06-05-2014, 11:39 AM
(آخرین ویرایش: 01-04-2015, 08:44 PM، توسط Punished Snake.)
در روزگاری که عناوین کلیشهای و تکراری گل سر سبد ویترین مغازهها گشتهاند و برخی از آنها صرفاً برای خالی کردن جیب مردم ساخته شدند (!) عنوانی در مراسم با شکوه E3 سال 2012 توسط Jonathan Morin و شرکت محبوب Ubisoft (که عناوینی درخشان همچون سری Far Cry, Assassin's Creed, Prince of Persia و... را در کارنامه خود دارد) معرفی شد. این بازی، چیزی نبود جزء یک IP جدید به نام Watch Dogs که با نمایشی خیره کننده معرفی شد. اولین نمایش بازی در این نمایشگاه هر شخصی را مدهوش و متحیر خود کرده بود و گرافیک نسل بعدی بازی نشان از ظهور زود هنگام نسل هشتم کنسول ها میداد! WD از همان اول شعار ایده جدید و کم نظیر را به دوش میکشید! ایدهای به نام هک که در کمتر بازیای شاهد آن هستیم ولی این تمام ماجرا نیست. WD از همان اول جاهطلب بود به طوری که میتوان به آن لقب "جاهطلبترین بازی چند سال اخیر" را اعطا کرد. WD از این جهت جاهطلب بود که هیچ واهمهای از مقایسه خود با پایه گذار سبک "جهانباز" یعنی سری Grand Theft Auto نداشت و بدون هیچ باکی یوبی سافت اخبار بازی را هر روزه مانند صف مترو در وب سایتهای خبری تحلیلی بازیهای ویدئویی به صف میانداخت! یوبیسافت به شدت انتظارات را از بازی بالا برد به طوری که تحت هیچ شرایطی کسی از بازی انتظار نمرات ضعیف یا متوسطی نداشت و همه منتظر عنوانی خارقالعاده بودند. در هر حال، همه چیز بالاخره به اتمام رسید، WD منتشر شد و سوالاتی نظیر آیا بازی باعث سرافرازی یوبی سافت شد؟ آیا بازی همان چیزی بود که انتظار داشتیم و... پا به میدان نهاد و اکنون باید ببینیم که یوبی سافت آیا عنوانی پوچ که فقط با تبلیغات بزرگ شد را عرضه کرد یا عنوانی فوق العاده که از سال 2012 در انتظارش نشسته بودیم؟
باکسشات رسمی بازی / حال و هوای بازی را به خوبی نشان میدهد!
عنوان: Watch Dogs
سازنده: Ubisoft Montreal
ناشر: Ubisoft
سبک: اکشن ماجرایی / جهان باز
موتور گرافیکی: Disrupt
تاریخ انتشار: 27می 2014 مصادف با 6 خرداد 1393
پلتفرم ها: PlayStation 3 - PlayStation 4 - Xbox 360 - Xbox One - Microsoft Windows - Wii U
کارگردان: Jonathan Morin
تهیه کننده: Dominic Guay
طراح: Danny Belanger
نویسنده: Kevin Shortt
آهنگ سازان: Brian Reitzell - Peter Connelly
حالت ها: تکنفره - چندنفره
تهیه کننده: Dominic Guay
طراح: Danny Belanger
نویسنده: Kevin Shortt
آهنگ سازان: Brian Reitzell - Peter Connelly
حالت ها: تکنفره - چندنفره
و دوباره بحث نخ نمای انتقام!
طبیعتاً یک عنوان خوب در بخش تکنفره نیاز مبرمی به یک داستان قدرتمند دارد تا حداقل بتواند بازیکن را برای ادامه بازی ارضا کند. خوشبختانه WD از حیث پرداختن به داستان و خلق شخصیتهایی که بتوان با آنها به خوبی ارتباط برقرار کرد به اندازه کافی حساسیت و وسواس به خرج داده است. به داستان اصلی میرسیم، جایی که بازی شروع میشود. آغاز بازی مربوط به شخصیت اصلی بازی یعنی Aiden Pearce و دوستش یعنی Daimen Benkes مربوط میشود. آن ها در هک کردن چیره دست هستند و به سراغ هکِ یک شرکت امنیت اطلاعات میروند. به همین علت طی یک صحنه بسیار زیبا سینمایی که شروعی برای روند انتقام ایدن است به این عملیات پایان میبخشند؛ غافل از این که دیگر کارشان لو رفته است!
مدتی میگذرد و در یک شب بیآلایش، ایدن همراه با خواهر و دو خواهر زادهاش در راه سفر به یکی از مناطق شیکاگو به نام Pawnee هستند. راه زیادی تا آن جا باقی نمانده اما شخصی به نام Maurice Voga توسط یکی از موسسان Central Operation System (به اختصار ctOS) اجیر میشود تا ایدن و خانوادهاش را رهسپار دیار باقی کند که در پایان موفق به انجام این امر میشود. ایدن و خانوادهاش در راه سفر تصادف می کنند و خواهر زاده 6 ساله وی به نام Lena به دیار باقی رهسپار میشود. اکنون ایدن خود را مقصر مرگ لینا میداند و به دنبال انتقام از تک تک کسانی است که در کشتن لینا نقش داشتهاند. 11 ماه از این واقعه شوم میگذرد. ایدن، ماریس را پیدا میکند و سعی بر حرف کشیدن از وی دارد ولی به هیچ وجه نمیگوید توسط چه کسانی برای کشتن وی مامور شده است. در این بین، اتفاقاتی می افتد و ایدن به دنبال سر نخهایی دیگر میرود تا بلکه بتواند قاتل لینا را پیدا کند و از آتش سوزناک انتقام رها شود.
مدتی میگذرد و در یک شب بیآلایش، ایدن همراه با خواهر و دو خواهر زادهاش در راه سفر به یکی از مناطق شیکاگو به نام Pawnee هستند. راه زیادی تا آن جا باقی نمانده اما شخصی به نام Maurice Voga توسط یکی از موسسان Central Operation System (به اختصار ctOS) اجیر میشود تا ایدن و خانوادهاش را رهسپار دیار باقی کند که در پایان موفق به انجام این امر میشود. ایدن و خانوادهاش در راه سفر تصادف می کنند و خواهر زاده 6 ساله وی به نام Lena به دیار باقی رهسپار میشود. اکنون ایدن خود را مقصر مرگ لینا میداند و به دنبال انتقام از تک تک کسانی است که در کشتن لینا نقش داشتهاند. 11 ماه از این واقعه شوم میگذرد. ایدن، ماریس را پیدا میکند و سعی بر حرف کشیدن از وی دارد ولی به هیچ وجه نمیگوید توسط چه کسانی برای کشتن وی مامور شده است. در این بین، اتفاقاتی می افتد و ایدن به دنبال سر نخهایی دیگر میرود تا بلکه بتواند قاتل لینا را پیدا کند و از آتش سوزناک انتقام رها شود.
تصویری که نظارهگرش هستید، مربوط به یکی از فِلَش بَکهای بازیست! کلاً در طی روند WD
چندین بار شاهد این فِلَش بَکها هستید که باعث شفافیت سازیهایی در گذشته ایدن و
خانوادهاش میشود.
اما سوالی که اینجا مطرح میشود این است که ctOS دقیقاً چیست؟ از کی به وجود آمده و چه هدفی دارد؟ یوبی سافت خوشبختانه از این مسئله چشم پوشی نکرده و پاسخی برای این موضوع به وجود آورده است. داستان ساخت ctOS به سال 2003 باز میگردد، جایی که هکری به نام Raymond Kenny موفق میشود تا با مهارت خود در هک کردن، برق 55 میلیون شهروند آمریکایی را قطع کند که باعث مرگ 11 نفر میشود. از این رو، سازمانی غیر دو_لتی به بهانه حفاظت از مردم ابر کامپیتوری به نام ctOS تولید میکند و بر کل شهر شیکاگو سلطه پیدا میکند و علاوه بر آن میتوانند زندگی خصوصی مردم را هم بدون محدودیت زمانی تماشا کنند!
در طول داستان جدا از آشنا شدن با لایههای جدید داستان، با شخصیت های زیادی مِن جمله Clara Lille, Jordi Chin, Nicki, Lucky Quinn, T-Bone Grady و... آشنا میشویم که خوشبختانه هر کدام از آنها از شخصیت پردازی خوبی برخوردار هستند و بازیکن میتواند با آنها ارتباط برقرار کند و نشان میدهد شخصیت پردازی ایدن باعث نشده تا شخصیتهای فرعی بیاهمیت باشند. علاوه بر آن، در طی داستان شاهد فِلَش بَکهایی هستیم از گذشته ایدن که به خوبی نشان میدهد ایدن از مرگ لینا بسیار محزون و غمگین بوده و خواهرش سعی دارد تا ایدن را از انتقام گرفتن و سرزنش خود پشیمان کند. یکی از نقاط قوت داستان وجود آیتمهایی به نام Burner Phone است که سرگذشت شخصیتهای منفی را بازگو می کند؛ مثلاً، در طی چند Burner Phone ما متوجه میشویم که ماریس کیست و توسط چه کسی مامور شده و چه مصائبتهایی دارد.
روابط خانوادگی ایدن با خواهر و خواهر زادهاش بسیار پخته و با جزئیات است و شاهد دیالوگهای زیبایی بین آنها هستیم. به جز این موارد، فایلهایی از حرفهای ایدن در بازی وجود دارند که بیش از پیش ما را با گذشته تلخ وی آشنا میکند و درباره شرایط وی در زمانی که ساکن ایرلند شمالی بوده صحبت میکند. (چون ایدن اصالتاً بزرگ شده آن حا بوده است.) کات سینها به همراه دیالوگهای شخصیتها آن قدر پخته کار شده که شما را وادار به تماشا میکند، مخصوصاً زمانی که ایدن لب به سخن میگشاید! چون آقای Noam Jenkis صداپیشه این شخصیت، به زیبایی هر چه تمامتر به جای آیدن صحبت کردند. در کل، داستان WD بسیار عالیست. مشکل بزرگی به آن وارد نیست و از کلیشههای نخ نما شده به خوبی توانسته بهره ببرد ولی هیچ وقت از داستان WD انتظار یک داستان در حدِ عناوینی چون Heavy Rain, Bioshock, Metal Gear Solid و... را نداشته باشید.
در طول داستان جدا از آشنا شدن با لایههای جدید داستان، با شخصیت های زیادی مِن جمله Clara Lille, Jordi Chin, Nicki, Lucky Quinn, T-Bone Grady و... آشنا میشویم که خوشبختانه هر کدام از آنها از شخصیت پردازی خوبی برخوردار هستند و بازیکن میتواند با آنها ارتباط برقرار کند و نشان میدهد شخصیت پردازی ایدن باعث نشده تا شخصیتهای فرعی بیاهمیت باشند. علاوه بر آن، در طی داستان شاهد فِلَش بَکهایی هستیم از گذشته ایدن که به خوبی نشان میدهد ایدن از مرگ لینا بسیار محزون و غمگین بوده و خواهرش سعی دارد تا ایدن را از انتقام گرفتن و سرزنش خود پشیمان کند. یکی از نقاط قوت داستان وجود آیتمهایی به نام Burner Phone است که سرگذشت شخصیتهای منفی را بازگو می کند؛ مثلاً، در طی چند Burner Phone ما متوجه میشویم که ماریس کیست و توسط چه کسی مامور شده و چه مصائبتهایی دارد.
روابط خانوادگی ایدن با خواهر و خواهر زادهاش بسیار پخته و با جزئیات است و شاهد دیالوگهای زیبایی بین آنها هستیم. به جز این موارد، فایلهایی از حرفهای ایدن در بازی وجود دارند که بیش از پیش ما را با گذشته تلخ وی آشنا میکند و درباره شرایط وی در زمانی که ساکن ایرلند شمالی بوده صحبت میکند. (چون ایدن اصالتاً بزرگ شده آن حا بوده است.) کات سینها به همراه دیالوگهای شخصیتها آن قدر پخته کار شده که شما را وادار به تماشا میکند، مخصوصاً زمانی که ایدن لب به سخن میگشاید! چون آقای Noam Jenkis صداپیشه این شخصیت، به زیبایی هر چه تمامتر به جای آیدن صحبت کردند. در کل، داستان WD بسیار عالیست. مشکل بزرگی به آن وارد نیست و از کلیشههای نخ نما شده به خوبی توانسته بهره ببرد ولی هیچ وقت از داستان WD انتظار یک داستان در حدِ عناوینی چون Heavy Rain, Bioshock, Metal Gear Solid و... را نداشته باشید.
وقتی امیدها به یاس تبدیل میشوند
هیچگاه نمیتوان آن نمایش اولِ بازی در E3 2012 را از یاد برد. این نمایش فک برانداز (!) باعث شد تا بیش از پیش قدرت نسل بعد بازیها درک کنیم. هیچگاه نمیتوان آن افکتهای باران، آتش، انفجار، بخار فاضلابها، دودها، نورها و ذرات معلق در هوایی که میرقصیدند و چشم هر شخصی را نوازش میدادند فراموش کرد. رفته رفته، به تاریخ انتشار بازی نزدیکتر میشدیم، شهر عمیقتر و شلوغتر میشد و دیگر کسی توان انتظار برای این عنوان را نداشت ولی تمام این امیدها یکباره به یاس و نومیدی کشیده شدند و بازی نسبت به قبل گرافیکش به شدت با کاهش روبهرو شد تا اینکه در نهایت سنگر آرزوهایمان (زمان انتشار بازی) هم از بین رفت و بازی دوباره با آن گرافیک هیولایی مواجه نشد! حال اگر گرافیک تنها روی کنسولهای نسل هفتم و سختافزار فسیل شده این نسل ضعیف کار شده بود میتوانستیم ساکت باشیم ولی وقتی حتی بازی در کنسولهای نسل هشتم و PC نیز نتوانسته نسبت به قبل آن گرافیک فک برانداز را ارائه دهد نمیتوان آن را جزء نکات منفی که بسیار در ذوق طرفداران خورد را چشم پوشی کرد! متاسفانه گرافیک WD آن چیزی نبود که انتظار میرفت. گرافیک نسبت به نمایشهای اولیه به معنای واقعی افت کرد و از یک گرافیک شاهکار به گرافیکی عالی تبدیل شد!
موتور گرافیکی بازی Dirupt است. یک موتور اختصاصی که اولین تجربهاش را با WD تجربه کرد البته نه آن تجربهای که انتظارش را داشتیم. گرافیک بازی نسبت به قبل نه تنها افت کرد، بلکه بعضی از افکتهای آن مانند دود خارج شده از فاضلابها و ذرات معلق در هوا نیز حذف شد و فیزیک بازی نیز دستخوش کاهشهای بیرویه سازندگان بازی قرار گرفت. شهر بازی، از شهری پویا، پرجمعیت و شلوغ در بازی بسیاری از مواقع به شهر ارواح شباهت پیدا کرده و دیگر آن پویایی و واکنشهای مختلف مردم را شاهد نیستیم اما از حق نگذریم WD با وجود عرضه شدن برروی 6 پلتفرم مختلف، در کنسولهای نسل هفتم هم گرافیک بسیار خوبی به نمایش گذاشته است. افکتهای باران هر چند مانند نمایشهای اولیه بازی نیستند ولی باز هم با قدرت تمام ساخته شدند و زمانی که در بازی قابلیت Focus را فعال کنیم، افکتهای باران زیباتر به نظر میرسند. افکتهای دود نیز مانند باران برخلاف بسیاری از بازیها با وسواس خوبی ساخته شده و مشکلی به آن وارد نیست. طراحی شهر، محیط و ماشینها پرجزئیات و غنی هستند و در کل، با شهر بدون جزئیاتی طرف نیستید. رنگ بندی محیط با اتمسفر تاریک و نسبتاً جدی بازی به شدت همخوانی دارد؛ نباید انتظار داشته باشید در بازی شهربازیهای رنگارنگ و محیطهای شادی وجود داشته باشند چون همانطور که گفته شد، جوِ بازی کاملاً جدیست و خوشبختانه سازندگان توازن خوبی بین رنگ محیطها با حال و هوای بازی به وجود آوردهاند. طراحی صورت شخصیتها و حتی NPCها و مردم معمولی نیز با حساسیت بالایی ساخته شده و جزئیات صورتهایشان تفاوت چندانی با جزئیات صورتهای شخصیت اصلی ندارد. بافتهای محیط سرتاسر نقشه، علی رغم جهانباز بودن بازی بسیار عالیست و تقریباً در سرتاسر نقشه تمامی محیطها بافتهای با کیفیتی در خود جای دادهاند. نورپردازی و سایه زنی در کنسولهای نسل هفتم چیزِ جالبی نیست! نورپردازی در شب فوقالعادست اما در روزِ روشن و هوای غروبی، بسیار مصنوعی و کدر هستند و به شدت توی ذوق میزنند. فریم ریت بازی خوشبختانه ثابت است. چه هنگامی که دشمنان بازی لشکری با نارنجک، ماشین و اسلحه شما را مورد هدف قرار دادهاند و چه زمانی که با پلیسها مشغول تقیب و گریزی نفسگیر هستید! خوشبختانه، یوبی سافت در انیمیشن شخصیتها هیچ کم و کسری خاصی به جای نگذاشته و مانند سری Assassin's Creed انیمیشنهای خارق العادهای برای شخصیتهای خلق کرده است؛ خصوصاً زمانهایی که ایدن در مبارزات قرار دارد و دشمنان به سمت وی تیراندازی میکنند! وضعیت فیزیک نیز در بازی همانند انیشیمن است. فیزیک باد و تکان خوردن لباسها جزئیاتش ممکن است شما را تا چند لحظه متعجبزده نگه دارد. بادها توانستهاند در بازی کاری کنند تا علفها، بوتهها و درختان در بازی همیشه (حتی در هوای آفتابی) مورد نوازش تکان خوردن قرار بگیرند و زیبایی گرافیک را دو چندان کنند. تخریبپذیری محیط علی رغم جهانباز بودن بازی در سطح مطلوبی قرار دارد و بسیاری از اشیاء موجود در محیط قابل تخریب هستند اما متاسفانه سازندگان در ساخت تخریبپذیریهای پرجزئیات و خوب برای ماشینها تا حدود زیادی کمکاری کردهاند. در پایان باید گفت گرافیک WD بسیار خوب است ولی باز هم تاکید میکنیم که به هیچوجه به آن نمایشهای اولی بازی شبیه نیست و نباید از گرافیک انتظار زیادی داشته باشید.
آوای هکران
WD از لحاظ صداگذاری چه برای شخصیتها و دیگر اجزاء مانند برخورد ماشینها با یک دیگر، برخورد درها به دیوار، شکستن شیشه، تیراندازیها، انفجار و... تواسنته به خوبی ظاهر شود؛ خصوصاً صداپیشگی شخصیتها که فاصله زیادی با دیالوگهای هالیوودی ندارد اما متاسفانه مشکل عمدهای که در صداگذاری بازی موج میزند نبود صدا برای ضربات باتوم و مورادی از این قبیل است که دقیقاً مشابه همان مشکلاتی است که در دو نسخه اخیر سری Assassin's Creed مشاهده شده بود ولی مشکل دیگری به صداگذاری بازی وارد نیست و اگر از مشکل ذکر شده چشم پوشی کنیم به راحتی میتوانیم از صداگذاری بازی لذت ببریم.
وظیفه آهنگسازی برای WD به عهده آقای Brian Reitzell و همکاری Peter Conolley بوده است که هر کدام از آنها در ساخت موسیقی برای بازیها و فیلمهای زیادی نقش داشتهاند. موسیقیهای قرار داده شده گوشنواز و زیبا هستند و تعداد قابل قبولی هم دارند به اضافه این که بسیاری از آنها در مواقع لازم پخش شده و با جوِ بازی هماهنگی ناگسستنیای دارد. یکی از نقاط مثبت این بخش، پخش شدن موسیقیهای فوقالعاده بین مراحل بازیست که آدرنالین خونِ بازیکن را به راحتی دوچندان کرده و بازیکن را برای ادامه مرحله بیشتر تحریک میکند. آلات موسیقی به کار رفته در بازی بیشتر حالتی تند و نفسگیر دارد و شبیه آهنگهای تِکنو است. پس نباید انتظار آهنگهای احساسی و غمگین داشته باشیم. موسیقیهایی که در رادیو و گوشی ایدن پخش میشوند از تنوع بالایی برخوردار هستند و تقریباً تمام سلیقههای مختلف در این آهنگها قرار داده شده و میتوان این عامل را به راحتی جزء نکات مثبت بازی قرار دارد. موسیقیها در یک کلام بینقص و زیبا هستند و کوچکترین خردهای از آنها نمیتوان گرفت، مطمئناً در طی بازی از موسیقیهای بازی نهایت لذت را خواهید برد.
فراتر از هک!
شاید بتوان گفت موفقترین بخش بازی، مربوط به گیمپلی خوش ساخت بازیست که ایده جالب و نسبتاً جدیدی در خود جای داده است. اول بهتر است از سیستم هکِ بازی بگوییم که دلیل اصلی ظاهر شدن قوی گیمپلی است. هکها شامل جزئیات ریز و درشت و زیادی میشوند و تنوع آنها تقریباً سر به فلک کشیده است! این هکها شامل خراب کردن لولههای گاز، کنتر برق، پل، قطار، در، دوربین، وب کم، نارنجک، بیسیم، سرور، دزدگیر ماشین، سدهای بین راهی، اطلاعات مردم (که خود شامل حساب بانکی، اطلاعات، آهنگ و... آنها میشود.) و.. میشود. همانطور که خواندید، هکها تنوع بالایی دارند و علاوه بر آن برای واقع گرایانهتر نشان دادن این هکها، سازندگان با شرکتِ امنیت اطلاعات Kasperkey همکاری کردهاند که گواه از اهمیت بالای سازندگان به این مسئله است. هک کردن در بازی از آب خوردن نیز آسانتر است و در حقیقت هیچگونه چالشی سر راه شما قرار نمیدهد. تنها کافیست تا برای هک کردنِ وسیله مورد نیاز دکمه گفته شده را تا چند ثانیه نگه دارید تا وسیله مورد نظرتان به طور کامل هک شود! البته ناگفته نماند که بعضی مواقع؛ خصوصاً در برخی از مراحل فرعی شما باید دقیقههایی طولانی برای هک کردن وسیله مورد نیاز صبر پیشه کنید و حتی ممکن است یک ساعت طول بکشد تا بتوانید راه چارهای برای هک برجهای ctOS پیدا کنید! در WD نباید انتظار داشته باشید که تمامی هکها از همان اول قابل استفاده باشند بلکه برای بهرهمندی از تمامی هکها، نیاز است تا XP به دست آورید و با ارتقاء مهارت خود گوشی ایدن را برای هکهایی پیشرفتهتر آماده سازید. (دقیقاً مانند سری Far Cry؛ مخصوصاً نسخه سوم!)
مبحث بعدی مربوط به مراحل WD است. مراحل به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم میشوند و تقریباً تنوع خوبی بین آنها وجود دارد. جدا از تمام زیباییها و تنوعاتی که مراحل اصلی دارند؛ بعضی مواقع کسل کننده میشود البته دوباره با انجام چند مرحله دیگر بازی به روال زیبایی خود باز میگردد اما نمیتوان گفت تمامی مراحل اصلی زیبا هستند. علاوه بر آن، چندی از مراحل یک تقلید کامل از مراحل فرعی بازیست و این مورد زمانی بیشتر خودنمایی میکند که اواسط بازی مشغول انجام مراحل فرعی باشید. در کل، بیشتر مراحل اصلی، شامل تعقیب و گریز، رفتن به محدودهای قرمز و کشتن عدهای دشمنِ سمج است که شباهت بسیار تا بسیار زیادی به AC IV: Black Flag دارد! ولی خوبی این بخش، این است که مثل سری Far Cry، بسیاری از مراحل را میتوانیم به دو شیوه مخفیکاری و اکشن به پایان برسانیم که هر دو آنها، زیبا و بدون نقص هستند. با این حال، داستان بازی طوری پیریزی شده که باعث نمیشود بین مراحل بازی را رها کنید.
برخلاف مراحل اصلی، مراحل فرعی به شدت متنوع و معتاد کننده هستند و ممکن است بعضی مواقع شما را آنقدر سرگم کند که یادتان برود یک خط داستانی هم وجود دارد! مینیگیمها، از جمله مراحل متنوع بازی هستند که بازیکن را تا مدتهایی طولانی میتواند سرگرم نگه دارد. این مینیگیمها شامل دویدن و پرش، مسابقه مشرو_ب خوری، شطرنج (شطرنج WD نسبت به سایز عناوین فوقالعاده متفاوت و سرگرم کننده است.)، گل یا پوچ، مبارزه با جانوران مختلف و پوکر است. از دیگر مراحل فرعی بازی میتوان به قتل رساندن اشخاص خاص، کمک کردن به افراد، سلاخی گروهکهای گانگستری و رساندن ماشین به مقصدهای گفته شده اشاره کرد که همگی میتوانند بازیکن را تا مدتهایی طولانی سرگرم نگه دارد. علاوه بر مراحل فرعی مذکور، مراحلی تحت پیدا کردن اشیاء و آیتمهای مختلف (مانند ساک، QR Code، افراد مقتول و...) اشاره کرد که با اتمام مراحل آنها میتوان مراحلی ویژه و زیبا باز کرد! یکی دیگر از عاملهایی که در مجموعه مراحل فرعی میتوان قرار داد هک کردن برجهای ctOS است که کاملاً از سری AC وام گرفته شده ولی با این حال تفاوتهایی اساسی بین آنها برقرار است.
یکی دیگر از نقاط قوت بازی، Gunplay لذتبخش بازیست که شامل تیراندازی و کاورگیری میشود. تیراندازی با سلاحها همگی فوقالعاده روان هستند و کاورگیریها بسیار سریع صورت میگیرد. ایدن علاوه بر شنا کردن، در حرکات پارکور دست کمی از سرعت اساسینها در سری AC ندارد و این عامل باعث شده تا تعقیب و گریز با پای پیاده به شدت فوقالعاده جلوه کند. تنوع سلاحها، به شکلی سرسام آور بالاست و حدوداً 40 اسلحه مختلف در بازی گنجانده شده است! از تنوع سلاحها که بگذریم، به تنوع ماشینها و نوع کنترل آنها میرسیم. متاسفانه، تعداد وسایل نقلیه (که شامل قایق، خودرو و موتور میشود.) یکی از ضعفهای نابخشودنی بازی به شمار میرود که لطمه نسبتاً بزرگی به گیمپلی وارد کرده است. تقریباً، بازیکن در همان 20 دقیقه اول بازی، با کمی جستجو در شهر تمامی ماشینها را میتواند ببیند! کنترل ماشینها در اوایل کار کمی خشک به نظر میرسد ولی با گرفتن Skillهای متنوع برای بخش رانندگی شاهد رانندگیهای زیبایی هستیم. جدا از باقی توضیحات، ما دوباره با باگهای عجیب یوبیسافت روبهرو هستیم! البته باگها به شدتِ سری AC نیستند و نقش خاصی بر روند بازی ندارند.
همانطور که گفته شد، WD عنوانیست با تمی تاریک و افسرده، به همین علت سازندگان مراحلی تحت عنوان Digital Tripها طراحی کردند تا بازی کمی از حالت تیرگی خود بیرون آید. در این مراحل، ایدن با گیج شدن و رفتن به خیالاتش میتواند مراحل Digital Tripها را تکمیل کند! مراحل Digital Tripها به 4 دسته مختلف تقسیم میشوند. دسته اول مراحلیست که شهر آسمانی قرمز رنگ به خود گرفته و باید با ماشینها زامبیهای که در شهر پرسه زدند را له کنیم! دسته دوم مراحل این قسمت، ما را یاد فضایی آخرالزمانی شبیه فیلمِ "من یک افسانهام" میاندازد که در آن باید طی مراحلی مخفی کاری اشخاصی با سرهایی رباط شکل (!) را کنار بزنیم و با هک کردن محفظهای که منبع نور است، شهر را از حالت تاریک در آوریم! دسته سوم این مراحل که شادترین مراحل بازی این قسمت هستند، شامل پرش روی گلهاست که شما را به فراز آسمانهای شیکاگو میبرد! دسته آخر، باید در نقش یک عنکبوت غولپیکر فلزی شهر را بههم بزنیم و پلیسها را منهدم کنیم. با اتمام تمامی مراحل Digital Trip، شما صاحب لباسهایی مختلف میشوید.
از هوشمصنوعی حیرتانگیز WD نیز نمیتوان گذشت؛ مخصوصاً دشمنان باهوش بازی که به موقع با دیدن ایدن از خود واکنش نشان میدهند. NPCها همانند دشمنان، هوش مصنوعی بسیار خوبی دارند. کافیست تا لولههای زیرزمینی شهر را منفجر کنید تا ببینید مردم مشغول فیلم گرفتن از حادثه هستند! آنها از هیچکار غیر طبیعیای نمیگذرند و همچنین با دیدن جرم یا اسلحه به دست گرفتن ایدن سریعاً به پلیس زنگ میزنند.
در پایان، به بررسی شهرِ بازی یعنی شیکاگو میرسیم. نقشه بازی تقریباً اندازه راضی کنندهای دارد ولی انتظار یک نقشه به اندازه وسعت GTA و TES نباید داشته باشید! کل شهر، به 5 قسمت مختلف تقسیم شده و قسمتهایی جنگلی که بیرون از شیکاگو است نیز در بازی وچود دارد. تمامی شهر از همان اول در دسترس قرار دارد و جزئیات زیادی در آن به کار رفته؛ مانند ترن برای نقل مکان بین مناطق مختلف شیکاگو و همچنین ساختمانهای مختلف که بعضاً از کوچک و حتی برخی در حد آسمانخراشها در جای جای بازی وجود دارند. یکی از نکات جالب بازی رودخانههای مختلف بین شهر است که شما را یاد ونیز در AC II میاندازد! همانطور که خواندید، گیمپلی WD جدا از یک سری مشکلات، سرگرم کننده است و میتواند بازیکن را تا مدتهایی طولانی به خود مشغول کند.
WD عنوایست عالی، با داستانی گیرا، گیمپلیای سرشار از مراحل مختلف، گرافیکی که ازش انتظار بیشتری میرفت ولی باز هم خوب و موسیقیهایی عالی که همگی باعث میشوند تا مخاطب را به سمت این عنوان بکشانند اما حقیقتاً، از عنوانی که با تبلیغاتی گسترده رونمایی شد و برای غول سبک جهانباز کری خوانی کرد! بسیار تا بسیار انتظار بیشتری میرفت و WD پتانسیل موفقیت بیشتری را داشت ولی به دست سازندگان بخاطر برخی از سهلانگاری تقریباً به تباهی کشیده شد! WD عنوانی نیست که با از دست دادنش حسرت بخورید و پیش خود بگویید: (حیف!) اما با این اوصاف، WD هنوز هم بازی عالیای است و ارزش یک بار تجربه را دارد.
نکات مثبت: داستان و روایت جذاب آن | گیمپلی بسیار زیبا و خوش ساخت | موسیقیهای بین مراحل | هکها! | Skillهای متنوع و کاربردی
نکات منفی: افت گرافیک بازی نسبت به نمایشهای اولیه | تنوع پایین ماشینها | مشکلاتی در صداگذاری | تکراری بودن برخی از مراحل اصلی
نکات منفی: افت گرافیک بازی نسبت به نمایشهای اولیه | تنوع پایین ماشینها | مشکلاتی در صداگذاری | تکراری بودن برخی از مراحل اصلی
نمرات
داستان: 95 | گیمپلی: 80 | گرافیک: 70 | موسیقی و صداگذاری: 90
نمره کل: 85/100