امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
از کاپیتان پرایس تا کاپیتان مک تاویش
#1
Tongue 
به نسخه چهارم سری ندای وظیفه قدم میگذاریم. به جنگاوری نوین. نیروهای s.a.s عضو جدیدی در خود می بینند. Sgt .john mac tavish با codenameConfusedoap . او وارد میشود و در همان ابتدا کاپیتان پرایس را میبیند. پرایس به او میگوید ماموری با نام مستعار سوپ:به این جهنم خوش آمدی. آری این شروع، یکی از بهترین عناوین را به یاد گیمرها می اندازد. جنگاوری نوین یا modern warfare
[تصویر:  Call-of-Duty-4-Modern-Warfare-small-17.jpg]


آری او را این جا می بینیم. اما پرایس چه در سوپ دید؟ آیا آن ها در این جا هم دیگر را شناختند؟ آیا میدانستند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ آیا؟
پرایس فرمانده ای است مغرور. اما برای او سربازانش مهم اند. آنها فراتر از سربازنند. فراتر. در مرحله ای که اسنادی مبنی بر مسلح بودن خالد ال اسد و زاکائف به سلاح های هسته ای فاش میشود، ناگهان کشتی ای که در آن حضور داریم منفجر میشود و این جاست که میفهمیم برای خیلی از انسان ها جانشان مهمتر از دوست است اما پرایس چنین نبود. برای او سوپ مهم بود. او شاید میخواست پسر معنوی اش را نجات دهد، شاید.
اما میخواهم از کاپیتان مک تاویش حرف بزنم. او که هنوز در ذهن ماست. شاید همین شخصیت ها برای ما از بعضی انسان ها با ارزش تر باشند. چون زندگی هم مانند این بازی و شخصیت های بدش مانند زاکائف، ماکاروف، شپرد و حتی رائول منندز بی رحم است. بی رحم.
اما در جنگاوری نوین ما سوپ را در کشتار و انفجار آن پل یک شخصیت مهم دیدیم. حکایت او تازه شروع شده است. گاز، وفادار به پرایس، با فداکاری جانش را از دست میدهد و گریگز خود را فدای کاپیتان مک تاویش میکند. زاکائف به سوپ نزدیک میشود. ولی پرایس کلتش را که اکنون در ذهن ما همچنان نقش بسته برای سوپ می اندازد و او کار زاکائف را به پایان میرساد. هلیکوپتر می آید و سوپ را میبرد اما دیگر کاپیتان پرایس زنده نیست دیگر علامت سبز سلامتی را ندارد. خداحافظ کاپیتان دوست داشتنی.
[تصویر:  dgrxpxrtvg3u65cn60.jpg]



به جنگاوری نوین 2 میرویم. پرایس دیگر نیست و این سوپ است که باید گروه task force 141 را هدایت کند. دیگر خبری از sas نیست و این گروه جدید سرکار آمده است. سپهبد شپرد بر این گروه نظارت میکند. پس از این که آلن یکی از اعضای او که به گروه ماکاروف نفوذ کرده بود و در کشتار فرودگاه بین المللی ایمران زاکائف نیز شرکت کرده بود، لو رفت و بدست ماکاروف کشته شد، شپرد به تنها امید باقی مانده اش یعنی جان سوپ مک تاویش دستور میدهد زندانی 627 که در زندانی به نام گولک است را آزاد کند. کلید پایان کار ماکاروف در دستان اوست. سوپ که حالا وظایفش سنگینی میکند. به همراه روچ برای یافتن زندانی 627 اعزام میشوند. گری روچ سندرسون امید سوپ است. بعد از پرایس، گاز،گریگز، که پرپر شدند، روچ تنها امید سوپ، بازمانده انفجار آن پل نحس است.
[تصویر:  zk2j17xxpsfqierynxc7.png]






آن ها زندانی را پیدا میکنند اما او با مهارتی خاص روچ کم تجربه را خلع سلاح میکند. واین کاپیتان مک تاویش است که می فهمد زندانی فردی ماهر است.
سوپ: اسلحه رو بنداز

زندانی: سوپ؟

سوپ: پرایس؟ یعنی این اسلحه ماله شماست

[تصویر:  wol_error.gif]اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید.[تصویر:  om3czcjlb9gk14xm5fq.jpg]

و اینجاست که کاپیتان زنده است عجیب است اما او به اسارت در آمد و زنده ماند. سوپ پدر معنوی اش را پیدا کرد. او زنده است با کینه ای از ماکاروف. که جای زاکائف را گرفته.
پرایس ماکاروف را میخواهد او به شپرد میگوید حتی حاضر است خود را برای یافتن ماکاروف طعمه کند. و این جاست که یکی از دلخراش ترین صحنه ها را خواهیم دید. البته نه الان. بلکه شاید دقایقی دیگر.
نفر بعدی گوست است. او و روچ برای دستگیری ماکاروف به روسیه میروند اما این جاست که:

.....


به 95 رسید. سریع باش. روچ متظر پر شدن انتقال فایل هاست. گوست دارد او را پوشش میدهد. چد سرباز را میکشد. تمام شد 100. روچ و گوست راه می افتند که نارنجک پرتاب میشود. گری زخمی شده است. گوست او را کشان کشان میبرد. آن ها رسیدند. به شپرد. گوست را می بینیم. هیچ گاه فهمیدیم پشت آن ماسک ترسناک چیست، گوست چه را پنهان می کرد؟
اما او امیدوار بود اولین مدالش را بگیرید. به راستی هم گرفت. شپرد دست در جیب میکند اما ناگهان... روچ و گوست در میان آتش اند. آری این بود پاداششان. سوختن و خاکستر شدن.
پرایس عصبانی است . حالا target اصلی میشود شپرد. این سگ خائن. او سوپ را دارد و ایمان دارد که با او میتواند بر هر که غلبه کند.

تماسی بین ماکاروف و پرایس انجام میشود:

پرایس:ماکارو میدونم داری صدای منو از این کانال میشونی شپرد خودش رو به عنوان قهرمان جا زده و به تو خیانت کرده



ماکارو: من هنوز میخوام تو رو ببینم!



پرایس:پیرد مردی بهم گفت دشمن دشمن تو دوست توست پس جای شپرد رو بگو



ماکارو:او در مکانی واقع در افغانستان است ،پرایس!! تویه جهنم میبینمت



پرایس:من هم تو رو به همون جایی که زاکائف رفت میفرستم


پرایس مصمم است. آن ها با زیرکی شپرد را پیدا میکنند. او قبل از این سوپ و پرایس را دو جانی معرفی کرده بود و پرایس با پیغامی ماهواره ای به او پاسخ جانانه ای میدهد.
تاریخ توسط فاتحان نوشته شده و تاریخ پر شده از دروغ ،شپرد یک درغگوی بزرگ است او میخواهد خودش را به عنوان قهرمان معرفی کند و...

[تصویر:  m3vu893y42ao57i5dnl.jpg]


آن ها شپرد را یافتند. او قصد دارد سوپ را بکشد اما پرایس اسلح او را با لگد به کنار می اندازد. با بازی کردن بلک آپس نسخه بعدی کال اف و تیکه ای که کراوچنکو قصد کشتن میسون را داشت اما وودز او را نجات میدهد به یاد این بازی افتادم. الحق که بلک آپس نیز داستان خارق العاده ای داشت. اما حالا سوپ چاقویی که شپرد او را با آن زخمی کرده بود پرتاب میکند. چاقو چشمان شپرد را می درد و او میمیرد.دیالوگ های شپرد جالب بود او از انفجاری میگوید که حدود سی هزار سربازش را کشت. او در لحظاتی که البته نمیدانست آخرین لحظات عمرش بود میگوید: بعد از او واقعه دنیا فقط نگاه کرد. او راست میگفت الان هم دنیا فقط نگاه میکند.فقط.فقط
سوپ خیال میکند پرایس مرده است و صفحه هم تار میشود اما ناگهان پرایس هم بلند میشود و سوپ نیز جان میگیرد او پرایس را دارد...

[تصویر:  xxzn9fs6nzi4l8cj2.jpg]


به نسخه mw3 میرویم. سوپ و پرایس شپرد را کشته اند. اما ماکاروف هدف اصلی که شپرد را به کمک او کشته اند زنده است و به حملات تروریستی ادامه میدهد. او حتی رئیس جمهور روسیه و دخترش را در حمله به هواپیمای او را گروگان میگیرد تا از صلح روسیه با آمریکا جلوگیری کند. ماکاروف بی رحم است این را از کشتن بی رحمانه محافظ رئیس جمهور میفهمیم.
اما به سراغ سوپ و پرایس میرویم. سوپ زخمی است و او را به پیش دکتر میبرند. پرایس او را دلداری میدهد و سوپ بازهم نجات می یابد.

[تصویر:  oxutbhrajoqi9dyf3k25.jpg]


پرایس. ماکاروف را می خواهد و آفریقا، روسیه و ... را زیر پا میگذارد. اما در این نسخه با سندمن و گروهش delta force نیز همراهیم. سند من در عملیات king fish نیز حضور داشت.
اما عضو جدید گروه پرایس و سوپ و نیکولای، یوری است. فردی روس که البته شخصیت پردازی ای همچون گوست یا گاز ندارد. در مرحله ای در آفریقا که شروع مبارزه با ماکاروف است پرایس به سوپ میگوید:
سوپ دیگر نمیر!

سوپ: تو مواظب خودت باش پیرمرد.

دیالوگ های آنان بسیار زیبا است. بسیاری از فیلم ها چنین چیزی ندارند. این قدرت داستان جنگاوری نوین است.


اما مرحله ی غمناک بازی مرحله پراگ است. نیروهای ماکاروف قیام مردم چک را سرنگون میکنند. ولی در ادامه پرایس، سوپ و یوری طرح ترور ماکاروف را میریزند.
[تصویر:  Mw3_prague2.png]




اما ماکاروف شاهد عینی ترور زاکائف بود و هنوز آن را فراموش نکرده بود.او از ترور زاکائف درس گرفت که باید مواظب پرایس و سوپ باشد تا به سرنوشت زاکائف دچار نشود. او کامارو را طعمه قرار میدهد. هنگامی که سوپ و یوری پرایس را با اسنایپر پوشش میدهند ماکاروف بمبی را که به کامارو وصل کرده بود منفجر میکند و به یوری می گوید دوست من تو نباید به اینجا می اومدی و ناگهان محل استقرار آن ها مفجر میشود. سوپ یوری را نجات میدهد اما زخمی که یادگار چاقوی شپرد است باز میشود. پرایس به کمک آن ها می آید. سوپ میداند حالش خوب نیست و به آن ها میگوید که بروند اما پرایس بهترین همدمش را از دست نمیدهد و میگوید مگه دیوونه شدی؟ ساکت باش و راه برو.
در قسمتی از مرحله سوپ با اسلحه یک نفر را میکشد و پرایس مانند پدری که به فرزند مریضش دلداری میدهد می گوید: افرین پسر شلیک خوبی بود.
بالاخره سوپ را پیش دکتر میبرند پرایس مثل اوایل بازی از دکتر میخواهد زود به سوپ کمک کند اما دیگر نمیشود برای پیکر بی جان سوپ کاری کرد ،پرایس چند بار میگوید: نه!نه! سوپ نه! و وقتی از مرگ او مطمئن میشود دفترچه خاطرات و کلت خاطرات هر دو را بر میدارد و از ته قلب میگوید: متاسفم! برای چند دقیقه پرایس به سوپ خیره میشود تا سیر او را نگاه کند. او سوپ را از دست داده است. او امیدش، فرزند معنوی اش، همه چیزش را از دست داد. اما سوپ در آخرین لحظه زندگی اش می گوید: makarov now yuri
[تصویر:  wol_error.gif]اینجا را کلیک کنید تا این تصویر را در اندازه واقعی آن ببینید.[تصویر:  06284754816197423486.png]

پرایس و یوری قصد فرار دارد اما ناگهان پرایس با لگد یوری را به پایین پله ها پرت میکند و یوری همه چیز را میگوید. از کشتار فرودگاه تا لحظه ای که سربازان شپرد مردند و او به آن اشاره کرد تا لحظه ی ترور زاکائف. همه چیز را. پرایس تنهاست. برای مرد تنهای ما یوری غنیمت است.
سرانجام آن ها به کمک سندمن و گروهش رئیس جمهور روسیه و دخترش را نجات میدهند. اما در پایان این مرحله یوری زخمی میشود و پرایس طوری که همیشه سوپ عزیزش را صدا میکرد یوری را صدا میکند. او به کمک یوری می شتابد در حالی که sandman- truck-grinch جان خود را فدای آن ها میکنند. جنگ تمام شده اما ماکاروف زنده است.
صدای زنگ ...



ماکارو :کیه؟



پرایس:زندانی 627داره میاد سراغت!

[تصویر:  d6rwm843jn0qhmbmxfbb.jpg]




ماکارو: پرایس من چیزهایی شنیدم،؛ شنیدم مک تاویش به آخر خط رسیده! به من بگو پرایس چقدر طول کشید که مرگ او را بگیرد( چقدر طول کشید جون بده!!!) این یک خط دیالوگ اوج خباثت ماکارو رو نشون میده ،شما حتی اگر یک چیز بی جان رو از دست بدهید دوست ندارید کسی آنرا را به رختان بکشد اما ماکارو مرگ بهترین همراه پرایس و فرزند معنوی او را به رخش میکشد
[تصویر:  wc2g5imxdnqscsovquc.jpg]

پرایس:این جنگ فقط به دست من تموم میشود



پرایس خطاب به یوری : ماکارو از اینجا سالم بیرون نمیره



پرایس ماکارو را میکشد اما بهای آن سنگین است، مرگ یوری.


پرایس ماکاروف را برای ظلم او و کیه ی فراوان از او به دار آویخت. در پایان کاپیتان ما سیگار کوبایی اش را روشن میکند. در میان دودهای سیگار به جنازه ماکارو خیره میشود. او تنهاست. او کسی را ندارد تا با او شادی کند.
او به گاز،گریگز،روچ،گوست،سندمن،تراک،گرینچ،یوری که جنازه اش بالای سراوست و صدالبته سوپ فکر میکند. چه بهای سنگینی. برای کشتن 3 انسان بی ارزش: ماکاروف،زاکائف،شپرد. چه قدر سنگین،چه قدر!
آری این بود سرگذشت پرایس و سوپ و سه گانه modern warfare

شاید مقاله تکراری باشه اما بد نیست یه یادی از گذشته و یکی از بهترین بازی هامون کنیم.
VAMPIRE DIARIES
[تصویر:  8hyv4vsucjv9apn21u.jpg]
#2
کپی هست و بسته شد.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان