(05-17-2016, 06:43 PM)A.R.A.$.H نوشته است:(05-13-2016, 01:21 PM)Kourosh Gamer S نوشته است:(05-13-2016, 01:00 PM)A.R.A.$.H نوشته است: دیشب وارد Kear Morhan شدم و داشتم با Lambert ماموریت انجام میدادم. به قدری میخکوب محیط شدم که نزدیک بود از دره پرت شم اولین باره چنین چیزی توی یه بازی سرم میاد!
اینطوری به خدا بازی میسازند ... واقعا حیرت انگیزه.
(تازه من روی رزولوشن خیلی پایین و low بازی میکنم)
تازه هنوز به قسمت فوقالعاده بازی از لحاظ محیط نرسیدید که اگه بخواید میتونم بهتون بگم کجاس
کجاست؟ اگر اسپویل نیست بگو. همینطوری هم کل پایان بازی رو میدونم دیگه هر چی مونده تازگی داشته باشه حداقل
سرزمین الف ها رو میخوای بگی؟
------------
دوستان توی بازی یه هر از گاهی گرالت، قصاب Blaviken خطاب میشه و خیلی هم ظاهرا خوشش نمیاد از این صفت.
کسی میدونه دقیقا داستانش چیه؟ من یه نگاه به ویکی انداختم خیلی با جزئیات نگفته بود جز اینکه توی Blaviken یک سری راهزن رو میکشه. اینکه چرا چندشش میشه از این عبارت رو نمیدونم!
خب داستان اون توی سری داستانهای ویچر هستش، خلاصه شدش اینه:
داستان درباره یک دختری به نام Renfri بود، که میخواست از شخصی به نام Stregobor که یک جادوگر بود انتقام بگیره. حالا چرا؟
خب این شخص جزو افرادی بود که سر یک اتفاق مقصر بودند، اتفاق این بود که این دختر توی یک رویداد نادر به اسم black sun به دنیا میومده و به اعتقاد افراد اون منطقه هرکی توی این موقع به دنیا بیاد طلسم شده میشند (Victim of the curse یکجوری میشه گفت طلسم به سمت اون دختر جذب میشه) پس برای همین باید مادرش وخودش رو توی جنگل بکشند، که مادرش میمیره و خودش زنده میمونه.
حالا Stregobor توی شهر Blaviken یک مخفی گاه ساخته ( برج جادویی!) و Renfri میدونسته که نمیتونه وارد مخفیگاهش بشه، برای همین مردم رو توی بازار جمع میکنه و برنامه میریزه تا همه اونهارو بکشه تا موقعی که جادوگر بیاد بیرون، اون موقعست که گرالت وارد کار میشه (شب قبلش با این دختر و گروهش بوده) و او و گروهش رو کامل میکشه (اگر اشتباه نکنم 8 نفر بودند)
That was just a dream