![]() |
پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - نسخهی قابل چاپ +- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com) +-- انجمن: انجمن های عمومی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C) +--- انجمن: داستان نویسی| Game's Story (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-Game-s-Story) +--- موضوع: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) (/Thread-%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%AA%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B5%D9%84-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%AE%D8%B1) صفحهها:
1
2
|
پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - hossein225 - 09-08-2015 به نام خدا پورتال به جهان دیگر فصل دوم l قسمت سوم (قسمت اخر) سخن نویسنده:سلام.من با چند تا از دوستام مشورت کردم که داستان رو کنسل کنم بخاطر اینکه نظرش کمه و همینطور بازدیدش(اگه داستان خوبی بود هم نظرش بالا بود هم بازدیدش بخاطرهمین گفتم چرا الکی وقت بزارم وقتی داستان قشنگی نیست)ولی دوستام گفتن که کنسلش نکنم بلکه سریعتر تمومش کنم.
شروع داستان:
بتمن به اون فرد خیره شده بود که ناگهان گرالت میافته روش.(تو قسمت قبلی گفتم که بتمن کنار پورتال گرالت بود)
بتمن شوکه میشه که چرا گرالت اینجاست
بتمن:تو اینجا چیکار میکنی؟
گرالت:ما دیدیم که پورتال دوباره درست شده بخاطر همین گفتیم که شاید بتونیم سیری رو نجات بدیم
حالا نوبت منه تو اینجا چیکار میکنی؟
بتمن:دیدم که سه نفر تو این پورتالن ولی اونجوری که من یادمه سه سال پیش همه مردن
اولش کنجکاو بودم که ببینم ولی الان دوتا دلیل دیگه دارم
نجات گاتهام از شر این پورتال و نجات بیگ باس اگه زنده باشه
گرالت:خب بیا سریعتر بریم ببینیم چه خبره
اون ها به سمت اون سه نفر میرن
اون سه نفر نزدیکه قلعه ی ابی رنگ داریوس هستند البته قلعه مثل سه سال پیش نیست و تقریبا خراب شده
اون ها سینه خیز به سمت سنگ میرن تا کسی نبینتشون
به اون سنگ میرسن و پشتش قایم میشن
بتمن:من میرم جلو تر و اگه مشکلی نبود علامت میدم که بیاین
اون ها هم قبول میکنند
بتمن اروم میره جلو اون سه فرد پشتشون به بتمن و بتمن نمیتونه بفهمه اونا کین
ولی یکیشون یه فرقی با بقیه داره
اون پوستش ابیه
بتمن میفهمه که اون داریوس
بتمن با خودش میگه
بتمن:نه این امکان نداره من و بیگ باس اون رو کشتیم
داریوس پشتش به بتمنه ولی ناگهان میگه
داریوس:بیا بیرون بروس من دیگه اون قدرت قبل رو ندارم که واست خطرناک باشم
بتمن:هی ساکت شو تو همین الان به همه گفتی من واقعا کی هستم
داریوس:دیگه مهم نیست بتمن ... دیگه مهم نیست
همه اینجا قابل اعتمادن
راستی میدونی این دوتا کین؟
تو هیمن لحظه گرالت و ین و تریس از پشت سنگ بیرون میان
اون دو فرد برمیگردن
بتمن:نه چطور ممکنه؟
داریوس میخنده
گرالت گریش میگیره
داریوس:مرد ها گریه نمیکنند گرالت حتی وقتی که دخترشون که از مرگ برگشته رو ببینن
بله گرالت سیری رو دید و اون یکی فرد که یک چشم کور داشت بیگ باس بود
بتمن:چرا داری اینارو به ما نشون میدی؟
داریوس:چون میخوام اذیتتون کنم
بتمن:چی میگی ... تو با نشون دادن دوستامون که از مرگ برگشتن میخوای اذیتمون کنی
داریوس:اونا زنده هستن ولی از نگاه من
بتمن:درباره چی حرف میزنی؟
داریوس:احمقا اونا از من اطاعت میکنن
گرالت:عین ادم توضیح بده که بفهمیم قضیه چیه
داریوس:باشه فقط گوش کنید
سه سال پیش وقتی شما از شبیه ساز بیرون رفتید همه مردن ولی من یه انگشتر جادویی داشتم انگشتری که میتونست افرادی رو که جنازشون تو شبیه ساز رو زنده کنه و هر کاری به نفع من باشه انجام بده
بله مکس پین.سیری.بیگ باس.اسنایپر ولف زنده شدن
برای زنده شدن من باید جون دوتا ادم میومد توبدن من
و کسایی که من میخواستم جونشون بیاد تو بدن من مکس و اسنایپر ولف بودند
و دیگه بیشتر از این توضیح بهتون نمیدم
بروس سه سال پیش چند بار میخواستی به جیسون تاد سلام بدی الان میتونی
بکشیدشون
سیری و بیگ باس از حالت معمولی در اومده بودند و به سمت بتمن و گرالت و ین و تریس حمله کردند بتمن و گرالت جلوی اون ها وایسادن ومبارزه کردن درهمین زمان ین یه فکری سرش زد
که انگشتر رو از دسته داریوس بیرون بیاره و سپس گردنش رو بشکونه
این موضوع رو به تریس میگه و با هم میرن به سمتش
ین دست داریوس رو میگیره ولی داریوس با اونکی دستش میزنه تو گوش ین و اون رو به عقب پرت میکنه
تریس میپره و گردن داریوس رو میگیره میخواد گردنش رو بشکنه اما داریوس نمیزاره
داریوس دست تریس رو گرفته تا از خودش جدا کنه ولی تریس ناگهان دست داریوس رو گاز میگیره دستش که از دست تریس جدا میشه ین سریع میپره انگشتر رو از دست داریوس بیرون میکشه و میخوره تا دیگه دسته داریوس بهش نرسه
داریوس فریاد میکشه و دست میندازه و کله ی ین رو تو دستش میگیره و انقد فشار میده که از دهن ین خون میریزه بیرون
بعد از اینکه انگشتر از دست داریوس در اومد بیگ باس و سیری دوباره به حالت اولیه برمیگردن
گرالت فریاد میکشه و به سمت ین میره ولی دیگه دیره داریوس کله ی ین رو ترکونده
گرالت . تریس . بتمن و سیری و بیگ باس با هم به داریوس حمله میکنن
این تنها راه توقفش بود
داریوس دستش رو میچرخونه و ناگهان دستش به سره بیگ باس میخوره و بیگ باس پرت میشه به سمت سنگ ها و ضربه مغزی میشه وبرای دومین بار و اخرین بار میمیره
تریس و سیری هم به عقب پرت میشن و بتمن و گرالت تونستن جلوی تکون خوردن داریوس رو بگیرن و اون رو یه جورایی قفل کنن
سیری هم سریع میدوه و گردنش رو میشکونه
بعد از افتادن داریوس به زمین و مردنش
انگشتر تو شکم ین منفجر میشه و تکه های انگشتر به بیرون پرت میشن و یکی از اون میره درون چشم تریس و چشم راسته تریس کور میشه
با منفجر شدن اون انگشتر یکی از پورتال ها هم منفجر میشه بله اون پورتال به گاتهام بود
بتمن :نه اون پورتال من بود
گرالت:اوضاع مثل سه سال پیش نیست بتمن تو میتونی بیا ی به دنیای ما
بتمن:ترجیح میدم بمیرم
گرالت:نه بتمن باید بیای ما وقت نداریم ممکنه پورتال ما هم منفجر شه
بتمن بلند میشه و میگه
بتمن : درسته ما وقت زیادی نداریم باید بریم
بتمن . ین .سیری . تریس و گرالت به سمت پورتال به دنیای ویچر ها میرن
و بتمن هم مجبوره که در اونجا زندگی کنه
اتفاقتی که در اینده افتاد:
6 ماه بعد همه فکر میکنن که بتمن مرده
و همه فک میکنن دکتر پورتال کشتتش
دکتر پورتال به عنوان رییس خلافکارا معرفی میشه و همه ی خلافکارا حتی ارخام نایت باید از اون اطاعت کنند
باربارا و نایتوینگ و رابین هم مجبور میشن که تو اداره ی پلیس گاتهام بمونن
در دنیای ویچر ها هم بروس دیگه بتمن نیست و همون بروس وینه
تریس کور شده و و سیری هم بخاطر مرگ ین افسرده شده
بروس همیشه به فکر انتقام از داریوس تو اون دنیاس
و هر روز با خودش میگه
داریوس تو سه بار مردی
یه بار تو شبیه ساز.یه بار تو شبیه ساز خراب شده و یبار هم تو جهنم خواهی مرد
سه سال بعد هم شبیه ساز و پورتالش به دلیل نامعلومی منفجر میشن و نیرو های دکتر پورتال از دست میرن و ارخام نایت با دست های خودش اون رو خفه میکنه
پایان قسمت اخر
امید وارم از این داستان لذت برده باشید
لطفا نظرتون رو هم بگید
من باید نظرتون رو بدونم که داستان بهتری بنویسم
RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - AMIR_PC - 09-08-2015 خب به نظر من هم بهتر بود پورتال تموم بشه، چون هیجان بالایی نداشت، باید یه داستانی بنویسی که یا هیجان بالا داشته باشه یا ادم رو تو فکر فرو ببره، داستان های کارآگاهیی، البته مهم ایده و اون چیزی که تو ذهن خودت میگذره هست و من فقط یه نظر دادم. RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - hossein225 - 09-08-2015 (09-08-2015, 08:00 PM)AMIR_PC نوشته است: خب به نظر من هم بهتر بود پورتال تموم بشه، چون هیجان بالایی نداشت، باید یه داستانی بنویسی که یا هیجان بالا داشته باشه یا ادم رو تو فکر فرو ببره، داستان های کارآگاهیی، البته مهم ایده و اون چیزی که تو ذهن خودت میگذره هست و من فقط یه نظر دادم.خیلی ممنون اره شاید یه داستان دیگه بنویسم ولی خب احتمالش خیلی کمه RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - Geniuss - 09-08-2015 داداش خدا خير بده اين فونتت رو كوچيكتر كن چشام درد گرفت ![]() RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - BadBoy4Ever - 09-08-2015 لایک ادامه بده Keep Going Bro RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - Geralt-Of-Rivia - 09-08-2015 جالب بود ممنون RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - hossein225 - 09-08-2015 (09-08-2015, 08:03 PM)Geniuss نوشته است: داداش خدا خير بده اين فونتت رو كوچيكتر كن چشام درد گرفتباو اصلا نمیتونم با فونت کویچک هی میزارم رو 20 میگم خیلی کوچیکه اصلا نمیشه :D (09-08-2015, 08:03 PM)BadBoy4Ever نوشته است: لایکخیلی ممنون ادامه ای فک نکنم در کار باشه این به احتمال زیاد اخرین داستانمه (09-08-2015, 08:04 PM)last of amir نوشته است: جالب بودممنون از تو RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - EL-Mander - 09-08-2015 خوب بود در کل همه ی قسمتاش خوب بود RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - hossein225 - 09-08-2015 (09-08-2015, 08:09 PM)Amir H.S نوشته است: خوب بود خیلی ممنون RE: پورتال به جهان دیگر فصل دوم|قسمت سوم(قسمت اخر) - Marshall Bruce Mathers - 09-08-2015 باو لطفا دیگه بتمن رو نیار تو داستان گند زدی به کمیکش رفت |