدای داریوس پخش شد
داریوس:خب انتخابتون رو کردید حالا ابر ویرای من(همون فرد غول پیکر)سره کسی که انتخاب شده رو از تنش جدا میکنه و بعد از اون چهارتا چراغ سه چراغ روشن میشه و چراغ فردی که مرده خاموش میشه
ابر ویرا اماده ی زدن سره بیگ باس
گرالت خیلی دوست داره که ببینه اون ابر ویرا(ابر ویرا ها پوست ابی رنگ دارند شکمی بزرگ و یک شمشیر دراز فیروزه ای رنگ هم دارن) چه شکلیه ولی خاموشی اتاق اجازه این کار رو به اون نمیده
ابر ویرا سره بیگ باس رو میزنه و خون اون رو صورت گرالت میپاچه و گرالت صدای افتادن سر رو میشنوه
داریوس:گرالت برو سره جایه اولت
گرالت چند قدم به عقب میره
سه چراغ روشن میشه
گرالت میبینه که یه چراغ روی بتمن افتاده و یه چراغ رو یه نایتوینگ و یه چراغ روی بیگ باس و چراغ خاموش برای اسنایپر ولفه
گرالت شوکه میشه
بیگ باس:اسنایپر ولف مرد.نهههههههه(فریاد)
داریوس:ها ها ها واقعا فکر کردید من این اجازه رو بهتون میدم خودتون انتخاب کنید که کی بمیره
بیگ باس:مرگ من بیشتر از اون به دردت میخورد چرا من رو نکشتی؟
داریوس:نقطه ضعف شما عزیزانتونن تو الان حتی از اسنایپر ولف هم ضعیف تری
من همه ی شمارو ضعیف میکنم
ابر ویرا نایتوینگ رو بکش
بتمن:نه اینکارو نمیکنی
نایتوینگ:هی بتمن حرفی نداری که به جیسون بگم
بتمن:نه من نمیزارم تو رو هم مثل جیسون از دست بدم
بتمن تقلا میکنه که دستاشو باز کنه ولی نمیتونه
ابر ویرا اماده ی این میشه که سره نایتوینگ رو بزنه
میخواد شمشیرشو بیاره جلو که ناگهان گرالت میدوه به سمتش ولی ابر میرا اونو هول میده به عقب و در همین لحظه بتمن خودش رو تاب میده و جفت پا میزنه تو سینه ی ابر ویرا
بیگ باس هم تاب میخوره و پاشو میندازه دور گردن ابر ویرا تا گردنشو بشکونه ولی ابر ویرا نمیزاره و میخواد پای بیگ باس رو قطع کنه که گرالت با لگد میزنه به قسمت حساسی از دستش و شمشیر از دستش میافته
گرالت سریع شمشیر رو برمیداره و فرو میکنه درون شکمه ابر ویرا
بعد از کشتن ابر ویرا گرالت زنجیر هایی رو که باهاشون دست بیگ باس و بتمن و نایتوینگ رو بسته بودن میبره و اونا رو ازاد میکنه و اونا هم از گرالت تشکر میکنن
گرالت:خب حالا بهتره برسیم به موضوع من ین و سیری کجان؟
صدا دوباره پخش میشه
داریوس:اوه گرالت ممنون از یاد وریت کم کم داشت یادم میرفت
گرالت:چی یادت میرفت؟
داریوس:الان متوجه میشی
از سقف یه دریچه باز میشه و یه سره از اون به پایین میافته
صورت اون سره معلومه نیست و صورت به سمت زمین و گرالت فقط موهاشو میتونه ببینه ولی گرالت ازرنگ مو تشخیص میده که کیه و فریادی بلند میکشه
رنگ موهای سره جدا شده از بدن سفیده
ینی رنگ موهای سیری
گرالت:داریوس قسم میخورم که با دست های خودم میکشمت
داریوس:نه تو نمیتونی
بیگ باس:نقطه ضعف تو غرورته
داریوس بلند میخنده و صدا قطع میشه
بتمن دستش رو رو شونه های گرالت میزاره و میگه
بتمن:متاسفم
گرالت:نباش چون تقصییره تو نیس همش تقصیره اون داریوس
گرالت بلند میشه و به سمت در میره و میگه
گرالت:بیاید از این جهنم فرار کنیم
اونا از اتاق خارج میشن و میبین یه تابلو داره سمت چپ رو نشون میده و روش نوشته زندان
گرالت:شاید ین تو زندانه
بتمن:شاید
اونا به سمت زندان میرن و دمه زندان تعدادی ویرا ویک ابر ویرا بهشون حمله میکنن
اونا اصلا حال جنگیدن ندارن و به زور با کمک اون شمشیر اونا رو میکشن
صدای داریوس پخش میشه
داریوس:دیدید چقد ضعیف شدید بتمن هم به زودی ضعیف میشه اگه بفهمه که تو گاتهام رابین رو از وسط نصف کردن
بتمن شوکه میشه و یه قطره اشک اروم از چشاش سر میخوره
و اون سریع اشکشو پاک میکنه
داریوس:سلامتو به جیسون تاد میرسونه ها ها ها
حالا دیگه همه از داریوس کینه دارن
گرالت:هی بتمن ناراحت نباش ما باید از اینجا فرار کنیم
بتمن خودشو محکم میکنه و سریع میدوه به سمت زندان بقیه هم دنبال اون میرن
و بالاخره ین رو تو زندان پیدا میکنن وبا اون شمشیر در رو به زور باز میکنن
گرالت:ین
ین:گرالت سیری کجاس؟
گرالت:متاسفم
ین:نه نه نه نه
گرالت:ما باید فرار کنیم بهتره ناراحت نباشی
اونا میرن به سمت اتاقی که ازش به زندان رفتن و دوباره صدای داریوس پخش میشه:هی حالا دیگه وقتشه همتون رو با هم به درک واصل کنم بیاید به سمت راست تخت پادشاهی من اونجاست و من هم روش نشستم و منتظرتونم
اونا میرن سمته راست
بتمن:هی بچه ها خودتون رو اماده کنید مطمعنم که مبارزه سختیه
بقیه هم با سر اون رو تایید میکنن
بالاخره داریوس رو از نزدیک میبینن
داریوس پوست ابی داره و لباس سیاه ب تن کرده و و تاجی زیبا رو سرشه
داریوس:سلام بچه ها اومدید اینجا که بمیرید درسته؟
ین و گرالت و بتمن ونایتوینگ وبیگ باس وارد این اتاق شدن ولی هیچکدوم خارج نمیشن
سربازا حالا
50 تا ویرا وارد اتاق میشن و به اونا حمله میکنن
گرالت سره یکشون رو با شمشیر میزنه و شمشیر رو پرت میکنه به سمت بتمن و حالا نوبت بتمن که با اون شمشیر کار کنه
اونا با هر سختی که شده ویرا ها رو میکشن
داریوس خودش پا میشه و میگه
داریوس:مثل اینکه کشتن شما بر عهده ی خودمه
داریوس پا میشه و زره ی سیاه رنگ خودش رو میپوشه و یه شمشیر سبز که از زمرد هست رو بمیداره ومیگه
داریوس:خب حالا کی میخواد اول بمیره
بتمن جلو میره
داریوس:چرا که نه
بتمن شمشیر فیروزه ای رو میداره و به جنگ با داریوس میره
گرالت به نایتوینگ میگه
گرالت:وقتی که جنگشون سخت شد و حواس داریوس نبود برو اون اتاق رو بگرد
نایتوینگ هم با سر میگه باشه
بتمن حمله میکنه به سمت داریوس ولی داریوس جاخالی میده و شمشیر رو میزاره رو کمر بتمن و میگه
داریوس:اشتباه
بتمن سریع میچرخه تا شمشیر از کمرش بیاد کنار و میپرا بالا تا شمشیر رو بکنه تو گردن داریوس ولی اون خودشو کنار میکشه و بتمن میافته رو زمین
گرالت:داریوس روش اون وره نایتوینگ الان وقتشه
نایتوینگ سریع میره داخل اتاق
داریوس با لگد بتمن رو میزنه
ولی بتمن یه لحظه پای داریوس رو میگیره و اون رو میپیچون اون میافته زمین در هیمن لحظه بیگ باس با سرعت میره به سمت شمشیر داریوس و اون شمشیر رو از دستش میگیره و همزمان با بتمن شمشیراشونو فرو میکنن تو شکم داریوس و داریوس در حال جون دادن میگه
داریوس:بعد از مرگ من تمام ویرا ها میمیرن
گرالت سریع میره و شمشیر رو برمیداره و فرو میکنه تو چشم داریوس و میگه
گرالت:بهت گفتم با دست های خود میکشمت
نایتوینگ هی اینجارو ببینید
تو اتاق درون یه برگ نوشته:بعد از مرگ داریوس تمامه ویرا ها میمیرن و پورتال هایی که شما ازشون بیرون امدید باز میشن ولی هر کی باید به پورتال که ازش بیرون اومده بره تا بتونه از این شبیه ساز فرار کنه و فقط یه نفر از اون چن نفری که از پورتال بیرون اومدن میدونه که پورتالشون کجاس
شبیه ساز 1 ساعت بعد از مرگ داریوس منفجر میشه
صدایی شروع به شمارش معکوس میکنه
58 دقیقه و 35 ثانیه
بتمن:ما پورتالمون شمال بود
گرالت:پورتال ما هم جنوب بود
بیگ باس:من نمیدونم از کدوم پورتال اومدم اسنایپر ولف میدونست
گرالت:نه نه
بتمن تو فکر فرو میره
بتمن:ببینید پورتال ما سمت شمال و واسه گرالت سمت جنوبه شاید تو مرکزی
شمارش معکوس 56 دقیقه و 35 ثاینه
نایتوینگ:وقت نداریم
بتمن:برو به سمت مرکز
بیگ باس:باشه
قلعه در حال خراب شدنه
اونا به سرعت از قلعه بیرون میان و میدون به سمت پورتالشون
گرالت:هی بچه ها خداحافظ
بن:هی الان وقت خداحافظی نیست وقت نداریم گرالت
گرالت و ین به سمت جنوب میرن
قلعه در اصل مرکزی ترین بخش شبیه سازه
بیگ باس:هی مرکز اینجاس
بتمن: برو به شرق و اگه نبود برو به غرب ولی بدون...
در هیمن لحظه بود که چن تا درخت ارتباط بین بتمن و بیگ باس رو قطع میکنن و صدا هم رد نمیشه
نایتوینگ:بتمن بیا بریم شبیه ساز داره خراب میشه
اونا به شمال میدون
بتمن به بالای کوهی که پورتاشون اونجا بود میرسه
شمارش معکوس 4 دقیقه و 35 ثانیه
گرالت و ین درون پورتالش میپرن و با موفقیت به نویگرد میرسن
بتمن ازا ونجا میبینه که بیگ باس داره میپره به سمت پورتال شرقی ولی نمیوتنه بره داخلش
شمارش معکسوس 2 دقیقه و 35 ثانیه
بیگ باس میفهمه که داره میمیره و سره جاش وایمیسه و چشماشو میبینده و روی زانوهاش میشینه
نایتوینگ:بتمن بیا
نایتوینگ دست بتمن رو میگیره و با هم از پورتال خارج میشن و به بیرون از شبیه ساز در گاتهام پرت میشن
و بلافاصله بعد پرت شدن پورتال نابود میشه و بیگ باس در شبیه ساز نابود میشه
ولی بتمن میبینه که رابین زندس و داره با ارخام نایت میجنگه
بتمن رو به نایتوینگ میخنده و میگه
بتمن:روز از نو روزی از نو
نایتوینگ هم میخنده و ان دو با هم به سراع ارخام نایت میرن
پایان قسمت ششم
خیلی ممنون که داستان من رو خوندید
نتیجه:داریوس بخاطرغرورش نابود شد ولی اگه غرور نداشت میتونست خیلی راحت بتمن و بقیه رو بکشه
منتظر داستان های بعدی من باشید
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - Steve McQueen - 08-23-2015
هنوز نخوندم ولی عکس نداشت و اینکه فونتش هم کمی بزرگ بود
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - AMIR_PC - 08-23-2015
حدس میزدم آخرش بیگ باس بمیره و درست هم حدس زدم،
واقعا سر این یکی گل کاشتی، چند تا غلط املایی هم وجود داشت
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - hossein225 - 08-23-2015
(08-23-2015, 05:38 PM)ALI-UNCHARTED 4 نوشته است: هنوز نخوندم ولی عکس نداشت و اینکه فونتش هم کمی بزرگ بود
اصلا فونت کوچیک نمیتونم کارکنم
.gif "S0 (45)")
یه جوری میشم با فونت کوچیک
عکس نیاز نیست محیط تو متن توصیف کردم ولی دیگه تموم شد دیگه نمیشه بگم قسمت عکس میزارم
(08-23-2015, 05:39 PM)AMIR_PC نوشته است: حدس میزدم آخرش بیگ باس بمیره و درست هم حدس زدم،
واقعا سر این یکی گل کاشتی، چند تا غلط املایی هم وجود داشت
ممنون
میخواستم غلط املایی هاش رو پیدا و درست کنم ولی چون نوشتنش خیلی طول کشید دیگه خیلی خسته شدم نشد یه بار دیگهبخونم درستشون کنم
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - Geralt-Of-Rivia - 08-23-2015
ممنون
داستانت هم طولانی بود و هم خوب بود
فقط یه مقدار غلط املایی داشت که اشکال نداره
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - Big Killer - 08-23-2015
بیچاره اسنایپر و بیگ باس :(
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - hossein225 - 08-23-2015
(08-23-2015, 05:44 PM)last of amir نوشته است: ممنون
داستانت هم طولانی بود و هم خوب بود
فقط یه مقدار غلط املایی داشت که اشکال نداره
خیلی ممنون
اره غلط املایی هاشو میخواستم درست کنم که نشد
(08-23-2015, 05:45 PM)AAROnN7 نوشته است: بیچاره اسنایپر و بیگ باس :(
خیلی فکرکردم ببینم زنده بمونن یا بمیرن ولی گفتم با مرگشون داستان قسنگ تر میشه و عین پایان بیشتر فیلم ها همه چی واسه همه به خوبی و خوشی تموم نشه :D
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - Marshall Bruce Mathers - 08-23-2015
حسین فکر نمیکنی قانون بتمن رو زیر پا گذاشتی ؟
ولی خیلی خوب بود
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - hossein225 - 08-23-2015
(08-23-2015, 05:49 PM)ali-222 نوشته است: حسین فکر نمیکنی قانون بتمن رو زیر پا گذاشتی ؟
ولی خیلی خوب بود
چه قانونی؟
خیلی ممنون
RE: پورتال به جهان دیگر قسمت ششم(قسمت اخر) - Venom snake - 08-23-2015
خوب بود ولی در مورد بتمن باید بگم که کسی رو نمیکشه.
سیری هم باید نسلش ادامه پیدا کنه ولی تو داستان کشتیش!