09-15-2013, 05:49 PM
زندگی یک برنامه نویس:
وقتی می خوام یک امکان جدیدی رو به مدیرم نشون بدم:
وقتی مدیر پروژه وارد دفتر می شه:
وقتی دارم برنامه ای که نوشتم رو روی سرور اصلی وارد می کنم:
شب تحويل پروژه:
تصوير ذهني من از پيدا كردن يك خطا در سيستم:
وقتی بهم می گن که بخشی از برنامه که کل هفته رو روش کار می کردم از برنامه کنار گذاشته شده:
وقتی برنامه بدون تست قبلی روی سیستم اصلي درست کار میکنه:
وقتی یک قالب (شکل) جدید رو برای اولین بار روی یک وبسایت اضافه می کنم:
وقتی سیستم ادمین بالاخره راضی می شه بهم دسترسی کنترل کامل بده:
وقتی بعد از چند روز برنامه نویسی سعی می کنم برنامه ام را اجرا کنم:
وقتی در حالی که همه سعی می کنن ایرادات برنامه را رفع کنن، من مرخصی می گیرم:
وقتی سیستم بالاخره به مرحله اجرا میرسه و گزارش ایرادات سیستم از راه ميرسه:
وقتی رییس داره روز جمعه دنبال يك نفر داوطلب ميگرده تا اضافه كاري كنه:
وقتی بعد از دو هفته کار روی یک ایراد در برنامه می فهمم که یه پرانتز را نبستم:
رانندگی بعضی خانم ها
باگ بد در اساسین
حالا آدم کش واقعی کیه؟؟
[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]تشکر یادتون نره[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
وقتی می خوام یک امکان جدیدی رو به مدیرم نشون بدم:
وقتی مدیر پروژه وارد دفتر می شه:
وقتی دارم برنامه ای که نوشتم رو روی سرور اصلی وارد می کنم:
شب تحويل پروژه:
تصوير ذهني من از پيدا كردن يك خطا در سيستم:
وقتی بهم می گن که بخشی از برنامه که کل هفته رو روش کار می کردم از برنامه کنار گذاشته شده:
وقتی برنامه بدون تست قبلی روی سیستم اصلي درست کار میکنه:
وقتی یک قالب (شکل) جدید رو برای اولین بار روی یک وبسایت اضافه می کنم:
وقتی سیستم ادمین بالاخره راضی می شه بهم دسترسی کنترل کامل بده:
وقتی بعد از چند روز برنامه نویسی سعی می کنم برنامه ام را اجرا کنم:
وقتی در حالی که همه سعی می کنن ایرادات برنامه را رفع کنن، من مرخصی می گیرم:
وقتی سیستم بالاخره به مرحله اجرا میرسه و گزارش ایرادات سیستم از راه ميرسه:
وقتی رییس داره روز جمعه دنبال يك نفر داوطلب ميگرده تا اضافه كاري كنه:
وقتی بعد از دو هفته کار روی یک ایراد در برنامه می فهمم که یه پرانتز را نبستم:
رانندگی بعضی خانم ها
باگ بد در اساسین
حالا آدم کش واقعی کیه؟؟
[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]تشکر یادتون نره[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]