سلام ,
میدونم که یکم دیره ، ولی چند وقت پیش تصمیم گرفتم یه بار دیگه آرخام سیتی رو بازی کنم و اینبار داستان کاملشو بنویسم ,
البته هنوز کامل نیست ولی قول میدم سریع تمومش کنم ,
راستی بعضی از دوستانی که ترفدار پر و پا قرص بتمنن اگه مشکلی دیدن ببخشن ,
اگرهم به نظرتون مشکلی هست ، بگین تا برطرف کنم ,
اینم از داستان:
Part 1 :
http://img.ir/PrP.jpg
بازی از این عکس شروع میشه وقتی که دوربین عقب تر میاد چند نفر و می بینیم که نقاب TwoFace رو به صورت دارند:
CatWoman همه ی اونها رو از پا در میاره و بعد:
در این هنگام Two Face اونو میگیره
صفحه سیاح میشه و بعد چهره Hugo Strange رو میبینیم که داره با بتمن صحبت میکنه :
بعد وقتی بروس به هوش میاد ، پنگوئن رو مقابل خودش میبینه و بعد وقتی پنگوئن قصد حمله به اون رو میکنه ، بروس دستشو میپیچونه و بعد با مقلوب کردن افراد پنگوئن دست بند خودشو پاره میکنه و از اونجا فرار میکنه.
وقتی که بروس به پشت بوم ساختمون میرسه با استفاده از همون کارتی که از اون تایگر گارد دزدیده بود ، با الفرد ارتباط برقرار میکنه :
بروس که میدونه Catwoman از همه چیز خبر داره با وسایلش محل کت وومن رو پیدا میکنه و پیش اون میره وقتی که به اونجا میرسه ، Two Face رو میبینه که رو به جمعیتی که تو اون ساختمون هستن میگه:
http://img.ir/MrP.jpg
Part 2 :
- من سعی کردم کمکت کنم ، بتمن. من این موقعیت رو بهت دادم که اینو تموم کنی ، ولی او نه . تو . میخواستی یه مرد بزگ بشی. خوب حدث بزن چی شده . از این بالا ، تو خیلی کوچیک به نظر میرسی .خیلی نا امید به نظر نیا ، من اون پایین یه کم سورپرایز دارم .
پنگوئن با ریموتی که تو دستش بود ، به یه آدم که نه یه غول بیابونی شک الکتریکی وارد میکنه و اونو دیوونه میکنه و شروع به حمله به بتمن میکنه :
- Solomon Grundy . یه روز دو شنبه به دنیا اومدم . نام گذاری شده سه شنبه . ازدواج کرده در چهار شنبه .
- پنگوئن : من اونو اون پایین پیدا کردم وقتی که اینجا رو خریدم . مقتدر به نظر میاد !
گراندی به بتمن حمله میکنه و بتمن تو یه مبارزه نسبتا سخت اونو مقلوب میکنه . و بعد مستر پنگوئنو میگیره و میربرتش پیش مستر فریز :
- کابلپات کجاست ؟
- ببین کی اینجاست . آقای فر..
مستر فریز دست پنگوئنو له میکنه ولی بتمن بهش میگه که بس کنه :
- البته . تو افسوس کاری رو که کردی رو میخوری ، مستر کابلپات.
فریز ، پنگوئنو میندازه تو یه قفسه و اونو اونجا محبوس میکنه . بتمن از فریز دارو رو میخواد ولی فریز بهش میگه :
- یکی اینجا نیست .
- چی ؟
- احتمالا باید به زحمت بیوفتم . ساختن یه پادزهر که درد مریضی رو کم کنه آسون بود . بدبختانه دارو داره به سرعت تنزل میکنه. اون به یه عنصر ثابت کننده نیاز داره ، یه جور انزیم ترمیم کننده ، بدون اون ، میتونه میزبان رو از پا دربیاره .
- من اینوقبلا دیدم.
- پیدا کردن یه آنزیم مناسب تنها مشکل نیست . باید ساز گار بشه ، توسط DNA یه انسان تضمین بشه .این دهه ها طول میکشه : زمان به نظر میرسه تو اینو نداری .
- اگه بگم مردی رو میشناسم که قرن هاست که این آنزیم رو داره چطور ؟
- کدوم مرد ؟
- اسمش Ras al Ghul هست .
- واسم بیارش . من فقط به یه نمونه از خونش نیاز دارم .این تنها امیدته .
- Ras al Ghul مرده .
- پس تو مجازات میشی .
- نه دقیقا . من به کسی نیاز دارم که بدنش کجاست ... بعد من میتونم برم بیدارش کنم .
در این هنگام یکی از Assassin های راش الگول که تو یه قفسه زندانی شده شیشه قفسه رو میشکونه طوری که شونه ش زخمی میشه و رو به بتمن و فریز میگه :
- کفر گو ها . شما سزلوار صحبت کردن با راش الگول بزرگ نیستید .
و بعد از اونجا فرار میکنه و فریز بهش میگه :
- تو یه احمقی بتمن . تو گذاشتی تنها امیدت فرار کنه .
- نه ویکتور . اگه راش الگول تو آرخام سیتی باشه ، من الان یه نفرو دارم که منو به سمتش بکشونه.
بتمن با استفاده از رد خون دختره اونو دنبال میکنه که روی سقف یکی از خونه ها به اون حمله میکنه و بتمن یه ردیاب بهش وصل میکنه و وانمود میکنه که ازش شکست خورده و اسسین به بتمن میگه :
- تو فقط به خاطر این به زندگیت ادامه میدی چون راش الگول بزرگ این اجازه رو داده.
وقتی اون داشت اینو به بتمن میگفت ، سر و کلهی چند تا دیگه از اسسین ها پیدا میشه و در این هنگام Robin ظاهر میشه اسسین به بتمن میگه :
- بهش بگو عقب وایسه .
- من میتونم بگیرمش .
- وایسا عقب .
- دنبال ما نیا.
و فرار میکنه ، بتمن به رابین میگه :
- من به کمکت نیاز نداشتم.
- جدا ؟ از اونجایی که من بودم اینجوری به نظر نمیرسید .
- من اونو تحت کنترل داشتم . چرا آلفرد تو رو فرستاد ؟
- اون نگرانت بود .
- اینو بگیر ، انالیزش کنید و بیمارستانا و اتاق های اضتراری رو بگردین .هر کسی با این خون تا 24 ساعت دیگه میمیره .
- این خونه کیه ؟ اوه .. مال توئه ، اینطور نیست ؟ من اینو به بیمارستانا میبرم و برمیگردم . تو اینجا به کمک من نیاز داری .
- من از پسش برمیام. تو رو تو گاتهام نیاز دارن . چیزا ممکنه بدتر شه . خیلی بدتر .
- و فکر میکنی ؟ اگه استرنج واقعا بدونه کی هستی ، اگه به همه بگه چه اتفاقی میوفته ؟ تو چطور ...
- به من اعتماد کن . یه راهی پیدا میکنم .
- اگه به من نیاز داشتی ، میدونی کجام .
- میدونم . حالا برو !
بتمن به دنبال ردیاب به یه ساختمون میرسه و Fiona Wilson که لباس دکتری پوشیده رو نجات میده :
- ممنون.
- تو تو آرخام سیتی چیکار میکنی ؟
- من تو آرخام سیتیم ؟ من اینجا چه غلطی میکنم ؟ من تو بیمارستان گرفته شدم و وترد اینجا شدم. اونا به من دارو خوراندند و این بالا تو این ساختمون بیدار شدم .
- آدمایی که اینجا هستن دکتر ها رو میدزدن تا جوکر رو درما کنن . به نظر میرسه بد شانس بودی .
- اون داره میمیره درسته ؟
- اینطور به نظر میرسه .
- اشتباحه که در مورد اون احساس بدی داشته باشی ؟ حالا چیکار کنیم ؟
- توباید اینجا بمونی . اگه خارج از دید بمونی در امان خواهی بود . من برمیگردم .
بتمن در راه رسیدن راش الگول به یه در بسته میخوره و به نظرش میرسه که اسسین ها باید از یه زاه دیگه ای برای وارد شدن به داخل استفاده کنن و با استفاده از ربات های واندر سیتی اونو پیدا میکنه و خودش رو به ساختمون راش میرسونه و جلوی در از هوش میره . ناگهان دروازه باز میشه و نور سفید بزرگی دیده میشه و پدر و مادر بتمن بین نور ها دیده میشن :
- مارسا وین (مادر بتمن) : بروس ، صدامو میشنوی ، اینطور نیست ؟ تو باید تو روشنایی قدم بزاری . من و پدرت منتظرت هستیم . خیلی دلمون برات تنگ شده . تو باید انجامش بدی . ما به تو نیاز داریم که انجامش بدی ، بروس ، بروس ؟
صدای مادر بروس به صدای Oracle تبدیل میشه :
- بروس ! بروس ! صدامو میشنوی ؟ علائم حیاتیت دارن از کار میوفتن . تو باید همین حالا چیزی رو که میخوای رو بدست بیاری .
در راه بتمن دوباره به زانو دزمیاد که دوباره اسسین ها اونو محاصره میکنن :
- تو باید به اختار من گوش میکردی. این پایین هیچ دوستی نیست که نجاتت بده .
- وایسین !
تالیا میاد و با پشت دست میخابونه تو صورت بتمن :
- سلام ، Talia .
- چجوری ما رو پیدا کردی ؟
- من گارد شخصیتو تشخیص دادم . فقط با .... دنبال کردنش اتفاق افتاد .
- خانم ... اون به من حقه زد .
- گمشو ، بعدا باهات حساب میکنم . تو نباید خودتو از دیدن من محروم میکردی ، بروس . بعد از اون شب تو Metropolls ، فقط باید بهم زنگ میزدی .
- من به خاطر تو اینجا نیستم . راش کجاست ؟ اگه دوباره مرده باید بیدارش کنی .
- فقط یه جانشین واقعی میتونه در مقام راش الگول بزرگ باشه. پدرم همیشه میخواست ما دوتا باهم باشیم ، تا لشکرش رو ***** کنیم . فقط فرض کن ، تو ... من ... یه جهان بهتر .
وقتی تالیا صورت بروسو میبینه با تعجّب میگه :
http://img.ir/LrP.jpg
- - صورتت ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
- من اینجام تا مقامم رو سمت تو بدست بیارم .
- تو میخوای یه اسسین بشی ؟ چرا من باید اعماد کنم که قلبت رو عوض کردی ؟( احساساتتو تغییر دادی ؟ )
- تو صورتمو دیدی . به نظرت انتخابی دارم ؟
- تو آماده ای که Demon Trials رو به دست بیاری ؟ تو باید نشون بدی که یه زندگی رو میگیری تا جهان رو نجات بدی .
- من آماده ام .
- پس بریم .
اون یه راه مفخی رو باز میکنه و وقتی به در میرسن :
- ماجراجویی تو از این در شروع میشه .
- بیا شرع کنیم .
- مطمئنی ، بروس ؟ فقط یه مرد تونسته این امتحان سخت براي اثبات بيگناهی رو پشت سر بزاره .
- داری بهم میگی این کارونکنم ؟
- البته که نه ، من فقط .. فقط میخوام رو راست باشم . وقتی خون شیطان قدرت رو به دست بگیره ، تو به خود واقعیت تبدیل میشی .
- مثل همیشه.
بتمن میره و خون شیطان رو مینوشه و بعد از پشت سر گذاشتن مرحله ها صفحه سفید میشه و به همون اتاق برمیگرده و از پله ها بالا میره و به در اصلی میرسه که تالیا اونجا وایستاده :
- تو انجامش دادی .
- به نظر متعجب میرسی .
- البته که نه . من همیشه بهت یقین داشتم.
- راش کجاست ؟ من باید همین الان ببینمش . وقتم داره تموم میشه . آخرین رقابتت پشت این در منتظرته . من دعا میکنم که روح ها مهربون باشن.
در باز میشه و راش در حالی که یه حاله سبز اونو فرا گرفته دیده میشه :
http://img.ir/NrP.jpg
- راش الگول .
- بابا .
- خوش اومدی ، بازپرس. وقت آخرین رقابتته . منو بکش . و منو جای Head of the Demon قرار بده . این سرنوشت توئه .
- من هیچ وقت کسی رو نمی کشم . حتی تو .
- چی ؟ تو به من دروغ گفتی !
- من یه نمونه از خون پدرت رو نیاز داشتم . این تنها راه بود .
- بزار بهت کمک کنم . از شمشیرم استفاده کن .
- نه !
- و این آخرین جوابته ؟
اون خودشو توی یه استخر مواد شیمیایی میندازه که باعث میشه قدرت زیادی بهش بده و یه حاله صورتی اونو فرا میگیره :
- حالا فقط یکی از ما میتونه زنده بمونه .
- خواهیم دید.
بتمن طی یک مبارزه سخت راش رو شکست میده و راش با یه خنجر تالیا ، دختر خودشو گروگان میگیره :
- چیکار میکنی؟
- به من گوش کن ، کارآگاه . و خوب گوش گن . تو منو میکشی . تو League of Assassin رو ***** میکنی . چون اگه به ما نپیوندی ، من تها کسی که عاشقش بودی رو میکشم .
- این جزو نقشه نبود .
بتمن با یه Reverse Batarang راش رو نشونه میگیره و از پشت اونو مورد اصابت قرار میده و تالیا رو نجات میده . بعد راش رو به دیوار میچسبونه و نمونه خونشو میگیره :
- کار آگاه ( با لکنت ) تو باید منو میکشتی .
- بلی ، باید اینکارو میکرد . کدوم مردی دختر خودشو قربانی میکنه ؟ و تو ! تو به من دروغ گفتی . من فکر کردم تو منو دوست باری ، بروس . من فکر میکردم تو به جهاد ما میپیوندی .
- تالیا ...
- هیچی نگو . شما مستحق همدیگه اید .
- تو پیر شدی ، راش . واقعا چه اتفاقی داره اینجا میوفته ؟
- من از Lazarus Pit بار ها استفاده کردم . من 600 سال زندگی کردم . ذهن و بدنم بیشتر از این نمیکشن . هر وقت که وارد گودال میشم از چزی که بیرون میاد وحشت دارم .
- Lazarus Pit ذهنتو فاسد کرده . درباره ش فکر کن . اگه گودالت به دست نا اهل بیوفته ، تو قدرت اینو نخواهی اشت که قرن ها ویرانی رو متوقّف کنی . این شانس خلاصته ، راش الگول . جهادتو متوقّف کن وگرنه من به خاطر تو برمیگردم .
در راه بتمن Mayor Quincy Sharp رو میگیره و بالی یه ساختمون برعکس نگهش میداره و :
- نه ! خواهش میکنم . نه .
- من میخوام همه چیز رو دربارهی استرنج و ربط تو به همهی این چیزها رو بدونم .
- همه چیزو بهت میگم . استرنج تو تیمارستان برگشت پیشم . اون به من گفت که دوستانی داره : دوستان قدرتمند .کسایی که باعث شدند چیز ها اتفاق بیوفته .تنها راهی که داشتم این بود که یه چشم کور برای فعالیت های اون داشته باشم ، و روی عملیات خودم کار کنم . اون گفت دوستاش متقاعدش کردند که من پیروز میشم .
- اونا کین ؟
- من هیچی نمیدونم. من هیچ وقت اونا رو ندیدم .اونا بابت همه چیز پول میدادند . از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتند . تنها کاری که من باید میکردم این بود که آرخام سیتی رو آماده کنم و استرنج رو عهده دار کنم : این حس خیلی خوبی داشت . طبقه پایین گاتهام باید خر حمالی میکردند . این باعث ميراي (اري) من بود .
- استرنج هر کسی که برعلیهش بود رو حذف میکرد و به آرخام سیتی میفرستاد . از ميراي (اري) خودت لذت ببر .
بتمن به G.C.P.D بر میگرده و نمونه خونو به فریز میده :
- تاثیر گذار بود ، بتمن . من شک داشتم که برگردی .
- من یه مرد از جهانم هستم ، ویکتور . تو حالا باید این بفهمی .فریز با خون پادزهر رو آماده میکنهو یکیشو میزاره تو گاوصندوق و به بتمن میگه :
- - فرمول کامله . زنجیر فرآیند به نظر موفقیت آمیز میرسه . حالت چطوره ؟ خوب به نظر نمیرسی .
- بدش به من .
- میترسم نتونماینکارو بکنم بتمن . تو آخرین دستورتو به من دادی .
و بعد شیشه پادزهر رو میشکونه:
- الان وقت مذاکره نیست .
- من فکر میکنم هست . همسر من دست دلقکه . اونو برگردون پیش من .
- تو نمیخوای این کارو بکنی ، فریز .
- اوه ، من اعتقاد دارم که این کارو میکنم . نورا رو برگردون پیش من ، وگرنه میمیری !
بتمن به سختی فریز رو مقلوب میکنه و شیشه لباس فریزو میشکنه که سرش گیج میره و به جای فریز ، جوکر رو میبینه . فریز که ناتوان شده رو زمین افتاده و بتمن با استفاده از لباس ش در گاوصندوق رو باز میکنه و وقتی تو گاوضندوق رو نگاه میکنه میبینه که پاد زهر دزدیده شده. و به فریز میگه که هارلی کوئین اونو ورداشتتش :
- منتظر چی هستی ؟ برو پسش بگیر . دلقک باید تقاس کاری که با ما کرد رو بده .
- انقدرم آسون نیست . جوکر Still Mill رو زندانی کرده. داخل شدن به اونجا آسون نیست .
- فکر کنم بتونم کمکت کنم . من رو یه سیستم پروژه ای جدید کار میکنم . شاید اینا بتونن کمکت کنن .
- بهت قول میدم ، ویکتور ، نورا رو یدا میکنم .
بتمن تو راه Viki (همون گزارشگر اوّل بازی ) رو که وسط اسنایپرا گیر افتاده نجات میده :
- الان باید اینجا در امان باشی . اینجا باش و دور از دید باش .
- میتونم یه محاسبه انحصاری باهات داشته باشم ؟ در باره ی گاتهام صورتت افتاده ؟
- نه ! اینجا بمون و ساکت باش.
- صدای جوکر از بیسیم : حالا ، هیچ راهی برای صحبت کردن با گزارشگر نیست ، خفاشی .
- چی میخوای ؟
- داری با کی حرف میزنی ؟
- صدای جوکر از بیسیم : حالا ببین چیکار کردی ؟ زن بیچاره گیج شده . بدجور تعجب کرده ، فکر کنم . منظورم اینه که ، اون فقط یه تصادف ناگوار بود.
- که تو باعثش بودی .
- صدای جوکر از بیسیم : چطور جرعت میکنی ! من هیچ وقت خیلی ... اوه چی ؟ بلی ، باشه ، من بودم . من فقط یکم وقت نیاز داشتم که مطمئن شم هارلی داروی لذیذم رو برام بیاره ، اگه پسر خوبی باشی ، من یکم برات نگه میدارم . دوست داشتنی نیست ، میدونم ، ولی ، حالا من آخرین امید تو هستم ، اینطور نیست ؟
Prat 3 :
بتمن به محل جوکر میره و تو راه رسیدن به جوکر ناگهان دکتر stacy Braker که قبلا نجات داده بودینش با یه میله میزنه تو سر بتمن :
میدونم که یکم دیره ، ولی چند وقت پیش تصمیم گرفتم یه بار دیگه آرخام سیتی رو بازی کنم و اینبار داستان کاملشو بنویسم ,
البته هنوز کامل نیست ولی قول میدم سریع تمومش کنم ,
راستی بعضی از دوستانی که ترفدار پر و پا قرص بتمنن اگه مشکلی دیدن ببخشن ,
اگرهم به نظرتون مشکلی هست ، بگین تا برطرف کنم ,
اینم از داستان:
Part 1 :
http://img.ir/PrP.jpg
بازی از این عکس شروع میشه وقتی که دوربین عقب تر میاد چند نفر و می بینیم که نقاب TwoFace رو به صورت دارند:
- ببین چی پیدا کردم!
- بهش دست نزن مزد . اون میکشتت!
- چه قدر طول میکشه تا رئیس بیاد اینجا ؟
- میاد .
- Rily گفت Bat رو دیده . اونم اینجاست ؟
- تو Arkham City ؟ چرا اون باید بیاد اینجا ؟ شما فقط باید آرامش خودتونو حفظ کنین.
- اون Batmanـه !
- چی ؟
- ببخشید که مایوستون میکنم ، پسرا.
CatWoman همه ی اونها رو از پا در میاره و بعد:
- حالا همشون مراقبن ، وقتشه چیزی رو که به خاطرش اومدم رو بگیرم.
در این هنگام Two Face اونو میگیره
- پنجول کثیفتو از اون بردار ، حالا.
- بیدار شو اقای وین . ما با هم صحبت های زیادی داریم.
- Strang؟ تو از این دور نمیشی ...
- من قبل از این شدم ...
- من ویکی ویل هستم و دارم به طور زنده از آرخام سیتی : فوق زندان هم ستيزگر که دقیقا در اینجا در قلب gothom ساخته شده گزارش میدم. تا چند دقیقه دیگر بروس وین به صورت زنده در استیج قرار میگیره تا درباره ی نقطه نظرات خودش درباره ی سیاست گاتهام رو بیان کنه . جوان عیاش بد نام میلیونر هیچ وقت کسی نبود که
- بروس:بلیونر ، ویکی . میلیونر ها خیلی سال پیش بودند .
- من فکر میکردم خودتو غیر قابل لمس گمان میکردی. خوب ، همون طور که میتونی بببینی هیچ کس غیر قابل لمس نیست.
- ممنون !ممنون ، گاتهام . پشت این دیوار ها ، وسط یکی از شهر های بزرگمون رهبران جنایتکاران دارند در یک جنگ خونین میجنگند .هرساکنی از تیمارستان آرخام و زندان بلک گیت از این وسیله استفاده کردند.این چطور میتونه برای مردم گاتهام ایمن باشه؟
- ارخام سیتی رو تعطیل کن.اون خارج از کنترله !
- تعطیلش کنم ؟ با پایان امشب ، من دقیقا مثل تو میشم ...بتمن !
- امروز ، من لشگر کشی رو شروع میکنم تا آرخام سیتی رو ببندم و گاتهام رو دوباره ایمن میکنم.
- یادتون باشه وین تو اولویته.
- محاصرش کنید !
- دستا بالا وین.
- ما وین رو داریم.
- هدف امنه.
صفحه سیاح میشه و بعد چهره Hugo Strange رو میبینیم که داره با بتمن صحبت میکنه :
- احساس میکنم که باید ازت تشکّر کنم ، گرفتن بروس وین خیلی راحت تر از بتمنه. حالا که ما تورو داریم protocol 10 اماده ی شروع شدنه. اون به اری من تبدیل میشه ، یه مقبره برای درماندگی تو و اگر سعی کنی که منو متوقّف کنی ، من بهت ضمانت میکنم که همه رازت رو بفهمن.
- اصلحتو بیار پایین. آقای وین هیچ مشکلی بوجود نمیاره . اینطور نیست ، آقای وین ؟ دست بند ها روباز نکنین. ما نمیخوایم چیز ها رو خیلی آسون کنیم ، میخوایم ؟
بعد وقتی بروس به هوش میاد ، پنگوئن رو مقابل خودش میبینه و بعد وقتی پنگوئن قصد حمله به اون رو میکنه ، بروس دستشو میپیچونه و بعد با مقلوب کردن افراد پنگوئن دست بند خودشو پاره میکنه و از اونجا فرار میکنه.
وقتی که بروس به پشت بوم ساختمون میرسه با استفاده از همون کارتی که از اون تایگر گارد دزدیده بود ، با الفرد ارتباط برقرار میکنه :
- Alfred ، موقعیت منو پیدا کردی ؟
- یه لحظه قربان . فضولی ها بیشتر از حالت عادّی هستن.
- میخوام فورا اونو رو سقف ساختمان Ace chemical بندازی. من الان تو راه اونجام.
- البته.
بروس که میدونه Catwoman از همه چیز خبر داره با وسایلش محل کت وومن رو پیدا میکنه و پیش اون میره وقتی که به اونجا میرسه ، Two Face رو میبینه که رو به جمعیتی که تو اون ساختمون هستن میگه:
- تنها راه اینکه تو این مکان بمونیم اینه که برای خودمون کمی احترام بدست بیاریم . وحشت . این راهیه که بتونیم احترام بدست بیاریم . به همشون نشون بدیم که چطور کار ها رو انجام میدیم. فکرکنم ، باید یکم منصف باشیم. به هر حال اینجا محل انصافه . عدالت رو دور بزن . اونو بکش و بعد همه شون از ما میترسن. مدعی رو بیرون بیارین !
- تو دقیقا میدونی که یه دختر رو چطور اویزون نگه داری ، Harv . هی ، تو کاری کردی ؟
- این بخاطر این بود که از ما دزدی کردی . هیچ کس از ما دزدی نمی کنه.
- ببخشید ، من پیشی بدی بودم. منو باز کن بعد به تو واگذار میکنمش .
- بزار ببینم که سکّه فکر میکنه که تو راست میگی . اکنون دادگاه برپاست.
- مسلط شدیم. شیر یا خط پیشی کوچولو.
- کدومشون زنده نگهم میداره.
- این یکی نیست ، وقت مردنه .
- من اعدام رو انتخاب کردم.
- تفنگی نداری ؟ رقت انگیزه .
- دو تا دارم ، **** !
- من فکر میکردم گربه ها 9 تا جون دارن. اویزون بودن چه حسی داره Harve؟ کس دیگه ای بهت گفته که تو سرشار از سورپرایزی؟ ( خطاب به بتمن )
- فکر کردم میتونی از کمکم استفاده کنی Selina .
- فکر کنم یکی رو اونجا با ناخونم ورقه کردم.(I think I chipped a nail back there)
- با مزه بود.
- حالا چی میخوای ، آقای کارآگاه ؟
- Porotocal 10. چی دربارش میدونی سلینا ؟
- هیچ وقت نشنیدم.
- این چیزی نبود که میخواستم بشنوم . درباره ی Strange چطور؟
- من بهش اعتماد ندارم . اون برای سال ها خودشو قایم کرده بود و بعد یهو تو Arkham City پیداش شد. شایعات میگن اون داره با joker کار میکنه ، و روی یه چیزی مخصوص تو کار میکنه . شاید همون Porotocal 10 باشه.
- برق بزن ، برق بزن ، خفاش کوچولو ، منو نگاه کن که گربه مورد علاقتو میکشم!
- اینجا خطرناکه .
- من اینو دوست دارم . یه ماچ میخوای ؟
- اون جوکر بود . تو اینجا در امان نیستی . هیچ کس نیست.
- 9 تا جون ، یادت هست؟
- بیاتو B – man !
- فکر کنم کاری رو که میگن باید بکنی.این رقت انگیزه که روی فناوری جدیدم جای گلوله باشه.تو چطور فکر میکنی کله خفاشی؟ دوسش داری؟ چی دارم میگم . البته که دوست داری . کی دوشت نداره ؟ خوب به هر حال من یه معامله دارم . اقای J (جوکر) الان واقعا نمیتونه ملاقات داشته باشه. اون خودشو حس نمیکنه ... خوب ، درواقع اون زودتر بود ، ولی این چیزی نبود که من میخوایستم. اون خوب کار نمیکنه و اون دکتر احمق که فرستادمش کمکی نکرد.من باهوش تر از این bozos دیدم.من دارم فرار میکنم پسرا ، اگه اون تلاش کرد کار بامزه ای بکنه : بکشنینش !
- خوب ببین کی اینجاست . من تورو ، چند وقت میشه؟ ندیدم . بزار ببینم ، یه تیمارستان بود ، یه سری هیولا ، و اوه ، درسته ، تومنو ول کردی که بمیرم. چطور بیاد نمیاری ، اما کی اهمیت میده ؟ تو فقط باید درباره ی بمب ها نگران باشی . عجله کن . ساعت داره تیک تیک میکنه .
- میتونی وایسی ؟
- یه لحظه بهم فرصت بده.این مردم چشونه ؟ اون زن دیوونه فکر میکنه من میتونم جوکر رو خوب کنم.
- جوکر چشه ؟
- یه چیزی تو خونشه ، یه جور زهر . داره میکشتش . اون یه نفر به نام Titan رو مقصر میدونه .
- TITAN ؟
- آره ، تو میدونی اون داره راجع به چی حرف میزنه ؟ اون داره درباره ی آخرین خنده اش ادامه میده.
- ا ، اء ، دکتر ! فکر نمیکنی اون اطلاعات محرمانه است ؟
- چه اطفاقی داره میوفته ؟ اون از کجا میدونه ما داشتیم چی میگفتیم؟
- اون درو خوب ممنوع الورود کنین پسرا . ما نمیخوایم این حشره موزی فرار کنه ، میخوایم ؟
- به هرحال اونا نمیتونن بیان تو.ما در امانیم،درسته؟
- بتمن :اینجا صبر کن دکتر .
- چه غلطی داری میکنی ؟
- من باید از اینجا برم بیرون.یه نفر باید جوکرو متوقّف کنه. همینجا بمون تو در امان خواهی بود.
- مطمئنّی ؟
- اگه دیدی کسی داره میاد تو قایم شو . من بر میگردم .
- چرا ، چرا ، چرا ، چرا ، چرا ؟؟!! (با خشم زیاد رو به بتمن) تو !
- از سر راهم برو کنار کوئین.
- ما رو تنها بذار B-Man ... فقط منو با اون تنها بذار.
- گفتم تکون بخور!
- همش تقصیر توئه ! تو سالها اونو تعقیب کردی ، تو اونو به تفاله تبدیل کردی ، و واسه چی ؟ چرا انقدر خود خواهی؟؟؟؟!!؟!
http://img.ir/MrP.jpg
- سورپرایز ! تو از یه جوکر خنده دار ساختگی پیر گول خوردی ، بتمن .
- خراب شدی !
- سلام؟ ایوی ؟ اینجایی ؟
- تو نباید میومدی اینجا !
- اوه ، بیخیال تو که نمیخوای برای همیشه برای اون اتفاق با من قهر باشی ، میخوای؟
- تو همشونو کشتی !
- اونا فقط چندتا گل بودن ، ایوی ، من چند تادیگه برات میخرم . من یه جا رو میشناسم که ...
- ببین قرمزی ، من فقط به کمکت نیاز دارم .
- هرگز !
- نه دوباره !
- تو یکم قوت قلب پیدا کردی ، سلینا .
- برگرد اینجا ، هارلی !
- ولی من میخوام بدونم اون کیه ، عزیزم .
- کسی که تو فکر میکنی نیست ، عزیز من . چرا سرگرمی رو از بین ببریم؟
- بتمن : همش دروغ بود تو هیچیت نیست.
- خوبه که اینو میگی ، ولی ، تو از همه ی مردم باید بدونی ... من خیلیم چیزیم هست . برای مثال خون منو بگیر . آرزو میکنم یکی این کارو بکنه ... این زهر داره منو میکشه !
- چرا باید اهمیت بدم؟
- چون الان یه تیکه ی کوچیک از من توی تو هم هست ، خفاشی .
- اوه بیخیال . نگو این چیزی نیست که همیشه میخواستی. ببین ، وقتمون داره تموم میشه ، من به کمکت نیاز دارم. نزدیک بود که معالجه شم : خیلی نزدیک بود ولی اون ازم گرفته شد.
- پس هردومون میمیریم . من باهاش مشکلی ندارم .
- واقعا؟ تصور کن ، آخرین نفستو میکشی ، درحالی که میدونی گاتهام هم داره همین کارو میکنه.
- درباره ی چی حرف میزنی؟
- اوه ، بهت نگفتم ؟ من هفته ها رو تو اتاق های اضطراری دور تا دور شهر گذروندم در حالی که روی خونم کار میشد.
- پس Porotocol 10 اینه . گاتهام رو مسموم کنی . من بیشتر از این انتظار داشتم.
- Porotocol 10 ؟ هیچ وقت نشنیدمش . محکم بشین! من در دسترس خواهم بود !
- کسی یکم پایین حس میشه؟
- چی میخوای؟
- اوه خفاشی ، اخماتو واکن . اون نمیکشتت . Oops .
- علاج کجاست ؟ کی دارتش ؟
- دوست قلب یخ زدمون mister Freeze درستش کرد . ولی اون خودشو ازم مخفی کرد.
- پیداش میکنم .
- الان در امانی .
- خدارو شکر !
- می خوای تشکّر کردنتو نگه داری واسه بعد از اینکه به سوالاتم جواب بدی. کی هستی ؟
- افسر جونز از G.C.P.D . ببخشید مرد. من یه پليس پاسبانم .Gordon ما رو به اینجا فرستاد. من از بخش 13 ام هستم ، عضوی از تیم ضربت . از اول اینجام .
- اگه گوردن تو رو فرستاده بنابراین کد رو میدونی ؟
- آره ، آره ! اون گفت .. اوه مرد ، چی بودش ؟
- کد ! حالا !
- کد Sarah هستش.اون گفت بهت بگم کد Sarah هستش .
- تو در امانی افسر !
- جونز بتمن . الویس جونز.
- گوردن همش میگفت میخواد تیمت رو بفرسته تو .
- اون میخواست بدونه اینجا چه خبره.فکر کنم حالا فهمیدیم. ده تا از ما اینجا بودیم.احتمالا هنوز هستش.
- من به گوردن گفتم که فرستادن شما به اینجا خطر ناکه.همین جا بمون . اگه بقیه تیمت زنده باشن پیداشون میکنم .
- اگه من جای تو بودم این کارو نمی کردم. بهش نشون بده ما چی داریم .
- خوب بتمن ، تو به خاطر پلیس پاسبونا اینجایی ؟ مرد یخی ؟ یا من ؟
- من فقط به خاطر فریز و گروگانا اینجام . ولی حالا ... من تو رو هم میگیرم .
- اوه ... تو ترسناک نیستی ؟
- خواهی فهمید .
- واقعا ؟ گوش کن ، من کسی هستم که تو باید بهش بگی ، گرد اورنده . اگه کسی چیزی رو بخواد ، من دوست دارم که فکر کنم .. دارمش . و اگه نداشته باشمش ، به دست میارمش . so here is the think. پشت اینجا ، یه قفسه که اسم تو روش نوشته شده آوردم ، که فقط منتظر توئه که پرش کنی . و از خوش شانسی من ، تو اینجایی ، دقیقا جایی که من میخوام باشی . خوب ، چی فکر میکنی ؟ پسر خوبی میشی و آروم میای بالا ؟
- تو بیشتر از این اینجا دستور نمیدی ، Cobblepot .
- من فکر میکردم اینو بگی . دور و ورتو نگاه کن . این گروه سهمگین از بیمار های روانی دارن به من میپیوندند ،اما متاسفانه برای اونا من فقط بهترینا رو میدم . و امروز ، بهترین یعنی هر کسی که بتونه تورو بکشه . یالا پسرا وقت ابتکاره !
- جایی وایسا که بتونم ببینمت ، بتمن . تو مبارزه ای رو که مرد برفی پیر انجام داد رو باور نمیکنی . هنوزم ، من چیزی رو که میخواستم به دست آوردم. این تمام چیزیه که اتفاق افتاده .
- وقتی اینجا کارت تموم شد ، تنهایی بیا پیشم تا دوباره حالتو بگیرم .
- تو باید اینجا در امان باشی.
- مم-ممنونم.
- تو از بخش 13 ام هستی ؟ بقیه تیمت کجان ؟
- دو نفر دیگه از بچه ها تو این اتاقن . پنگوئن اونا رو یخوند . بعد اومد سراغ من . من دوییدم و ... خوب فکر کنم تو دیدی چه اتفاقی افتاد .
- من اونا رو نجات میدم و تو اینجا وایسا و سعی کن گرم شی.
- من دیدم که اتاق رو پاک کردی . کار ترسناکی بود ، مرد ! اسمم تامه ، تام میلر.
- تو عضوی از گروه ضربت گوردنی. من پوشه تو رو دیدم.
- دیدی ؟ منظورم اینه که ، بله قربان . کابلپات این اتاقو به استحکامات نظامي خودش تبدیل کرده . یکی ما رو ارزیابی کرده. من و پسرا رو گرفتن و آوردن اینجا و کوبیدنمون.
- شما الان در امانید . فقط دوتا دیگه از شما حساب نشدن.
- فکر کنم کابلپات تو iceberg Loungr باشه.
- درمان جوکر کجاست ؟
- من کابلپات رو میخوام. لباسم پیش اونه . صلاح هام . به خاطر کاری که با من کرد کارشو تموم میکنم.
- پنگوئن مال منه . تو باید رو اون دارو تمرکز کنی اگر نه مردم بیگناه میمیرن.
- تو نمیفهمی . من کارمو بدون اون نمیتونم کامل کنم . من باید اونو داشته باشم. همه چیز به اون بستگی داره . همه چیز .
- پنگوئن داره با تفنگ یخی تو از خودش دفاع میکنه . چطوری اونو شکست بدم؟
- من احمق به نظر میرسم؟چرا باید اینو بهت بگم ؟
- چون اگه نتونم شکست بدمش ، نمیتونم بهت کمک کنم لباستو بدست بیاری . دربارش فکر کن ، ویکتور . تو خوب به نطر نمیرسی . اگه تو اونو به دست نیاری چه اتفاقی برای Nora میوفته ؟
- زن منو به این مربوط نکن ، بتمن . نزار این این موقعیت تورو احمق کنه. ما دوست نیستسم.
- امروز روزی نیست که منو تحت فشار بزاری ، ویکتور .
- بس کن . یه چیپ لغو کننده امنیتی تو لباس من هست که هر کسی با اون میتونه با اون برعلیه من ازش استفاده کنه.
- چطور علیه تو کار میکنه ؟
- چرا خودت نمیری چیپ لغو کننده رو به دست بیاری و یه راهی پیدا کنی که متوقّفش کنی.
- باعث افتخار بود ، ویکتور . راجع به اون دارو فکر کن . من لباستو برمیگردونم.
- پس این همون لباس مشهوره .
- متاسفانه.
- داری چیکار میکنی؟
- وقتی من از اینجا رفتم ده دقیقه صبر کن و بعد اینو بده به فریز. اون خطرناک نیست .
- مشکلی نیست ، بتمن .
- کارت تمومه ، کابلپات .
- نه ! متاسفم ! لطفا به من آسیب نرسون.
- نمیتونم اینو ضمانت کنم .
- منم همینطور .
Part 2 :
- من سعی کردم کمکت کنم ، بتمن. من این موقعیت رو بهت دادم که اینو تموم کنی ، ولی او نه . تو . میخواستی یه مرد بزگ بشی. خوب حدث بزن چی شده . از این بالا ، تو خیلی کوچیک به نظر میرسی .خیلی نا امید به نظر نیا ، من اون پایین یه کم سورپرایز دارم .
پنگوئن با ریموتی که تو دستش بود ، به یه آدم که نه یه غول بیابونی شک الکتریکی وارد میکنه و اونو دیوونه میکنه و شروع به حمله به بتمن میکنه :
- Solomon Grundy . یه روز دو شنبه به دنیا اومدم . نام گذاری شده سه شنبه . ازدواج کرده در چهار شنبه .
- پنگوئن : من اونو اون پایین پیدا کردم وقتی که اینجا رو خریدم . مقتدر به نظر میاد !
گراندی به بتمن حمله میکنه و بتمن تو یه مبارزه نسبتا سخت اونو مقلوب میکنه . و بعد مستر پنگوئنو میگیره و میربرتش پیش مستر فریز :
- کابلپات کجاست ؟
- ببین کی اینجاست . آقای فر..
مستر فریز دست پنگوئنو له میکنه ولی بتمن بهش میگه که بس کنه :
- البته . تو افسوس کاری رو که کردی رو میخوری ، مستر کابلپات.
فریز ، پنگوئنو میندازه تو یه قفسه و اونو اونجا محبوس میکنه . بتمن از فریز دارو رو میخواد ولی فریز بهش میگه :
- یکی اینجا نیست .
- چی ؟
- احتمالا باید به زحمت بیوفتم . ساختن یه پادزهر که درد مریضی رو کم کنه آسون بود . بدبختانه دارو داره به سرعت تنزل میکنه. اون به یه عنصر ثابت کننده نیاز داره ، یه جور انزیم ترمیم کننده ، بدون اون ، میتونه میزبان رو از پا دربیاره .
- من اینوقبلا دیدم.
- پیدا کردن یه آنزیم مناسب تنها مشکل نیست . باید ساز گار بشه ، توسط DNA یه انسان تضمین بشه .این دهه ها طول میکشه : زمان به نظر میرسه تو اینو نداری .
- اگه بگم مردی رو میشناسم که قرن هاست که این آنزیم رو داره چطور ؟
- کدوم مرد ؟
- اسمش Ras al Ghul هست .
- واسم بیارش . من فقط به یه نمونه از خونش نیاز دارم .این تنها امیدته .
- Ras al Ghul مرده .
- پس تو مجازات میشی .
- نه دقیقا . من به کسی نیاز دارم که بدنش کجاست ... بعد من میتونم برم بیدارش کنم .
در این هنگام یکی از Assassin های راش الگول که تو یه قفسه زندانی شده شیشه قفسه رو میشکونه طوری که شونه ش زخمی میشه و رو به بتمن و فریز میگه :
- کفر گو ها . شما سزلوار صحبت کردن با راش الگول بزرگ نیستید .
و بعد از اونجا فرار میکنه و فریز بهش میگه :
- تو یه احمقی بتمن . تو گذاشتی تنها امیدت فرار کنه .
- نه ویکتور . اگه راش الگول تو آرخام سیتی باشه ، من الان یه نفرو دارم که منو به سمتش بکشونه.
بتمن با استفاده از رد خون دختره اونو دنبال میکنه که روی سقف یکی از خونه ها به اون حمله میکنه و بتمن یه ردیاب بهش وصل میکنه و وانمود میکنه که ازش شکست خورده و اسسین به بتمن میگه :
- تو فقط به خاطر این به زندگیت ادامه میدی چون راش الگول بزرگ این اجازه رو داده.
وقتی اون داشت اینو به بتمن میگفت ، سر و کلهی چند تا دیگه از اسسین ها پیدا میشه و در این هنگام Robin ظاهر میشه اسسین به بتمن میگه :
- بهش بگو عقب وایسه .
- من میتونم بگیرمش .
- وایسا عقب .
- دنبال ما نیا.
و فرار میکنه ، بتمن به رابین میگه :
- من به کمکت نیاز نداشتم.
- جدا ؟ از اونجایی که من بودم اینجوری به نظر نمیرسید .
- من اونو تحت کنترل داشتم . چرا آلفرد تو رو فرستاد ؟
- اون نگرانت بود .
- اینو بگیر ، انالیزش کنید و بیمارستانا و اتاق های اضتراری رو بگردین .هر کسی با این خون تا 24 ساعت دیگه میمیره .
- این خونه کیه ؟ اوه .. مال توئه ، اینطور نیست ؟ من اینو به بیمارستانا میبرم و برمیگردم . تو اینجا به کمک من نیاز داری .
- من از پسش برمیام. تو رو تو گاتهام نیاز دارن . چیزا ممکنه بدتر شه . خیلی بدتر .
- و فکر میکنی ؟ اگه استرنج واقعا بدونه کی هستی ، اگه به همه بگه چه اتفاقی میوفته ؟ تو چطور ...
- به من اعتماد کن . یه راهی پیدا میکنم .
- اگه به من نیاز داشتی ، میدونی کجام .
- میدونم . حالا برو !
بتمن به دنبال ردیاب به یه ساختمون میرسه و Fiona Wilson که لباس دکتری پوشیده رو نجات میده :
- ممنون.
- تو تو آرخام سیتی چیکار میکنی ؟
- من تو آرخام سیتیم ؟ من اینجا چه غلطی میکنم ؟ من تو بیمارستان گرفته شدم و وترد اینجا شدم. اونا به من دارو خوراندند و این بالا تو این ساختمون بیدار شدم .
- آدمایی که اینجا هستن دکتر ها رو میدزدن تا جوکر رو درما کنن . به نظر میرسه بد شانس بودی .
- اون داره میمیره درسته ؟
- اینطور به نظر میرسه .
- اشتباحه که در مورد اون احساس بدی داشته باشی ؟ حالا چیکار کنیم ؟
- توباید اینجا بمونی . اگه خارج از دید بمونی در امان خواهی بود . من برمیگردم .
بتمن در راه رسیدن راش الگول به یه در بسته میخوره و به نظرش میرسه که اسسین ها باید از یه زاه دیگه ای برای وارد شدن به داخل استفاده کنن و با استفاده از ربات های واندر سیتی اونو پیدا میکنه و خودش رو به ساختمون راش میرسونه و جلوی در از هوش میره . ناگهان دروازه باز میشه و نور سفید بزرگی دیده میشه و پدر و مادر بتمن بین نور ها دیده میشن :
- مارسا وین (مادر بتمن) : بروس ، صدامو میشنوی ، اینطور نیست ؟ تو باید تو روشنایی قدم بزاری . من و پدرت منتظرت هستیم . خیلی دلمون برات تنگ شده . تو باید انجامش بدی . ما به تو نیاز داریم که انجامش بدی ، بروس ، بروس ؟
صدای مادر بروس به صدای Oracle تبدیل میشه :
- بروس ! بروس ! صدامو میشنوی ؟ علائم حیاتیت دارن از کار میوفتن . تو باید همین حالا چیزی رو که میخوای رو بدست بیاری .
در راه بتمن دوباره به زانو دزمیاد که دوباره اسسین ها اونو محاصره میکنن :
- تو باید به اختار من گوش میکردی. این پایین هیچ دوستی نیست که نجاتت بده .
- وایسین !
تالیا میاد و با پشت دست میخابونه تو صورت بتمن :
- سلام ، Talia .
- چجوری ما رو پیدا کردی ؟
- من گارد شخصیتو تشخیص دادم . فقط با .... دنبال کردنش اتفاق افتاد .
- خانم ... اون به من حقه زد .
- گمشو ، بعدا باهات حساب میکنم . تو نباید خودتو از دیدن من محروم میکردی ، بروس . بعد از اون شب تو Metropolls ، فقط باید بهم زنگ میزدی .
- من به خاطر تو اینجا نیستم . راش کجاست ؟ اگه دوباره مرده باید بیدارش کنی .
- فقط یه جانشین واقعی میتونه در مقام راش الگول بزرگ باشه. پدرم همیشه میخواست ما دوتا باهم باشیم ، تا لشکرش رو ***** کنیم . فقط فرض کن ، تو ... من ... یه جهان بهتر .
وقتی تالیا صورت بروسو میبینه با تعجّب میگه :
http://img.ir/LrP.jpg
- - صورتت ؟ چه اتفاقی افتاده ؟
- من اینجام تا مقامم رو سمت تو بدست بیارم .
- تو میخوای یه اسسین بشی ؟ چرا من باید اعماد کنم که قلبت رو عوض کردی ؟( احساساتتو تغییر دادی ؟ )
- تو صورتمو دیدی . به نظرت انتخابی دارم ؟
- تو آماده ای که Demon Trials رو به دست بیاری ؟ تو باید نشون بدی که یه زندگی رو میگیری تا جهان رو نجات بدی .
- من آماده ام .
- پس بریم .
اون یه راه مفخی رو باز میکنه و وقتی به در میرسن :
- ماجراجویی تو از این در شروع میشه .
- بیا شرع کنیم .
- مطمئنی ، بروس ؟ فقط یه مرد تونسته این امتحان سخت براي اثبات بيگناهی رو پشت سر بزاره .
- داری بهم میگی این کارونکنم ؟
- البته که نه ، من فقط .. فقط میخوام رو راست باشم . وقتی خون شیطان قدرت رو به دست بگیره ، تو به خود واقعیت تبدیل میشی .
- مثل همیشه.
بتمن میره و خون شیطان رو مینوشه و بعد از پشت سر گذاشتن مرحله ها صفحه سفید میشه و به همون اتاق برمیگرده و از پله ها بالا میره و به در اصلی میرسه که تالیا اونجا وایستاده :
- تو انجامش دادی .
- به نظر متعجب میرسی .
- البته که نه . من همیشه بهت یقین داشتم.
- راش کجاست ؟ من باید همین الان ببینمش . وقتم داره تموم میشه . آخرین رقابتت پشت این در منتظرته . من دعا میکنم که روح ها مهربون باشن.
در باز میشه و راش در حالی که یه حاله سبز اونو فرا گرفته دیده میشه :
http://img.ir/NrP.jpg
- راش الگول .
- بابا .
- خوش اومدی ، بازپرس. وقت آخرین رقابتته . منو بکش . و منو جای Head of the Demon قرار بده . این سرنوشت توئه .
- من هیچ وقت کسی رو نمی کشم . حتی تو .
- چی ؟ تو به من دروغ گفتی !
- من یه نمونه از خون پدرت رو نیاز داشتم . این تنها راه بود .
- بزار بهت کمک کنم . از شمشیرم استفاده کن .
- نه !
- و این آخرین جوابته ؟
اون خودشو توی یه استخر مواد شیمیایی میندازه که باعث میشه قدرت زیادی بهش بده و یه حاله صورتی اونو فرا میگیره :
- حالا فقط یکی از ما میتونه زنده بمونه .
- خواهیم دید.
بتمن طی یک مبارزه سخت راش رو شکست میده و راش با یه خنجر تالیا ، دختر خودشو گروگان میگیره :
- چیکار میکنی؟
- به من گوش کن ، کارآگاه . و خوب گوش گن . تو منو میکشی . تو League of Assassin رو ***** میکنی . چون اگه به ما نپیوندی ، من تها کسی که عاشقش بودی رو میکشم .
- این جزو نقشه نبود .
بتمن با یه Reverse Batarang راش رو نشونه میگیره و از پشت اونو مورد اصابت قرار میده و تالیا رو نجات میده . بعد راش رو به دیوار میچسبونه و نمونه خونشو میگیره :
- کار آگاه ( با لکنت ) تو باید منو میکشتی .
- بلی ، باید اینکارو میکرد . کدوم مردی دختر خودشو قربانی میکنه ؟ و تو ! تو به من دروغ گفتی . من فکر کردم تو منو دوست باری ، بروس . من فکر میکردم تو به جهاد ما میپیوندی .
- تالیا ...
- هیچی نگو . شما مستحق همدیگه اید .
- تو پیر شدی ، راش . واقعا چه اتفاقی داره اینجا میوفته ؟
- من از Lazarus Pit بار ها استفاده کردم . من 600 سال زندگی کردم . ذهن و بدنم بیشتر از این نمیکشن . هر وقت که وارد گودال میشم از چزی که بیرون میاد وحشت دارم .
- Lazarus Pit ذهنتو فاسد کرده . درباره ش فکر کن . اگه گودالت به دست نا اهل بیوفته ، تو قدرت اینو نخواهی اشت که قرن ها ویرانی رو متوقّف کنی . این شانس خلاصته ، راش الگول . جهادتو متوقّف کن وگرنه من به خاطر تو برمیگردم .
در راه بتمن Mayor Quincy Sharp رو میگیره و بالی یه ساختمون برعکس نگهش میداره و :
- نه ! خواهش میکنم . نه .
- من میخوام همه چیز رو دربارهی استرنج و ربط تو به همهی این چیزها رو بدونم .
- همه چیزو بهت میگم . استرنج تو تیمارستان برگشت پیشم . اون به من گفت که دوستانی داره : دوستان قدرتمند .کسایی که باعث شدند چیز ها اتفاق بیوفته .تنها راهی که داشتم این بود که یه چشم کور برای فعالیت های اون داشته باشم ، و روی عملیات خودم کار کنم . اون گفت دوستاش متقاعدش کردند که من پیروز میشم .
- اونا کین ؟
- من هیچی نمیدونم. من هیچ وقت اونا رو ندیدم .اونا بابت همه چیز پول میدادند . از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتند . تنها کاری که من باید میکردم این بود که آرخام سیتی رو آماده کنم و استرنج رو عهده دار کنم : این حس خیلی خوبی داشت . طبقه پایین گاتهام باید خر حمالی میکردند . این باعث ميراي (اري) من بود .
- استرنج هر کسی که برعلیهش بود رو حذف میکرد و به آرخام سیتی میفرستاد . از ميراي (اري) خودت لذت ببر .
بتمن به G.C.P.D بر میگرده و نمونه خونو به فریز میده :
- تاثیر گذار بود ، بتمن . من شک داشتم که برگردی .
- من یه مرد از جهانم هستم ، ویکتور . تو حالا باید این بفهمی .فریز با خون پادزهر رو آماده میکنهو یکیشو میزاره تو گاوصندوق و به بتمن میگه :
- - فرمول کامله . زنجیر فرآیند به نظر موفقیت آمیز میرسه . حالت چطوره ؟ خوب به نظر نمیرسی .
- بدش به من .
- میترسم نتونماینکارو بکنم بتمن . تو آخرین دستورتو به من دادی .
و بعد شیشه پادزهر رو میشکونه:
- الان وقت مذاکره نیست .
- من فکر میکنم هست . همسر من دست دلقکه . اونو برگردون پیش من .
- تو نمیخوای این کارو بکنی ، فریز .
- اوه ، من اعتقاد دارم که این کارو میکنم . نورا رو برگردون پیش من ، وگرنه میمیری !
بتمن به سختی فریز رو مقلوب میکنه و شیشه لباس فریزو میشکنه که سرش گیج میره و به جای فریز ، جوکر رو میبینه . فریز که ناتوان شده رو زمین افتاده و بتمن با استفاده از لباس ش در گاوصندوق رو باز میکنه و وقتی تو گاوضندوق رو نگاه میکنه میبینه که پاد زهر دزدیده شده. و به فریز میگه که هارلی کوئین اونو ورداشتتش :
- منتظر چی هستی ؟ برو پسش بگیر . دلقک باید تقاس کاری که با ما کرد رو بده .
- انقدرم آسون نیست . جوکر Still Mill رو زندانی کرده. داخل شدن به اونجا آسون نیست .
- فکر کنم بتونم کمکت کنم . من رو یه سیستم پروژه ای جدید کار میکنم . شاید اینا بتونن کمکت کنن .
- بهت قول میدم ، ویکتور ، نورا رو یدا میکنم .
بتمن تو راه Viki (همون گزارشگر اوّل بازی ) رو که وسط اسنایپرا گیر افتاده نجات میده :
- الان باید اینجا در امان باشی . اینجا باش و دور از دید باش .
- میتونم یه محاسبه انحصاری باهات داشته باشم ؟ در باره ی گاتهام صورتت افتاده ؟
- نه ! اینجا بمون و ساکت باش.
- صدای جوکر از بیسیم : حالا ، هیچ راهی برای صحبت کردن با گزارشگر نیست ، خفاشی .
- چی میخوای ؟
- داری با کی حرف میزنی ؟
- صدای جوکر از بیسیم : حالا ببین چیکار کردی ؟ زن بیچاره گیج شده . بدجور تعجب کرده ، فکر کنم . منظورم اینه که ، اون فقط یه تصادف ناگوار بود.
- که تو باعثش بودی .
- صدای جوکر از بیسیم : چطور جرعت میکنی ! من هیچ وقت خیلی ... اوه چی ؟ بلی ، باشه ، من بودم . من فقط یکم وقت نیاز داشتم که مطمئن شم هارلی داروی لذیذم رو برام بیاره ، اگه پسر خوبی باشی ، من یکم برات نگه میدارم . دوست داشتنی نیست ، میدونم ، ولی ، حالا من آخرین امید تو هستم ، اینطور نیست ؟
Prat 3 :
بتمن به محل جوکر میره و تو راه رسیدن به جوکر ناگهان دکتر stacy Braker که قبلا نجات داده بودینش با یه میله میزنه تو سر بتمن :
- اوه خدای من . تویی ! متاسفم .
- اشکالی نداره . در امانی .
- او خوش شانسی ! من میتونستم با اون چیز بکشمت .
- متمعن باش ، دکتر . وقتی یه نفر منو با یه لوله میتابونه ، فرست معذرت خواهی رو به دست نمیاره، چه اتفاقی داره میوفته؟
- من کاری که گفتی رو انجام دادم . من خارج از دید بودم و یه چشمم رو کارایی که میکردن بود . اونا یه چیزایی رو تو کف اتاق کناری گذاشتن . نفهمیدم چی بودن .
- مثل اینکه جوکر می خواد با راه های زیر زمینی متوقّفم کنه.
- کار میکنه ؟
- به نظر نگران میرسم ؟
- نگران ؟ نه . مریض ؟ خیلی . افتضاح به نظر میرسی .
- نگران من نباش . برگرد جایی که قایم شده بودی .
- من میرم که با معدن دست و پنجه نرم کنم .
- کجاست ؟
- ادب قیمتی نداره ، بتمن . یه خواهش میکنم بی مورد نیست . منظورم اینه که ... اگه میخواستی معالجه بشی ، فقط باید ازم میخواستی . به نظر میاد باید یکم ادب بهت درس بدم
- چیزی وجود نداره که تو بهم درس بدی ، جوکر .
- اوه ، بی خیال . همیشه یه چیزی وایه باد گرفتن هست . بیا با " 101 بار دهنتو سرویس کردن " شروع کنیم . فقط تو ومن ، بتمن . بهترین ضربتو بزن .
- خواهش میکنم ... وایسا . من نمیتونم بیشتر از این ادامه بدم . تو بردی ! تو منو شکست دادی . وایسا ، گفتم من ؟ منظورم من ... و این بچه ها بود !
- منتظر چی هستی ؟
- حرف آخری داری ؟ یه جک چطوره ؟
- تالیا : با یه معامله چطوری ؟ بذار اون بره . منو به جای اون بگیر .
- جوکر : من اینجا جوک ها رو می گم .
- بتمن : تالیا ، داری چیکار میکنی ؟
- تالیا : من نماینده راش الگول بزرگ هستم . سر شیطان ، رئیس لیگ اسسین ها .
- جوکر : خوب تو قهرمان .
- تالیا : بتمنو آزاد کن و ما راز فساد رو بهت میگیم .
- ا بتمن : ین کارو نکن ، تالیا . دیگه نمیشه اونو متوقّف کرد .
- جوکر : چی ؟ منظورت اینه که اون راست میگه .
- تالیا : فناناپذیری ؟ معامله میکنی ؟
- بتمن : نه .
- جوکر : اوه خفه شو ! بعد از شما ، عزیزم .
- تالیا : ما این شانس رو بهت دادیم ، بتمن . حالا از قلبت پیروی کن .
- بس نیست آیوی ؟ من بهت گفتم، اون چیز با گل ها اشتباح من نبود . تو میدونی ، من میدونم .
- تو باید بهشون آب میدادی . تو گفتی بهشون آب میدادی . حالا فقط یکی از اونا مونده که دست استرینج هستش ، که توی گنبدش مهر و مومش کرده .
- خوب اگه اینتور باشه ، فکر کنم ما میتونیم یه معامله داشته باشیم . من باید به گنبد برم و تو تنها دختری هستی که میتونه کمک کنه . اگه تو منو به اونجا برسونی ، منم گیاهتو واست میارم . معامله کنیم ؟
- من باید بکشمت . باشه !
- ماچم نمیکنی ؟ در واقع نا امید شدم .
- برو بیرون ! حالا !
- به نظر میرسه مزاحممون رو ترسوندیم . یهدرس بهش بدین . اوه امشب همش داره بهتر و بهتر میشه ، بتمن به زودی میمیره و من تو رو هم خواهم داشت ، خانم کایلی .
- تو میتونی انجامش بدی .فقط به سمت در برو و اونو ترک کن ، خیلی آسونه .
- تو هیچ وقت خودتو نمیبخشی ، سلینا .بتمن رو نجات بده و از اینجا برو .
- اه به نظر نمیرسه مرده باشه . اون بتمنه ، درسته ؟
- خوب ، ما اینجا چی داریم ؟ فکر کردم که میتونی از کمکم استفاده کنی .
- درسته ، فکر کنم یکی رو اونجا با ناخونم ورقه کردم.(I think I chipped a nail back there) (همون جمله ای که قبلا تو سالنی که بتمن اونو نجات داده بود بهش گفته بود )
- تو با توي فکر فرو رفتن مریض میشی . من از تیکه ها استفاده میکنم . فکر کنم الان هر دو تامون میدونیم پروتوکال 10 چیه ، درسته ؟ اگه میخوای متوقّفش کنی باید عجله کنی .