ترس در مدرسه | قسمت چهارم - نسخهی قابل چاپ +- Forum Gamefa | انجمن بازی های کامپیوتری گيمفا (https://forum.gamefa.com) +-- انجمن: انجمن های عمومی (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C) +--- انجمن: داستان نویسی| Game's Story (https://forum.gamefa.com/Forum-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-Game-s-Story) +--- موضوع: ترس در مدرسه | قسمت چهارم (/Thread-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85) |
ترس در مدرسه | قسمت چهارم - Geralt-Of-Rivia - 03-13-2016 به نام خدا
نام داستان : ترس در مدرسه.
سبک داستان : ترسناک .
نویسنده : امیر محمد رضوانی سنگسری.
قسمت چهارم(مرگ)
چاقو را به هوا انداخت و به صورت برعکس در دستانش قرار داد. سپس آنرا برروی سینهی امیر قرار داد و گفت : آرام باش . سپس رویش را برگرداند و رفت . آرامآرام دست خانباشی را گرفت و در حالی که اشکش را با دستانش پاک میکرد دور میشد. فیض : اون ته یه نور میبینم ... فکر میکنم آسانسوره ... بریم سمتش . صدای آه و ناله و سرفه های امیر از وسط سالن شنیده میشد و در فضا میپیچید . آنها وارد آسانسور شدند ... خون از سقف آسانسور میپیچید و برروی دیوارش با خون نوشته شده بود "مرگ" . فیض هنوز امیر را برروی تخت میدید که سرفه و آه و ناله میکرد. خانباشی دستش را محکم برروی طبقهی زیر زمین فشارمیداد. خانباشی : اه چرا این آسانسور پایین نمیره ؟؟. سپس چندین بار برروی دکمه فشار داد. فیض او را آرام کرد و گفت : جلورو نگاه کن. یک انسان از طبقه ی بالا وسط سالن افتاد ... سپس کم کم به سمت تخت امیر میخزید و خرخر میکرد. در های آسانسور بسته شد و آنها به سمت پایین رفتند. . در باز شد ... فقط یک تونل با نور کمی در مقابل آنها بود ... تونل فقط با یک چراغ روشن بود و اثری از امنیت در آن دیده نمیشد. فلشهایی با خون برروی دیوار کشیده شده بود و آنهارا هدایت میکرد. ویلچر ها و صندلی هایی برروی زمین قرار داشتند و راه را برای آنها سخت میکردند. فیض : این شیشهها چی هستن این اطراف؟ . خانباشی : میرم چکشون کنم . خانباشی نزدیک و نزدیک تر شد ... دستانش را برروی شیشه قرار داد و چشمانش را نزدیک کرد. یکی از آن دهانش را باز کرد و با سرعت به شیشه کوبید. خانباشی برروی زمین افتاد ... با دستانش خودش را به عقب میکشید. خانباشی : اه اون آشغال ... نزدیک بود سکته کنم . فیض : بهتره بریم باو . آنها از تونل رد شدند و به آزمایشگاه بسیار بزرگی رسیدند که کاملا روشن بود. خانباشی : اونارو ببین ... بهتره پشت اون میز قایم بشیم. چهار آزمایشگر با روپوش سفید انسان مردهای را برروی میز قرار دادند و مادهی سفید رنگی را وارد مغز او کردند. یکی از آنها روی میز کوبید و گفت : بازم به نتیجه نرسید و اون داره تبدیل میشه ... بندازیدش تو قفس. فیض : فکر کنم اینا گند زدن به شهر . سپس فیض تکانی خورد و وسایلی که برروی میز قرار داشتند برروی زمین ریختند و شکستند ... صدا پیچید. آنها به میز خیره شدند و آرام آرام به سمت در رفتند و در پشت سر آن ها بسته شد . خانباشی : بیا اون ماده ی لعنتی رو نابود کنیم. فیض : فکر بدی نیست. آن ها از پله به پایین آمدند و آرام آرام به سمت میزی که برروی آن مواد وجود داشت نزدیک میشدند.تمام در های شیشهای باز شدند و بخاری از داخل آن ها خارج شد. فیض : فکر کنم باید تشهد بگیم . آن ها به بیرون افتادند و آرام آرام با صدای خرخر به آن ها نزدیک شدند . وسایل جلو رویشان برروی زمین میافتاد و میشکست. فیض و خانباشی برروی زمین افتادند و آرام آرام خود را به عقب می کشیدند ... دست آن ها به چیز سفتی خورد. خانباشی : این یه کانال کولره. در را به سختی بازکردند و اول خانباشی داخل آن رفت و رویش را به سمت فیض که خیره شده بود برگرداند و گفت : بدو بریم دیگه. فیض آرام در حال وارد شدن به کانال بود و خم شده بود که وارد شود ... ناگهان پای اون کشیده شد ... سرش برروی زمین خورد و با بینی خون آلود برده شد. خانباشی به سرعت می خزید و از اون دور میشد. RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - سجاد محمدی پور - 03-13-2016 بازهم سلام. مثل همیشه زیبا و جذاب بود. خسته نباشید اقا امیر. فقط این دو مورد رو درست کنی عالی میشه: نقلقول: نام داستان : درس در مدرسه. سعی کنین اول مقاله هم همیشه یه چیزی شبیه "آنچه گذشت" برای داستان هاتون بسازید. از آخرین باری که داستانتون رو خوندیم خیلی گذشته و یه مرور کلی از داستان های قبلی خیلی میتونس این قسمت رو جذاب کنه. به هر حال بازهم لذت بردیم. موفق باشید... RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - white.wolf - 03-13-2016 خیلی خوب بود فقط خطا خیلی نا مرتب هستن خیلی جلوعقب رفته. RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - Geralt-Of-Rivia - 03-13-2016 قسمت سوم https://forum.gamefa.com/Thread-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%85 قسمت دوم https://forum.gamefa.com/Thread-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85 قسمت اول https://forum.gamefa.com/Thread-%D8%AA%D8%B1%D8%B3-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 ممنونم سجاد جان که مشکل رو یادآوری کردین خودم هم تعجب کردم از این مشکل ولی به هر حال تصحیح شد. در مورد آنچه گذشت هم بگم که خیلی دوست داشتم قبلا هم پیادش کنم ولی چند وقت بود یادم رفته بود که بعدا درستش میکنم. یه سوال هم داشتم دو تا ایده دارم برای قسمت بعدی 1. چند باستان شناس به دنبال مکان جدیدی که در کویر لوت کشف شده میروند و کم کم افراد آن ها ها غیب میشوند و ... 2. چند نفر برای انجام عملیاتی با زیر دریایی به زیر دریا میروند و با موجوداتی عجیب برخورد میکنند. کدوم بهتره؟ RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - You died - 03-13-2016 خوب بود ولی یکم دقت کن داخل مقاله نوشتنت RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - سجاد محمدی پور - 03-13-2016 به نظر من جفتشون جذاب بنظر میرسن نقلقول: 1. چند باستان شناس به دنبال مکان جدیدی که در کویر لوت کشف شده میروند و کم کم افراد آن ها ها غیب میشوند و ...ولی شمارهی یک بنظرم مخوف تره . اگه دوست دارید میتونین این موضوع رو به عنوان نظرسنجی در بالای همین پست عنوان کنید تا به یک جمعبندی درست برسید. RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - Geralt-Of-Rivia - 03-13-2016 (03-13-2016, 07:20 PM)سجاد محمدی پور نوشته است: به نظر من جفتشون جذاب بنظر میرسناره منم با اجنه بیشتر حال میکنم ... زامبی خز شد. خواستم بزارم ولی گفتم بهتره برای قسمت آخر بزارم RE: ترس در مدرسه | قسمت چهارم - Funny Man - 03-13-2016 داستان خوب بود مخصوصا اون افراد با روپوش سفید مرموز به نظر میرسیدند ایده 2 بنظر من بهتره اقا سجاد هم درست میگه یک انچه گذشت درست کن براش |