امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کابوس یک گیمر|قسمت دوم
#1
به نام خداوندی که ترس را آفرید

خب تصمیم گرفتم یه روز بعد از قسمت اول قسمت دوم را منتشر کرده.
امیدوارم از قسمت دوم لذت ببرید.
[تصویر:  evil-eye.jpg]
قسمت دوم(مه سنگین)
امیر محمد: اه .... من کجام؟ یکی کمکم کنه.

امیر محمد از بی هوشی خارج می شد.

چند متر بیرون ماشین افتاده است و متوجه درد شدیدی میشود و میفهمد که شیشه در پایش فرو رفته است.

یادش میفتد که همراه خود باندی اورده و آن را در داخل ماشین گذاشته.

یواش یواش به سمت ماشین خیز میخورد.

هوا بسیار سرد هست و همه جارا مه فرا گرفته.

امیرمحمد با سختی اطراف خود را میبیند.

صدای از نزدیکی ماشین میشنود.

اهمیتی نمیدهد و به سختی به داخل ماشین میرود.

ماشین کاملا متلاشی شده.

او از داشبورد باند را برداشته و تکه ای از لباس خود را پاره میکند و زیر دهنش میگذارد تا درد را حس نکند.

او شیشه را به سختی از بدن خود بیرون میاورد و فریاد بلندی میکشد.

باند را به دور پای خود میپیچد و از ماشین بیرون میاید.

احسان را پیدا میکند و بیدارش میکند.

آن ها اطراف خود را میبینند ولی خبری از علیرضا نیست.

او کجاست؟؟؟؟

اطراف آن ها صدای سم اسب میاید.

سمت چپ خود را میبینند.

با منظره ی عجیبی روبرو میشوند.

همان موجود درون جاده با چشمان کاملا سفید به ان ها خیره شده.

امیر محمد : احسان بدو

امیر محمد سریع احسان را بلند می کند و با تمام وجود میدوند.

امیر از ترس خود به زخم اهمیتی نمی دهد.

پشت سر خود را میبینند

آن موجود با سرعت بسیار زیادی آن ها را تعقیب می کند.

در این میان پای احسان به گیاهی گیر می کند و زمین میخورد.

احسان میگوید : امیر تو فرار کن و جون خودتو نجات بده.

ولی امیر اهمیتی نمی دهد.

امیر بر می گردد و سعی می کند احسان را بلند کند ولی آن موجود به آن ها خیلی نزدیک شده

اون چشمان خود را میبندد و اشکی میریزد و زیر لب می گوید: بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی چشمان خود را باز می کند

خبر از آن موجود نیست.

آن ها نفس عمیقی میکشند و امیر احسان را بلند می کند .

در  راه آن ها جسد چند گوزن را میبینند که به طور وحشتناکی سلاخی شده اند.

امیر با دیدن این صحنه حالش بد میشودو به پست بوته ها میدود و بالا میاورد.

 چاقویی خونی بر روی زمین افتاده.

اون آن را بر میدارد.

آن ها راه را در مه ادامه میدهند و متوجه کلبه ای میشنود.

بوی بسیار بدی از کلبه بیرون میاید.

 در کلبه نزدیک دیوار بود و احسان در را باز می کند

امیر به دیوار خیره شده بود

ناگهان رعد و برقی میزند و سایه ی وحشتناکی بر روی دیوار میفتد.

یک انسان درحال خوردن انسان دیگری بود.....

پایان قسمت دوم
امید وارم ازاین قسمت نیز لذت برده باشید.


با تشکر ازBadBoy4Ever
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ
#2
بسم الله الرحمن الرحیم خیلی ترسناک شد.
فونت رو کوچیک کن
پاسخ
#3
با تشکر از نویسنده
از TWD الهام گرفتی؟
باز هم که تصویر قرار ندادی :dodgy:
[تصویر:  suyo52cp027q7vufdtlu.jpg]

پاسخ
#4
خخخخخ فک کنم تو تلویزیون فیلمشو دیده باشم 
گفتم الان چی میشهی دفعه یی گفت: بسم الله الرحمن والرحیم گفتم الان شمشیر یا تانکی یا بت منی یا اسپایدر منی مییان ولی در کل خوب بود منتظر قسمت 3 هستیم
[تصویر:  game_of_thrones__a_clash_of_kings_by_stm...5ntv92.jpg]
پاسخ
#5
(08-17-2015, 08:16 PM)Neil Druckmann نوشته است: با تشکر از نویسنده
از TWD الهام گرفتی؟
باز هم که تصویر قرار ندادی :dodgy:
نه داداش
یه دونه قرار دادم
(08-17-2015, 08:18 PM)Project Amir نوشته است: خخخخخ فک کنم تو تلویزیون فیلمشو دیده باشم 
گفتم الان چی میشهی دفعه یی گفت: بسم الله الرحمن والرحیم گفتم الان شمشیر یا تانکی یا بت منی یا اسپایدر منی مییان ولی در کل خوب بود منتظر قسمت 3 هستیم
فیلمشو من ندیدم
توکل به خدا از هر سلاح دیگه ای قویتره
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ
#6
نه خوب بود! خوبه ! این بار ترس یه ذره القا شد! داری هر دفعه بهتر مینویسی...
محیط رو بهتر وصف کردی دمت گرم S0 (2)
موجودات رو هم وصف کن
مثلا همین آخر میتونستی بنویسی: در همین لحظه، یکی از انسان ها سرش رو به آرومی چرخوند طرف احسان و امیر و با همون صورت خونی، چنان فریادی زد که همه ی پرنده های جنگل پرواز کردن و رفتن ... S0 (63)
[تصویر:  j7hb_59873-true-detective-cohle-quotes.jpg]
پاسخ
#7
خخخخخ علیرضارو کشتی رفت مارو نکشی یوقت :dodgy: Eee
اونی که داشته یکی رو میخورده حتما علیرضا رو داشته میخورده!! D:
پاسخ
#8
او از داشبود باند را برداشته و تکه ای از لباس خود را پاره میکند
داشبود=داشبورد لطفا تصحیح کنید
پاسخ
#9
خسته نباشی داش.داستان خوبیه.جدیداً همه داستان نویس شدن.منتظر قسمت های بعدیش هستم.بازم خسته نباشی.
[تصویر:  e4f7_3ea4f3ff8d45616e224e2b324bba4603.png]
پاسخ
#10
گفتی ماشین کاملا متلاشی شده است داشبود یا همون داشبورد از کجا اومد
[تصویر:  game_of_thrones__a_clash_of_kings_by_stm...5ntv92.jpg]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  من هنوز زنده ام (قسمت سوم) alone gamer2 2 2,076 09-05-2016, 09:48 PM
آخرین ارسال: alone gamer2
  من هنوز زنده ام (قسمت دوم) alone gamer2 2 2,345 08-27-2016, 01:37 AM
آخرین ارسال: Maziyar Hemmati
  من هنوز زنده ام (قسمت اول) alone gamer2 8 3,399 08-23-2016, 05:29 PM
آخرین ارسال: centurion
  شیطان باز می گردد | قسمت دوم Geralt-Of-Rivia 7 3,163 04-14-2016, 11:51 PM
آخرین ارسال: Geralt-Of-Rivia
  شیطان باز می گردد | قسمت اول Geralt-Of-Rivia 11 4,257 04-08-2016, 02:52 PM
آخرین ارسال: Be the story

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان