امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان جنی که میخواهد تبدیل به فرشته شود. بروز میشود
#1
داستان جنی که میخواهد فرشته شود
در روزگاری جن هایی بودند که مردم هارا اذیت میکردند حتی به جایی رسیده بو که بعضی ها از اذیت زیادی خودکشی مکردند اما یه جن بود که فرق داشت اونمی خواست کسی را اذیت کند میخواست به مردم کمک کند ولی هیچ کس حرف های اورا قبول نمیکرد و میخواست به مردم کمک کند مردم به آن حمله ور میشدند روزی جن در حال قدم زدن بود وقتی قدم میزد از ترس زیاد حتی پرنده هم اونجا پر نمیزد روزی پیرمرد کوری را دید پیر مرد کور بود نمیتوانست جن را ببیند اما آن قدر جن ها اورا اذیت کرده بودند
او دیگر احتیاجی به دیدن نداشت میتوانست از روی صدا ها و باد هایی که هنگام آمدن جن ها یاد گرفته بود این جن را حس کرد او
پیر مرد میخواست  فرار بکند اما به دلیل کوری نمیتوانست حتی بلند شود جن به او گفت من به اصیبی نمیرسانم من دیگر نمیخوام از مردم رو بترسانم من میخواهم خوب شوم واگه امکان داشت فرشته شوم پیرمرد حرف های اورا باور نمیکرد و برای باور کردن حرف او به جن گفت که چشم های مرا خوب کن اما جن که با کمال تعجب گفت:{چشم هایت را خوب کنم چشمهات من که مثل خدا قدرت این کار را ندارم پیرمرد گفت من چشم های سالمی داشتم ولی دوستان تو مرا به این روز انداختن و حتی زن و برادرم را هم کشتن جن گفت من با اون ها فرق دارم من دیگه این کار هاروترک کردم میخواهم خوب شوم پیرمرد گفت یه راه وجود دارد که طی چهار مرحله انجام میشود که تو باید آن چهار مرحله را باید انجام دهید که فرشته شوی جن گفت انجام میدهم مرد گفت امکان مردن تو وجود دارد جن گفت اون هم قبول میکنم مرد گفت اول قدم این است که تو باید به درون غار چهل سهلان بری غاری در ترکیه در آنجا روحی است که خیلی قوی است برو اون قول رو بکش و دو چیز برام بیار یه گردن بندی رو داره ازش بگر و سرش را برام بیار روح با تعجب گفت سرش !سرش!!!منو باش آمدم لایه کی یه نفربه من میگه برو سر یه روح  رو برام  بیار پیرر مرد گفت تو که فقط بلدی مردم را بترسونی بلد نیستی سر یه روحی رو برام بیاری فقط بلدی به ضعیف هایی مثل ما را اذیت کنین و حتی مارو بکشین جن رفت تو راه انقدر لایه ی خود گفت چطور من سر اون روح رو بیارم آنقدر مشغول این حرف بود که به غار رسید درون غار شد و آنجا یه چیز دیگری دید گه خیلی تعجب کر آن چیز یه ........
بروز میشود

 
#2
دوست عزیز
اینجا انجمن  بازی هستش نه رمان نویسی و داستان نویسی و ......
اگر می بینید دوستان دیگر داستان می نویسند،حداقل به موضوع گیم ربط دارد. اگر ربط نداشت،گزارش کنید تا بررسی شود.
اگر قرار باشد که هر داستانی با هرموضوعی در انجمن قرار بگیرد که اینجا تبدیل به سایت تفریحی و فرهنگی می شود.
از صبح تا الان،چندین تاپیک ایجاد کردید که اصلا کیفیت لازم رو نداشتند. حواستون رو جمع کنید و با دقت فعالیت کنید.
بسته شد

 

 
[تصویر:  Wolves_ofThe_North.jpg]


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ادامه ی داستان فرانچایزها MWOLFM 26 6,740 04-02-2015, 10:20 AM
آخرین ارسال: MWOLFM
Heart داستان بازی های ویدیویی اسپویل شدید MWOLFM 11 4,622 03-03-2015, 11:53 PM
آخرین ارسال: Gladiator
  رد خون... ( داستان + مسابقه) adam76 9 3,560 02-20-2015, 05:03 PM
آخرین ارسال: Station
  داستان یک سرباز مرده ... (قسمت هفتم اضافه شد) The Wolf Of Rivia 43 11,346 12-26-2014, 11:27 PM
آخرین ارسال: The Wolf Of Rivia
  داستان بازی های قدیمی وجدید ( خطر اسپویل ) MWOLFM 26 8,173 12-25-2014, 09:23 PM
آخرین ارسال: Station

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان