05-04-2016, 04:10 PM
«شاردلایت» (Shardlight) از آن دست بازیهاست که حضورش نه در سیلِ بیامان و افراطی عناوین مستقل حس میشود و نه در میان گلسرسبدهای بازار؛ یعنی در عین اینکه شاردلایت نه مخاطب خاص طلب میکند و نه مخاطب عام، بیشتر هدفش بهسمت و سوی افرادی برمیگردد که همچنان اسیر نوستالوژیاند و دلشان برای آن مکانیزمهای خستهی قدیمی خیلی لک زده است. چنین مخاطبی لنگه کفش در بیابان را هم غنیمت شمرده و معمولاً دنبال چیز پرزرق و برقی نیست. فقط همین که با یک ماجراجوی تنها عجین شود و در پادآرمانشهری کاوش کند برایاش کفایت میکند. در ادامه با گیمفا همراه باشید تا ببینیم که آیا این بازی به این دسته از مخاطبانش جواب مثبت میدهد یا منفی.
شاردلایت هم مثل همهی آخرالزمانیهای دیگر وامدار و پیرو همان کلیشههای رایج است؛ یعنی شروع یک جنگ اتمی توسط دولتها که سرانجامش به نابودی دنیا منجر میشود. حالا بیست سال از آن وقایع گذشته و در نقش دختری به اسم اِمی ولارد با پادآرمانشهری روبهروییم مملو از سرزمین و مزارع بایر، و این شخصیت اصلی قصه است که باید در این مدینهی فاضله دوام بیاورد؛ زیرا بهخاطر تشعشات اتمی دچار بیماری «ریهی سبز» شده و برای بهدست آوردن واکسن مجبور است که با بلیطهای قرعهکشی واکسن بگیرد و امرار معاش کند. مسئلهی نخنمای «بقا» هم بهانهای است تا امی از قضا و به دست سرنوشت وارد کارهای مشقتبار دولت شود تا بلکه بتواند بلیطهای قرعهکشی را به مقصد واکسن، تصاحب کند. در اثنای یکی از کارهایش برای دولت که باید راکتوری را به فعالیت برساند، با مردی روبهرو میشود که به او نامهای میدهد تا به دست گروهی برساند و نتیجهی این کار گیر افتادن اِمی در یک انتخاب سرنوشتساز و بزرگ میشود. حالا بازیکن باید انتخاب کند که طرف مردمِ زخمدیدهی آنارشیسم و عصیانگر برود یا طرف همان دولت باقی بماند. ردپای بازیهایی مثل «فالاوت» (Fallout) بهوضوح در سبک و سیاق داستانی شاردلایت به چشم میخورد. خصوصاً در زمینهی طراحی محیط و تعامل با کارکترهای مختلف بازی و گزینههای متنوع. بازی فقط یک سیستم ارتقا کم داشت تا رسماً به یک فالاوت کلاسیک تبدیل شود.
شاردلایت هم مثل همهی آخرالزمانیهای دیگر وامدار و پیرو همان کلیشههای رایج است؛ یعنی شروع یک جنگ اتمی توسط دولتها که سرانجامش به نابودی دنیا منجر میشود. حالا بیست سال از آن وقایع گذشته و در نقش دختری به اسم اِمی ولارد با پادآرمانشهری روبهروییم مملو از سرزمین و مزارع بایر، و این شخصیت اصلی قصه است که باید در این مدینهی فاضله دوام بیاورد؛ زیرا بهخاطر تشعشات اتمی دچار بیماری «ریهی سبز» شده و برای بهدست آوردن واکسن مجبور است که با بلیطهای قرعهکشی واکسن بگیرد و امرار معاش کند. مسئلهی نخنمای «بقا» هم بهانهای است تا امی از قضا و به دست سرنوشت وارد کارهای مشقتبار دولت شود تا بلکه بتواند بلیطهای قرعهکشی را به مقصد واکسن، تصاحب کند. در اثنای یکی از کارهایش برای دولت که باید راکتوری را به فعالیت برساند، با مردی روبهرو میشود که به او نامهای میدهد تا به دست گروهی برساند و نتیجهی این کار گیر افتادن اِمی در یک انتخاب سرنوشتساز و بزرگ میشود. حالا بازیکن باید انتخاب کند که طرف مردمِ زخمدیدهی آنارشیسم و عصیانگر برود یا طرف همان دولت باقی بماند. ردپای بازیهایی مثل «فالاوت» (Fallout) بهوضوح در سبک و سیاق داستانی شاردلایت به چشم میخورد. خصوصاً در زمینهی طراحی محیط و تعامل با کارکترهای مختلف بازی و گزینههای متنوع. بازی فقط یک سیستم ارتقا کم داشت تا رسماً به یک فالاوت کلاسیک تبدیل شود.
[font=tahoma]شاردلایت برای شیفتگان و مشوقهای گرافیکپرست مناسب نیست. اما با همین وضوح تصویر پایین و گرافیک «رِترو»مانند، به لطف موسیقیهای واقعاً گیرا با ملودی آرام گیتار و پیانو آن حس تنهایی و بغرنجِ لعنتی را تا مغز استخوان مخاطب فرو میکند.[/font]
[font=tahoma][font=tahoma]اما با همهی این گلهها و رد کردن داستان از تیغ و گزند این حجم انبوه از پارانویید و منفیگرایی، نمیشود در تحسین قداست شخصیتها و روایتش سکوت کرد. در طول داستان با انواعواقسام شخصیتهایی برخورد میکنید که خیلیشان خاطرهانگیزند؛ از رهبر کاریزماتیک و عجیبالخلقهی بازی بگیرید تا شخصیتهایی با دین و مذاهب مختلف که هر کدام نسبت به دیگری زمین تا آسمان تفاوت دارد. همچنین شاردلایت علیرغم اینکه تهی است از صحنههای بزنبزن هالیوودی اما روایت درگیرکننده و منسجمی دارد. هنگام شروع بازی شما از هیچچیز خبر ندارید و اصلاً نمیدانید که چه کسی را کنترل میکنید، اما مابین دیالوگها و سر زدن به مکانهای مختلف، لایههای جدیدی از داستان شکوفا میشود و نتیجهاش به اوج گرفتن همذاتپنداری بازیکن با اِمی ختم میشود. شکوفا شدن لایهها تا انتهای داستان روند صعودیاش را حفط نمیکند و داستان در ادامه که وارد انقلاب طرفین میشوید بهجای اوج گرفتن روبهزوال میرود. مخاطب هیچ تنش یا حرکت بزرگی از طرف شورشیان و دولت نمیبیند، انگار که وسط یک انقلاب مخملی گیر افتادهاید.
طبق عرف و رسم همیشگی استودیوی Wadjet Eye Games، شاردلایت هم مثل بقیه بازیهای این استودیو در سبک ماجراجویی و اشاره و کلیک است. در زمینه ماجراجویی که تیم سازنده سنگ تمام گذاشته و تمام عناصر یک ماجراجویی کلاسیک را مشاهده میکنید. حتی میشود غلظت و چگالی عناصر ماجراجویانهی شاردلایت را قابلرقابت با بلاکباسترهای بازار قلمداد کرد. تعامل با شخصیتها و محیط به شکل واقعگرایانهای صورت گرفته و بازی مملوست از دیالوگهای متفاوت و پختهی بین شخصیتها. البته صداپیشهها میتوانستند کار خود را حرفهایتر انجام دهند، ولی برای چنین عنوان مستقلی نمیشود خیلی مته به خشخاش گذاشت و در این مبحث همهچیز را زیر ذرهبین برد.
[/font][/font]
طبق عرف و رسم همیشگی استودیوی Wadjet Eye Games، شاردلایت هم مثل بقیه بازیهای این استودیو در سبک ماجراجویی و اشاره و کلیک است. در زمینه ماجراجویی که تیم سازنده سنگ تمام گذاشته و تمام عناصر یک ماجراجویی کلاسیک را مشاهده میکنید. حتی میشود غلظت و چگالی عناصر ماجراجویانهی شاردلایت را قابلرقابت با بلاکباسترهای بازار قلمداد کرد. تعامل با شخصیتها و محیط به شکل واقعگرایانهای صورت گرفته و بازی مملوست از دیالوگهای متفاوت و پختهی بین شخصیتها. البته صداپیشهها میتوانستند کار خود را حرفهایتر انجام دهند، ولی برای چنین عنوان مستقلی نمیشود خیلی مته به خشخاش گذاشت و در این مبحث همهچیز را زیر ذرهبین برد.
[/font][/font]
[font=tahoma][/font]
[font=tahoma][font=tahoma]هیچ خبری از صحنههای درام و خاص با چاشنیهای سینمایی در شاردلایت مشهود نیست. دنیای بازی بهشدت واقعگرایانه است و با اینکه هیچ هیولا یا موجود کریهالچهرهای در آن خودنمایی نمیکند، ولی بههرحال با کسی سرِ شوخی ندارد.[/font][/font]
[font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma]شاردلایت هیچ صحنهی اکشن با جلوههای بصری خارقالعاده ندارد که شما را به صفحه خیره کند. اما در عوض چیز دیگری در چنته دارد برای مبهوت کردن بازیکن به صفحه مانیتور و آن هم پازلهایش هستند؛ این پازلها نه آنقدر چالشبرانگیزند که فقط نخبهها و فرار مغزها را طلب کند و نه آنقدر آسان که بهراحتی همهشان را بتوانید حل کنید. فرقی ندارد ضریب هوشیتان چه عددی است، با تفکر لازم میتوانید از شر چالشهای پیشرو خلاص شوید. پازلها از همان شروع بازی تا آخرش مخاطب را به چالش وا میدارند؛ بهعنوان مثال، یکی از پازلهای بازی این است که با خواندن کتابهای مختلف، راز و رموز گروهی مرموز را کشف کنید. بعد از خواندن کتاب و بهخاطر سپردن علائم بروید با فریب دادن شخصی، گچی بدزدید و روی دیوار حکاکی کنید و سپس با فشردن چهاربارهی زنگ و در زدن پنجباره، معما را حل کنید. ولی کمکاریهایی در این قضیه صورت گرفته که باعث میشود شاردلایت را چندپله پایینتر از بقیه کارها و بازیهای ماجراجویی Wadjet Eye Games بدانیم. بازی هیچ پاداش یا امتیاز تجربهای در قبال این چالشها نمیدهد اما چون گیمپلی و داستان در خدمت یکدیگرند، همینکه میبینید چگونه داستان جلو میرود انگار که پاداش گرفتهاید. ولی به دلیل ضعف داستان در نیمهی دوم این انگیزه کمکم رنگ میبازد و بازی یکی از اصلیترین مهرههایش را از دست داده و کیش و مات میشود.
با همه این تفاسیر، شاردلایت در نهایت به مخاطبانش جواب مثبت میدهد و در کنار مشکلاتش، آن محرک لازم را دارد تا بازیکن را به سمت خودش بکشاند. اگر از دست بازیهای پرزرق و برق خسته شدهاید و دنبال یک ماجراجویی حدود شش ساعته در پادآرمانشهری واقعگرایانه و بهدور از افسانهها هستید، شاردلایت با حجم خیلی کم و تنها ۵۰۰ مگیاش چشم به راه شماست.
[/font][/font][/font]
با همه این تفاسیر، شاردلایت در نهایت به مخاطبانش جواب مثبت میدهد و در کنار مشکلاتش، آن محرک لازم را دارد تا بازیکن را به سمت خودش بکشاند. اگر از دست بازیهای پرزرق و برق خسته شدهاید و دنبال یک ماجراجویی حدود شش ساعته در پادآرمانشهری واقعگرایانه و بهدور از افسانهها هستید، شاردلایت با حجم خیلی کم و تنها ۵۰۰ مگیاش چشم به راه شماست.
[/font][/font][/font]
[font=tahoma][font=tahoma][/font][/font]