02-09-2016, 04:38 PM
//پست انتقالی از سایت به انجمن//
// نویسنده: حامد زاهدی//
--------------------------------------------------------------------------------------
در ذهن پریشانم غرق در کابوس های تکراری هر شبم میشوم؛ صدای فریاد کمکشان هنوز در گوشم میپیچد. بارها آرزوی مرگ کردهام. اگر میدانستم ماموریتم در «عمارت اسپنسر» پایان یافتنی نیست، هیچگاه با اختیار خودم وارد جهنمی ابدی نمیشدم. انگار زمان برایم در «کوهستان آرکلی» یکبار برای همیشه متوقف شده و امروزم دیروز و فردایم تکرار دیروز است. اگر دست به کار نشوم مانند شمع آرام آرام میسوزم و آنگاه دیگر فرصتی برای جبران نیست؛ پس باید یک زندگی نو بسازم و باری دیگر از ابتدا شروع کنم اما این آغاز متفاوت خواهد بود.
- بیایید به گذشته سفر کنیم
آقای شینجی میکامی
تا به حال در مورد مشکلات پیرامون زندگی خود اندیشیدهاید؟ اگر از شما بپرسم بزرگترین مشکلی که دارید چیست در جوابم چه میگویید؟ گمان میکنید برادر کوچکتر شما مانند آفتی به تجزیه و تخریب زندگی شما مشغول است؟ یا اینکه از تنفرتان از معلم ریاضی که عامل نمرات تک شما میشد برایم میگفتید؟ از رنج متحمل شده در Darks Souls و Bloodborne نگویید که گوشم از این حرفها پر است. هــمین؟ اینها که چیزی در مقایسه با نبرد چند روزه شما و شخصیت فوق ستاره «جیل ولنتاین» در شهر راکون نیست! اینکه شما یک بازیباز جدید و یا یک متخصص قدیمی هستید بسیار قابل ملاحظه است؛ چرا که بازیباز به ظاهر توجه داشته ولی بازیباز قدیمی نگاهی کاملا تخصصی به عمق پتانسیل نهفته در بازی دارد. Resident Evil 3: Nemesis تنها یک عنوان ماجراجویی نیست بلکه ساخته شده تا خود را در رویاهایتان شکنجه کنید. دنیای تاریک شینجی میکامی را نباید دست کم گرفت؛ دنیایی که سرشار از المانهای ضروری برای تشکیل سبک ترس و بقا است. در Resident Evil 3: Nemesis دنبال ماموریتها و روایتی کلیشهای و خوابآور نباید باشید چرا که بذر ترس و بقا در همین مکان کاشته شده و در اثر مدیریتی بهینه و اصولی شاهد ریشههای بادوام و مقاومی هستیم که ایجاد تغییر در آن به گونهای غیر ممکن است. بعد از به ثمر نشستن تلاش تیمی افسانهای در ادامه سری RE عدهای سودجو با شاخک گرفتن از درخت پهناور آقای میکامی اقدام به کاشتی فوق تخیلی کردند و سر انجام کار جزء بوتهای زشت و فرومایه نبود.
- تلالو کابوسی تکراری
بعد از جان سالم بدر بردن از طغیان «کوهستان آرکلی» دیگر رمقی برای ادامه کار نداشتم. هنوزم تجسم آن شب جهنمی لرزه بر تنم میاندازد. شهری در ایالات آمریکا سراغ دارم که میتواند آرامش روان را به من باز گرداند؛ اسمش راکون است. درنگ نکردم و اندک وسایلم را جمع و عازم آنجا شدم. یک صبح زیبا؛ نشان «استارز» هنوز هم بر روی میز کوچک کنار تخت خوابم است. با اینکه دیگر برایشان کار نمیکنم اما حس عجیبی مداوم در گوشم زمزمه میکند، نشان را دور نیانداز اما چرا؟
داستان Resident Evil 3 روایتی جدید از شخصیتی محبوب و دوستداشتنی «جیل ولنتاین» را بازگو میکند. جیل در خانه خود مشغول به استراحت است که متوجه رخدادهایی مشکوک میشود. اخبار تلویزیون سکوت کرده و اوضاع را عادی بیان میکند تا اینکه کنترل شهر به یک باره از دست «مامورین امنیتی U.B.C.S» خارج شده و چهرهای رسانهای به خود میگیرد. برای جیل این اتفاقات آشنا به نظر میرسند و میداند که اگر الان اقدام به ترک شهر نکند کار از کار گذشته و دیگر راه فراری باقی نخواهد ماند. کابوس وی دوباره آغاز شده است اما اگر یکبار توانسته از معرکه گریخته باشد، پس حتما این بار هم موفق خواهد شد.
صحنه ای از کات سین ابتدایی بازی
تمام شهر زیر سلطه «ویروس تی» به خاموشی رفته است و دیگر شاهد آن آرامش که به دنبالش بودیم، نیستیم. جیل در طول مسیر به صورت اتوماتیک ملاقاتهایی بدون دعوت قبلی خواهد داشت؛ ملاقاتهایی که سرنوشت زندگی او را رقم میزنند پس نباید دست کمش گرفت. با یافتن مدارکی، جیل در میابد که شرکت «آمبرلا» در اتفاقات روی داده دخیل است. کمی که از زمان بازی میگذرد متوجه خواهید شد که «آمبرلا» گروهی تحت عنوان «U.B.C.S» به راکون ارسال کرده که اقدام به نجات بازماندگان کنند اما بسیار دیر شده چرا که قدرت “ویروس تی” فراتر از تصور خودشان بوده و دیگر کاری از دست آنها بر نمیاید. در اولین برخورد قهرمان ما با گروه U.B.C.S با مرد جوان و تنومندی به نام «کارلوس اولیویرا» آشنا میشود. چه دلیل دارد که به فرستاده عامل تمامی این بدبختیها اعتماد کند؟ مطمئن باشید که جیل باهوش و زیرکتر است که بی گدار دل به دریا بزند. در ادامه کارلوس با نشان دادن حسن نیت خود سبب جذب اعتماد جیل شده و حال هر دو هدفی مشترک دارند، فرار از این جهنم. شرکت آمبرلا که متوجه حضور اعضای سابق تیم «استارز» درون شهر راکون میشود، قصد انتقام میکند. اینجاست که مخوفترین و صد البته دوستداشتنیترین تایرانت سری بازی Resident Evil شکل میگیرد. به «نمسیس» خوش آمد بگویید!
تمام شهر زیر سلطه «ویروس تی» به خاموشی رفته است و دیگر شاهد آن آرامش که به دنبالش بودیم، نیستیم. جیل در طول مسیر به صورت اتوماتیک ملاقاتهایی بدون دعوت قبلی خواهد داشت؛ ملاقاتهایی که سرنوشت زندگی او را رقم میزنند پس نباید دست کمش گرفت. با یافتن مدارکی، جیل در میابد که شرکت «آمبرلا» در اتفاقات روی داده دخیل است. کمی که از زمان بازی میگذرد متوجه خواهید شد که «آمبرلا» گروهی تحت عنوان «U.B.C.S» به راکون ارسال کرده که اقدام به نجات بازماندگان کنند اما بسیار دیر شده چرا که قدرت “ویروس تی” فراتر از تصور خودشان بوده و دیگر کاری از دست آنها بر نمیاید. در اولین برخورد قهرمان ما با گروه U.B.C.S با مرد جوان و تنومندی به نام «کارلوس اولیویرا» آشنا میشود. چه دلیل دارد که به فرستاده عامل تمامی این بدبختیها اعتماد کند؟ مطمئن باشید که جیل باهوش و زیرکتر است که بی گدار دل به دریا بزند. در ادامه کارلوس با نشان دادن حسن نیت خود سبب جذب اعتماد جیل شده و حال هر دو هدفی مشترک دارند، فرار از این جهنم. شرکت آمبرلا که متوجه حضور اعضای سابق تیم «استارز» درون شهر راکون میشود، قصد انتقام میکند. اینجاست که مخوفترین و صد البته دوستداشتنیترین تایرانت سری بازی Resident Evil شکل میگیرد. به «نمسیس» خوش آمد بگویید!
ایده ناب و وجود صحنههای دراماتیک و حماسی از عوامل مهم موفقیت بخش داستانی محسوب میشوند. در هیچ کجای بازی احساس یکنواختی و کسالت نخواهید کرد و تیم میکامی هر لحظه یک اتفاق پیشبینی نشده جلوی مسیر شما قرار خواهد داد؛ شاید با خود بگویید با این کار قصد تغییر ماهیت بازی که بر مبنای “گریختن و فرار” برنامه ریزی شده را داشتهاند؛ اما نمیتوان اسمش را ماموریت فرعی گذاشت چرا که تمام آنها به مسیر اصلی ختم میشوند. اگر برای بخش داستانی اقدام به ترسیم یک نمودار کنیم، Resident Evil 3 همواره روندی صعودی دارد که باعث آماده شدن شما جهت روبهرو شدن با آنچه که انتظارش را ندارید، میشود.
نمسیس، تایرانت ساخته شده توسط آمبرلا
شخصیت پردازی به نحو احسنت صورت گرفته است و به خوبی میتوان با هر کدام خوی گرفت. طراحی برخی از شخصیتها همچون جیل ولنتاین بر عهده مغز متفکری دیگر به نام «کنیچی یوئیدا» است. وی با خصوصیاتی که درون ذات جیل جای داده دلیل محکمی بر علت محبوبیت بالایش به وجود آورده و او را به دختری آرام ولی جدی تبدیل کرده است؛ درست مانند آرامش قبل از طوفان. در مقابل او «کارلوس اولیویرا» قرار دارد. نیروی ویژهای که با مهارت رزمی بالا برای انجام سختترین ماموریتها مناسب است. در طول بازی ارتباط جیل با کارلوس نوسان دارد؛ ابتدا او را دشمن خود فرض میکنید و به دنبال راهی برای نابود سازی او میباشید سپس در طی حادثهای خود در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ هستید و این کارلوس است که ناجی جان شما میشود. عملکرد تیم سازنده در بخش شخصیت پردازی بسیار قابل ستایش بوده چرا که با خلق چالشهای گوناگون باعث حفظ طراوت و جذابیت بازی شدهاند.
شخصیت پردازی به نحو احسنت صورت گرفته است و به خوبی میتوان با هر کدام خوی گرفت. طراحی برخی از شخصیتها همچون جیل ولنتاین بر عهده مغز متفکری دیگر به نام «کنیچی یوئیدا» است. وی با خصوصیاتی که درون ذات جیل جای داده دلیل محکمی بر علت محبوبیت بالایش به وجود آورده و او را به دختری آرام ولی جدی تبدیل کرده است؛ درست مانند آرامش قبل از طوفان. در مقابل او «کارلوس اولیویرا» قرار دارد. نیروی ویژهای که با مهارت رزمی بالا برای انجام سختترین ماموریتها مناسب است. در طول بازی ارتباط جیل با کارلوس نوسان دارد؛ ابتدا او را دشمن خود فرض میکنید و به دنبال راهی برای نابود سازی او میباشید سپس در طی حادثهای خود در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ هستید و این کارلوس است که ناجی جان شما میشود. عملکرد تیم سازنده در بخش شخصیت پردازی بسیار قابل ستایش بوده چرا که با خلق چالشهای گوناگون باعث حفظ طراوت و جذابیت بازی شدهاند.
- گرافیک
در طراحی محیط بسیار هوشمندانه عمل شده و به جای استفاده از اجسام سه بعدی، تصویری در پشت زمینه به صورت ثابت قرار داده شده است که علاوه بر کیفیت بالا، تاثیر بهسزایی در بهبود روند گیمپلی دارد و بازیباز میتواند نمایی کلی از مکانی که درون آن به سر میبرد، داشته باشد. همین عامل سبب ایجاد ارتباطی دو طرفه میان بازیباز و بازی میشود؛ ارتباطی که این روزها با وجود پیشرفتهای گرافیکی کمتر احساس میکنیم. یکی از مهمترین دلایل موفقیت Resident Evil 3 در سبک ترس و بقا وجود محیطهایی متنوع و صد البته خفتناک است؛ بازیباز مداوم در محیطهای متفاوت قرار میگیرد؛ خیابانهایی شخم زده شده که بوی مرده میدهد و هرگاه ممکن است شما هم به جمع این مردگان بپیوندید و کامل کننده آرشیو شوید. نسبت به قدرت پلیاستیشن ۱، بافتهای صورت گرفته برای طراحی شخصیتها در حد مطلوبی به سر میبرند و نمیتوان خردهای به آن گرفت. شخصیت اصلی بازی، جیلی ولنتاین در طول مراحل تنها یک لباس بر تن دارد که آن هم به لطف رنگ بندی و طراحی زیبایش کمتر باعث یکنواختی میشود؛ یادآور میشوم که شما قصد فرار از شهر راکون را دارید پس وقت برای خرید زیاد است! البته ناگفته نماند که بعد از به پایان رساندن بازی، کلید اتاق فشن شویی در اختیارتان قرار میگیرد که با مراجعه به آن قادر به تغییر لباس جیل خواهید بود.
لبخند شیطانی نمسیس بعد از شلیک به هلیکوپتر
به یقین میتوان گفت کمبودهای بخش گرافیک را کات سینهای انیمیشنی به خوبی پر کردهاند؛ عاملی که به موجب آن بازیباز گیمپلی لذت بخشتری را تجربه میکند چرا که القا کننده حسی قهرمانانه و حماسی است. هیچگاه چهره دلهرهآور نمسیس زمانی که بازوکای دستی خود را به سمت هلیکوپتری که با کلی مشقت و ریاضت برای خلاصی از این جهنم خبر کرده بودیم، هدف گرفته بود، فراموش نمیکنم. با یک شلیک او امیدها جلوی رویمان سوخت و باری دیگر به اعماق جهنم فرو رفتیم. این تنها صحنهای کوچک از بین دهها کاتسین هیجانی دیگر موجود در بازی بوده که با طراحی خارق العاده و مبتکرانه عامل اشکها و لبخندهای گذشته ما است. شرایط آب و هوایی نقش مهمی در بخش گرافیک ایفا میکنند. زامبیهایی که در آتش میسوزند اما باز هم به سمت شما یورش میآورند. انفجارهای مهیب و تکان دهندهای که لرزه بر تنتان میاندازد و مبارزه با سگهایی تغییریافته زیر بارش قطرات باران، مانند رقصی تلخ به نظر میرسد. وجود این عوامل سبب تنوع بخشیدن به بازی شده است.
به یقین میتوان گفت کمبودهای بخش گرافیک را کات سینهای انیمیشنی به خوبی پر کردهاند؛ عاملی که به موجب آن بازیباز گیمپلی لذت بخشتری را تجربه میکند چرا که القا کننده حسی قهرمانانه و حماسی است. هیچگاه چهره دلهرهآور نمسیس زمانی که بازوکای دستی خود را به سمت هلیکوپتری که با کلی مشقت و ریاضت برای خلاصی از این جهنم خبر کرده بودیم، هدف گرفته بود، فراموش نمیکنم. با یک شلیک او امیدها جلوی رویمان سوخت و باری دیگر به اعماق جهنم فرو رفتیم. این تنها صحنهای کوچک از بین دهها کاتسین هیجانی دیگر موجود در بازی بوده که با طراحی خارق العاده و مبتکرانه عامل اشکها و لبخندهای گذشته ما است. شرایط آب و هوایی نقش مهمی در بخش گرافیک ایفا میکنند. زامبیهایی که در آتش میسوزند اما باز هم به سمت شما یورش میآورند. انفجارهای مهیب و تکان دهندهای که لرزه بر تنتان میاندازد و مبارزه با سگهایی تغییریافته زیر بارش قطرات باران، مانند رقصی تلخ به نظر میرسد. وجود این عوامل سبب تنوع بخشیدن به بازی شده است.
یک مقایسه ساده با عناوین قبلی نشان دهنده همهچیز بوده و شک نداشته باشید که RE3 یک سروگردن از پیشینیان خود بالاتر است. در این عنوان نباید به دنبال پس زمینههای از قبل رندر شدهای با جزئیات افتضاح باشیم چرا که طراحی هنری شهر راکون هر فردی را مات و مبهوت خود میسازد. ماشینهای مخروبه، زبالههای انباشته شده، خیابانهای ویران شده، تکه شیشههای پراکنده در طول مسیر همه و همه نشاندهنده شهری نابود شده است. به نوعی احساس میکنم که شهر راکون بسیار تیرهتر از خیابانهایی بوده که «مارتین اسکورسیزی» در فیلم «راننده تاکسی» به نمایش در آورد. آیا جیل هم مانند شخصیت «تراویس بیکل» با هنرنمایی «رابرت دنیرو» از شدت بار روانی وارد شده جلوی آینه ایستاده و به خود میگوید: داری با من حرف میزنی؟ تو داری با من حرف میزنی؟… حالا ما با هم حرف میزنیم!
- نوآوری در سبک کلاسیک
همانطور که پیشتر ذکر شد، Resident Evil 3 تعریف مناسبی از اصل سبک «ترس و بقا» در اختیار ما قرار میدهد. هر کدام از این دو واژه فلسفه و تفسیر خاص خودشان را دارند و باید به صورت کاملا عمقی به بررسی آنان بپردازیم. «ترس» حسی است که در آن از چیزی بیمزده و هراسان باشید به طوری که تخیل شما را درگیر خود سازد و مداوم توهم بزنید. «بقا» زمان و امری است اجتناب ناپذیر که در آن به هر روش ممکن اقدام به حفظ زندگانی خود میکنید. رعایت این دو عامل سبب تشکیل سومین شماره از سری بازی Resident Evil شده است. بازیباز برای ادامه و نجات زندگی خود همواره تلاش میکند و از هیچ عملی سرباز نمیزند؛ این در حالی بوده که ترس تمام وجودش را فرا گرفته اما به خاطر بقای خود دست به هر کاری میزند.
اشینهای مخروبه، زبالههای انباشته شده، خیابانهای ویران شده، تکه شیشههای پراکنده در طول مسیر همه و همه نشاندهنده شهری نابود شده است.
سیستم حرکتی بازی دست نخورده باقی مانده با این حال هنوز هم عالی است. طرز قرارگیری دکمهها میانبر خوبی بوده که موجب دسترسی سریع شما به بخشهای متفاوت از جمله منیو و یا انجام عکس العمل برق آسا در مقابل دشمنان میشود. بازیباز میتواند شخصیت خود را آزادانه در پسزمینههای قرار داده شده با استفاده از آنالوگها حرکت دهد و با فشردن R1 و ضربدر اقدام به شلیک کند. یکی از حرکات افزوده شده به RE3، چرخش ۱۸۰ درجهای است. این چرخش که اولین بار در بازی محبوب و خاطرهانگیز «Dino Crisis» به نمایش در آمد، راه بسیار مناسبی برای گریختن از دستان «نمیسیس» میباشد. آخرین حرکت مفید افزوده شده، دور زدن و یا به قولی لگد زدن است. زمانی که زامبیها مثل مور و ملخ دورتان حلقه کردهاند، میتوانید با فشردن دکمه R2 به آنها لگد زده و پرتابشان کنید که این عمل مانع از گزش شما میشود. علاوه بر تغییرات مذکور، RE3 درون خود موارد جدیدی داشته که تاثیر مهمی در دو بخش گیمپلی و داستانی دارد. در مورد «حق انتخاب» صحبت میکنم. به یاد داشته باشید که تصمیمات شما تاثیر مستقیمی بر روند خط داستانی بازی دارد و یک انتخاب اشتباه یا درست میتواند سرنوشت زندگی شما یا سایر شخصیتها را تغییر دهد. به عنوان مثال در اولین برخوردی که با تایرانت محبوبم «نمسیس» خواهید داشت، صفحه نمایشگر شما به حالت چشمک زن سفید و سیاه شده و دو گزینه بر روی آن نقش میبندد؛ گزینه اول یعنی بمانید و بجنگید و گزینه دوم یعنی دوپای دیگر قرض کرده و فرار کنید! تمامی موارد بالا تنها در چند ثانیه رخ میدهد و بازیباز میبایست در این فرصت محدود اقدام به انتخاب کند وگرنه خود بازی به صورت اتوماتیک برای شما تصمیم خواهد گرفت. در موقعیتهای دیگر انتخاب شما موجب قرار گرفتن در محیطهای متفاوت میشود. به هر حال این شما هستید که سرنوشت خود را میسازید پس بهترین انتخاب را برای شما آرزومندیم!
سیستم حرکتی بازی دست نخورده باقی مانده با این حال هنوز هم عالی است. طرز قرارگیری دکمهها میانبر خوبی بوده که موجب دسترسی سریع شما به بخشهای متفاوت از جمله منیو و یا انجام عکس العمل برق آسا در مقابل دشمنان میشود. بازیباز میتواند شخصیت خود را آزادانه در پسزمینههای قرار داده شده با استفاده از آنالوگها حرکت دهد و با فشردن R1 و ضربدر اقدام به شلیک کند. یکی از حرکات افزوده شده به RE3، چرخش ۱۸۰ درجهای است. این چرخش که اولین بار در بازی محبوب و خاطرهانگیز «Dino Crisis» به نمایش در آمد، راه بسیار مناسبی برای گریختن از دستان «نمیسیس» میباشد. آخرین حرکت مفید افزوده شده، دور زدن و یا به قولی لگد زدن است. زمانی که زامبیها مثل مور و ملخ دورتان حلقه کردهاند، میتوانید با فشردن دکمه R2 به آنها لگد زده و پرتابشان کنید که این عمل مانع از گزش شما میشود. علاوه بر تغییرات مذکور، RE3 درون خود موارد جدیدی داشته که تاثیر مهمی در دو بخش گیمپلی و داستانی دارد. در مورد «حق انتخاب» صحبت میکنم. به یاد داشته باشید که تصمیمات شما تاثیر مستقیمی بر روند خط داستانی بازی دارد و یک انتخاب اشتباه یا درست میتواند سرنوشت زندگی شما یا سایر شخصیتها را تغییر دهد. به عنوان مثال در اولین برخوردی که با تایرانت محبوبم «نمسیس» خواهید داشت، صفحه نمایشگر شما به حالت چشمک زن سفید و سیاه شده و دو گزینه بر روی آن نقش میبندد؛ گزینه اول یعنی بمانید و بجنگید و گزینه دوم یعنی دوپای دیگر قرض کرده و فرار کنید! تمامی موارد بالا تنها در چند ثانیه رخ میدهد و بازیباز میبایست در این فرصت محدود اقدام به انتخاب کند وگرنه خود بازی به صورت اتوماتیک برای شما تصمیم خواهد گرفت. در موقعیتهای دیگر انتخاب شما موجب قرار گرفتن در محیطهای متفاوت میشود. به هر حال این شما هستید که سرنوشت خود را میسازید پس بهترین انتخاب را برای شما آرزومندیم!
خلاف شمارههای قبلی برای عبور از هر درب و راه پلهای نیاز به «بارگزاری» نیست. جیل میتواند مسافتهای کوتاه را خود بگذراند که خود تنوعی محسوب میشود؛ البته هنوز هم برای رد شدن از راه پلهها و بالا رفتن از نردبانهای طویل نیاز به بارگزاری است که به صورت یک کاتسین به نمایش در میآید.
کوله بار جیل
تنوع اسلحه در Resident Evil 3 بیداد میکند. کپکام با تهیه سلاحهای گوناگون موجب افزایش تنوع در بازی شده و شما میتوانید از سلاحهایی همچون M4A1، تفنگ دستی M629C یا M92F، نارنجکانداز و … استفاده کنید. یکی از بهترین و قویترین سیستمهای سری کلاسیک RE، توانایی ترکیب مهمات و ابزار با یکدیگر است. بازیکنان میتوانند با جمع آوری ابزار و مواد موجود در گوشه و کنار محیط شهر راکون اقدام به ساخت مهمات جدید با قدرت تخریب بسیار بالاتری کنند. در خصوص ترکیب گیاه دارویی نیز همین مورد صدق میکند. با مراجعه به منیو بازی میتوانید گیاه های سبز، قرمز و آبی را ترکیب کنید تا خاصیت دارویی بیشتری داشته باشند. معماهای منحصر بهفردی وجود دارند که شما را به چالشی گاه سخت و گاه آسان دعوت میکنند. برخی از معماها مثل باتری موجود در مجسمه شهردار منطقی و غیر منطقی به نظر میرسند؛ برخی دیگر مانند یافتن آچار برای ایستگاه گاز احمقانه جلوه میدهند. اما معماهایی نیز وجود دارد که تمام ذهن شما را درگیر خود میسازد همانند کوک کردن جعبه موزیکال موجود در برج ساعت. آنجاست که به اوج خلاقیت طراحان پی میبرید و با خود میگویید: معما باید ساده باشد!
تنوع اسلحه در Resident Evil 3 بیداد میکند. کپکام با تهیه سلاحهای گوناگون موجب افزایش تنوع در بازی شده و شما میتوانید از سلاحهایی همچون M4A1، تفنگ دستی M629C یا M92F، نارنجکانداز و … استفاده کنید. یکی از بهترین و قویترین سیستمهای سری کلاسیک RE، توانایی ترکیب مهمات و ابزار با یکدیگر است. بازیکنان میتوانند با جمع آوری ابزار و مواد موجود در گوشه و کنار محیط شهر راکون اقدام به ساخت مهمات جدید با قدرت تخریب بسیار بالاتری کنند. در خصوص ترکیب گیاه دارویی نیز همین مورد صدق میکند. با مراجعه به منیو بازی میتوانید گیاه های سبز، قرمز و آبی را ترکیب کنید تا خاصیت دارویی بیشتری داشته باشند. معماهای منحصر بهفردی وجود دارند که شما را به چالشی گاه سخت و گاه آسان دعوت میکنند. برخی از معماها مثل باتری موجود در مجسمه شهردار منطقی و غیر منطقی به نظر میرسند؛ برخی دیگر مانند یافتن آچار برای ایستگاه گاز احمقانه جلوه میدهند. اما معماهایی نیز وجود دارد که تمام ذهن شما را درگیر خود میسازد همانند کوک کردن جعبه موزیکال موجود در برج ساعت. آنجاست که به اوج خلاقیت طراحان پی میبرید و با خود میگویید: معما باید ساده باشد!
- رقص در باران
مثل همیشه، موزیک نقش عظیمی در ترسناک ساختن Resident Evil بازی میکند. صدای پا، ساییده شدن درب و پنجرهها، پیانویی رعب آور از جمله افکتهای صوتی هستند که در جای جای بازی به گوش میرسند. همانند گذشته افکتهای صوتی ارتباط بسیار خوبی با بازیباز برقرار میسازد چرا که هر لحظه با خود میگویید اگر پایم را اشتباه بر روی خورده شیشهای قرار دهم، ممکن است موجی از زامبیهای زبان نفهم و بیریخت به سمتم شناور شود! اگر چه در طول سالیان اخیر ترجمه سری بازی از ژاپنی به انگلیسی پیشرفتهای زیادی به چشم دیده است اما هنوز هم شاهد برخی از مشکلات هستیم که در مواقعی پنهان شده و گاهی اوقات نیز بسیار مضحک و خنده دار به نظر میرسند. برای توضیح این موضوع تنها به یک مثال بسنده میکنیم. در کشوی کمدی واقع در کلیسایی کوچک متنی قرار دارد که به ما میگوید: در این کمد غذاهای زیادی درست شده است! آیا شما گیمفایی ها کسی را میشناسید که در کشوی کمد اقدام به پخت و پز کند؟! اگر کمی تامل و دقت کنیم متوجه خواهیم شد که ترجمه درست جمله یعنی: فردی از کشوی این کمد شلوغ و درهم، چیز افتضاحی درست کرده است. البته کمی مزاح در شهری ویران شده بدک هم به نظر نمیرسد!
در زیر شما را به مشاهده سکانس به یادماندنی و مشهور فرار از شهر راکون دعوت می کنم.
دانلود با لینک مستقیم
در مجموع Resident Evil 3: Nemesis یکی از فوق العادهترین نسخه از این سری بازی محسوب میشود چرا که با رعایت تمامی المانهای سبک «ترس و بقا» با وجود گذشت ۱۷ سال از زمان انتشار هنوز هم از لحاظ فنی میتواند الگو مناسبی برای عناوین پر زرق و برق اما خام امروزه باشد. از لحاظ کیفی نسبت به دو نسخه قبلی به هیچ عنوان در مرحله پایینتری قرار ندارد بلکه با حفظ ریشه خود اقدام به نوآوری کرده است. در هر سنی که باشید به خوبی قادر خواهید بود با داستان بازی ارتباط برقرار کنید و مفاهیم دیالوگها را از طریق کاتسینها دریابید. اگر در پایان بخواهیم در خصوص این بازی جملهای به کپکام بگوییم، میگویم: ما Resident Evil را هنوز دوست داریم چرا که Resident Evil 3 را دوست داشتهایم.
- حکم نهایی
در مجموع Resident Evil 3: Nemesis یکی از فوق العادهترین نسخه از این سری بازی محسوب میشود چرا که با رعایت تمامی المانهای سبک «ترس و بقا» با وجود گذشت ۱۷ سال از زمان انتشار هنوز هم از لحاظ فنی میتواند الگو مناسبی برای عناوین پر زرق و برق اما خام امروزه باشد. از لحاظ کیفی نسبت به دو نسخه قبلی به هیچ عنوان در مرحله پایینتری قرار ندارد بلکه با حفظ ریشه خود اقدام به نوآوری کرده است. در هر سنی که باشید به خوبی قادر خواهید بود با داستان بازی ارتباط برقرار کنید و مفاهیم دیالوگها را از طریق کاتسینها دریابید. اگر در پایان بخواهیم در خصوص این بازی جملهای به کپکام بگوییم، میگویم: ما Resident Evil را هنوز دوست داریم چرا که Resident Evil 3 را دوست داشتهایم.
این نقد و بررسی طبق نسخه پلی استیشن ۱ صورت گرفته است.