داستان Final Fantasy x - نسخهی قابل چاپ +- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com) +-- انجمن: آژانس خبری (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A2%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DB%8C) +--- انجمن: نقد و بررسی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C) +--- موضوع: داستان Final Fantasy x (/Thread-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-Final-Fantasy-x) |
داستان Final Fantasy x - Tidus - 03-29-2012 مقدمه فاینال 10 اولین فاینال فانتزی برای پلی استیشن 2 بود که توانست با اضافه کردن مواردی مثل voice over برای همه شخصیت ها, محیط های کاملا سه بعدی و سیستم جدید level up بر ارزش بازی بیفزاید. شما در این بازی در نقش tidus پسری جوان که یکباره از خانه اس در شهر zanarkand به سرزمینی به نام spira سر در میاورد بازی میکنید.(او به هزار سال بعد در اینده رفته). جایی که او با دختری به نام یونا همسفر شده تا سرزمین spira را از دست دشمن خود sin نجات دهند. ولی اینجا هیچ چیز انطور که به نظر می رسد نیست . نه tidus نهyuna ونه حتی ... sin.راهنما در متن لغاتی هستند که زیاد با انها سرو کار دارید . انها را نوستم تا هنگام خواندن مشکلی پیش نیاید. Spira : به کل سرزمینی که بازی در ان انجام میشود اطلاق میگردد. blitzball : نوعی ورزش در زیر اب و با توپ Summoner :فردی که پس از گذراندن مراحلی سخت و دشوار توانایی احضار هیولا را پیدا میکند Aeon : همان هیولا های بازی که هشت تا هستند و عبارتند از: 1- valefor پرنده ای زیبا شبیه به ققنوس که از اسمان احضار میشود. او انرژی خود را به شکل پرتو های لیزر بر روی دشمن می تاباند و ان را منفجر میکند. 2- Ifrit : عفریت یا هیولای اتش که می تواند دشمنان را در اتش جهنم بسوزاند. 3- Ixion : اسب تک شاخ نقراه ای رنگ که صاعقه اسمان را همچون پتکی بر سر دشمنان میکوبد. 4- Bahamut : یک هیولای به تمام معنا با دو پا دو دست و دو بال و منقاری اهنین که دشمنانش را در گردبادی از اتش و انرژی دفن می کند. 5- Shiva : الهه زیبای بهشتی که دشمنان را در قالبی از یخ فرو برده و سپس با یک حرکت دست (بشکن) انها را خرد و متلاشی میکند. 6- Yojimbo : یک سامورایی فانتزی او یک اجیر ومزدور به تمام معناستو برای هر کارش از شما پول میگیرد. اگر پول خوبی به او بدهید انکاه است گه سیگار برگش را روشن کرده و شمشیر افسانه ای خاندانش را احضار میکند و در یک ان دشمن را به درک واصل می کند. 7- Three magus sisters : خواهران جادوگر که یکی گرد وقلمبه, یکی باریک و قد بلند, و دیگری ریزه میزه وکوچولو شبیه هاچ زنبور عسل. انهل با ترکیب جادوهای خود دشمن را به راحتی میکشند. 8- Anima : هیولایی بسیار قوی و نیرومند. دست وپای او به زنجیر کشیده شده و نماد واقعی رنج وعذاب است.او دشمنان را دچار رنج وعذاب میکند. میتواند انها را به زیر زمین کشیده و انگاه است که زنجیر ها باز میشوند وچنان بلایی به سرش میاورد که فراموش کند روی زمین میزیسته. Farplan : مکانی که روح مردگان در انجا ارام میگیرد. Sending: در لغت به معنی فرستادن. در سرزمین اسپیرا وقتی کسی میمیرد باید روح او توسط یک سامونر به farplane فرستاده شود تا در ارامش قرار بگیرد. به این عمل که با حرکاتی شبیه به رقص انجام میشود sending میگویند.در طول داستان با ارواح زیادی برخورد میکنیم که send نشده اند. Fayth : روحی که خود را در یک مجسمه زندانی کند. انها میتوانند هیولای جدیدی را بوجود اورندو در اختیار سامونر ها قرار دهند. داستان بازی 1000 سال پیش
( از اینجا به بعد yevon به معنی کلیسایyevon است نه خود شخص yu yevon ) زمانی در 1000 سال پیش · در این زمان یک سامونر قدرتمند به نامlady yocuna و lord ohalland ( ستاره قدیم تیم blitzball ) طی سفر خود به calm lands رسیدند و بعد از انجام final summoning از بین رفتند. بعد از مرگشان انها را به عنوان high summoner (سامونر های باند مرتبه) نامیدند. · یک فرد از قبیلهal bhed به نام bilghen در مکانی که انجا را tunder plane (مکان صاعقه) مینامیدند یک برج ماشینی عظیم بنا کرد تا صاعقه ها را که به طور وحشتناکی در انجا زیاد بودند جذب کند. با این کار کمک شایانی به سامونر هایی که از انجا میگذشتند نمود و سرانجام خودش توسط یکی از همین صاعقه ها از بین رفت. · یک دزد برای اینکه از سفر سامونر ها و سرانجام قربانی کردن خودشان در مقابل sin جلوگیری کند یکی از fayth ها را از داخل معبدی دزدید و انرا در غاری نزدیک mount Gagazet (نام محلی کوهستانی در اسپیرا) پنهان نمود تا از سفر سامونر ها جلوگیری کند. ان غار بعدها محل دیو ها و شیاطین قدرتمند شد و انجا را covern of stolen fayth (غار روح دزدیده شده) نامیدند. 800 سال پیش · فردی به نام lord mi ihen لشکر عظیمی از سربازان را با نام crimson blade (شمشیرهای خونین) برای مقابله با sin بوجود اورد. کلیسای bevelle از ترس سرنوشت انجام تشریفات final summoning او را به عنوان خاین و کافر معرفی کردند. او انجا را ترک کرد و در محلی که بعدها به نام شاهراه miihen to bevelle شناخته شد اقامت کرد. او در دادگاه yevon از خودش دفاع کرد و موفق شد در انجا اعتماد انان را جلب کند و سپس yevon نام گروه انها را از شمشیرهای خونین به crusader (جنگجویان) تغییر داد و انان را حامی و پشتیبان yevon نامید. 700 سال پیش · یکی از اعضاء قدرتمند کلیسایyevon به نام omega ایمان و اعتقادات خود را زیر پا گذاشت و کافر شد . او را در مکانی تاریک و ترسناک که بعدها به نام omega ruins نامیده شد زندانی کردند . او در انجا مرد و روحش هرگز send نشد و به یک شیطان بسیار قوی و منحصر بفرد تبدیل شد. 400 سال پیش · سامونری به نام lord gandof طی سفر خود در calm lands با sin مواجه شد. نبرد اندو دره عمیق و بزرگی در انجا بوجود اورد که به scar نام گرفت.او جنگش را در ته دره scar به پایان رسانید و sin را نابود کرد و سپس مرد. معدود سکنه ای که در ان اطراف بودند سرانجام انجا را به عنوان قبرستان در نظر گرفتند. 50 سال پیش · فردی به نامlord mika به عنوان رهبر بزرگ کلیسایyevon منسوب شد . او پس از مدتی در زمان و مکانی نا مشخص مرد ولی از فرستاده شدن روحش جلوگیری کرد و هم چنان به عنوان رهبر در کلیسا باقی ماند. یک نسل قبل · Sin طی حمله ای به خانه al bhed ها انجا را به کلی از بین برد. وقتی که این اوضاع نابسامان برای انها پیش امد یکی از انها به عنوان رییس و رهبر انتخاب شد . نام اوcid بود و طی تلاش های او Al bhad ها اقامتگاهی برای خود را در بیابانهای bikanel ساختند. · سامونری به نامbelgemine برای نابودی sin عازم سفر شد .او با قدرت تا انتها پیش رفت ولی قبل از انجام مراسم final summoning کشته شد. روحش در سرزمین اسپیرا برای کمک به سامونر های دیگر باقی ماند. 23 سال پیش
17 سال پیش · فردی به نامbraska که کشیش کلیسای yevon بود طی تلاش های خود سعی کرد با Al bhed ها گفتگو کرده و انها را به روابط دوستانه بین خود دعوت کند. در طی این مذاکرات او در عاشق دختری از قبیله انها( خواهر cid , رهبر Al bhed ها ) شد و سرانجام با او ازدواج کرد. انها بچه دار شدند و به یادYunaleska نام فرزندشان را yuna نهادند. cid از این کار خواهرش بسیار ناراحت بود ولی چاره ای جز پذیرش ان نداشت. سرانجام بعد از مدتها او خواهرش را به خانه دعوت نمود تاکدروت هایشان از بین برود . در راه برگشت به خانه کشتی او مورد حمله sin قرار گرفت و او را از بین برد. · Braska که تحمل دوری همسرش را نداشت تصمیم گرفت تا سامونر شود و sin را نابود کند. بین17_10 سال پیش · در کلیسایyevon راهب جنگجویی به نام auron زندگی میکرد. او شخصیتی جذاب و گیرا داشت و همین باعث شد دختر کشیش به او پیشنهاد ازدواج بدهد. او بر خلاف میلش از ازدواج با او خودداری کرد و به همین علت از دار و دسته راهبان مطرود و اخراج شد. · دوستauron فردی به نام wes kinoc به خاطر اخراج شدن او ترفیع گرفته و به رهبر راهبان جنگجو و سرانجام بعد از مدتی به رهبر کلیسای yevon منسوب شد. 10 سال و 3 ماه پیش · Jecht ستاره تیم blitzball شهر زانارکاند برای تفریح (یا تمرین) به اب های کنار ساحل رفته بود. او در انجا با sin روبرو شد. این برخود باعث شد او ناگهان از شهر خود به سرزمین اسپیرا و جایی نزدیک به bevelle سر دراورد. نگهبانان ان ناحیه او را پیدا کردند و به زندان انداخنتد. Braska طی نقشه ای او را در زندان ملاقات کرد و به او پیشنهاد ازادی داد و در مقابل او میبایست به محافظ braska که حالا دیگر سامونر شده بود تبدیل شود. او قبول کرد و انها راهی سفر شدند و در راه auron هم به انها پیوست. نکته مهم: در این بازی شهر زانارکاند را در دوحالت داریم. زانارکاند واقعی که حالا دیگر مخروبه است و زانارکاند رویایی و زیبایی که jecht , و tidus در ان بودند و حالا فقط خود sin و fayth ها و unsend ها(افرادی که روحشان فرستاده نشده) میتوانند به ان بروند. 10 سال پیش · در نزدیکی کوه هایgagzet قبیله ای به نام ronso زندگی میکردند( صورت گرگ مانند,شاخ تیزی روی سر, دم بلند ولی روی دو پا راه میرفتند).kimahri ronso و brian ronso قهرمانان خاندان خود بودند. در طی رقابت و جنگی که اندو با هم انجام دادند kimahri شکست خورد , ولی او شکست را نپذیرفت و در این هنگام brian شاخ او را شکست . به خاطر این خفت و خواری kimahri انجا را ترک کرد و به سوی bevelle رفت. · Braska در طول سفرش از روستای زیبای besaid دیدن کرد. او در این هنگام از auron خواست که بعد از اتمام سفرشان Yuna را به اینجا بیاورد. · انها بعد از فراز ونشیب زیاد سرانجام به خرابه های زانارکاند رسیدند.بعد از اینکه طریقه انجام final sumonning را فهمیدند jecht بلافاصله پیشقدم شد تا به fayth تبدیل شود.(با این امید که بتواند به شهر حقیقی خود برگردد).او همچنین از auron خواست تا راهی برای رفتن به زانارکاند پیدا کند و از پسرش Tidus محافظت کند و auron هم قبول کرد. · Jecht به اخرین هیولای braska تبدیل شد, براسکا او را احضار کرد و sin را نابود کرد و سپس خودش نیز مرد. Jecht با yu yevon ترکیب شد و sin جدید بوجود امد. · Auron پس از نبرد به معبد زانارکاند برگشت و با یونالسکا روبرو شد تا بفهمد که چرا براسکا باید میمرد. یونالسکا مثل همیشه سخنرانی طولانی در مورد final simmoining و تنها امید سرزمین اسپیرا انجام داد. Auron که متقاعد نشده بود به او حمله کرد و طی این مبارزه به سختی مجروح شد. او به سمت کوه های Gagzet برگشت و در راه بطور اتفاقی با kimahri برخورد کرد و از او خواست تادختر براسکا را در bevelle پیدا کرده و به دهکده besaid ببرد. Auron پس از مدتی پیاده روی بدحال روی زمین افتاد. بازرگان al bhed ها او را پیدا کرد و به خانه خود برد.auron سر انجام در نیمه شب درگذشت. روحش فرستاده نشد زیرا او تصمیم داشت به قولس در مقابلjecht وفا کند. او خانه ان مرد را در نیمه شب ترک کرد. · Wakka به تیم blitzball دهکده besaid پیوست . او به کاپیتان انها تبدیل شد. علی رغم تمرین هایی که هر روز انجام میدادند انها در ده سال بعد هیچ بتزی ای را نبردند. · Kimahri به bevelle رفت و در انجا Yuna را پیدا کرد و مطابق خواست پدرش او را به دهکده besaid اورد. یونا از او خواست که او را ترک نکند, کیماری نیز قبول کرد و در دهکده به همراه یونا باقی ماند. · یونا در انجا بزرگ شد و دوستان زیادی مثل wakka , chappu (برادر واکا) و Luiu (دختری زیبا از همان دهکده) پید اکرد. والدین Luiu و wakka طی حمله sin کشته شدند. Luiu و chappu در کنار هم در ان دهکده بزرگ شدند و رابطه عاطفی شدیدی بینشان بوجود امد.[img][/img] در طول 10 سال گذشته · Auron با کمک sin توانست به زانارکاند برسد. جایی که او میبایست از Tidus مراقبت کند. مارد تیداس از غم دوری شوهرش jecht مرده بود و تیداس در افکار و رویاهایش با پدرش بزرگ شده بود و میخواست مثل او ستاره تیم blitzball شود. · قومی به نام guado نیز در اسپیرا بودند( شبیه به انسان و با مو های عجیب و بدنی پر از خالکوبی) که یکی از انها به نام Jyscal guado با ایجاد روابط دوستانه بین خودشان و yevon توانست ترفیع گرفته و رهبر قوم guado شود. او میخواست به همیت ترتیب bevelle را نیز به خودشان نزدیک کند و در این راستا با دختری از اهالی bevelle ازدواج کرد. · پسرJyscal به دنیا امد.نام او را سایمور گذاشتند.(پدر از قوم guado و مادر انسان( . او بسیار شرور و خشن بود و با هر دو قبیله بد رفتاری میکرد. Jyscal چاره ای جز این نداشت که او و مادرش را به جزیره Baaj بفرستد. مادرش برای محافظت از او در معبدBaaj خود را به fayth تبدیل کرد و قدرت هیولای تاریکی ( anima ) را به پسرش داد. سایمور که حالا با چشیدن قدرت هیولای خود بسیار احساس قدرت میکرد پا را فراتر گذاشت و به دنبال بدست اوردن تمام سرزمین اسپیرا بود. او به guadosalam برگشت و به عنوان یکی از مقامات والای yevon منسوب شد و پس از چندی کشیش عالی مقام معبد macalania شد. · سامونری به نامlady ginnem سفرش را اغاز کرد و در این سفر Luiu او را به عنوان محافظ همراهی میکرد.در هنگام رسیدن به غار covern of stolen fayth او توسط شیاطین انجا کشته شد و روحش که در ان غار زندانی شده بود به شیطانی قدرتمند تبدیل شد . · cid (از قومal bhed ) دختری به نامRikku داشت . روزی او به دریا رفته بود که بوسیله یک موجود دریایی مورد حمله قرار گرفت در این هنگام برادرش سعی کرد با استفاده از جادوی صاعقه ان موجود را نابود کند ولی اشتباهاً صاعقه به ریکو برخورد کرد و این باعث شد ریکو همیشه در ضمیر ناخوداگاهش از صاعقه ترس داشته باشد. یک سال پیش · Luzzu رهبر جنگجویان yevon در دهکده besaid با تلاش بسیار سرانجام موفق شد که chappu برادر wakka را متقاعد کند تا با انها ملحق شده و برای yevon بجنگد. او یک اسلحه ماشینی که از اسلحه های قوم al bhed بود دریافت کرد . در جنگ با sin او کشته شد و از ان زمان به بعد Luiu گوشه نشین و کم حرف شد. Wakka بر اثر مرگ برادرش مسابقات قهرمانی را از دست داد و تصمیم گرفت blitzball را برای همیشه ترک کند و به یک محافظ تبدیل شود. او از ان زمان از تمام اسلحه های ماشینی و هم چنین از قومal bhed متنفر شد. شش ماه پیش · Wakka و Luiu با همراهی یک کشیش yevon به نام fathr zuke ( که قصد داشت به یک summoner تبدیل شود) راهی سفر شدند. در هنگام رسیدن به calm lands او نظرش عوض شد و سفرش را ناتمام گذاشت به عنوان یک راهبه در معبد bevelle مشغول به کار شد. در طول این سفر wakka همیشه به blitzball فکر میکردو از کنار گذاشتن ان ناراحت بود بنابراین به besaid برگشت تا خود را برای اخرین تورنمنت اماده کند, قبل از اینکه محافظ Yuna شود. کسی که حالا تصمیم گرفته بود مثل پدرش summoner شود. دو هفته پیش · سایمور پدرش را (master jyscal ) به دست خود به قتل رساند ولی jyscal که از هدف او یعنی فرمانروایی بر کل سرزمین اسپیرا اگاه شده بود قبل از مرگش یک video sphere ( گوی ویدیوئی) پر کرده بود که به یابنده ان در مورد قصد شوم سایمور هشدار میداد. او بر خلاف میلش به farplan فرستاده شد ولی در انجا نیز روحش به خاطر این عمل زشت پسرش ارام نگرفت. سایمور به عنوان جانشین پدرش یعنی رهبر yevon برگزیده شد. در همین اواخر · {x-2 } کلیسای yevon طی اقدامی گروهی به نام crimson squad تشکیل داد که شاخه ای از جنگجویان yevon بودند. برای انتخاب اعضای گروه ازمایشات سخت و طاقت فرسایی از افراد به عمل می امد تا فقط افراد نخبه ای که صلاحیت دارند انتخاب شوند. سه نفر از این افراد Nooj و Baralai و Gippal بودند که توسط فردی به نام Paine برگزیده شدند. زمان حال · Yuna برای امتحان سخت خود یعنی سامونر شدن به معبد basaid وارد شد. Luiu و kimahri به عنوان محافظان او موافقتشان را برای همراهی با او در سفرش اعلام کردند. این در حالی بود که wakka در ساحل دریا سخت با گروه خود مشغول تمرینblitzball بودند. · cid رهبر al bhed ها در مورد سفینه ای افسانه ای که هراران سال پیش در زیر زمین دفن شده بود چیزهایی شنیده بود و برای بدست اوردن ان دخترش ریکو و برادر او را به همراه یک خدمه کشتی به خرابه های baaj که حالا دیگر زیر اب رفته بود فرستاد تا ان سفینه را از زیر اب بیرون اورند. انها در انجا سفینه راپیدا کردند و حالا میبایست انرا ازاد کرده و بیرون بکشند. · cid طی حرکتی نقشه ای کشید تا تمام سامونر ها را از انجام سفرشان ( و سرانجام کشته شدن) باز دارد.زیرا او از قربانی شدن سامونر ها بدست خودشان خسته شده بود و میخواست با این کار sin را ارام کند. · جنگجویانyevon برای به دام انداختن sin نقشه ای کشیدند که طبق ان انها میبایست sinspawn ( ذراتی که به بدن sin چسبیده و میتوانند جدا شده و به دشمن حمله کنند) را در یک نقطه( صخره قارچ) جمع کنند و وقتی sin به دنبال انها می اید او را با یک اسلحهخ ماشینس هدف قرار دهند. Master kinoc و سایمور برای انجان این نقشه اماده شدند هر چند میدانستند که راه به جایی نمیبرند با این حال ارزوی پیروزی برای انها شیرین بود. · Jecht ( sin ) دوست داشت خشونت و وحشی گری را که علارغم میل خود به سرزمین زیبای اسپیرا تحمیل کرده بود را از بین ببرد. او auron را به zanarkand برده بود . sin در طی یک مسابقه blitzball (که تیداس هم در ان حضور داشت) به شهر حمله کرد. Auron توانست تیداس را نجات دهد و انها به بیرون از شهر خود کشیده شدند. تیداس وقتی چشمانش را باز کرد خود را در خرابه های Baaj دید. · تیداس به سختی خود را به مکانی خشک رساند و با سنگ و چوب اتشی روشن کرد در این هنگام او مورد حمله موجودی قرار گرفت. Rikku و خدمه کشتی شان به او در کشتن ان موجود کمک کردند . برای انها حضور تیداس در ان مکان بسیار مشکوک بود و او را به شرط اینکه در ازاد کردن سفینه زیر اقیانوس کمکشان کند زنده نگه داشتند · تیداس و ریکو برای ازاد کردن سفینه به زیر اب رفتند که در انجا مورد حمله sin قرار گرفتند. تیداس توسط امواج اب به دهکده besaid برده شد . ریکو و خدمه کشتی نیز زنده ماندند و سفینه را به خانه خود برند. · در ساحل دریا تیداس , واکا و دوستانش را در حال انجام blitzball دید و سپس با یک شوت زیبا به توپ انها برایشان هنرنمایی کرد. واکا از او خواست تا برای مسابقات قهرمانی که در استادیوم شهر Luca برگزار میشود به تیم انها ملحق شود و تیداس نیز پذیرفت. سپس واکا او را به داخل دهکده besaid برد و اداب و سنن مردم انجا را به او نشان داد. · یک روز کامل سپری شد در حالی که یونا هنوز از داخل معبد بر نگشته بود .وقتی تیداس درمورد یونا از واکا چیزهایی شنید به داخل معبد رفت تا او را ببیند و واکا نیزبه او ملحق شد. اندو یونا و محافظانش یعنی Luiu و kimahri را در انجا یافتند در حالی که یونا موفق شده بود و حالا او یک سامونر بود و میتوانست هیولای معبد bevelle , یعنی valefor را احضار کند. او این کار را در میدان وسط دهکده برای همه مردم انجام داد . · Luiu که حالا محافظ یونا بود از دست wakka بسیار عصبانی بود زیرا او تیداس را به انجا اورده بود و از نظر Luiu تیداس به chappu شباهت بسیاری داشت و همین باعث میشد که او از نظر روحی ناراحت باشد. · صبح روز بعد واکا شمشیر برادرش chappu را به تیداس داد. سپس واکا, تیداس, یونا و Luiu به سمت ساحل به راه افتادند در میان راه kimahri به دلایلی به تیداس حمله کرد ولی سپس به انها ملحق شد . یونا سفر خود را اغاز کرد در حالی که هدف بعدی او رسیدن به kilika و معبد انجا بود و واکا و تیداس هم برای شرکت در تورنمنت blitzbzll منتظر رسیدن به luca بودند.( kilika در سر راه Luca میباشد). · در راه ناگهان sin به کشتی انها حمله کرد و در نزدیکی kilika توجهش به انجا جلب شد و طی یک یورش سنگین ان دهکده را به شدت خراب کرد و بسیاری از مردم انجا را کشت. پس از رسیدن به انجا یونا ( در یک دموی زیبا) به روی اب میرود و مراسم sending را برای مردگان انجام میدهد. سپس انها از راه جنکل به سمت معبد رفتند و در راه با تیم blitzball شهر luca که افرادی بسیار خودخواه و پررویی بودند اشنا شدند. انها همچنین با یک سامونر دیگر به نام donnd و محافظش barthello اشنا شدند که انها تیداس را دست میانداختند و مسخره میکردند. در انجا یونا هیولای ان معبد یعنی iftit را به دست اورد. · پس از انجام تعمیراتی بر روی کشتی که در اثر حمله sin بوجود امده بود انها عازم Luca شدند. در راه تیداس روی عرشه کشتی به تمرین شوت مخصوص پدرش ( jecht shot ) پرداخت. یونا در حال تماشای او بود و با او در مورد پدرش صحبت کرد .جایی که احساس حقارت و تنفر تیداس نسبت به پدرش بروز کرد. · در Luca تماشاچیان زیادی برای دیدن مسابقه امده بودند از جمله symore و master mika . تیم blitzball قبیله al bhed خبر رسیدن یونا را به رهبرشان cid دادند.( همانطور که گفتیم cid میخواست تا مانع سفر سامونرها شود) . یونا در انجا چیزهایی در مورد auron شنید و تیداس را فرستاد تا او را ملاقات کند ولی تیداس او را پیدا نکرد. Kimahri نیز از دیدن brian و همراهش yenke در انجا احساس بدی داشت زیرا انها مدام او را مسخره میکردند. ناگهان دعوایی بین مردم بوجود امد و در این کشمکش یونا توسط al bhed ها ربوده شد. · یکی از al bhed ها به انها گفت برای پیداکردن یونا به سمت ساحل در کشتی انها بروند. تیداس و kimahri و Luiu به انجا رفتند و توانستند یونا را نجات دهند. در این هنگام واکا و تیمش در حال انجام نیمه اول مسابقه بودند و Luiu یک گلوله اتشین را به نشانه سلامتی یونا به هوا فرستاد تا واکا ببیند. در ان نیمه واکا به علت بازی خشن تیم مقابل مجروح شد. · در نیمه دوم تیداس به درخواست واکا به جای او به مسابقه رفت ( در اینجا بسته به چگونگی انجام بازی ممکن است ببرید یا ببازید). · سایمور در این هنگام طبق نقشه ای حساب شده به یکی از یاران باوفای خود دستور داد تا تعدادی هیولا و موجودات شیطانی در استادیوم رها کند. او میخواست با از بین بردن انها بوسیله هیولای احضار شونده خود(anima ) هم قدرتش را به مردم نشان داده و هم اعتماد انها را جلب کند. او موفق به انجام این کار شد و در این جو شلوغی که در استادیوم بوجود امده بود تیداس auron را پیدا کرد. Auron طی گفتگویی سرانجام به تیداس گفت که sin همانJecht یعنی پدرش است. · یونا پس از دیدنauron از او خواست به عنوان محافظ او را در رساندن به هدفش یاری کند و او نیز قبول کرد. Auron هم چنین به تیداس پیشنهاد داد تا با یونا در مورد محافظ او شدن صحبت کند. · در راه انهاbelgemine رادیدند.(همان سامونری که درنبرد باsin کشته شده بود). او به یونا پیشنهاد مسابقه ای بین هیولا هایشان را داد تا یونا را در انجام اینکار تقویت کند.پس از ان گروه به استراحتگاهی رسید. انها پرندگانی به نام chocobo را در انجا دیدند( پرندگانی زرد رنگ شبیه به شترمرغ که مردم برای طی مسافت های طولانی سوار انها میشدند).در هنگام استراحت گروه, یونا به تنهایی به لب ساحل رفت ودر این هنگام اخرین صحبت ها و کلماتش را در مورد دوستانش در یک گوی ویدئویی ضبط کرد تا بعد از انجام مراسم final summoning که خود از بین میرود انرا به عنوان یادگار برای دوستانش گذاشته باشد. · {x-2 } جوخه ویژه crimson squadدر این زمان تحت رهبری master kinock در حال انجام اخرین امتحان خود بودند. انها میبایست به درون غاری میرفتند و زنده برمیگشتند. انجا غاری مخوف بود که توسط روح شیطانی shuyin تسخیر شده بود و هر کسی که به انجا میرفت دیوانه میشد و همراهان خود را میکشت. از انجا فقط nooj و baralai و gippal توانستند بیرون بیایند و دلیل اصلی ان این بود که paine نگذاشت یکدیگر را بکشند گرچه nooj بوسیله روح shuyin تسخیر شد. · اشکار است که این ماموریت فقط برای این بوده تا همه انا را به کشتن دهند و وقتی ان سه سالم برگشتند از طرف master kinock دو نفر به نامهای logos و ormi اجیر شدند تا انها را به قتل برسانند ولی انها موفق نشدند. · مرکز فرماندهی ای در کنار ساحل دریا ساخته شده بود که در انجا سربازان اماده مقابله باsin بودند و به هیچ کس اجازه ورود به انجن داده نمیشد. وقتی یونا و گروهش نه انجا رسیدند به انها نیز اجازه داده نشد. سایمور از راه رسید و به نگهبانان دستور داد تا از ورود یونا جلوگیری نشود و یونا را به مرکز فرماندهی انجا دعوت کرد تا با هم صحبت کنند و خودش جلوتر رفت. · در میان راه انها باluzu برخورد کردند جایی که او حقیقت را به واکا گفت وتوضیح داد که چگونه اسم برادر اوchappu را در گروه خود نوشته و او را مجبور به جنگ کرده. واکا بسیا عصبانی شد و سیلی محکمی به صورت او زد ولی پس از ارام شدن پشیمان شد و به او گفت تو نباید بمیری , مواظب خودت باش. · دوباره حمله وحشتناکsin شروع شد که هیچ چیز جلودارش نبود و افراد بسیاری را از پای در اورد و ان منطقه را به خرابه ای پر از خون تبدیل کرد. یونا نیز مراسم sending را در انجا اجرا کرد . · } x-2} در این هنگام paine ,nooj, baralai و gippal در شاهراه miihen با هم دیدار کردند. انها تصمیم گرفتند تا هر کدام به دنبال هدف خود برود ولی در این هنگام nooj به بقیه خیانت کرد و هر سه را مورد هدف گلوله قرار داد و انجا را ترک کرد تا همان جا بمیرند گرچه هیچکدام از انها در واقع نمردند. · یونا و همراهانش به معبدdjose رسیدند و انجا با سامونر دیگری به نام isaaru اشنا شدند و در ان معبد یونا هیوالی دیگری به نام Ixion بدست اورد و به قصد رسیدن به moonflow انجا را ترک کردند. در روبروی انها دریاچه بزرگی بود که برای گذشتن از ان یک shoopuf ( حیوانی عظیم الجثه که روی ان سوار شده و از اب میگذشتند) کرایه کردند. در میانه راه ناگهان یونا توسط فردی به درون اب کشیده شد که کسی نبود به جز Rikku که لباس عجیبی برای غواصی پوشیده بود. تیداس و واکا بدون اینکه او را بشناسند به درون اب پریدند و گوشمالی درستی به او دادند و بونا را نجات دادند. · {x-2} baralai به سمت goadosalam رفت جایی که او با سایمور دیدن کرد و سایمورکه او را فدر مفیدی می دید قول داد او را تحت حمایت خود بگیرد و سابقه بد او در کروه ویژه جنگجویان را از بین ببرد به شرطی که او نیز به سایمور در کارهایش کمک کند. Gippgl نیز به خانه al bhed ها در بیابان bikanel رفت. هیچکس نفهمید برای nooj چه اتفاقی افتاد. · بعد از رسیدن به انسوی ساحل تیداس ریکو را در کنار اب پیدا کرد و وقتی او لباس غواصی اش را در اورد تازه او را شناخت. ریکو با دختر عمه خود یعنی یونا صحبت کرد و از او خواست تا به عنوان محافظ در سفرش همراه او باشد و یونا پذیرفت. واکا نمیدانست او از قبیله al bhed است. · انها به guadosalam وارد شدند و از طرف tromell guado( خدمتکار سایمور) مورد پذیرایی و خوش امدگویی قرار گرفتند. سپس با سایمور در داخل قصرش رفتند که در انجا غذاهای رنگارنگ برایشان تدارک دیده بود و هم چنین یک راهرو هیجان انگیز از عکس های رهبران قبلی زانارکاند که عکس پدر خود سایمور(Jyscal) نیز در انها دیده میشد. سایمور طی صحبت حصوصی با یونا به او پیشنهاد ازدواج داد و یونا نیز که بسیار دستپاچه شده بود از او خواست تا مدتی در این باره فکر کند. · انها ار قصر بیرون امدند وبه سمت ورودیFarplane ( جایی که ارواح توسط سامونر ها فرستاده میشد) که در همان مکان قرار داشت رفتند. Auron وRikku به داخل نرفتند. در انجا هر کسی میتوانست با مردگان ارتباط برقرار کند. یونا والدینش را در انجا دید و با انها صحبت میکرد و Luiu و واکا هم باchappu صحبت میکردند. یونا از تیداس خواست تا پدرشرا صدا کرده و با او صحبت کند ولی البته که او انجا نبود زیرا او همان sin بود. مادر تیداس اشکار شد واو کمی با مادرش صحبت کرد. · در راه بازگشت master jyscal میخواست به دنبال لنها امده و انجا را ترک کند ولی یونا دوباره او را فرستاد و در این هنگام کوی ویدئویی ار دست Jyscal افتاد ویونا سریعا ان را برداشت. Auron گفت دلیل اینکه او میخواهد اینجا را ترک کند این است که او مرگ بسیار سختی داشته. · یونا تصمصم گرفت به جای ازدواج با سایمور به راهش ادامه داده وsin را نابود کند و رمدم سرزمینش را شاد کند و وقتی برای گفتن تصمیمش به قصر سایمور رفت متوجه شد که او انجا نیست و به معبد macalania رفته.انها نیز به راهشان ادامه دادند و به tunder plane رسیدند جایی که ریکو بسیار از انجا میترسید.در میان راه در اقامتگاهی توقف کردند و یونا برای استراحت به اتاقی رفت و در انجا به گویی که برداشته بود نگاهی کرد. Jyscal در ان همه چیز را از قصد سایمود تا کشته شدن خودش به دست او گفته بود. یونا تصمیم گرفت با سایمور روبرو شود ولی به دوستانش گفت نظرش عوض شده و میخواهد با او ازدواج کند. · انها به جنگا ماکالانیا رسیدند. Barthello در انجا به دنبالdonna میگشت( او توسط al bhed ها دستگیر شده بود). در این هنگام auron درخت بزرگی را با شمشیرش قطع کرد که پشت ان محیطی عجیب به شکل مایع بود و در انجا یک گوی ویدئویی را که در اولین سفرشان با Jecht گذاشته بودند به تیداس نشان داد و گفت 9 تای دیگر در سراسر سرزمین اسپیرا هستند. · در همین زمانal bhed ها isaaru را هم دستگیر کردند. در نزدیکی معبد ماکالانیاtromell به خاطر اینکه سایمور بدون اطلاع قبلی انها را ترک کرده بود از انها عذر خواهی کرد و گفت او منتظر شماست در راه معبد al bhed ها به رهبری برادر ریکو دوباره طی حملهای قصد دستگیری یونا را داشتند ولی موفق نشدند و در این هنگام بود که واکا فهمید ریکو از قبیله انهاست و بسیار ناراحت شد. یونا و tromell به داخل معبد رفتند تا با سایمور دیدن کنند که در انجا یونا هیولای دیگری به نام shiva را بدست اورد. · وقتی یونا رفت یک کشیش بطور اتفاقی گوی ویدئوییjyscal را در لوازم یونا پیدا کرد . تیداس با دیدن ان به سرعت به داخل معبد رفت و بقیه نیز به دنبال لو رفتند و سرانجام همه در روبروی سایمور قرار گرفتند و چارهای جز شکست دادن سایمور نداشتند. سایمور هیولای خود را احضار کرد و انها نیز هم هیوالا و هم خود سایمور را شکست دادند. قبل از اینکه یونا او را send کند tromelle به انجا امد و سایمور را با خود برد و سایمور نیز به یک unsent تبدیل شد. · وقتی انها از درون معبد بیرون امدند باtromelle و نگهبانان سایمور روبرو شدند . tromelle گوی jyscal را شکست و به نگهبانان دستور داد انها را بکشند. در هنگام عبور لز روی پلی یخی که در انجا بود ناگهان پل ریزش کرد و همه به ته دره ای سقوط کردند.sin در ان حوالی پدیدار شده بود(صدای اواز از درون معبد او را جذب خود کرده بود). در این هنگنم al bhed ها سرانجام موفق به ربودن یونا شدند. نگهبانان سایمور برای به چنگ اوردن یونا به قلمرو انها در بیابان حمله کردند و بعد از قتل عام بسیار زیاد سرانجام یونا را دستگیر کرده و با خود بردند. · {x-2}Gippal طی گفتگوئی که با auron داشت متقاعد شد تا بر ضد yevon بجنگد. · وقتی تیداس و ریکو و دیگر اعضا گروه به قلمروal bhed ها رسیدند انجا را پرهرج ومرج وغارت زده دیدند.انها به دنبال یونا میگشتند که donna و isarru رادیدند. تیداس سرانجام از انها پرسید چرا al bhed ها سامونر ها را جمع میکنند و به اینجا میاورند. شنیدن واقعیت همچون پتکی سنگین بر سرش فرود امد و او تازه سرنوشت سامونر ها را بعد از مراسم final summoning فهمید و اینجا بود که مصمم تر از هر زمانی تصمیم به پیدا کردن یونا گرفت و میخاست برای همه چیزهایی که در مورد نابود کردن sin همیشه به یونا میگفت از او عذرخواهی کند( نابودیsin = نابودی یونا). · cid که حالا خانه شان را غارت زده و پر از موجودات شیطانی میدید تصمیمش راگرفت. او اکثر افرادی را که هنوز زنده بودند در سفینه اعجاب انگیزی که از خرابه های Baaj اورده بودند جمع کرد و وقتی همگی به داخل رفتند بر فراز انجا پرواز کرد و بوسیله موشک های سفینه انجا را با خاک یکسان کرد. · {x-2} Buddy یکی از al bhed ها بود که به داخل سفینه امده بود. · cid بوسیله رادار مخصوصی که در سفینه بود دنبال یونا گشت و فهمید او در bevelle است جایی که سایمور او را مجبور به ازدواج با خود کرده . انها طی یک عمل جسورانه تصمیم به نجات او گرفتند. در روی سفینه در حال پرواز انها با با اژدهای نگهبان bevelle به نامEvra جنگیدند و پس از کشتن او به سمت سایمور و نگهبانانش حمله ور شدند. ولی به خاطر تعدد زیاد سربازان محاصره شدند و سایمور دستور داد انها را بکشند. در این لحظه یونا خود را از دست سایمور بیرون کشید و به لبه پرتگاه رفت و خود را به پایین انداخت..........ایا او میمیرد؟
RE: داستان Final Fantasy x - kasra - 03-29-2012 خیلی جالب بود ممنون RE: داستان Final Fantasy x - Tidus - 03-29-2012
[b]پایان
· در اینجا credit با اهنگ زیبای suteki da ne پخش میشود و در اخر تیداس در حالی که در زیر اب با چشمانی بسته شناور است , چشمانش را باز کرده و به سمت بالا شنا میکند سرنوشت او به پایان final fantasy x-2 پیوند می خورد..... RE: داستان Final Fantasy x - Tidus - 08-01-2012 اصلی ترین کاراکتر داستان پسر جوانی به اسم Tidus است او در شهری به اسم Zanarakand زندگی میکند و از آنجایی که قهرمان ورزشی به اسم blitzball می باشد بین مردم محبوبیت دارد .. . از نظر شخصیتی او فرد با نمک مصمم و .. تقریبا میتوان گفت احساساتی و با عاطفه است . او به طرز عجیبی از پدر مرحومش متنفر است . به گفته دوست پدرش او بچه ننه است! ( بلیز بال بازی است در دنیای فاینال فانتزی دهم. تا اونجا که من بازی کردم مثل فوتبال بود اما بازیکنان داخل آب شنا میکردند !!! :دی ) Yuna : دختری بسیار مهربان و مسولیت پذیر است که در سرزمین Spira زندگی میکند . او دختر Summoner مشهور Braska است و از این رو مردم اسپیرا به او بسیار احترام میگذارند اگرچه خودش هم توانایی های پدرش را دارد . Auron : مردی پخته و جا افتاده است که دوست پدرTidus بوده است . او جنگجویی به تمام عیار و ماهر است . کم حرف و جدی. Wakka : در اسپیرا زندگی میکند و مثل Tidus بلیزبال بازی میکند و سرپرست تیمش است . او هم مثل سایرین به Yuna ارادت دارد . فردی نسبتا شوخ طبع است . LuLu : زنی جدی و مصمم است که از دوستان نزدیک Yuna بوده و همیشه در کنار اوست . فقط در صورت نیاز حرف میزند و همیشه اطلاعات جامعی در مورد موارد مختلف دارد . به نظر Wakka او سریع اعصابش خورد میشود! Rikku : دختر جوان و نسبتا شری است که بعد ها با Yuna و سایرین هم سفر میشود . او از گروه Al Bhed است . این گروه که سرزمینی را در اشغال خود دارند از ماشین ها و اسلحه های ماشینی استفاده میکنند. ریکوو دختر دایی یونا است . Kimhari : کسی است که از کودکی از Yuna محافظت میکرده . او به ندرت حرف میزند و اگر هم حرف بزند فقط چندین کلمه کوتاه به زبان می اورد. وی موجودی است کمی شبیه شیر که یک شاخ شکسته روی پیشانی اش دارد . Seymour : یک summoner ماهر است که بسیار مورد احترام مردم سرزمینش می باشد . او فردی آب زیر کاه است ! علاوه بر شخصیت های مذکور این داستان شخصیت های فرعی نیز دارد که از جمله آن میتوان به Jeckt پدر Tidus اشاره کرد . بلزبال صرف میکنند . نمونه بارز از یک دنیای ماشینی شهری به اسم Zanarkand است که از نظر معماری نیز از شکوه زیادی برخوردار می باشد . این شهر همان شهری است که کاراکتر اصلی داستان یعنی Tidus در آن زندگی میکند . طی جریاناتی ، Tidus به دنیای دیگری راه پیدا میکند . همه چیز برای او در آنجا عجیب است . در دنیای جدید که او به ان راه پیدا کرده همه شهر Zanarkand را به دست تاریخ سپرده اند! مردم جدید می گویند که زنارکند در 1000 سال پیش به زوال آمده و در حال حاضر فقط خرابه هایی از آن باقی مانده است! Tidus که با حرف زدن از شهرش مضمون به فردی دیوانه میشود ترجیحا سعی میکند خودش را با دنیای جدید که انگار اینده بسیار دور او است وفق دهد . Tidus در دنیای جدید با دوستانی آشنا میشود که از جمله به دختر جوانی به اسم Yuna باید اشاره کرد . در واقع با اشنایی این دو داستان تازه شروع میشود! یونا موجودات قوی را برای مبارزه با موجودی غول پیکری به نام Sin احضار میکند . از این رو به یونا و اشخاص مثل او " Summoner " میگویند . او باید به دور دست ها سفر کند تا در معابد دعا کرده تا بتواند موجودی جدید و قوی تری را برای مبارزه احضار نماید .. در این سفر دوستانش او را همراهی و از او محافظت میکنند .. از این رو به محافظان احضارکنندگان " Guardian " میگویند . Tidus نیز تصمیم میگیرد از محافظان یونا باشد و او را در سفرش همراهی کند و البته در این سفر او با حقیقت های تکان دهنده ای در مورد شهرش و خانواده اش رو به رو میشود . . . Yuna Tidus Sin RE: داستان Final Fantasy x - Expellite - 08-01-2012 چقدر مطلب! معلومه خیلی زحمت کشیدی! من که تا حالا بازی نکردم ولی می دونم خیلی بازی خوبیه! 62: RE: داستان Final Fantasy x - Tidus - 08-01-2012 این بازی بهترین بازی عمرمه و عاشقشم اسم اواتارم مربوط به این بازی میشه74: به نظرم هیچ بازیی بهتر از فاینال فانتزی نیست34:05: |