06-14-2015, 08:53 PM
(آخرین ویرایش: 01-18-2016, 01:38 PM، توسط Devil Prince.)
Beyond Two Souls
اسپويل داستان
.
.
.
.
.
.
.
داستان بازي درباره ي ١٥ سال از زندگي دختري به نام جودي هلمز است. جودي هلمز از دوران كودكي تولدي متفاوت داشته و داراي قدرت هاي ماورايي مي باشد، البته خود جودي از خود قدرتي ندارد بلكه تمامي اين قدرت ها توسط روحي به نام "آيدن" است كه به وجود جودي متصل است و به نوعي به يكديگر پيوند خورده اند. جودي با وجود اين روح توانايي كنترل اجسام از راه دور، درمان بيماري هاي أفراد، تسخير بدن أفراد و مبارزه با ارواح پليد كه وارد دنياي انسان ها شده اند را دارد. جودي از دوران كودكي براي ارتباط با ديگران دچار مشكل بوده و به عنوان يك كودك زندگي غير عادي داشته انقدر غير عادي كه موجب مي شود كه پدر و مادر ناتني وي او را به سازمان CIA بسپارند، در ابتدا هيچ كس وجود آيدن را جدي نمي گيرد ولي با تحقيقاتي كه در CIA به عمل مي آيد نيتن داكينز و كول فريمن با پي بردن به وجود آيدن سعي به كمك كردن به جودي براي كنترل كردن اين روح مي كنند در نتيجه جودي در سن ٥ سالگي به پژوهشكده ي امور ماورايي نيتن رفته و زندگي جديد خود را آغاز مي كند و در اين مدت ياد مي گيرد كه چگونه اين روح را كنترل كرده و به عنوان دوستي قدرتمند او را در كنار خود بپذيرد.
اما طي اتفاقات عجيب CIA تصميم مي گيرد كه از قدرت هاي جودي براي جاسوسي ها و أهداف خود استفاده كند، در نتيجه جودي به عنوان مأموري در CIA قرار مي گيرد.
CIA از وجود جودي بهره گرفته و در كار هايي مانند جاسوسي سفارت يك كشور عربي تا ترور كانديداي رياست جمهوري يك كشور آفريقايي و نابودي تحقيقات يك كشور آسيايي استفاده مي كند تا جودي با استفاده از قدرت هايش اين ماموريت ها را انجام دهد.
در همين راستا CIA در تلاش است تا بتوانند وارد دنياي ماورا شده و از اسرار آن آگاه شود.
در دنياي ماورا موجوداتي به نام "Entity"(نهاد) وجود دارند كه نسبت به انسان ها رفتار هاي متفاوت دارند: يا انسان ها را مي ربايند يا خون آن ها را مي مكند و يا آن ها را كشته و روحشان را به تسخير خود در مي آورند.
إنسان ها پس از مرگ خود وارد دنياي ماورا شده و زندگي جديد خود را در آن جا آغاز مي كنند.
اين ارواح در دنياي ماورا نسبت به انسان ها بسيار شرور مي باشند و تنها راه مقابله با آن ها داشتن قدرت هاي ماورايي مي باشد كه جودي از اين قدرت ها بهره مند است.
آيدن داراي وجودي مستقل است و إحساساتي مانند انسان ها دارد و طي بازي كار هايي را انجام مي دهد.
بازي داراي چند پايان است، به ديالوگ هاي زير دقت كنيد و متوجه خودكشي ها متعدد جودي و پايان هاي بازي مي شويد:
[color=rgba(0, 0, 0, 0.7019607843137254)] [/color]در اینجا هم دنیایی وجود داره. پر از جنگل ها، برکه ها، کوه ها و رودخانه ها. همه اینها در اطراف ما قرار دارن... فقط کافیه که با دقت به زمزمه اون ها گوش کنی. نه بهشتی وجود داره و نه جهنمی... نه خدایی هست و نه شیطانی... اینجا فقط مکانیه که ما بعد از مرگ به اونجا منتقل می شیم و در اون زندگی می کنیم. کاوش های بی پایان روح من به پایان رسیده و من فقط می تونم تکه هایی از اون رو ببینم. من می تونم همه جا و هیچ کجا باشم. می تونم هیچ باشم و دوباره به همه چیز بشم. می تونم روحم رو با دیگران ترکیب کنم یا خودم رو از همه هستی مجزا کنم. همه چیز در اینجا امکان پذیره... در اینجا زندگی می تونه با نگاه به دنیای مادی ادامه داشته باشه. من به عشقم در دنیای مادی نگاه می کنم... دوست دارم که اون هم بدونه من اونجا هستم و بگم که من خوبم. او رو در آغوش بگیرم و بگم که چقدر دلم براش تنگ شده. من با تمام نامرئی بودنم به اون خیلی نزدیک هستم. من می دونم چی رخ داده و چه چیزی رخ خواهد داد. من همه احتمال ها رو می دونم. می تونم اومدن تاریکی رو ببینم. پیش از این که وارد اینجا بشم دروغ های زیادی درمورد ماوراء شنیده بودم...
(ببخشيد يكم طول كشيد اخه با موبايل نوشتم و با موبايلي كه هنگ ميكنه نوشتن هم سخته)