به نام خدا
نقد و بررسی انیمه Attack On Titan
سبک: اکشن، دراما، شونن، فانتزی، سوپرپاور
ترس عضوی جداناپذیر از انسان است، هیچ انسانی وجود ندارد که از چیزی نترسد و هرکسی دارای ترسهایی است. بدترین نوع ترس نیز ترس از ناشناختهها است. شما هنگامی که چیزی را میبینید و از ان میترسید بالاخره ترستان از ان موجود از بین میرود یا نقطه ضعفی از ان پیدا میکنید تا شکستش دهید. اما وقتی چیزی را ندیدهاید یا فرصت ندارید تا به طور کامل ان را تحلیل کنید ترس از ان موجود از بین نمیرود و حتی از ان موجود بیشتر از مرگ هم بترسید. داستان انیمه attack on titan نیز از این قرار است، انسانها 107 سال است که توسط خطری به نام تایتانها تهدید میشوند، موجوداتی غولپیکر که تمام علاقشان خوردن انسانها است به همین دلیل در ان زمان نسل انسانها در حال انقراض بود و در برابر این کوههای گوشت نیز ناتوان بودند. پس انها شروع به ساخت دیواری 3 لایه کردند که به ترتیب اسمشان: ماریا، رز و سینا است. با ساخت این دیوراها انسانها سالها در ارامش زندگی کردند بدون اینکه تایتانها بتوانند تهدیدشان کنند. با این حال ترس از تایتانها به مانند همیشه باقیماند زیرا تعداد انسانهایی که واقعا با تایتانها روبرو شده بودند بسیار کم بود و حتی بسیاری از سربازها نیز تا به حال با تایتانها روبرو نشده بودند.
بیا بغل عمویی!
داستان
همه چیز با یک خواب شروع میشودخوابی که در ان ما پرواز پرندگان در حال پروازند و سگها احساس خطر کردهاند و سایهای حتی بزرگتر از دیوراها بر روی شهر افتاده است. پس از ان ارن_ شخصیت اصلی این سری_ از خواب میپرد و میکاسا دوست و به نوعی خواهر خود را بالای سرش میبیند. انها از جای خود بلند میشوند و به سمت شهر میروند. پس از وارد شدن به شهر متوجه میشوند که گروه شناسایی_ تنها گروه از سربازانی که وظیفه دارند به خارج از دیوارها رفته_ برگشتهاند. همه مردم به انجا میروند و تا قهرمانان را تماشا کنند و اما چیزی که میبینند تعدادی سرباز سرمست از پیروزی نیست، انها واقعیت جنگ را مشاهده میکنند، تعدادی اندک از سربازان برگشتهاند و انهایی که موفق شده اند نیز اکثرا زخمی هستند. مادری با سراسیمگی فرزندش را صدا میزند ولی کسی جواب نمیدهد، فرمانده میگوید پسرش را بیاورید و چیزی که به مادر تحویل میدهند فقط یک دست است که لای تکه پارچهای پیچیده شده است! مادر که از مرگ فرزند خود اشفته و غمگین است با درماندگی از فرمانده میپرسد:"ایا فرزندم برای بشریت مفید واقع شد؟ فرمانده سعی میکند با دروغ گفتن او را ارام کند اما ناگهان حقیقت را میگوید، او میگوید که هیچکس در این عملیات مفید واقع نشد! او فقط سربازانش را به سمت مرگ راهی کرده است! بله انروز مردم با واقعیت جنگ روبرو شدند.
ارن و میکاسا به خانه برمیگردند و در موقع ناهار میکاسا رازی را برملا میکند، او میگوید که :" ارن میخواهد به تیم شناسایی بپیوندد. مادر ارن که از این تصمیم او ترسیده و عصبانی شده است، شروع به جر و بحث با او میکند تا شاید بتواند به نوعی تنها پسر خود را از این تصمیم احمقانه منصرف کند ولی ارن با لجاجت و کلهشقی بر سر تصمیم خود مانده است و به هیچ وجه از تصمیم خود بر نمیگردد. پدر ارن که باید به یک مسافرت برود فقط به او میگوید: ارن وقتی برگشتم زیرمین را که هیچ گاه بهت نشان ندادم، نشان خواهم داد و سپس میرود. ارن هم که از دست مادرش عصبانی است از خانه بیرون میرود.
در راه او به همراه میکاسا دوست دیگرش ارمین را میبیند، او نیز مانند ارن از حبس بودن درون دیوارها خسته است و میخواهد که به بیرون دیوارها برود و دنیای بیرون را ببیند، اما بقیه او را مسخره میکنند و به نوعی مرتد صدایش میکنند. انها در حالی که به مرکز شهر میروند به میکاسا و ارن میگوید: "مگر این دیوارها چه قدر دوام میاورند؟ بالاخره روزی از بین میروند و دقیقا در همان لحظه است که رعدی زرد به زمین پشت دیوارها اصابت میکند و تایتانی که قدش از 50 متر هم بیشتر است به انسوی دیوارها نگاه میکند. سپس دیوار را خراب کرده و خیلی عظیمی از تایتانهای گشنه به داخل شهر سرازیر میشوند، انها صد سال است که تغذیه نکردهاند و بیش از هر چیزی تشنه گوشت انسان هستند.
یه بوس میدی؟!
ارن، میکاسا و ارمین به شروع به فرار میکنند تا به دست این موجودات وحشی نیفتند اما ارن دغدغه دیگری نیز دارد، مادرش او به فکر این است که با تمام سرعت به سمت خانه برود، و به همراه مادرش به سمت اسکله بدود._ یکی از مزایای طراحی دیوارها این است که تمامی انها با یک راه ابی به یکدیگر وصل هستند_ اما وقتی به انجا میرسد مشاهده میکند که خانه خراب شده است و پاهای مادرش زیر اوار مانده است. او سعی میکند تا پاهای مادرش را بیرون بکشد اما اوار بسیار سنگینتر از ان است که او و میکاسا بتوانند انرا جابجا کنند. در همان لحظه تایتانی با چهره خندان به انها نزدیک میشود. مادر از او خواهش میکند تا فرار کند ولی ارن گوشش بدهکار نیست حتی میکاسا نیز دیگر به حرفش گوش نمیدهد. در همان لحظه هانس_ یکی از سربازهای پادگان که به نوعی با خانواده ارن اشنا است_ به انها میرسد و میگوید که او تایتان را خواهد کشت و او را نجات خواهد داد.
هانس رو در روی تایتان قرار میگیرد و با خود میگوید که امروز دینش را به ان زن ادا خواهد کرد اما ناگهان چیزی جلویش را میگیرد، تایتان بسیار ترسناکتر از ان است که او بخواهد با ان روبرو شود پس به عقب بر میگردد و میکاسا و ارن را برمیدارد و فرار میکند. ارن فریاد میزند و میخواهد برگردد اما دیگر خیلی دیر شده است تایتان به مادرش میرسد و او را میخورد و ارن نیز این صحنه بیرحمانه را تماشا میکند. وقتی از ان جا دور میشوند ارن شروع میکند به مشت کوبیدن هانس و از کول او پایین میاید. هنگامی که میخواهد به صورت هانس مشت بزند هانس دستش را میگیرد و به او میگوید: " ارن گوش کن من نتوانستم با اون موجود روبرو شوم چون جرئتش را نداشتم، تو هم نتوانستی مادرت را نجات دهی چون قدرتش را نداشتی. این حرف غرور ارن را خورد میکند و تصمیمش برای تبدیل شدن به یک سرباز محکمتر میشود.
انها سوار بر کشتیها میشوند در حالی که تعداد بسیاری از مردم موفق به این کار نمیشوند. انها به سمت دیوار رز عقبنشینی میکنند، جایی که توانایی پذایرایی از این جمعیت بزرگ را ندارد و کسانی که به این دیوار مهاجرت کردهاند باید کشاورزی کنند تا بتوانند غذای خود را تامین کنند اما حتی این کار نیز دردی را دوا نمیکند. پس چارهای اندیشیده میشود، همه انها را میکشیم در حالی که قهرمان جلوهشان میدهیم. انها 2000 نفر را به دیوار ماریا برمیگردانند با این وعده که بشریت قرار است ان دیوار را پس بگیرد.
در این مدت نیز ارن به همراه میکاسا و ارمین به ارتش میپیوندد و خودش را به عنوان سربازی لایق نشان میدهد و حتی جزو کسانی قرار میگیرد که توانایی پیوستن به ژاندارمری دارد.
با رسیدن به این بخش از داستان لازم میدانم تا تعدادی از اصطلاح های این انیمه را توضیح بدم تا در بخش بعدی خواننده دچار سردرگمی نشود.
از چپ به راست:لیوای، ارن، میکاسا
پادگان: نیروهای ارتش که در تمامی شهرها حضور دارند، سربازان با تجربه ای نیستند و خیلی از انها تا به حال با تایتانها روبرو هم نشدهاند ولی در هنگام نیاز انها نقش سپر بلا را ایفا میکنند. اکثر سربازان به این بخش میپیونند زیرا تا قبل از حمله تایتان عظیمالجثه این بخش راحتترین کار را بر عهده داشت. فساد در این بخش از ارتش کمتر دیده میشود ولی بارها مشاهده میشود که سربازان این بخش در حالی که سر پستشان هستند مشروب میخورند.
شناسایی: کمترین داوطلب را این گروه دارد زیرا تمامی ماموریتهای انها در خارج از دیوار هست و در تمامی انها درگیری با تایتانها وجود دارد همچنین بیشترین کشته را نیز دارند. دیگر گروهها و مردم اعضای این گروه را دیوانه میخوانند در حالی که این گروه مفیدترین سربازان را برای ادامه بشریت دارد. البته حمایتهای مردم از این گروه نیز دارد کمتر میشود. رییس این گروه اروین اسمیت است و یکی از کشنده ترین گروه های ارتش که متشکل از: لیوای اکرمن، پترا رال ، الدو ، هانجی، ایلو، گانتر شوتز ، این گروه 6 نفره به اندازه یک ارتش قدرت دارد و به نوعی هیچ تایتانی جلودار انها نیست. وظیفه اصلی این گروه شناسایی نقاط ضعف تایتانها و همچنین در صورت امکان اسیر کردن یک تایتان برای انجام تحقیقات لازمه.
ژاندارمری: ممتازترین سربازها را این گروه دارد. هر 10 سرباز برتر دوره اموزشی میتوانند به این گروه بپیوندند، یعنی اینکه عضویت در این گروه به شدت سخت است. در عین حال فاسدترین گروه نیز این بخش از ارتش است. انها وسایل مورد نیاز ارتش را به تجار میفروشند، رشوه میگیرند و عملا هیچ کاری نمیکنند و فقط در درون دیوار امن سینا نسشتهاند در حالی که افراد دیگر گروهها کارهای واقعی را انجام میدهند.
تایتان: موجوداتی با هیبت انسانی، قد انها از 5 تا 12 متر است که فقط یک تایتان خاص است که قدش 60 متر است. شما میتوانید انها رو کور کنید، اعضایشان را قطع کنید یا حتی سرشان را منفجر کنید این موجودات وحشتناک دوباره شفا پیدا میکنند بدون اینکه کند شوند. تنها نقطه ضعف انها جایی پشت گردنشان است که به نوعی میتوان گفت نخاعشان. با قطع کردن این بخش از گردنشان انها به سرعت میمیرند. انها هیچ نیازی به تغذیه ندارند و حتی با اینکه 100 سال گوشت انسان نخورند باز هم منقرض نشدند_ تنها غذای انها گوشت انسان است_ به نوعی میتوان گفت انها مسئولین انقراض ما هستند. انها دارای جنسیت نیستند و حتی اعضای تولید مثل نیز ندارند به همین دلیل نوع به وجود امدن انها مجهول مانده است. شکل صورت انها مانند مردها است و حالت صورتشان همیشه ثابت است مثلا تعدادی از انها فقط دارای چهره خندان هستند، تعدادی چهره عصبانی و حالت چهره انها به هیچ وجه تغییر نمیکند. انها از لحاظ هوشی بسیار کند ذهن هستند و به سختی میتوانند چیزی را یاد بگیرند.
ابزار3 بعدی: انسانها برای اینکه بتوانند به گردن این موجودات بلند قد برسند باید از ابزار 3 بعدی استفاده کنند. وسیله ای دارای چند قلاب که به شما این امکان را میدهد تا در هوا معلق شوید و به ارتفاعات زیاد برسید و شتاب بگیرید تا به راحتی بتوانید با شمشیرها به گردن ضربه ای کاری بزنید. شمشیرهای این ابزار نیز بسیار تیز است و از نوعی فولاد ابدیده تولید میشوند. همچنین این وسیله با گاز کار میکند و پس از پایان گاز دیگر این وسیله کاربردی ندارد.
دیوارها: به صورت کلی اینکه این دیوارها از کجا امدهاند معلوم نیست. اکثرا میگویند این دیوارها توسط انسانها ساخته شده است ولی گروهی خرافی به نام پیروان دیوار نیز وجود دارند که میگویند این 3 دیوار، 3 فرشته هستند و از طرف خدا امدهاند. پیروان این گروه پس از 2 حمله تایتانها به شدت افزایش یافت.
ترکیبی از احساسات و قدرت چیزی که شخصیت ارن را تشکیل داده است.
حال که این موارد توضیح داده شدند بهتر است برگردیم به ادامه داستان. ارن و همخدمتیهایش در داخل دیوار رز خدمت میکنند و اطمینان دارند که دیگر میتوانند جلوی تایتانها بیاستند. که ناگهان دوباره ان صاعقه زرد شوم زده میشود و تایتان 60 متری دوباره احضار میشود. ارن که 5 سال منتظر گرفتن انتقام بوده است به سرعت خود را به پشت گردن تایتان میرساند تا او را بکشد ولی زمانی که میخواهد که ضربه کاری را وارد کند تایتان غیب میشود و دروازه نیز خراب شده است و سیل تایتانها به راه افتادهاند. ارن و همراهانش غقب نشینی میکنند تا دستورات لازم را بگیرند.
او به همراه تعدادی دیگر از افراد باید به شهر رفته و تایتان ها را متوقف کند، به نوعی انها قرار است قربانیهای این جنگ باشند. انها به سمت مرکز شهر رفته ولی تایتانی غیر عادی به هوا پریده و یکی از همرزمانش را میبلعد. ارن که از دیدن این صحنه به شدت عصبانی شده است به سمت تایتانها هجوم میبرد و با عصبانیتش و احساسی عمل کردن گروه را به کشتن میدهد. ارمین که به گوشهای افتاده است منتظر میشود تا تایتانی او را ببلعد ولی در حالی که دارد به سمت پایین گلوی تایتان میرود ناگهان ارن_ که پای چپش نیز در این نبرد قطع شده_ او را به بیرون پرت میکند و خود به جای ارمین بلعیده میشود!
نقطه اوج داستان از همین نقطه شروع میشود و به نوعی تمام اتفاقات قبل از ان مقدمهای بوند برای وارد شدن شخصیتهای جدید به داستان.
شخصیتپردازی در داستان خیلی خوب کار شده است. شما با تک تک شخصیتها ارتباط برقرار میکنید. با عصبانی شدن شخصیتها شما نیز عصبانی میشوید و با خوشحال شدن انها شما نیز خوشحال میشوید. اخلاق شخصیتها نیز با توجه به اتفاقاتی که در زندگی گذشتهشان افتاده است به خوبی قابل درک است، به عنوان مثال ارن که یک بار کشته شدن مادر خود را مشاهده کرده است هرگز نمیخواهد دوباره عزیزی را در زندگیش از دست بدهد و دوست دارد به قدری قدرتمند شود که بتواند از دیگران محافظت کند. یا میکاسا به دلیل اینکه کشته شدن مادر و پدرش را به چشمان خود دید و درنهایت خود نیز قاتل را به همراه ارن کشت نوعی بیرحمی و در عین حال محبت به ارن در شخصیتش دیده میشود.
ارن برای میکاسا به مانند یک برادر و خانواده است، چیزی که او از دست داده.
طراحی
در این بخش این انیمه واقعا عالی عمل میکند و چیزی کم ندارد. یکی از نکات جالب طراحی شخصیتها این است که انگار با دست کشیده شدهاند. به شخصه این نوع طراحی را جایی مشاهده نکرده بودم. یکی دیگر از نکات جالب طراحی چهره تایتانها است. انها ترسناک طراحی نشدهاند بلکه اعصابخرد کن درست شدهاند. حالت چهره انها همواره شما را عصبانی خواهد کرد حتی اگر فقط یک چهره معمولی باشد. به عنوان مثال تایتانی که مادر ارن را میخورد صورتی خندان دارد و این کار صورت او را طوری جلوه میدهد که انگار او از کار خود راضی است. محیط های دیگر نیز به خوبی کار شدهاند و هیچ گونه نقصی در انها دیده نمیشود. یکی دیگر از نقاط قوت طراحی خشونتی است در در لحظه به لحظه محیط دیده میشود و به نوعی شما خون را زیاد خواهید دید که به زیبایی شکل گرفته است و همچنین قطع عضوها نیز جالب کار شده است.
طراحی اوپنینگ اول نیز بسیار زیبا شکل گرفته است. شخصیتهای داستان در میان تعداد بسیاری از اجساد ایستادهاند و نوعی بی احساس بودن در چهرههایشان دیده میشود انگار نه انگار که در میان این همه جسد ایستادهاند. پس از ان تیتراژ سرعت میگیرد و شما را برای یک انیمه خونین و جنگی اماده میکند که بیشتر صحناتی از درگیری با تایتانها و همچنین اماده شدن سربازها برای نبردی خونین را نشان میدهد.
اندیدنگ اولیه نیز کوتاه و مختصر ولی زیبا کار شده است و به نوعی به رابطه میان ارن و میکاسا اشاره دارد.
اما اوپنینگ دوم که بعد از اولین پیروزی انسانها در برابر تایتانها پخش میشود بیشتر بر روی پیروزی انسانها و همچنین اعضای گروه شناسایی و مخصوصا گروه لوای تمرکز دارد همچنین محیطش بیشتر بر روی قدرت تایتان17 متری و مشکلاتی که دنیا را فرا گرفته و همچنین تاکید زیادی بر روی نشان دادن بالهای ازادی که نماد گروه شناسایی است دارد. اندیدنگ دوم نیز بیشتر بر روی رابطه اعضا و کلکل های انها با یکدیگر و همچنین رابطه دوستانه انها و تایتان17 متری تمرکز دارد.
البته هنگامی که دوربین محیط ها را با فاصله نشان میدهد نقصهایی در طراحی شخصیتها و همچنین تایتانها صورت میگیرد که البته زیاد به چشم نمیاید.
موسیقی و صداگذاری
موسیقی که واقعا به خوبی کار شده است و هیچگونه مشکلی در ان دیده نمیشود، به خصوص اوپنینگ اول که واقعا موسیقی زیبایی داشت و هنوز هم به موسیقیش گوش میدهم زیرا هیچ نقصی در ان دیده نمیشود. در رابطه با صداگذاری هم باید گفت گویندگان با تمام احساس و وجود دیالوگها را بیان میکنند به خصوص در هنگامی که شصیت عصبانی یا ناراحت است این حس کاملا در صدای ان محسوس است. متن شعری هم که خوانده میشود هم بسیار زیبا نوشته شده است. در اوپنینگ اول متن شعر بیشتر به داشتن عزمی راسخ و حمله کردن و صبر نکردن اشاره دارد و اینکه این انسانها هستند که شکارچی هستند نه تایتانها اما اوپنینگ دوم متنش بر روی اینکه انسانها پیروز خواهند شد و همچنین اینکه دیگر هیچ مرگی بیهوده نخواهد بود زیرا بالاخره به پیروزی رسیدهاند.
ارمین، شخصی که قدرتش در بازویش نیست بلکه در مغزش است.
امتیازکل:9.5
مثبت:داستان زیبا و پیچیده، طراحی جالب، موسیقی و صداگذاری بسیار عالی
منفی: ایرادات جزئی در دوربین
همانطور که میبینید attack on titan یک انیمه بی نقص و کامل است که میتواند به خوبی شما را سرگرم کند و شما را با خود همراه سازد. همچنین یکسری از بهترین اهنگها را نیز دارد. لازم به ذکر است فصل دوم این انیمه زیبا برای بهار 2017 برنامه ریزی شده است. در کل دیدن این انیمه را به تمامی دوستداران انیمه پیشنهاد میکنم.