08-15-2016, 09:16 AM
(آخرین ویرایش: 08-15-2016, 10:52 AM، توسط Rise of Duty.)
هنوز هم کسی متوجه نشده است که چرا Konami تنها مغز متفکر مجموعه خویش را که ارزش نگهداری و حمایت داشت،یعنی استاد کوجیما را اخراج کرد؟و واقعاً چرا در شرایطی که قرار بود این فرد را اخراج کنند،به او اجازه ساخت یک نسخه دمو از Silent Hill را دادند؟اصلاً چرا این نسخه دمو را منتشر کردند؟دموی که قرار نیست هرگز به یک بازی کامل ساخته شود.بدون شک Silent Hill جدید می توانست یکی از بهترین عناوین در سبک ترس شود.دموی این بازی که آن را با نام P.T می شناسند،در کنفرانس سونی در GamesCom معرفی شد.مدت کوتاهی از قرار گرفتن آن بر روی اینترنت نگذشته بود که به تعداد زیاد دانلود شد و حرف ها وحدیث های فراوانی درباره آن در فضای مجازی منتشر شد.از فلسفه انتخاب نام P.T گرفته تا قسمت های راز آلودی از بازی که فقط کوجیما می تواند آن ها را رمزگشایی نماید.امروز می خواهیم نگاهی به این دموی 15 دقیقه ای بیاندازیم.اشتباه نکنید،شاید 15 دقیقه مدت زمان کمی برسد اما به اندازه ساعت ها شما را میخکوب ترس و وحشت خودش خواهد ساخت.
ادامه دارد...
((منتظر نقد و بررسی ویدیویی هم باشید))
P.T توسط خالق سری بازی های Metal Gear یعنی هیدئو کوجیما و گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های سینمایی کارگردانی شده است.این تیم کارگردانی قوی و پخته نوید عنوانی بی نقص را می دهد که شما را تا مدت ها تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.با این که P.T یک تیزر قابل بازی برای Silent Hill می باشد اما در پایان بازی معلوم می شود که حوادث اتفاق افتاده و روح لیزا که در ادامه به آن می پردازیم،هیچکدام ارتباطی با نسخه اصلی ندارند.با توجه به این مطلب می توان به خوبی استنباط کرد که خود کوجیما در آن زمان می دانسته که قرار است به زودی اخراج شود،پس با ساخت این دمو فقط می خواسته قدرت خودش در کارگردانی را به نمایش بگذارد و بس.چرا که اگر غیر این می بود،این دمو هم همچون سایر دمو ها باید حداقل ارتباطی با بازی اصلی می داشت نه این که کاملاً بی ارتباط باشد،پس واضح است که برای SH جدید حتی داستانی هم ساخته نشده بوده و کوجیما خودش را برای ساخت آن به تک و تا نیانداخته است چون می داسنته که به زودی کونامی را ترک خواهد کرد.
در P.T شما کنترل شخصیتی را بر عهده دارید که نامش ذکر نشده و تا پایان بازی او را با هیچ نامی نمی شناسیم پس برای اشاره به او از کلمه Player استفاده می کنیم.Player در ابتدای بازی در یک اتاق زندان مانند قرار گرفته است که پوشش دیواره آن با چوب های خط خورده و کاغذ دیواری های خط خطی پوشیده دشه است.سوسک بزرگی که از کنار شما رد می شود،نوید وقوع حودثی غیر مترقبه را می دهد.به هر حال بازی از همان ابتدا،شما را وادار به کنجکاوی و دقت در اجزای تشکیل دهنده محیط می سازد.از دیوار گرفته تا قوطی های افتاده روی زمین،همه و همه شما را به سوی خودشان می کشند.پس از خروج از اتاق،وارد محوطه ای L مانند می شوید که از اوج ترس و وحشت شما در این محوطه L مانند به ظاهر ساکت و آرام رخ خواهد داد.
گرافیک و نورپردازی بازی با این که در مرحله آلفا به سر می برد،خیلی خوب بهینه و عالی کار شده بود.ای کاش می شد نسخه نهایی را هم دید.
به نظر می رسد که تنها مسیر ممکن برای Player راه رفتن در راه رو می باشد.وقتی به انتهای راهرو می رسیم،باید با زدن R3 با در تعامل برقرار کنیم.فشار دادن R3 تنها راه استفاده از اشیا در محیط و برقراری تعامل با آن ها است،کاری که شما را تا سر حد مرگ می ترساند زیرا پس از فشردن R3 محیط اطراف تار شده و تمرکز Player روی جسم مورد نظر جلب می شود،در همین حال است که سازندگان می توانند به راحتی با یک صحنه سینمایی و ترس ناگهانی،شما را سکته دهند.خوشبختانه بار نخست که به سوی در می رویم،هیچ اتفاقی نمی افتد.به نظر می رسد که باید همه در ها را یکی پس از دیگری امتحان کنیم.هر بار که به سراغ دری می رویم و آن را برای باز شدن امتحان می کنیم،محیط اطراف تغییری کوچک پیدا می کند.ناچراً به سراغ در ابتدایی می رویم و آن را هم امتحان می کنیم.در بسته است درست مثل سایر در ها.ما وقتی سرمان را بر می گردانیم،نور ها شروع به چشمک زدن می کنند و خیلی زود همه چیز تاریک می شود.به نقطه میانی محوطه L مانند می رویم و این جا نخستین صحنه ترسناک بازی را می بینیم.
Lisa ثابت ایستاده و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد.ظاهراً قصد جلو آمدن ندارد و این ما هستیم که باید به استقبال او برویم.پس از چند قدم جلو رفتن به جای دیدن صحنه های تکراری و کلیشه ای پریدن به سمت شخصیت اصلی،با یک اتفاق کم نظیر مواجه می شویم.لیزا ناپدید می شود!بله درست خواندید،لیزا ناپدید می شود.درست در جایی که همه انتظار یک صحنه کاملاً ترسناک دارند و خودشان را برای ترسیدن آماده می کنند،همه چیز عوض می شود.پس از ناپدید شدن لیزا،دیگر چیز ترسناکی جز تاریکی محوطه دیده نمی شود.به سراغ درها می رویم تا آن ها را برای باز شدن بررسی کنیم که ناگهان پس از باز شدن یکی از در ها...
در P.T شما کنترل شخصیتی را بر عهده دارید که نامش ذکر نشده و تا پایان بازی او را با هیچ نامی نمی شناسیم پس برای اشاره به او از کلمه Player استفاده می کنیم.Player در ابتدای بازی در یک اتاق زندان مانند قرار گرفته است که پوشش دیواره آن با چوب های خط خورده و کاغذ دیواری های خط خطی پوشیده دشه است.سوسک بزرگی که از کنار شما رد می شود،نوید وقوع حودثی غیر مترقبه را می دهد.به هر حال بازی از همان ابتدا،شما را وادار به کنجکاوی و دقت در اجزای تشکیل دهنده محیط می سازد.از دیوار گرفته تا قوطی های افتاده روی زمین،همه و همه شما را به سوی خودشان می کشند.پس از خروج از اتاق،وارد محوطه ای L مانند می شوید که از اوج ترس و وحشت شما در این محوطه L مانند به ظاهر ساکت و آرام رخ خواهد داد.
گرافیک و نورپردازی بازی با این که در مرحله آلفا به سر می برد،خیلی خوب بهینه و عالی کار شده بود.ای کاش می شد نسخه نهایی را هم دید.
به نظر می رسد که تنها مسیر ممکن برای Player راه رفتن در راه رو می باشد.وقتی به انتهای راهرو می رسیم،باید با زدن R3 با در تعامل برقرار کنیم.فشار دادن R3 تنها راه استفاده از اشیا در محیط و برقراری تعامل با آن ها است،کاری که شما را تا سر حد مرگ می ترساند زیرا پس از فشردن R3 محیط اطراف تار شده و تمرکز Player روی جسم مورد نظر جلب می شود،در همین حال است که سازندگان می توانند به راحتی با یک صحنه سینمایی و ترس ناگهانی،شما را سکته دهند.خوشبختانه بار نخست که به سوی در می رویم،هیچ اتفاقی نمی افتد.به نظر می رسد که باید همه در ها را یکی پس از دیگری امتحان کنیم.هر بار که به سراغ دری می رویم و آن را برای باز شدن امتحان می کنیم،محیط اطراف تغییری کوچک پیدا می کند.ناچراً به سراغ در ابتدایی می رویم و آن را هم امتحان می کنیم.در بسته است درست مثل سایر در ها.ما وقتی سرمان را بر می گردانیم،نور ها شروع به چشمک زدن می کنند و خیلی زود همه چیز تاریک می شود.به نقطه میانی محوطه L مانند می رویم و این جا نخستین صحنه ترسناک بازی را می بینیم.
Lisa ثابت ایستاده و هیچ عکس العملی نشان نمی دهد.ظاهراً قصد جلو آمدن ندارد و این ما هستیم که باید به استقبال او برویم.پس از چند قدم جلو رفتن به جای دیدن صحنه های تکراری و کلیشه ای پریدن به سمت شخصیت اصلی،با یک اتفاق کم نظیر مواجه می شویم.لیزا ناپدید می شود!بله درست خواندید،لیزا ناپدید می شود.درست در جایی که همه انتظار یک صحنه کاملاً ترسناک دارند و خودشان را برای ترسیدن آماده می کنند،همه چیز عوض می شود.پس از ناپدید شدن لیزا،دیگر چیز ترسناکی جز تاریکی محوطه دیده نمی شود.به سراغ درها می رویم تا آن ها را برای باز شدن بررسی کنیم که ناگهان پس از باز شدن یکی از در ها...
درست در جایی که هیچکس انتظار پیدا شدن لیزا را ندارد،او حاضر می شود و ما را بد جوری می ترساند.در این جاست که اهمیت دانستن فلسفه ترس و داشتن شناختی روانشناسانه از ترس برای ساخت بازی های ترسناک،خودش را به ما نشان می دهد.
ادامه دارد...
((منتظر نقد و بررسی ویدیویی هم باشید))