به نام خدا
داستان بازی Alan Wakeبنا به دلایلی از جمله روایت بسیار گنگ و مبهم و همچنین فضای تاریک و مخوف بازی،تا حد زیادی قابل درک برای اکثریت گیمر ها نیست و این مسئله وقتی تشدید می شود که سختی بسیار زیاد گیمپلی،فرصت تامل و اندیشیدن درباره وقایع به وقوع پیوسته در بازی را از گیمر می گیرد.امروز می خواهیم نگاهی داشته باشیم به داستان بازی Alan Wake و قصد داریم موی Alan را از ماست بیرون بکشیم!
آلن ویک،نویسنده مشهور آمریکایی به همراه همسرش آلیس مدت طولانی است که به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کنند.آلن کتاب های متعددی نوشته و به چاپ رسانده است.همین موجب شهرت بسیار او شده است.آلن پس از نوشتن آخرین کتابش که 2 سال پیش چاپ شده،مدتی است که نتوانسته است به پیشه خودش ادامه دهد و قلم نویسندگی اش خشک شده است.همسر او برای این که آلن بتواند بهتر تمرکز کند و بنویسد،او را با خودش به یک کلبه چوبی در نزدیکی یک دریا می برد تا هم حال و هوایی عوض کنند و هم به آلن کمک کرده باشد.متاسفانه آلیس دارای یک نوع ترس شدید نسبت به تاریکی است و به همین دلیل،ابتدا آلن وارد کلبه می شود.پس از دیدن فضای تاریک کبه،آلن به سوی جعبه فیوز در خارج از کلبه می رود تا برق را وصل کند.شب هنگام،آلیس،آلن را صدا می زند و می گوید که برایت سورپرایز دارم.سورپرایز آلیس چیزی نیست جز یک دستگاه تایپ قدیمی.آلیس به آلن پیشنهاد می کند که بنویسد.اما آلن که توانایی نوشتن ندارد(بهتر بگویم چراغ تخیلش خاموش شده است و نوشتن برایش کار سختی شده) بی خود و بی جهت عصبانی می شود و کلبه را با عصبانیت ترک می کند.
پس از ترک کلبه،نگهان برق قطع می شود و آلیس که از تاریکی بسیار می ترسد،عقب عقب می رود و ناگهان به دریا سقوط می کند.آلن سریعاً خودش را به دریا می اندازد تا آلیس را نجات دهد ما آلیس می میرد.آلن خودش را از آب بیرون می کشد و از کار خودش بسیار پشیمان است.در کنار آلن،یک پیرزن با لباس سیاه حاضر می شود.این پیرزن نماد تاریکی است و می تواند به نیرو های تاریکی و بدی دستور دهد.در ادامه بازی،صدا و تصویر این پیرزن را بسیار می شنوید و یا می بینید.پیرزن آلن را سرزنش می کند و به او می گوید که تو می توانی با نوشتن یک داستان او را بر گردانی.
آلن هم برای جبران تنها گذاشتن آلیس،این کار را می کند.به کلبه باز می گردد و پشت دستگاه تایپ قدیمی می نشیند و شروع به نوشتن می کند.نیرو های تاریکی در همین حین،روح و جسم آلن را تسخیر می کنند و او را وادار به نوشتن یک داستان ترسناک با پایانی وحشتناک می کنند.این پایان شامل مرگ آلن و آلیس می شود.آلن همینطور که در حال نوشتن است،بدون این که خودش بداند،بخشی از روحش هنوز توسط تاریکی تسخیر نشده و همین موجب می شود که او داستان را تغییر دهد.او داستان را طوری می نویسد که یک نجات دهنده بیاید و او را از کلبه فراری دهد.همینطور هم می شود.یک شخص با لباس شبیه به غواصی که Zane
نام دارد،به کلبه می آید و با نور خودش،تاریکی وجود آلن را از بین می برد.آلن از کلبه بیرون می آید،سوار ماشینش می شود و فرار می کند.Zane هم بخش هایی از داستان را نابود و یا تغییر می دهد.چند کاغذی هم پیش خودش نگه می دارد.تاریکی به سراغ زین می آید و دیگر شاهد خبری از زین نخواهیم بود.اما آلن توسط تاریکی آسیب می بیند و ماشینش تصادف می کند.آلن پس از تصادف،فراموشی می گیرد و قسمت هایی از اتفاقات از جمله اسیر شدن در کلبه را فراموش می کند.
آلن در ادامه مسیر خود،با نیرو های تاریکی مبارزه می کند که در بازی به آن ها Taken گفته می شود.به نظر من بهترین معادل فارسی برای این واژه،تسخیر شده می باشد.خلاصه آلن همه تسخیر شده ها را از میان بر می دارد و خودش را به پمپ بنزین می رساند.در پمپ بنزین،یک کلانتر پلیس به نام سارا،آلن را با وضعیت خون آلود می بیند و احوال او را جویا می شود.
آلن قضیه را تعریف می کند و سارا می گوید که اصلاً چنین محلی وجود ندارد که بخواهد همچین اتفاقی در آن به وقوع بپیوندد!
به نظر می رسد آلن توهم دارد و چرت و پرت می گوید اما این طور نیست.نیرو های تاریک تمامی نوشته های آلن را به واقعیت تبدیل کرده اند.آلن در طول بازی به این اشاره می کند که همواره می خواسته داستانی ترسناک بنویسد که در آن شخصیت اصلی در جنگل گرفتار می شود و با شخصیت های مخوفی مبارزه می کند.اما آلن به این هم اشاره می کند که هرگز همچین داستانی را ننوشته است.
استنباط من از این دیالوگ ها این است که نیرو های تاریکی برای این که بتوانند آلن را از بین ببرند و دنیا را تحت کنترل خود در آورند،نیاز به یک سناریو داشته اند و آلن با نوشتن داستان ترسناک خود در کلبه،سناریوی لازم را به آن ها داده است.ساده تر بگویم،هر چیزی که آلن می نویسد،توسط تاریکی به عمل می رسد.اگر کسی می میرد،دلیلش این است که آلن در داستان نوشته است و تاریکی هم دقیقا طبق داستان آلن دارد پیش می رود.به همین دلیل است که آلیس در طول بازی حضور ندارد.آلن این را نوشته است و باید نوشته خودش را تغییر دهد.پس باید به کلبه باز گردد.
آلن به کلبه بر می گردد و با پیرزن سیاه پوش رو به رو می شود.
خب تا این جا را یک دور مرور کنید تا من یکم قضیه را باز کنم.
گفتیم که پیرزن تاریکی را کنترل می کند و بخشی از تاریکی است.بهترین و تنها روش از بین بردن تاریکی چیست؟روشنایی!بله ،کافی است که روشنایی باشد.همین و بس!آلن با روشنایی پیرزن را نابود می کند و به اتاق تایپ بر می گردد.حالا او این فرصت را دارد تا آلیس را نجات دهد.خب چرا نباید این کار را نکند؟پس شروع به تغییر داستان می کند و داستان را این گونه تمام می کند که آلیس،شنا بلد باشد و خودش را از دریا بیرون بکشد.همین اتفاق می افتد و آلیس که دفعه پیش مثل آب خوردن،غرق شده بود،این بار مثل یک نجات غریق حرفه ای به سطح آب باز می گردد.همچنین سایرین به خوبی و خوشی زندگی می کنند و هرگز تاریکی موفق به تسخیر آن ها نمی شود.اما خبری از آلن نیست.چه اتفاقی برای آلن افتاده است؟
آلن به دلایلی از جمله این که یک بار توسط تاریکی تسخیر شده و یا این که نتوانسته داستان را طوری تمام کند که خودش هم زنده بماند،در دنیای تغییر شکل یافته حاصل از داستان جدید،حضور ندارد.او در دنیایی ماورایی و سیاه گیر کرده و نمی تواند خودش را بیرون بکشد.او به کمک Zane می فهمد که اسیر کابوس هایش شده است و باید برای رهایی پیدا کردن از دنیای تاریکی،ذهنش را آزاد کند.آلن در دنیای تاریکی،راهنمایی های Zane را دنبال می کند و خودش را به کلبه مجدداً می رساند.او این بار آگاهی خودش را به دست آورده است و شروع به نوشتن داستان جدید با نام Return یعنی بازگشت می کند.
کاملاً مشخص است که آلن این بار می خواهد خودش را هم یک طوری به دنیای قبلی باز گرداند.کافی است اندکی تخیل به خرج دهد و پایان را طوری تغییر دهد که در صحت و سلامت به عشق خودش آلیس برسد.
داستان بازی Alan Wake بر خلاف اکثر بازی های ویدیویی،به تقابل دو نیروی تاریکی و روشنایی پرداخته است.سازندگان برای بهتر درک شدن تاریکی توسط مخاطب از یک پیرزن سیاه پوش دربازی استفاده کردند.برای نشان دادن روشنایی هم Zane را وارد بازی کرند.این وسط آلن کسی است که باید مسیر خودش را انتخاب کند.او برای نجات دادن آلیس و داشتن زندگی آرام، روشنایی را انتخاب می کند و از راهنمایی های Zane استفاده می کند تا تاریکی را شکست دهد.
سرنوشت آلن و آلیس:
آلن با نوشتن داستان جدیدش به نام "بازگشت" به دنیای مادی نزد آلیس باز خواهد گشت.
از این که وقت گذاشتید و تاپیک مرا مطالعه نمودید،سپاسگزارم.سوالات خود را درباره داستان بازی بپرسید و گزینه تشکر را فشار دهید.
تا درودی دیگر بدرود.
داستان بازی Alan Wakeبنا به دلایلی از جمله روایت بسیار گنگ و مبهم و همچنین فضای تاریک و مخوف بازی،تا حد زیادی قابل درک برای اکثریت گیمر ها نیست و این مسئله وقتی تشدید می شود که سختی بسیار زیاد گیمپلی،فرصت تامل و اندیشیدن درباره وقایع به وقوع پیوسته در بازی را از گیمر می گیرد.امروز می خواهیم نگاهی داشته باشیم به داستان بازی Alan Wake و قصد داریم موی Alan را از ماست بیرون بکشیم!
آلن ویک،نویسنده مشهور آمریکایی به همراه همسرش آلیس مدت طولانی است که به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می کنند.آلن کتاب های متعددی نوشته و به چاپ رسانده است.همین موجب شهرت بسیار او شده است.آلن پس از نوشتن آخرین کتابش که 2 سال پیش چاپ شده،مدتی است که نتوانسته است به پیشه خودش ادامه دهد و قلم نویسندگی اش خشک شده است.همسر او برای این که آلن بتواند بهتر تمرکز کند و بنویسد،او را با خودش به یک کلبه چوبی در نزدیکی یک دریا می برد تا هم حال و هوایی عوض کنند و هم به آلن کمک کرده باشد.متاسفانه آلیس دارای یک نوع ترس شدید نسبت به تاریکی است و به همین دلیل،ابتدا آلن وارد کلبه می شود.پس از دیدن فضای تاریک کبه،آلن به سوی جعبه فیوز در خارج از کلبه می رود تا برق را وصل کند.شب هنگام،آلیس،آلن را صدا می زند و می گوید که برایت سورپرایز دارم.سورپرایز آلیس چیزی نیست جز یک دستگاه تایپ قدیمی.آلیس به آلن پیشنهاد می کند که بنویسد.اما آلن که توانایی نوشتن ندارد(بهتر بگویم چراغ تخیلش خاموش شده است و نوشتن برایش کار سختی شده) بی خود و بی جهت عصبانی می شود و کلبه را با عصبانیت ترک می کند.
پس از ترک کلبه،نگهان برق قطع می شود و آلیس که از تاریکی بسیار می ترسد،عقب عقب می رود و ناگهان به دریا سقوط می کند.آلن سریعاً خودش را به دریا می اندازد تا آلیس را نجات دهد ما آلیس می میرد.آلن خودش را از آب بیرون می کشد و از کار خودش بسیار پشیمان است.در کنار آلن،یک پیرزن با لباس سیاه حاضر می شود.این پیرزن نماد تاریکی است و می تواند به نیرو های تاریکی و بدی دستور دهد.در ادامه بازی،صدا و تصویر این پیرزن را بسیار می شنوید و یا می بینید.پیرزن آلن را سرزنش می کند و به او می گوید که تو می توانی با نوشتن یک داستان او را بر گردانی.
آلن هم برای جبران تنها گذاشتن آلیس،این کار را می کند.به کلبه باز می گردد و پشت دستگاه تایپ قدیمی می نشیند و شروع به نوشتن می کند.نیرو های تاریکی در همین حین،روح و جسم آلن را تسخیر می کنند و او را وادار به نوشتن یک داستان ترسناک با پایانی وحشتناک می کنند.این پایان شامل مرگ آلن و آلیس می شود.آلن همینطور که در حال نوشتن است،بدون این که خودش بداند،بخشی از روحش هنوز توسط تاریکی تسخیر نشده و همین موجب می شود که او داستان را تغییر دهد.او داستان را طوری می نویسد که یک نجات دهنده بیاید و او را از کلبه فراری دهد.همینطور هم می شود.یک شخص با لباس شبیه به غواصی که Zane
نام دارد،به کلبه می آید و با نور خودش،تاریکی وجود آلن را از بین می برد.آلن از کلبه بیرون می آید،سوار ماشینش می شود و فرار می کند.Zane هم بخش هایی از داستان را نابود و یا تغییر می دهد.چند کاغذی هم پیش خودش نگه می دارد.تاریکی به سراغ زین می آید و دیگر شاهد خبری از زین نخواهیم بود.اما آلن توسط تاریکی آسیب می بیند و ماشینش تصادف می کند.آلن پس از تصادف،فراموشی می گیرد و قسمت هایی از اتفاقات از جمله اسیر شدن در کلبه را فراموش می کند.
آلن در ادامه مسیر خود،با نیرو های تاریکی مبارزه می کند که در بازی به آن ها Taken گفته می شود.به نظر من بهترین معادل فارسی برای این واژه،تسخیر شده می باشد.خلاصه آلن همه تسخیر شده ها را از میان بر می دارد و خودش را به پمپ بنزین می رساند.در پمپ بنزین،یک کلانتر پلیس به نام سارا،آلن را با وضعیت خون آلود می بیند و احوال او را جویا می شود.
آلن قضیه را تعریف می کند و سارا می گوید که اصلاً چنین محلی وجود ندارد که بخواهد همچین اتفاقی در آن به وقوع بپیوندد!
به نظر می رسد آلن توهم دارد و چرت و پرت می گوید اما این طور نیست.نیرو های تاریک تمامی نوشته های آلن را به واقعیت تبدیل کرده اند.آلن در طول بازی به این اشاره می کند که همواره می خواسته داستانی ترسناک بنویسد که در آن شخصیت اصلی در جنگل گرفتار می شود و با شخصیت های مخوفی مبارزه می کند.اما آلن به این هم اشاره می کند که هرگز همچین داستانی را ننوشته است.
استنباط من از این دیالوگ ها این است که نیرو های تاریکی برای این که بتوانند آلن را از بین ببرند و دنیا را تحت کنترل خود در آورند،نیاز به یک سناریو داشته اند و آلن با نوشتن داستان ترسناک خود در کلبه،سناریوی لازم را به آن ها داده است.ساده تر بگویم،هر چیزی که آلن می نویسد،توسط تاریکی به عمل می رسد.اگر کسی می میرد،دلیلش این است که آلن در داستان نوشته است و تاریکی هم دقیقا طبق داستان آلن دارد پیش می رود.به همین دلیل است که آلیس در طول بازی حضور ندارد.آلن این را نوشته است و باید نوشته خودش را تغییر دهد.پس باید به کلبه باز گردد.
آلن به کلبه بر می گردد و با پیرزن سیاه پوش رو به رو می شود.
خب تا این جا را یک دور مرور کنید تا من یکم قضیه را باز کنم.
گفتیم که پیرزن تاریکی را کنترل می کند و بخشی از تاریکی است.بهترین و تنها روش از بین بردن تاریکی چیست؟روشنایی!بله ،کافی است که روشنایی باشد.همین و بس!آلن با روشنایی پیرزن را نابود می کند و به اتاق تایپ بر می گردد.حالا او این فرصت را دارد تا آلیس را نجات دهد.خب چرا نباید این کار را نکند؟پس شروع به تغییر داستان می کند و داستان را این گونه تمام می کند که آلیس،شنا بلد باشد و خودش را از دریا بیرون بکشد.همین اتفاق می افتد و آلیس که دفعه پیش مثل آب خوردن،غرق شده بود،این بار مثل یک نجات غریق حرفه ای به سطح آب باز می گردد.همچنین سایرین به خوبی و خوشی زندگی می کنند و هرگز تاریکی موفق به تسخیر آن ها نمی شود.اما خبری از آلن نیست.چه اتفاقی برای آلن افتاده است؟
آلن به دلایلی از جمله این که یک بار توسط تاریکی تسخیر شده و یا این که نتوانسته داستان را طوری تمام کند که خودش هم زنده بماند،در دنیای تغییر شکل یافته حاصل از داستان جدید،حضور ندارد.او در دنیایی ماورایی و سیاه گیر کرده و نمی تواند خودش را بیرون بکشد.او به کمک Zane می فهمد که اسیر کابوس هایش شده است و باید برای رهایی پیدا کردن از دنیای تاریکی،ذهنش را آزاد کند.آلن در دنیای تاریکی،راهنمایی های Zane را دنبال می کند و خودش را به کلبه مجدداً می رساند.او این بار آگاهی خودش را به دست آورده است و شروع به نوشتن داستان جدید با نام Return یعنی بازگشت می کند.
کاملاً مشخص است که آلن این بار می خواهد خودش را هم یک طوری به دنیای قبلی باز گرداند.کافی است اندکی تخیل به خرج دهد و پایان را طوری تغییر دهد که در صحت و سلامت به عشق خودش آلیس برسد.
داستان بازی Alan Wake بر خلاف اکثر بازی های ویدیویی،به تقابل دو نیروی تاریکی و روشنایی پرداخته است.سازندگان برای بهتر درک شدن تاریکی توسط مخاطب از یک پیرزن سیاه پوش دربازی استفاده کردند.برای نشان دادن روشنایی هم Zane را وارد بازی کرند.این وسط آلن کسی است که باید مسیر خودش را انتخاب کند.او برای نجات دادن آلیس و داشتن زندگی آرام، روشنایی را انتخاب می کند و از راهنمایی های Zane استفاده می کند تا تاریکی را شکست دهد.
سرنوشت آلن و آلیس:
آلن با نوشتن داستان جدیدش به نام "بازگشت" به دنیای مادی نزد آلیس باز خواهد گشت.
از این که وقت گذاشتید و تاپیک مرا مطالعه نمودید،سپاسگزارم.سوالات خود را درباره داستان بازی بپرسید و گزینه تشکر را فشار دهید.
تا درودی دیگر بدرود.