06-15-2015, 11:43 PM
اسپويل داستان:
Prince Of Persia The Two Thrones
.
.
.
.
.
داستان از جايي آغاز مي شود كه پرنس و كالينا به سمت بابل رفتند و آن جا را غرق در خون و جنگ ديدند.
دشمنان به كشتي آن ها حمله كرده و كالينا را با خود مي برند، پرنس نيز براي نجات وي اقدام مي كند تا اينكه او را ميابد در حالي كه رئيس دشمنان با خنجر زمان روبه رويش ايستاده بود، پرنس در صدد كشتن رئيس توسط يكي از مبارزان متوقف مي شود. بعد مشخص مي شود كه وزير زنده است و پس از كشتن كالينا با خنجر زمان شن بوجود آمده وي را وارد بدن خود كرد تا جاودانه شود و در نتيجه ي اين كار وزير و سربازان به هيولاهايي تبديل شدند، پرنس هم كه تكه اي از زنجير شني در دست هايش بود خنجر زمان را برداشته و فرار مي كند، وي براي كشتن رئيس به سمت برج بابل مي رود در حالي كه به خاطر شن هايي كه وارد بدنش شده بود مي توانست به موجودي سياه رنگ تبديل شود، در طي راه با فرح همراه مي شود و داستان بازي پيش مي رود تا جايي كه فرح توسط وزير به اسارت گرفته مي شود و پرنس بايد به بام بابل مي رفت. در ادامه ي بازي پرنس با شمشير پدرش كه كشته شده بود تصميم به انتقام گرفته و پس از رسيدن به بام با وزير به جنگ پرداخته و با شمشير پدرش وزير را نابود مي كند و بعد از اتفاقاتي روح كالينا خنجر زمان را به جزيره ي زمان مي فرستد و هيولاي درون پرنس از وي جدا مي شود و پرنس را به دنياي خيال مي برد كه جرياني از اتفاقات دو نسخه ي پيشين ديده مي شوند و سپس به مكاني مي رود و پس از وجود در دنيايي عجيب از خواب بيدار مي شود.
(بقيه رو فردا ميذارم الان حوصله ندارم)