Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا

نسخه‌ی کامل: کابوس یک گیمر|قسمت دوم
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
به نام خداوندی که ترس را آفرید

خب تصمیم گرفتم یه روز بعد از قسمت اول قسمت دوم را منتشر کرده.
امیدوارم از قسمت دوم لذت ببرید.
[تصویر:  evil-eye.jpg]
قسمت دوم(مه سنگین)
امیر محمد: اه .... من کجام؟ یکی کمکم کنه.

امیر محمد از بی هوشی خارج می شد.

چند متر بیرون ماشین افتاده است و متوجه درد شدیدی میشود و میفهمد که شیشه در پایش فرو رفته است.

یادش میفتد که همراه خود باندی اورده و آن را در داخل ماشین گذاشته.

یواش یواش به سمت ماشین خیز میخورد.

هوا بسیار سرد هست و همه جارا مه فرا گرفته.

امیرمحمد با سختی اطراف خود را میبیند.

صدای از نزدیکی ماشین میشنود.

اهمیتی نمیدهد و به سختی به داخل ماشین میرود.

ماشین کاملا متلاشی شده.

او از داشبورد باند را برداشته و تکه ای از لباس خود را پاره میکند و زیر دهنش میگذارد تا درد را حس نکند.

او شیشه را به سختی از بدن خود بیرون میاورد و فریاد بلندی میکشد.

باند را به دور پای خود میپیچد و از ماشین بیرون میاید.

احسان را پیدا میکند و بیدارش میکند.

آن ها اطراف خود را میبینند ولی خبری از علیرضا نیست.

او کجاست؟؟؟؟

اطراف آن ها صدای سم اسب میاید.

سمت چپ خود را میبینند.

با منظره ی عجیبی روبرو میشوند.

همان موجود درون جاده با چشمان کاملا سفید به ان ها خیره شده.

امیر محمد : احسان بدو

امیر محمد سریع احسان را بلند می کند و با تمام وجود میدوند.

امیر از ترس خود به زخم اهمیتی نمی دهد.

پشت سر خود را میبینند

آن موجود با سرعت بسیار زیادی آن ها را تعقیب می کند.

در این میان پای احسان به گیاهی گیر می کند و زمین میخورد.

احسان میگوید : امیر تو فرار کن و جون خودتو نجات بده.

ولی امیر اهمیتی نمی دهد.

امیر بر می گردد و سعی می کند احسان را بلند کند ولی آن موجود به آن ها خیلی نزدیک شده

اون چشمان خود را میبندد و اشکی میریزد و زیر لب می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی چشمان خود را باز می کند

خبر از آن موجود نیست.

آن ها نفس عمیقی میکشند و امیر احسان را بلند می کند .

در  راه آن ها جسد چند گوزن را میبینند که به طور وحشتناکی سلاخی شده اند.

امیر با دیدن این صحنه حالش بد میشودو به پست بوته ها میدود و بالا میاورد.

 چاقویی خونی بر روی زمین افتاده.

اون آن را بر میدارد.

آن ها راه را در مه ادامه میدهند و متوجه کلبه ای میشنود.

بوی بسیار بدی از کلبه بیرون میاید.

 در کلبه نزدیک دیوار بود و احسان در را باز می کند

امیر به دیوار خیره شده بود

ناگهان رعد و برقی میزند و سایه ی وحشتناکی بر روی دیوار میفتد.

یک انسان درحال خوردن انسان دیگری بود.....

پایان قسمت دوم
امید وارم ازاین قسمت نیز لذت برده باشید.


با تشکر ازBadBoy4Ever
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی ترسناک شد.
فونت رو کوچیک کن
با تشکر از نویسنده
از TWD الهام گرفتی؟
باز هم که تصویر قرار ندادی :dodgy:
خخخخخ فک کنم تو تلویزیون فیلمشو دیده باشم 
گفتم الان چی میشهی دفعه یی گفت: بسم الله الرحمن والرحیم گفتم الان شمشیر یا تانکی یا بت منی یا اسپایدر منی مییان ولی در کل خوب بود منتظر قسمت 3 هستیم
(08-17-2015, 08:16 PM)Neil Druckmann نوشته است: [ -> ]با تشکر از نویسنده
از TWD الهام گرفتی؟
باز هم که تصویر قرار ندادی :dodgy:
نه داداش
یه دونه قرار دادم
(08-17-2015, 08:18 PM)Project Amir نوشته است: [ -> ]خخخخخ فک کنم تو تلویزیون فیلمشو دیده باشم 
گفتم الان چی میشهی دفعه یی گفت: بسم الله الرحمن والرحیم گفتم الان شمشیر یا تانکی یا بت منی یا اسپایدر منی مییان ولی در کل خوب بود منتظر قسمت 3 هستیم
فیلمشو من ندیدم
توکل به خدا از هر سلاح دیگه ای قویتره
نه خوب بود! خوبه ! این بار ترس یه ذره القا شد! داری هر دفعه بهتر مینویسی...
محیط رو بهتر وصف کردی دمت گرم S0 (2)
موجودات رو هم وصف کن
مثلا همین آخر میتونستی بنویسی: در همین لحظه، یکی از انسان ها سرش رو به آرومی چرخوند طرف احسان و امیر و با همون صورت خونی، چنان فریادی زد که همه ی پرنده های جنگل پرواز کردن و رفتن ... S0 (63)
خخخخخ علیرضارو کشتی رفت مارو نکشی یوقت :dodgy: Eee
اونی که داشته یکی رو میخورده حتما علیرضا رو داشته میخورده!! D:
او از داشبود باند را برداشته و تکه ای از لباس خود را پاره میکند
داشبود=داشبورد لطفا تصحیح کنید
خسته نباشی داش.داستان خوبیه.جدیداً همه داستان نویس شدن.منتظر قسمت های بعدیش هستم.بازم خسته نباشی.
گفتی ماشین کاملا متلاشی شده است داشبود یا همون داشبورد از کجا اومد
صفحه‌ها: 1 2 3