01-29-2020, 08:27 PM
بازیهای مستقل، جزو آن دسته از بازیهایی هستند که در سالهای اخیر گیمرها را حسابی شگفتزده کردهاند. بعضی بازیهای مستقل عرضه شده، آثاری بودهاند که حتی عملکردی بهتر از بازیهای AAA داشتهاند. یکی از ویژگیهایی که بازیهای مستقل را خاص جلوه میدهد، جسارت تیم یا شخص توسعهدهنده برای خلق محصولی است که نوآوریهای خاص خود را دارد و در عین حال، سرگرم کننده است. همیشه این ایده جواب نمیدهد و بعضی وقتها سبب میشود تا شاهد یک بازی متوسط باشیم. استودیو های-بیت (Hi-Bit Studios) با ساخت بازی 198X، سعی کرده است یک تجربه خاص و منحصربهفرد را در اختیار مخاطب قرار دهد. ایده و ساختار بازی 198X بسیار جالب است، اما مشکلاتی را در خود جای داده که سبب شده تا این اثر نتواند پتانسیل واقعی خود را بهنمایش بگذارد.
قبل از اینکه داستان بازی روایت شود، 198X بازیکن را وارد اولین بازی میکند. Beating Heart نام اولین بازی است که وارد آن میشوید. یکی از نقاط قوت 198X، سبک بازیها است. در حالت کلی، نمیتوان گفت که سبک 198X چیست، بلکه باید بگوییم که این بازی یک مجموعه برای پنج سبک مختلف بهحساب میآید. Beating Heart یک بازی Beat’em Up است که در نگاه اول شما را یاد آثاری مثل Streets of Rage میاندازد. پس از تمام کردن اولین مرحله، بخشی از داستان روایت میشود و سپس وارد دومین بازی میشوید که Out of the Void نام دارد. Out of the Void، یک بازی Shoot ‘em Up هواپیمایی است که بازیکنان درجریان آن باید دشمنان خود را در فضا از بین ببرند و باسهای درنظر گرفته شده را هم نابود کنند.
استودیو های-بیت، برای سومین بازی و عوض کردن حالوهوای کاربر، از The Runaway استفاده کرده است. The Runaway یک بازی ریسینگ آرکید است که گیمرهای قدیمی را یاد بازیهای ریسینگ رترو کنسولهای نینتندو میاندازد. وظیفه شما در بازی The Runaway این است که تا زمان دارید، مشغول رانندگی شوید. حال هرقدر که عملکرد بهتری در رانندگی داشته باشید، بخشهای بیشتری از شهر را تماشا میکنید و لذت میبرید. چهارمین بازی، یک تجربهی اکشن پلتفرمر را در اختیار بازیکنان قرار میدهد. در Shadow Play بازیکن هدایت نینجایی را برعهده میگیرد که باید محیطهای بازی را پشت سر بگذارد. در آخرین بازی هم بازیکن در یک بازی شبیهبه بازیهای تحت سیستمعامل DOS به نام Kill Screen قرار میگیرد و باید سه اژدها را از بین ببرید.
درظاهر، پنج بازی درنظر گرفته شده هرکدام مرتبط با داستان بازی هستند، اما واقعیت این است که استودی های-بیت، پنج بازی ناقص در سبکهای مختلف را در دل بازی اصلی قرار داده تا بازیکن را سرگرم کند. در جریان هر بازی، نهایت دو یا سه مرحله را تجربه میکنید که در مجموع، دو ساعت از وقت شما را به خود اختصاص میدهد. ناقص بودن بازیها سبب شده است تا بازیکن نتواند ارتباط مستقیمی را با آثار ذکر شده برقرار کند. درست زمانیکه بهساختار گیمپلی و مراحل عادت میکنید، تمام میشوند و بازی بعدی، شروع میشود. تیم سازنده میتوانست بازیها را بهگونهای روایت کند که هرکدام داستان مربوطبه خود، اما مرتبط با جهان بازی را داشته باشند. ازاینرو بازیکن میتوانست با هرکدام از آنها ارتباط مستقیم برقرار کند و بتواند پنج تجربهی متفاوت و لذت بخش را کسب کند. تجربهای که ترکیب آن با اکتشاف در جهان بازی ازطریق کاراکتر داستان، میتوانست 198X را از یک بازی متوسط به یک بازی جذاب و عالی تبدیل کند. در انتها تمامی این موارد دستبهدست هم میدهند تا بازی 198X ارزش تکرار بالایی نداشته باشد و چالشهای هر بازی، نتوانند آنطور که باید و شاید، خودنمایی کنند.
جدا از موارد ذکر شده، استودیو های-بیت بهخاطر ساختار داستان و گیمپلی، بهسراغ طراحیهای پیکسلی رفته است که حسوحال بسیار خوبی را بهوجود آورده است و سبب شده تا 198X از نظر بصری یک تجربه بسیار خوب را در اختیار مخاطب قرار دهد. این در حالی است که از نظر فنی هم بازی مشکل خاصی ندارد و بهخوبی قادر بهتجربهی آن هستید. مورد دیگر، بر میگردد به طراحیهای پنج بازی درنظر گرفته شده که جدا از مشکلات ذکر شده در بخش گیمپلی، این پنج مرحله تنوع خوبی را بهوجود آورده است. بهعبارتی تیم سازنده با انتخاب سبکهای متفاوت توانسته است تجربیات متفاوتی را خلق کند.
معمولا بازیهای رترو و قدیمی، دارای موسیقیهای هیجانانگیز و گوشنوازی هستند. بازی 198X هم بهخوبی این مورد را رعایت کرده است. موسیقیهایی که در طول هر بازی پخش میشود، بهخوبی با حالوهوای آن سازگار است و میتواند تجربهی بسیار خوبی را در اختیار مخاطبان قرار دهد. بااینتفاسیر، 198X محصولی است که در بخش داستان و گیمپلی خود نقاط ضعف مختلفی را در خود جای داده است، اما اگر از هواداران سر سخت بازیهای رترو و قدیمی هستید، 198X را به شما پیشنهاد میکنم.
قبل از اینکه داستان بازی روایت شود، 198X بازیکن را وارد اولین بازی میکند. Beating Heart نام اولین بازی است که وارد آن میشوید. یکی از نقاط قوت 198X، سبک بازیها است. در حالت کلی، نمیتوان گفت که سبک 198X چیست، بلکه باید بگوییم که این بازی یک مجموعه برای پنج سبک مختلف بهحساب میآید. Beating Heart یک بازی Beat’em Up است که در نگاه اول شما را یاد آثاری مثل Streets of Rage میاندازد. پس از تمام کردن اولین مرحله، بخشی از داستان روایت میشود و سپس وارد دومین بازی میشوید که Out of the Void نام دارد. Out of the Void، یک بازی Shoot ‘em Up هواپیمایی است که بازیکنان درجریان آن باید دشمنان خود را در فضا از بین ببرند و باسهای درنظر گرفته شده را هم نابود کنند.
استودیو های-بیت، برای سومین بازی و عوض کردن حالوهوای کاربر، از The Runaway استفاده کرده است. The Runaway یک بازی ریسینگ آرکید است که گیمرهای قدیمی را یاد بازیهای ریسینگ رترو کنسولهای نینتندو میاندازد. وظیفه شما در بازی The Runaway این است که تا زمان دارید، مشغول رانندگی شوید. حال هرقدر که عملکرد بهتری در رانندگی داشته باشید، بخشهای بیشتری از شهر را تماشا میکنید و لذت میبرید. چهارمین بازی، یک تجربهی اکشن پلتفرمر را در اختیار بازیکنان قرار میدهد. در Shadow Play بازیکن هدایت نینجایی را برعهده میگیرد که باید محیطهای بازی را پشت سر بگذارد. در آخرین بازی هم بازیکن در یک بازی شبیهبه بازیهای تحت سیستمعامل DOS به نام Kill Screen قرار میگیرد و باید سه اژدها را از بین ببرید.
درظاهر، پنج بازی درنظر گرفته شده هرکدام مرتبط با داستان بازی هستند، اما واقعیت این است که استودی های-بیت، پنج بازی ناقص در سبکهای مختلف را در دل بازی اصلی قرار داده تا بازیکن را سرگرم کند. در جریان هر بازی، نهایت دو یا سه مرحله را تجربه میکنید که در مجموع، دو ساعت از وقت شما را به خود اختصاص میدهد. ناقص بودن بازیها سبب شده است تا بازیکن نتواند ارتباط مستقیمی را با آثار ذکر شده برقرار کند. درست زمانیکه بهساختار گیمپلی و مراحل عادت میکنید، تمام میشوند و بازی بعدی، شروع میشود. تیم سازنده میتوانست بازیها را بهگونهای روایت کند که هرکدام داستان مربوطبه خود، اما مرتبط با جهان بازی را داشته باشند. ازاینرو بازیکن میتوانست با هرکدام از آنها ارتباط مستقیم برقرار کند و بتواند پنج تجربهی متفاوت و لذت بخش را کسب کند. تجربهای که ترکیب آن با اکتشاف در جهان بازی ازطریق کاراکتر داستان، میتوانست 198X را از یک بازی متوسط به یک بازی جذاب و عالی تبدیل کند. در انتها تمامی این موارد دستبهدست هم میدهند تا بازی 198X ارزش تکرار بالایی نداشته باشد و چالشهای هر بازی، نتوانند آنطور که باید و شاید، خودنمایی کنند.
جدا از موارد ذکر شده، استودیو های-بیت بهخاطر ساختار داستان و گیمپلی، بهسراغ طراحیهای پیکسلی رفته است که حسوحال بسیار خوبی را بهوجود آورده است و سبب شده تا 198X از نظر بصری یک تجربه بسیار خوب را در اختیار مخاطب قرار دهد. این در حالی است که از نظر فنی هم بازی مشکل خاصی ندارد و بهخوبی قادر بهتجربهی آن هستید. مورد دیگر، بر میگردد به طراحیهای پنج بازی درنظر گرفته شده که جدا از مشکلات ذکر شده در بخش گیمپلی، این پنج مرحله تنوع خوبی را بهوجود آورده است. بهعبارتی تیم سازنده با انتخاب سبکهای متفاوت توانسته است تجربیات متفاوتی را خلق کند.
معمولا بازیهای رترو و قدیمی، دارای موسیقیهای هیجانانگیز و گوشنوازی هستند. بازی 198X هم بهخوبی این مورد را رعایت کرده است. موسیقیهایی که در طول هر بازی پخش میشود، بهخوبی با حالوهوای آن سازگار است و میتواند تجربهی بسیار خوبی را در اختیار مخاطبان قرار دهد. بااینتفاسیر، 198X محصولی است که در بخش داستان و گیمپلی خود نقاط ضعف مختلفی را در خود جای داده است، اما اگر از هواداران سر سخت بازیهای رترو و قدیمی هستید، 198X را به شما پیشنهاد میکنم.