حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - نسخهی قابل چاپ +- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com) +-- انجمن: انجمن های عمومی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C) +--- انجمن: گفت و گوی آزاد (https://forum.gamefa.com/Forum-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF) +--- موضوع: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! (/Thread-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%88%D8%B4%D8%A7%D8%AA-%D8%B0%D9%87%D9%86%DB%8C-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1-%D9%85%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%B2-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF) صفحهها:
1
2
|
حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Sir Big Wig - 10-09-2015 دوستان سلام. قبل از شروع دست نوشته خیلی صریح و مستقیم ازتون درخواست میکنم که به هیچ وجه بحث و جنجال درست نکنید و در آینده هم هیچکدوم از بحث هاتون رو به این تاپیک نه ربط بدید و نه ارجاع. با تشکر. حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند!
مدتی پیش بود که دست نوشتهای تحت عنوان «حکایت قلم شکستگانی که در این فصل جهنمی دست به قلم شدهاند» در انجمن منتشر شد. عدهای تنها تیتر دست نوشته را خوانده و مطلب را بستند. عدهای دیگر به دنبال دیدن تصاویر، نگاهی اجمالی به آن انداخته و پس از آنکه عکسی در دست نوشته نیافتند آن را بستند. عدهای مضمون دست نوشته را فهمیدند. عده ای تنها فکر کردند که مضمون دست نوشته را فهمیدند. عدهای دست به دعا و سجده و تشکر شدند و عدهای هم دست به انتقاد زدند. در همین ابتدا صادقانه میگویم: پس از انتشار این دست نوشته، نه سجده میخواهم، نه تشکر، نه اعتبار و نه هر چیز تجملی دیگری که به منظور خالی نبودن عریضه از آنها استفاده میکنیم. تنها چیزی که میخواهم، ذرهای توجه و تفکر است. همین! پس از انتشار دست نوشته پیشین، در ابتدا خرسندی وجودم را فرا گرفت به این خاطر که فکر میکردم مطلب منتشرشده میتواند تاثیری هر چند اندک در فضای انجمن بگذارد. اما هماکنون از انتشار مطلب پیشین پشیمانم! پشیمانم، نه به این دلیل که بحثهای زیادی پیرامون آن شکلگرفت و یا بحثهای زیادی را به آن نسبت دادند... پشیمانم از اینکه مخاطب را اشتباهی انتخاب کرده بودم.... اشکال کار ما وجود قلم شکستگانی نیست که در این فصل جهنمی دست به قلم شدهاند. اشکال از قلم به دستانی است که قلمشان به جای جوهر، در خود توهم جای دادهاست... توهم خود بزرگ بینی... توهم قدرت قلمی که در ظاهر قوی است ولی باطنش را جز پوچی مطلق چیزی فرا نگرفته. معضل اصلی دقیقا همین توهمی است که در اصطلاح آن را «جو زدگی» مینامیم. جو زدگی مطلقی که میتواند ناشی از هر چیزی باشد. از تگها گرفته تا تعداد تشکرها و یا حتی تعداد صفحات یادداشت پروفایلی که حتی واژه «اسپم» هم در وصف یادداشتهایش کم میآورد. در دست نوشته پیشین، محتوای مطالب را هدف قرار دادهبودم که هم اکنون به یقین رسیدهام که اشتباه کردم! در اینجا میخواهم حرفهای خودمان را مورد هدف قراردهم... حرفهایی که میزنیم و نظراتی که میدهیم صرف نظر از سی ثانیه تفکر به اینکه هدفمان چیست و نتیجه کارمان چه خواهدبود یا چه خواهدشد. (عبارت آشنایی است نه؟!) حرفهایی که از روی غرور یا خود بزرگ بینی و یا هر چیز دیگری به قلم شکستگانی میزنیم که امید و الگویشان امثال ما هستند. امثال مایی که فکر میکنند با یک تگ رنگی به پدیدهای بی بدیل در جهان هستی تبدیل شدهاند. با این تفاسیر، یک عذرخواهی بدهکارم... یک عذرخواهی به تمام قلم شکستگانی که یک طرفه قضاوت کردم و مخاطب قرارشان دادم. قضاوتی اشتباه که باعث شد اصلیترین زاویه موضوع به چشمم نیاید... زاویه ای که نشان میداد مشکل اصلی آنها نیستند. تقصیر آن ها نیست که یک سری افراد اشتباهی را الگو قرار دادهاند. مشکل از الگو نماهاییست که حس «خود الگو پنداری مفرط» بهشان دست داده و با حرف های نا به جا، هم ذوق تازه کاران را کور میکنند و هم جو را متشنج میکنند. این روزها روش بحث کردن را به درستی از بر کردهایم. بیمحتوا بحث میکنیم و هنگامی که کم میآوریم و دیگر چیزی برای گفتن نداریم، دست به دامن واژه تاثیر گذار «نوب» میشویم و با نوب خطاب کردن این و آن «حس خود حرفهای پنداری» بهمان دست میدهد. از طرفی دیگر هنگامی که با شخصی بزرگتر از حد و اندازه خودمان طرف هستیم و میدانیم که استفاده از آن واژه کذایی دیگر اثری نخواهد کرد، به گفتن حرفهای نیشدار یا به اصطلاح «تیکه انداختن» متوصل میشویم و بدین وسیله از خودمان دفاع میکنیم. اما.... صرف نظر از تمام حرف هایی که زدم، تا به حال شده از خودمان بپرسیم که هدفمان واقعا چیست؟ چرا در اینجا دور هم جمع شده ایم؟ انجمن ما، انجمن بازیهای رایانهای است. آیا هدف ما باید چیزی جز به کمال رسیدن در این حیطه باشد؟ با بحثهای بیمحتوا و حرفهای نیشدار و هر چیز دیگری که در بالا به آنها اشاره شد قصد داریم تا به کجا برسیم؟ در دست نوشته پیشین گفته بودم بهتر است همه ما یک بازنگری کلی در نوع نگارشمان داشته باشیم. اکنون میگویم بهتر است همه ما یک بازنگری کلی در نوع رفتارمان داشته باشیم... در نوع نظرهایمان... در نوع بحث کردنمان... بی شک با این بازنگری مشکلات بسیاری حل خواهد شد. نویسندگان بسیاری در زمینه اصلی انجمن پدید خواهد آمد و صد البته انجمن مکان بسیار بهتری برای فعالیت همه خواهد شد. به امید روزی که انجمن در حرفهای ترین حالت ممکن، بدون هیچگونه تنش و حاشیه و بحثهای بیمحتوا به فعالیت خود ادامه دهد. در ادامه، با سخنان مدیران ارشد انجمن، Blue Sun و Old Snake همراه باشید: نقلقول: متاسفانه یکی از مشکلات این جا اینه که وقتی یه حرفی زده میشه همه یا مستقیما اون رو به خودشون میگیرن یا مثلا وقتی هم که به نظرشون افکاری که دارن با حرفایی که زده شده توی یه مسیر هستن، جو تمام وجودشون رو میگیره و فکر میکنن که خیلی آدمای عالی و باحالی هستن و میتونن هر حرفی که میزنن برای تاییدش اسم نویسنده اون حرفا و اون مطالب رو هم وسط بیارن. در کل نمیخوام از اون آدمایی بشم که ملت فکر کنن که فکر میکنم که مثلا الان خودم خیلی حالیمه که میام و این طوری حرف بزنم. نه همچین چیزی نیست. منم دارم مثل همه شماها وضعیتی که به وجود اومده رو میبینم و بر خلاف بعضی از شما ها که فکر میکنین الان ذات پلید و شیطانی تمام افرادی که تا دیروز فکر میکردین حسابی روشنفکر و خفن هستن مشخص شده، فکر میکنم کوته اندیشی خود شما راجب این مسائل مشخص شده. نه اون افرادی که فکر میکنین نظرات روشنفکرانه و خفن دادن روشنفکر و خفن هستن، و نه نظراتشون روشنفکرانه و خفن هست. لطفا راجب این مسائل کمی بهتر و بزرگتر فکر کنین. با تشکر از اینکه وقت خودتون رو گذاشتید و دست نوشته رو مطالعه کردید. پ.ن: هیچ وقت روشن فکر نبودم و همیشه از دراوردن ادای روشن فکرا دوری کردم چون دوست نداشتم پشت سرم بگن که «فلانی تریپ روشن فکری ورداشته!» تمام حرف هایی هم که زدم حرف دل خودم بود و هیچ اشاره ای به شخص خاصی نداشتم. اما مختارید که حرف هایی که زدم رو به شخص خودتون نسبت بدید یا نه! پ.ن 2: پی نوشتهای مطلب «حکایت قلم شکستگانی که...» رو بخونید... جفتشون اینجا هم صدق میکنن! با تشکر از همگی شایان شفایی RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - parda$ - 10-09-2015 بسیار هم زیبا و تمیز.همین عنوان مقاله،خودش خیلی معنی ها میده! فقط این نقل قول،کدوم تیکه ماله اقا هومن بود و کدومش ماله اقا ابی؟! بازم ممنون و خسته نباشی شایان جان به امید روزی که.....! RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - The White Witcher - 10-09-2015 خیلی خیلی ممنونم از شایان بدلیل نوشتن این مقالات مفید برای انجمن و بهت یه خسته نباشی قلمبه میگم: خسته نباشی!!! :heart: همونطور که شایان گفت، دوستان، سعی کنید رفتارتونو درستتر کنید و الکی "جو سازی نکنید". آخه یعنی کی یه اتفاقی افتاده بعد میای مورد بررسی قرار میدیش و حرفای آدمای مختلفو مرور میکنی و یا یادداشتای جنجالی مینویسی؟ :D دوستان منم به نوبهی خودم تمامی افراد را از هر دو هذب و هر دو طرف ( :D) به صلح و آرامش دعوت مینمایم :D تا باشد از این مقالات مفید! RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Sina Assassin - 10-09-2015 عالی بود. کامل و جمع و جور.آدم حس میکرد که این جملات رو شخصی نوشته که براش موضوع، موضوع مهمی بوده. ممنونم از شما. RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Be the story - 10-09-2015 چند وقت بود از این حرف ها نشنیده بودم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم با اینکه خودم رو بزرگ نشون ندادم و توی دعوا ها وبحث های الکی زیاد شزکت نکردم و نمیکنم. تشکر فراوان از اقای شفایی عزیز RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Rise of Duty - 10-09-2015 با من چه کار کردی شایان درک مطلبی که نوشتی دیدگاهم را نسبت به تگ تغییر داد امیدوارم افرادی که از نعمت ادب و شعور محروم هستند با بازدید از این تاپیک ، مقداری ادب به شعورشان تزریق شود و رستگار شوند یکی از قسمت ها هم واقعا تاثیر گذار بود که می گفت وقتی یک نفر می خواد کسی را تخریب کنه از کلمه نوب در برابرش استفاده می کنه و وقتی این کلمه توانایی عظمت تخریب شخصیت فرد مقابل را ندارد،نیش و کنایه ابزار تخریب می شود.امیدوارم افرادی نیز که در جبهه ی تخریب شخصیت ها،سمت تخریب چی را دارند پس از مطالعه اندکی با خود خلوت کنند و به این بیاندیشند که به راستی چه سودی از این حرکات زشت و مسخره می برند؟ شایان جان با خودم عهد بستم تا جایی که اینترنتم بکشه نذارم این تاپیک از بین ۱۰ تآی صفحه ی اول پایین تر بیاد و این مطالب را می خواهم سر لوحه ی زندگی خودم بکنم که واقعا سازنده است تشکر می کنم امیدوارم افرادی که از نعمت ادب و شعور محروم هستند با بازدید از این تاپیک ، مقداری ادب به شعورشان تزریق شود و رستگار شوند یکی از قسمت ها هم واقعا تاثیر گذار بود که می گفت وقتی یک نفر می خواد کسی را تخریب کنه از کلمه نوب در برابرش استفاده می کنه و وقتی این کلمه توانایی عظمت تخریب شخصیت فرد مقابل را ندارد،نیش و کنایه ابزار تخریب می شود.امیدوارم افرادی نیز که در جبهه ی تخریب شخصیت ها،سمت تخریب چی را دارند پس از مطالعه اندکی با خود خلوت کنند و به این بیاندیشند که به راستی چه سودی از این حرکات زشت و مسخره می برند؟ شایان جان با خودم عهد بستم تا جایی که اینترنتم بکشه نذارم این تاپیک از بین ۱۰ تآی صفحه ی اول پایین تر بیاد و این مطالب را می خواهم سر لوحه ی زندگی خودم بکنم که واقعا سازنده است تشکر می کنم RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Tyrion - 10-09-2015 مطلب زیبایی بود. دستت درد نکنه شایان. ولی حیف، واقعاً حیف که هیچکس به ورِ چپ بدنش هم نمیگیره اینُ! چون کسی که نخاد بفهمه نمیفهمه واقعاً! همونجور که من یه بحث داشتم در مورد دانگرید آنچارتد 4 (آره بازیِ نیومده دانگرید شده ) و انقد حرف زدم ولی آخر کار دوباره جماعت حرف خودشون رو زدن و ماروُ متهم کردن به نفهمیدن! هر چند با کلی دلیل و ادعا حرفم رو میزدم... کسی نخاد بفهمه با این همه حرف هم نمیفهمه... همین توهم خود بزرگ بینی همه چیز رو میرسونه. والا من که سعی میکنم الکی وقت خودم رو با بحث کردن سر چیزای بیهوده با افرادی که حرف خودشون رو برتر مطلق میدونن نگذرونم. از قدیم گفتن برا کسی بمیر که برات تب کنه! وللش اصلاً... من برم یه قهوه دم کنم، Turn The Page رو پلی کنم و برم فضا. هر چی میخاد بشه، بشه. مهم نیست... RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Devil Prince - 10-09-2015 سلام و تشکر از آقای شفایی.
با تمام احترامی که برای خودتون و نوشتتون قائلم، ولی باید بگم تنها کاری که شما می کنید، تلف کردن وقتتون هست. در طی این چند سالی که خدا بهم عمر داده، به این نتیجه رسیدم که تا خودت نخوای، هیچ اتفاقی نمیوفته(همونطور که همسایه ی بالاییم گفت). این موضوع در مورد همه صدق می کنه. خودم بار ها و بارها تجربه اش کردم. مطلب شما مثل میخ فولادینی هست که هرگز به قلب سنگ نفوذ نخواهد کرد. تلاشتون قابل تحسینه ولی نتیجه اش واضحه ... شاید تنها نتیجه اش، پنهان شدن ذات اصلی کاربر ها پشت نقاب ها باشه که در موقع لزوم برداشته خواهد شد. تا زمانی که انسانیت در زمان کودکی در انسان درونی نشده باشه، هیچ اتفاقی نمیوفته. شاید از هر 1000 نفر، 3 نفر تغییر کنند؛ شاید.
عمر کوتاه تر از اونی هست که آدم وقتشو با اینجور مسائل پیش پا افتاده تلف کنه. چه بخواهیم و چه نخواهیم، الان تعداد کاربر های کاربر نما در انجمن به اوجش رسیده. هیچکس هم نمیتونه کاری کنه. مثل نسلی از بازیکنان بی استعداد برزیلی که حتی اگر هزار بار هم مربی عوض بشه، هیچ اتفاقی نمیوفته. جز نجات توسط نسل بعدی و تربیت بازیکنانی بهتر. وضعیت گیمفا هم همینجوری هست. آکادمی داشت انجمن رو نجات می داد اما همون قصه ی همیشگی ///
از زندگی لذت ببرید.
با چیزایی بی ارزش وقتتون رو تلف نکنید.
شما را دعوت به مطالعه ی امضام می کنم.
RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - Rise of Duty - 10-09-2015 آقا امضای شما منو متحول کرد،از بین صد نفر یه نفر ارزش بحث کردن با تو را داره واقعا زیبا بود به نظر من اگر کسی خودش را به خواب زده باشد،نمی توان او را بیدار کرد اما اگر واقعا خواب باشد،می توان با چنین مطالب اموزنده ای او را بیدار کرد و واقعیت را به او نمایاند نقل قول: این روزها روش بحث کردن را به درستی از بر کردهایم. بیمحتوا بحث میکنیم و هنگامی که کم میآوریم و دیگر چیزی برای گفتن نداریم، دست به دامن واژه تاثیر گذار «نوب» میشویم و با نوب خطاب کردن این و آن «حس خود حرفهای پنداری» بهمان دست میدهد. از طرفی دیگر هنگامی که با شخصی بزرگتر از حد و اندازه خودمان طرف هستیم و میدانیم که استفاده از آن واژه کذایی دیگر اثری نخواهد کرد، به گفتن حرفهای نیشدار یا به اصطلاح «تیکه انداختن» متوصل میشویم و بدین وسیله از خودمان دفاع میکنیم. اما.... صرف نظر از تمام حرف هایی که زدم، تا به حال شده از خودمان بپرسیم که هدفمان واقعا چیست؟ ببخشیدها فرد هدفش از گفتن نوب یا نیش و کنایه دفاع از خودش نیست بلکه هدفش توهین و حمله و تهاجم به شخصیت فرد مقابل هست و الا برای دفاع کردن خیلی راحت می توان از منطق و چیز های مودبانه استفاده کرد پس کسی که داره توهین میکنه،مهاجم هست که مثل یک بربر وحشی و زبان نفهم داره شخصیت فرد مقابل را له می کنه خطاب به دو دوستی که گفتند این حرف ها تاثیر کمی روی تغییر طرز فکر و منش اعضا دارد باید بگویم که این مطلب آن قدر جالب نوشته شده است که حتی نوب ترین نوب ها هم با یک بار خواندن آن اصلاح خواهند شد،فقط کافی است لینکی از این مطلب به آن ها بدهید و نتیجه را مشاهده کنید الان یاد یک داستان کوتاه افتادم که می گفت:روزی آب روان در رودخانه در حال عبور بود و مانعی بر سر راهش نبود تا این که به سنگی بزرگ رسید و جلوی مسیرش را گرفت.اب هر چه خواهش کرد که سنگ کنار رود ،نرفت و همانطور سر جایش ماند تا این که چند سال بعد رهگذران با صحنه ای عجیب و کم نظیر در آنجا رو به رو شدند. مسیر آب سوراخی ضخیم در دل سنگ ایجاد کرده بود و تنها لایه ای خارجی و نازک از سنگ باقی مانده بود. اگر در این داستان،منظور از سنگ را ذهن افراد ++ بدانیم و آب را مطالب آموزنده هم چون مطلب شایان،می توانیم نتیجه بگیریم که مطالب آموزنده مسیر خود به درون ذهن افراد++ را ایجاد خواهد کرد و تاثیرش را خواهد گذاشت البته این در صورتی شامل حال فرد خواننده می شود که همانطور که در سه خط اغازین گفتم،فرد واقعا خودش را ++ بودن نزده باشد ولی اگر فرد ++ بودن را دوست دارد،بهتر است بگذاریم به خال خودش باشد واصلا جوابش را ندهیم جواب++ها خاموشی است پس لطفا نگید که نوشتن چنین مطالب هدر دادن وقته یا مثلا نگید که هیچکس این حرفا را اصلا واسش احترام قاعل نیست و ...این حرفا انگیزه ی نوشتن مطالب مشابه را از شایان می گیره لطفا انگیزه ایشان را که همچون چراغی فروزان است ، خاموش نکنید با تشکر از همه ی شما ۳ عزیز RE: حکایت تراوشات ذهنی قلم به دستانی که به ظاهر متفکرانه تز میدهند! - It's Time - 10-10-2015 بسیار جالب بود، مثل قبلی و خب دنباله خیلی خوبی هم براش بود، یعنی میشه گفت همدیگرو کامل میکنند در مورد بحثی که شکل گرفت، باید گفت که خیلی بی دلیل بود و با کمی تامل قبل از نظر دادن هرگز به وجود نمیومد. و خیلی خوب میشه اگر دیگه ادامه پیدا نکنه، متاسفانه این بزرگ بینی و اعتماد به نفس بیجا خیلی جاها به آدم ضرر میزنه. بعد از چندین سال نوشتن مقاله و داستان و کتاب همین چند وقت پیش بود که فهمیدم شخصاً در نویسندگی هیچی نبودم، نیستم و نخواهم بود. شاید متن دلنشینی بنویسم و شاید یه زمانی در آینده بقیه منو حرفه ای خطاب کنند اما هیچوقت سر این قضیه بخصوص مغرور نمیشم؛ حالا چه سه سال نوشته باشم، چه ده سال، چه پایه گذار مقاله نویسی گیم در ایران بوده باشم! این دیدی هستش که من نسبت به خودم دارم و امیدوارم اینو همه فعالان و اونهایی که نویسندگی میکنند و به قولی دست به قلم میشند ! در ذهنشون داشته باشند. ps: و سعی کنیم هیچوقت شعور و نظر دادن افراد دیگرو زیر سوال نبریم، سعی من این بود که به نویسنده فلان مطلب درست نوشتن رو یاد بدم و در آخرش هم یک تلنگری زدم، همونطور که در تمام طول فعالیتم سوتی ها و اشتباهاتمو قبول کردم، امیدوارم بقیه هم همینطوری باشند باز هم تشکر از شایان بابت این مطلب جذاب و غنی |