Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا
داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com)
+-- انجمن: آژانس خبری (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A2%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DB%8C)
+--- انجمن: نقد و بررسی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C)
+--- موضوع: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم (/Thread-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-THE-LAST-OF-US-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85)

صفحه‌ها: 1 2


داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - kian - 08-17-2013

مقدمه
باتشکر از همگی شما دوستان که از بنده حمایت کردید و این انگیزه را دادید تا به قسمت دوم برسیم .سمت اول اینجاست
همانطور که از اسم پیدا در اینجا قسمت دوم از داستان بازی ای شگفت انگیز که البته انحصاری ps3 است خواهید دید

داستان از 20 سال بعد پیگری می شود
قسمت دوم - تابستان
[تصویر:  38145714727245202197.jpg]

داستان بازی به 20 سال بعد از مرگ سارا ادامه می یابد
[تصویر:  49971591815160990580.jpg]
از آن جایی که جوئل با صدا ی زنگ از خواب می پرد با خستگی شدید به سمت در می رود و می گوید:دارم میام
دوباره صدای زنگ می آید.جوئل این دفعه بلندتر می گوید:دارم میام
در را باز می کند و زنی داخل می شود
تس:صبح بخیر
[تصویر:  00735671445448853558.jpg]
 وبه سمت میز می رود و از داخل بطری برای خودش نوشیدنی می ریزد
تس:یه لیوان می خوای؟؟جوئل در را می بندد و سمت آن زن می رود
جوئل:نه......یه لیوان نمی خوام
بعد جوئل به نزدیک پیشخوان می رود
تس:خبرای خوبی برات دارم
جوئل:کجا بودی تس؟؟
تس:خیابان شرقی
تس:اونجا کار داشتم
جوئل:ما....ما اونجا کار داشتیم
دوباره جوئل کنار آن زن برمی گرددو دستمال را به تس می دهد تس دستمال را می گیرد
تس:می خواستی تنها باشی...یادت میاد؟؟؟
[تصویر:  25823543114261068851.jpg]
جوئل: فکر کنم جنسامون رفته باشه جنوب و قرص های ما رو پیچوندن
جوئل همچنان در عرض اتاق ا همان حالت خواب آلودگی می رود ومیاید
جوئل:درسته؟؟
دوباره به سمت تس برمی گردد
تس می خندد و بعد از لحظه ای با جدیت تمام می گوید:جنسامون از جاشون تکون نخورده.
و بحث را عوض می کند و از جیب عقب شلوارش کارت هایی را بیرون می آورد و روی میزی که به آن تکیه داده بود می اندازد و می گوید:ما کارت های غذا برای  چند ماه اینده داریم
[تصویر:  11583905796230616881.jpg]
جوئل:می خوای زخم های صورتت رو توجیه کنی؟؟
تس:من داشتم برمی گشتم اینجا که با این دو تا روبرو شدم...باشه؟؟...اونا یه چند تا ضربه زدن ولی......
جوئل قدم زنان دوباره به سمت تس آمد و تس ادامه داد:نگاه کن ..من از پسشون بر اومدم
جوئل:بده به من
و دستمال را از تس می گیرد و خون های روی صورت  تس را پاک می کند
جوئل:اون لعنتی ها هنوزم با مان؟(دنبال مان؟؟)
تس لبخند ملیحی می زند و می گوید:نه اگه این طور بود که مسخره می شد
جوئل:بالاخره فهمیدی اونا کی بودن؟
تس:اونا هیشکی بودن ...چیزی که مهمه اینه که رابرت اونا رو فرستاده
تس دست جوئل را کنار می زند
جوئل:رابرت خودمون؟؟
تس:اون می دونه دنبالشیم ..اون فکر کرده که می تونه ما رو اول بگیره..
جوئل دوباره سمت پیشخوان می رود و دستمال را روی آن پرت می کند و تس پشت سر او می آید
تس:نه
به سمت دیگر پیشخوان می رود وادامه می دهد:اون به اندازه کافی با هوش نیست
[تصویر:  45935654821119951123.jpg]
و باصدایی آرام می گوید:من می دونم کجاست!!
جوئل:آره جون خودت
تس به طرف دیگر می رود ومغرورانه می گوید:والد ور  هوس تو ناحیه پنج
نمی دونم چند وقت دیگه می مونه اونجا..
جوئل:من آماده ام
تس:اوه منم الان می تونم انجامش بدم
و با یکدیگر از  خانه خارج می شوند
 تس:ناحیه پنج بازه
[تصویر:  82107717606215718193.jpg]
جوئل: چند ساعت بیشتر تا ساعت منع عبور و مرور نموده!
تس:پس بهتره عجله کنیم 
جوئل:صبر کن بینم ..جدی هستی؟؟
تس:من برگه های ورود به ناحیه رو هم گرفتم وگزینه  کار مهم خارج رو زدم
در همین حال  از کوچه ای عبور می کنند و به خیابان بزرگتری می رسند که در طرف خیابان ماموران زیادی بودند
در طرف دیگر بلندگوی نصب شده در خیابان می گفت:ارائه کارت هویت برای ورود به مناطق مختلف الزامیست
[تصویر:  73695817930859098091.jpg]
تس می گوید: نگاه کن رشن لاین هنوز باز نشده شاید دارن قانون رو اجرا میکنند (مردم را از نظر سلامتی و ... بررسی می کنند)به راه خود به پایین ادامه می دهند در راه دو مامور سفید پوش با بررسی مردی متوجه می شوند که او بیمار است و اورا می کشند
آنها به محل ورود به منطقه ی پنج می رسند
افسری جلوی آنها را می گیرد
افسر:کارت شنا سایی
جوئل:بفرمایید
افسر:اینجا چکار دارید
جوئل:روزه تعطیله اودیم دوستمون رو ببینیم
افسر:مشکلی نداره می تونید برید تو
در همین هنگام کامیونی منفجر می شود و دروازه بسته می شود و تس و جوئل نمی توانند به داخل بروند
افسر:همین حالا از اینجا برید
آن ها به داخل خیابانی که از آن آمده بودند فرار می کند آژیر خطر به صدا در می آید بلندگو می گوید که هر چه سریع تر منطقه بالا تخلیه شود
تس:شک ندارو کار فایر ولایز هاست..نگاه کن اونجا خبری نیست
آن ها به داخل ساختمانی فرار می کنند
جوئل که زخمی شده بود خود را مداوا می کند و به راه خود به داخل ساختمان در راهرویی طولانی ادامه می دهند
[تصویر:  20391417516982711464.jpg]
تس:اونا تمام ورودی ها رو خواهند بست پس ما باید از اطراف بریم داخل
جوئل:از رو دیوار؟؟
تس:یا می تونیم اجازه بدیم رابرت فرار کنه
جوئل:بامزه بود این حرفت
در این هنگام مرد دیگر از یکی از در ها به آن ها می رسد
مرد:اون اتفاق لعنتی رو دیدی
تس:من خودم اون جا بودم
همچنان به راه خود در راهرو ادامه می دهند
تس:وضع تونل شرقی چطوره؟
مرد:خوبه ..من همین الان ازش استفاده کردم.مشکلی نیست..حالاچکار دارید
تس:می خوایم یه سری به رابرت بزنیم!!
از آن جایی که آن مرد همچنان به دنبال آن ها می آمد جوئل پرسید:تو هم می خوای ببینیش
تس می پرسد:کی دیگه دنبالش می گرده؟
مرد:مارلین !!...اون چند وقتیه این دورو برا پرس و جو می کنه تا پیداش کنه
تس با تعجب میگوید:مارلین!!
وبعد از مکثی کوتاه ادامه می دهد:فایر فلایز ها از رابرت چی می خوان؟؟
مرد با خنده ای جواب می دهد: فکر می کنی  به من گفته؟؟
تس:خب تو چی بهش گفتی؟؟
مرد:راستشو...من نمی دونم اون کجا قایم شده!
تس:مرد خوب!!!...تو از این قضیه دور بمون ....سازمان به زودی کارشو می سازه
و آن ها همچنان در حال حرکت  به سمت انتهای راهرو بودند
مرد:باشه..بعدا می بینمت
مرد ایستاده وبعدا روی دیوار لم می دهد
کمی که از آن مرد دور شدند تس از جوئل پرسد:مارلین دنبال رابرته؟؟...چی از این می فهمی؟؟
جوئل:خوشم نمیاد بهتره ما زودتر  پیداش بکنیم تا فایر فلایز ها اینکارو بکنن
بالاخره آن ها به اتاقی می رسند و به داخل می روند در انجا مردی رو ی کاناپه لم داده است.
[تصویر:  85598992588192877707.jpg]
تس به او می گویید:ما اومدیم
مرد در جواب می گوید: چه طور داره پیش میره؟
تس:افتضاح...اینجا چه طور داره پیش میره؟
مرد:آه..ساکت وآروم...هیچ اثری از آلوده شده ها یا ارتشی ها نیست
[تصویر:  35110008220237969330.jpg]
تس:این چیزی بود که دوست داشتم بشنوم
تس به سراغ میز تلویزیونی می رود که در  طرف دیگر است و سعی می کند آن را هل بدهد ولی نمی توند.
جوئل به کمکش می رود و با یکدیگر ان را کنار می کشند و از  حفره ای که پشت ان میز تلویزیون بود به داخل محلی تاریک می رود..تا چند لحظه همه چیز تاریک بود تا این که صدا ی غرشی بلند آمد که باعث وحشت می شود..جوئل چرغ قوه اش را روشن می کند و متوجه می شود که صدای ژنراتور برق است که روشن شده
[تصویر:  39347219427630492517.jpg]
به راه خود ادامه می دهد از داخل تونل رد می شوند
[تصویر:  95331180298568080387.jpg]
و به فضایی بزرگتر میرسند انجا کوله پشتی و اسلحه های خود را برمی دارند 
تس:کوله  پشتیامون هنوز سر جاشه  بعد از اخرین دفعه
[تصویر:  02314470037067565583.jpg]
جوئل:زیاد مهمات نداریم
تس:پس شلیکاتو بشمر(حواست به تعداد شلیکات باشه)
به سمت چپ دیوار میروند
تس:قلاب بگیر برام!
جوئل قلاب می گیرد و در نهایت آنها به بالا میروند و به یک رستوران تخریب شده ای می رسند از آنجا خارج می شوند و از میان سبزه زار ها عبور می کنند و به ساختمان دیگری می رسند
تس:نربان رو پیدا کن
جوئل نربان راپیدا می کند و در جایی  قرار می دهد که به طبقه ی دوم راه داشته باشد و به کنار می رود و می گوید:اول خانوما
و تازه اول راه است و حداقل 13 ساعت گیم پلی با پایان فاصله هست
سعی میشه قسمت های بعدی کمتر از یک هفته قرار داده بشه
اگر عکس ها کمی کیفیت پایینی دارند به این دلیل است که کم حجم شده اند تا حتی افرادی که دایل آپ هم دارند بتوانند از مطلب بهره ببرن
باتشکر

[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - MMN99 - 08-17-2013

ممنون خیلی خوب بود.
گرافیکش که اصلا واسه این نسل نبود.
داستانش هم که اصلا حرف نداشت.
هر چند این کارا برای ناتی داگ کار سختی نیست.


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - kian - 08-17-2013

مرسی[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
راست می گی شما
واقعا بازی فوق العاده ای بود


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - risenberg - 08-17-2013

این چه وضعیه دیگه؟؟؟؟ پس اگه این طوریه ما بازیای دیگه رو نمیگیریم وا میسیم واسه اسپویل های شما


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - PicaSSO - 08-17-2013

ممنون، عالی بود[img]images/smi/s0 (74).gif[/img] درست مثل قسمت اول[img]images/smi/s0 (74).gif[/img] ما که نمی تونیم بازیش کنیم؛ حداقل داستنش رو بدونیم[img]images/smi/s0 (67).gif[/img]


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - THE VAMPIRE - 08-17-2013

خوبه به کارت ادامه بده و به حرف هیشکی گوش نده و راه خودتو برو.منتظر بعدیش هستیم[img]images/smi/s0 (62).gif[/img][img]images/smi/s0 (29).gif[/img]


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - THE VAMPIRE - 08-17-2013

(08-17-2013, 03:57 PM)'risen' نوشته است: این چه وضعیه دیگه؟؟؟؟ پس اگه این طوریه ما بازیای دیگه رو نمیگیریم وا میسیم واسه اسپویل های شما

 
داداش کسی شما رو مجبور کرده بیای بخونی که این نظرو میدی؟


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - kian - 08-17-2013

(08-17-2013, 07:11 PM)'erfan gamer' نوشته است:
(08-17-2013, 03:57 PM)'risen' نوشته است: این چه وضعیه دیگه؟؟؟؟ پس اگه این طوریه ما بازیای دیگه رو نمیگیریم وا میسیم واسه اسپویل های شما


 
داداش کسی شما رو مجبور کرده بیای بخونی که این نظرو میدی؟

 
والا همینو بگو!!


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - Yukimura - 08-17-2013

خسته نباشی خوب بود 
یکی از بهترین بازیهای کل تاریخ..[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]


RE: داستان بازی THE LAST OF US-قسمت دوم - kian - 08-19-2013

(08-17-2013, 08:34 PM)'Yukimura' نوشته است: خسته نباشی خوب بود 
یکی از بهترین بازیهای کل تاریخ..[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]

 
خواهش می کنم[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]