در این نقد مکانیزم های گیمپلی و داستان بازی مُفَصل بررسی میشه پس به دوستانی که این عنوان رو تجربه نکردن یه توصیه ای میکنم :
این مقاله رو نخونین
این مقاله رو نخونین
افسانه ی برادران بازی کوتاه اما تاثیرگذاریست به طوری که بسیاری از صحنه های بازی تا مدت ها در ذهنتون باقی میمونه
شروع بازی با نگاه پسرکی به یک قبر و بعد فلشبکی به صحنه ی غرق شدن زنی که متوجه میشیم مادر برادرهای قصه هست رقم میخوره.
از همون ابتدا موسیقی سوزناک بازی رو میشنویم . موسیقی تا انتها میزان خودشو به خوبی حفظ میکنه یعنی نه زیاد از حدِ و نه کم .
این موسیقی به خوبی در صحنه های ملتهب بازی حس ما رو برمی انگیزه.
موسیقی ای که پس از پایان رسوندن بازی بعد از شنیدنش حس عجیبی رو بهتون القا میکنه و نقش به سزایی در فضاسازی بازی داره
موسیقی ای که پس از پایان رسوندن بازی بعد از شنیدنش حس عجیبی رو بهتون القا میکنه و نقش به سزایی در فضاسازی بازی داره
بعد از دیدن صحنه ی غرق شدن مادر و دیدن ماتم پسرک که حالا به خاطر غرق شدن مادر عزیزش از آب میترسه و آب همواره خاطره اون روز رو براش تداعی میکنه وارد چپتر اول بازی میشیم
در ابتدای این چپتر پدر مریضی روی گاری قرار داره که احتمالا علت مریضی پدر مرگ مادره. نکته ی جالب بازی اینه که به هیچ وجه دیالوگی در بازی جریان نداره
و شخصیت ها با آوای مبهمی با هم صحبت میکنن و درواقع بازی روایت داستان خودش رو بدون کمک گرفتن از کلمه ها انجام میده .
تا انتها، بازی به خوبی میتونه از همین تکنیک استفاده کنه و حتی اشک مخاطب رو هم دربیاره.
در منوی بازی به این نکته اشاره شده که بازی برای Controller بهینه شده.
ایده ی اصلی گیمپلی بازی کنترل برادر بزرگ تر (نایا ) با دست چپ و برادر کوچکتر(نایی) با دست راست هست و این موضوع با کنترلر به خوبی عملی میشه.
همین موضوع چالش اصلی بازی رو میسازه . در مواقعی باید با نایی برادر کوچکتر غول در حال تعقیبتون رو به قفسی بکشونید و با نایا برادر بزرگ تر درِ قفس رو ببندید و غول رو داخل قفس حبس کنید . انجام دادن همزمان این کار ها در ابتدای بازی اصلا کار راحتی نیست و باید به معنی واقعی کلمه از جفت نیم کره ی مغزتون کمک بگیرین
ایده ی اصلی گیمپلی بازی کنترل برادر بزرگ تر (نایا ) با دست چپ و برادر کوچکتر(نایی) با دست راست هست و این موضوع با کنترلر به خوبی عملی میشه.
همین موضوع چالش اصلی بازی رو میسازه . در مواقعی باید با نایی برادر کوچکتر غول در حال تعقیبتون رو به قفسی بکشونید و با نایا برادر بزرگ تر درِ قفس رو ببندید و غول رو داخل قفس حبس کنید . انجام دادن همزمان این کار ها در ابتدای بازی اصلا کار راحتی نیست و باید به معنی واقعی کلمه از جفت نیم کره ی مغزتون کمک بگیرین
چالش اصلی و معما های بازی بر پایه ی تمرکز همزمان بر روی دست چپ و راست شما بنا شده . با این حال بازی رو میتونین به صورت دو نفره هم به پایان برسونین. اما در این صورت نباید انتظار چالش بخش تک نفره رو داشته باشید چون همانطور که کارگردان بازی در مصاحبه با مجله گیم اینفورمر اشاره کرده :
"چالش های مکانیزم گیمپلی در قسمت تکنفره خودشو نشون میده ."
با این حال درسته که معما ها در صورت دو نفره بازی کردن چالشی نخواهند داشت اما تجربه ی دو نفره ی بازی به شدت تاثیرگذار و جذاب هست .
جالبه بدونین سازنده های بازی که در ابتدا بازی رو فقط به صورت تک نفره عرضه کرده بودند این موضوع رو فهمیدن و به خاطر درخواست های زیاد مخاطبین در پورت جدیدشون برای نسخه ی نینتندو سویچ حالت کوآپ رو به بازی اضافه کردن .
"چالش های مکانیزم گیمپلی در قسمت تکنفره خودشو نشون میده ."
با این حال درسته که معما ها در صورت دو نفره بازی کردن چالشی نخواهند داشت اما تجربه ی دو نفره ی بازی به شدت تاثیرگذار و جذاب هست .
جالبه بدونین سازنده های بازی که در ابتدا بازی رو فقط به صورت تک نفره عرضه کرده بودند این موضوع رو فهمیدن و به خاطر درخواست های زیاد مخاطبین در پورت جدیدشون برای نسخه ی نینتندو سویچ حالت کوآپ رو به بازی اضافه کردن .
از همون ابتدا تاکید بازی بر روی همکاری برادرانِ قصه و تعامل اون ها در گیمپلی مشخص میشه .باید پدر مریض رو که روی گاری قرار داره به دکتر شهر برسونیم. نایا برادر بزرگتر سر گاری و نایی برادر کوچکتر ( که بازی درباره ی اون هست (در ادامه میگم چرا؟) ) انتهای گاری رو میگیره و با سرعت گاری رو به سمت دکتر میبرین.
بعد از مراجعه به دکتر از زبان بدنش و اون آوا های مبهم میشه فهمید که به برادرای قصه میگه
هیچ راهی برای نجاتش نیست مگر این که یه چیزی رو براش پیدا کنید و بعد نقشه ای رو به ما میده .
با اینکه ما نمیدونیم چی به برادرا میگه و نمیفهمیم اصلا این نقشه مارو به کجا میخواد ببره .. اما به خاطر حال بد پدر میتونیم حدس بزنیم که مقصد نهایی ما برای بهبود وی جایی نیست جز چشمه ی حیات .
بعد از قبول نقشه ،ماجراجویی ما آغاز میشه و اینجاست که افسانه بردارن برای یافتن چشمه حیات رقم میخره .
بازی به معنی واقعی کلمه یک ماجراجویی فانتزی معرکست. چرا ؟
آب شار های عظیم ، غار های مخوف ، غول های مهربان و سنگدل ، گرگ های وحشی ، انسان های غول پیکر ، فرقه های افراطی
عنکبوت انسان نما ، درخت حیات ، پرنده های بزرگ ، جنگل های سرسبز ، محیط های برفی ، دریا های یخ زده ، پل های معلق و هزاران چیز ریز و درشت دیگه
توی مسیر رسیدن به ضربدر نقشتون وجود داره که باعث میشه سفرتون یه سفر ساده نباشه
گرافیک هنری بازی در خلق این مناظرِ رویایی ، عالی عمل کرده . بازی شبیه به دفتر نقاشیه که با جلوتر رفتن در بازی انگار صفحه های این دفتر رو ورق میزنیم. استایل خاص طراحی ها چشم هر گیمری رو به خودش جذب میکنه.
نکته ی جالب در طراحی ها طیف رنگی بندی به کار رفته در بازیه. از رنگ های گرم و محیط های رویایی در جنگل های سرسبزگرفته ....
تا رنگ بندی سرد و خشن در محیط های هول ناک چپتر 5 بازی . همه و همه این طراحی ها تنوع خارق العاده ای به بازی بخشیدن
گیمپلی بازی به خوبی طراحی شده طوری که حتی اگه به تجربه ی دو نفره بازی بپردازین بازی به خوبی هر دو نفرتونو سرگرم میکنه .
کاری که خیلی از بازی های هم سبک این بازی از انجامش عاجزن.
اما در –Brothers: A Tale of Two Sons– به خوبی این همکاری پیاده سازی شده . گاهی مجبورین از یه دریاچه رد بشین .
نایی که از آب میترسه پس باید روی کول برادر بزرگتر سوار شه تا از آب عبور کنن.
گاهی باید از یک سری نرده عبور کنین تا از جیب یه غول کلیدی بدزدین . نایا که جثه بزرگتری داره، نمیتونه از نرده ها رد بشه پس برادر کوچک تر باید این کارو بکنه خوب اینجوری آیا نایا بیکار میشه و همه ی کار ها رو کوچک تره باید انجام بده ؟ نه چون وقتی غول ماجرا میفهمه کلیدش نیست دنباله برادر کوچک تر میکنه و اینجاست که نایا باید اونو داخل قفس حبس کنه.این مثال رو زدم تا بگم همه ی معما ها طوری طراحی شدن که با تعامل دو برادر حل بشن و تا آخر بازی تعامل بین این دو برادره که گیمپلی بازی رو میسازه .
کوچکتره اهرم های سنگین رو نمیتونه بکشه . بزرگتره هم از نرده ها نمیتونه رد بشه
کوچکتره نمیتونه شنا کنه. بزرگ تره هم به تنهایی نمیتونه از صخره ها بالا بره . به همین دلیله که بازی رو میشه به صورت دو نفره هم انجام داد.
شاید تاکید کارگردان در اوایل عرضه بازی روی نبودن بخش دو نفرو وکو آپ در عدم چالش توی دو نفره بازی کردن بازی باشه چون وقتی به یه مکان میرسید با نگاه کلی میفهمید که کدومتون باید چیکار کنید . اما این نکته به هیچ وجه از جذابیت و هیجان دونفره بازی کردن این عنوان کم نمیکنه . چون اساس طراحی معماها روی تعامل و همکاری برادر های قصه هست بنابراین نباید انتظار معماهای پیچیده بازی هایی چون limbo رو داشته باشین .چالش مکانیزم گیمپلی همین کنترل 2 کاراکتر به وسیله ی شماست که در قسمت تک نفره خودشو نشون میده که قبلا توضیح دادم . اما باید گفت با تجربه کردن این عنوان میشه فهمید بازی نمیخواد که عنوان معما محوری باشه و همکاری برادر های قصه کلید اصلی داستان و گیمپلی بازی رو مشخص میکنه و بازی به خوبی از پس ایجاد این همکاری براومده.
کوچکتره اهرم های سنگین رو نمیتونه بکشه . بزرگتره هم از نرده ها نمیتونه رد بشه
کوچکتره نمیتونه شنا کنه. بزرگ تره هم به تنهایی نمیتونه از صخره ها بالا بره . به همین دلیله که بازی رو میشه به صورت دو نفره هم انجام داد.
شاید تاکید کارگردان در اوایل عرضه بازی روی نبودن بخش دو نفرو وکو آپ در عدم چالش توی دو نفره بازی کردن بازی باشه چون وقتی به یه مکان میرسید با نگاه کلی میفهمید که کدومتون باید چیکار کنید . اما این نکته به هیچ وجه از جذابیت و هیجان دونفره بازی کردن این عنوان کم نمیکنه . چون اساس طراحی معماها روی تعامل و همکاری برادر های قصه هست بنابراین نباید انتظار معماهای پیچیده بازی هایی چون limbo رو داشته باشین .چالش مکانیزم گیمپلی همین کنترل 2 کاراکتر به وسیله ی شماست که در قسمت تک نفره خودشو نشون میده که قبلا توضیح دادم . اما باید گفت با تجربه کردن این عنوان میشه فهمید بازی نمیخواد که عنوان معما محوری باشه و همکاری برادر های قصه کلید اصلی داستان و گیمپلی بازی رو مشخص میکنه و بازی به خوبی از پس ایجاد این همکاری براومده.
در گیمپلی دوربین بازی فوق العادست. نمای 2.5 بعدی معروفه بازی های پلتفرمر رو داریم
نمای سوم شخص هم داریم (که البته اینجا چهارم شخصه جمعه )
مثل صحنه ی پرواز با کایت بازی که یکی از بی نظیر ترین قسمت های بازی محسوب میشه
مثل صحنه ی پرواز با کایت بازی که یکی از بی نظیر ترین قسمت های بازی محسوب میشه
در واقع دوربین بازی بنا به محیط تغییر نما و زاویه میده . و همین امر به خودی خود باعث فضا سازی میشه
اما یکی از اشکالات ریز بازی همین دوربین خارق العادشه. همین جابه جایی دوربین و استفاده از زوایای مختلف گاهی اوقات باعث میشه در یکسری از سکانس ها به جای اینکه مارو به کاراکتر ها نزدیک کنه و حس مارو برانگیزه با زاویه بدش محیط بازی رو نمایش نمیده و فضاسازی بازی رو از بین میبره (مثل برخی از قسمت های چپتر 5 بازی)
اما این موارد در تجربه ی پنج الی شش ساعته بازی خیلی کم هستن و به چشم نمیان
داستان بازی روایت بدیع و کم نقصی رو داره . هدف کلی که رسیدن به مکان روی نقشست
اما برای مثال توی راه غول گریانی رومیبینیم که برای پرسیدن آدرس روی نقشه پیشش میریم اونم با اشاره ی دستش مسیری رو به ما نشون میده . مسیر رو که با کمک غول طی بکینم
به غول مونثی میرسیم که توی قفسی گیر کرده وکلید قفس توی جیب غول سنگدلی قرار داره .
اینجاست که میفهمیم چرا اون غول گریه میکرد و جالب اینجاست که بازی بدون گفتن حتی یه کلمه قصه خودشو روایت کرده!
با نجات دادن غول مونث و رسیدن این زوج خوش بخت به هم اون ها هم ادامه مسیر رو به ما نشون میدن .
درواقع داستان در کل مسیر با گره گشایی از مشکل شخصیت های فرعی روایت میشه و کمک اون افراد در ادامه مسیر به ما نمایان میشه.
مثلا نقطه ای از بازی صدای ناله ی پرنده ای رو میشنویم و به کمکش میریم و بعد روی همون پرنده ی بزرگ میشینیم
و از قسمت های صعب العبور کوه به کمک این پرنده رد میشیم و حتی این پرنده در قسمت نهایی بازی که شاهکار به تمام معناست
به کمک شخصیت اصلی بازی میاد . مثل پرنده های Gwaihir سرزمین میانه
که تو سخت ترین شرایط به کمک فرودوی ارباب حلقه ها میومدن.
مثلا نقطه ای از بازی صدای ناله ی پرنده ای رو میشنویم و به کمکش میریم و بعد روی همون پرنده ی بزرگ میشینیم
و از قسمت های صعب العبور کوه به کمک این پرنده رد میشیم و حتی این پرنده در قسمت نهایی بازی که شاهکار به تمام معناست
به کمک شخصیت اصلی بازی میاد . مثل پرنده های Gwaihir سرزمین میانه
که تو سخت ترین شرایط به کمک فرودوی ارباب حلقه ها میومدن.
در چپتر 6 بازی گروه افرادی رو میبینیم که زن بدبختی رو به ستونی بستن و در حال کشتنش هستن . مثل تمام چپتر های قبلی ما به کمک این فرد میشتابیم و بعد از فرار کردن از دست اون گروه توی مسیر به مشکل بزرگ تری بر میخوریم ، غول نامریی .
این دختر راه فرار رو بهمون نشون میده اما هر جا میریم این غول نامریی دنبال ما میاد . انگار که مارو بو میکشه .
بعد از سربه نیست شدن این غول و افتادنش از روی پل . دختر راهنمای ما نگاهی به عمق پل میکنه تا از مرگ این غول اطمینان پیدا کنه
و وقتی میفهمه مرده چنان خوش حال میشه که نایا برادر بزرگتر رو در آغوش میگیره و میبوسه و مارو به مسیر جدیدی هدایت میکنه
این دختر راه فرار رو بهمون نشون میده اما هر جا میریم این غول نامریی دنبال ما میاد . انگار که مارو بو میکشه .
بعد از سربه نیست شدن این غول و افتادنش از روی پل . دختر راهنمای ما نگاهی به عمق پل میکنه تا از مرگ این غول اطمینان پیدا کنه
و وقتی میفهمه مرده چنان خوش حال میشه که نایا برادر بزرگتر رو در آغوش میگیره و میبوسه و مارو به مسیر جدیدی هدایت میکنه
اینجا یکی از کلیدی ترین قسمت های بازی رخ میده . دختر سنگی رو از ورودی یه غار برمیداره و از ما میخواد داخل شیم . برادر بزرگتر که غرق بوسه ی اون زن شده میخواد داخل شه اما نایی بهش یادآوری میکنه که داریم از مسیر اصلیمون منحرف میشیم . ولی برادر بزرگتر گوشش به این حرفا بدهکار نیست و داخل میشه.
اینجا میفهمیم که داخل یه مخفی گاه انکبوت گیر کردیم و عنکبوت قصه کسی نیست جز همین زن مشکوک .
اینجا میفهمیم که داخل یه مخفی گاه انکبوت گیر کردیم و عنکبوت قصه کسی نیست جز همین زن مشکوک .
در واقع بازی با همون تکنیک همیشگی داستان خودشو به خوبی بدون گفتن یک کلمه روایت میکنه و ما به تمامی سوال های توی ذهنمون میرسیم
اینکه چرا اون آدما میخواستن این زن مشکوک رو بکشنش و اینکه اون غول نامریی چرا دنبال ما بود و همیشه پیدامون میکرد.
همه ی اینا به خاطر این موجود خبیث بوده .
اینکه چرا اون آدما میخواستن این زن مشکوک رو بکشنش و اینکه اون غول نامریی چرا دنبال ما بود و همیشه پیدامون میکرد.
همه ی اینا به خاطر این موجود خبیث بوده .
درنهایت برادر بزرگتر در جنگ با این عنکبوت زخمی میشه و پاسخ اعتماد بیجاش رو میگیره و وارد چپتر 7 بازی میشیم .
در چپتر یک مونده به آخر به مقصد نهایی میرسیم.
درخت حیات ی که آب حیات توی بالاترین نقطش قرار داره .
برادر کوچکتر به دستور برادر بزرگتر به تنهایی به مسیر ادامه میده تا به آب برسه . وقتی آب رو پیدامیکنه خودشو به سرعت به برادرش میرسونه اما دیگه دیر شده .
اینجاست که بار دیگه موسیقی سوزناک ابتدایی بازی یعنی وقتی برادر کوچکتر مادرش رو از دست داده بود برامون تکرار میشه.
به همین دلیل هم هست که شخصیت اصلی بازی این پسر کوچکه .
قصه درواقع روند تکامل نایی این پسرِ کوچکه . قصه درباره اینه که نایی از پس این از دست دادن ها چی به دست میاره و به چه آدمی تبدیل میشه .
توی صحنه ی انتهایی این چپتر مخاطب ها ناخودآگاه تمامی خاطرات خوبشون رو به یاد میارن . کمک کردن به غول ها . پرواز جادویی به وسیله ی کایت . سواری گرفتن از بز های کوهی و تمام لحظات خوب و ترسناک و هیجان انگیز دیگه .
بازی درواقع مارو عاشق رابطه و همبستگی این برادر ها میکنه و از دست دادن نایا برادر بزرگتر نه تنها برای نایی بلکه برای ماهم سخت میشه
و اشک کسانی که به تجربه ی بازی میپردازن رو درمیاره
برادر کوچکتر به دستور برادر بزرگتر به تنهایی به مسیر ادامه میده تا به آب برسه . وقتی آب رو پیدامیکنه خودشو به سرعت به برادرش میرسونه اما دیگه دیر شده .
اینجاست که بار دیگه موسیقی سوزناک ابتدایی بازی یعنی وقتی برادر کوچکتر مادرش رو از دست داده بود برامون تکرار میشه.
به همین دلیل هم هست که شخصیت اصلی بازی این پسر کوچکه .
قصه درواقع روند تکامل نایی این پسرِ کوچکه . قصه درباره اینه که نایی از پس این از دست دادن ها چی به دست میاره و به چه آدمی تبدیل میشه .
توی صحنه ی انتهایی این چپتر مخاطب ها ناخودآگاه تمامی خاطرات خوبشون رو به یاد میارن . کمک کردن به غول ها . پرواز جادویی به وسیله ی کایت . سواری گرفتن از بز های کوهی و تمام لحظات خوب و ترسناک و هیجان انگیز دیگه .
بازی درواقع مارو عاشق رابطه و همبستگی این برادر ها میکنه و از دست دادن نایا برادر بزرگتر نه تنها برای نایی بلکه برای ماهم سخت میشه
و اشک کسانی که به تجربه ی بازی میپردازن رو درمیاره
بعد از خاک کردن برادر، پرنده ی ناجی بار دیگه به کمک پسرک میاد و اون رو به نقطه ی آغاز ماجرا میبره
اینجا چپتر پایانی بازی که شاهکار به تمام معناست آغاز میشه
وقتی پسرک به روستا برمیگرده باران و طوفان شدیدی در حال انجامه .
اینجا چپتر پایانی بازی که شاهکار به تمام معناست آغاز میشه
وقتی پسرک به روستا برمیگرده باران و طوفان شدیدی در حال انجامه .
پسرک میخواد که آب شفا بخش رو به پدر برسونه ولی باید از یه دریاچه رد شه . اما دیگه برادری که روی کولش سوار شه نیست .
اینجاست که باید با ترسش رو به رو شه ! در همون موقع که ناامید شده مادرش درقالب روحی میاد و بهش میگه که ادامه بده .
حتی در این لحظات هم بازی رو میشه دو نفره ادامه داد. نفر دومی که نقش برادر بزرگ تر رو بازی میکرد
بعد از مرگش هنوز کار برای انجام دادن داره اون باید با زدن دکمه کاری کنه که نایی صدای برادر بزرگتر رو بشنوه تا جسارت رد شدن از دریاچه رو پیدا کنه
به کمک نفر دوم و صدای برادر بزرگتر نایی میتونه از دیوار هایی که قبلا با کمک برادر بالا میرفت بالابره درواقع اینجا هم حضور برادر بزرگتر کاملا حس میشه
در نهایت نایی به پدر میرسه و آب حیات رو به پزشک میرسونه
در سکانس آخر پدر و نایی رو میبینیم که رو به روی قبر مادر که حالا کنار قبر مادر یادبود برادر بزرگ تر نیز قرار گرفته ایستادن . پدر گریان به زمین میوفته و عذاداری پسرش رو میکنه
نایی پس از دلداری و نوازش پدر محکم و استوار رو به روی قبر عزیزانش میایسته و با اینکه در پس چهرش غمی معلومه اما دیگه نگاهش با نگاه اول بازی خیلی فرق کرده و میشه شهامت و مقاومت بالا رو توی چشم های مصممش برای ادامه ی زندگی دید. مقاومتی که به خاطر ماجراجویی افسانه ایش با برادر به دست آورد
در حالی که موسیقی سوزناک بازی رو در این سکانس میشنویم دوربین بازی با نگاه نایی تلاقی پیدا میکنه و ریتم موسیقی تغییر میکنه و با یک موسیقی حماسی بازی به پایان میرسه
در این عکس نایی رو میبینیم . سمت راست نایی در ابتدای بازی رو مشاهده میکنین . سمت چپ تصویر نایی در همون مکان ولی در سکانس پایانی بازیست.
این تصاویر از نایی با فتوشاپ ادغام شدن
این تصاویر از نایی با فتوشاپ ادغام شدن
نتیجه
تجربه ی دو نفره ی بازی تاثیر بیشتری روی مخاطب میذاره و باعث میشه مخاطب ها به کمک هم به یک ماجراجویی تمام عیار قدم بذارن
و هر دو با هم به روند تکامل و پیشرفت نایی بپردازن و شاهد فداکاری نایا برادر بزرگ تر باشن
بعد از پایان بازی مخاطب ها حرف های مشترک زیادی دارن تا دربارش با هم صحبت کنن
حرف هایی درباره ی عشق و فداکاری برادران که به خاطر نجات پدر جون خودشون رو تو سفری حماسی به خطر انداختن
سفری که منجر به مرگ نایا برادر بزرگتر شد اما نایی به مسیرش ادامه داد و فداکاری برادر باعث تغییرش شد
و با شهامتِ حاصل این تغییر موفق به نجات پدر شد
تجربه ی دو نفره ی بازی تاثیر بیشتری روی مخاطب میذاره و باعث میشه مخاطب ها به کمک هم به یک ماجراجویی تمام عیار قدم بذارن
و هر دو با هم به روند تکامل و پیشرفت نایی بپردازن و شاهد فداکاری نایا برادر بزرگ تر باشن
بعد از پایان بازی مخاطب ها حرف های مشترک زیادی دارن تا دربارش با هم صحبت کنن
حرف هایی درباره ی عشق و فداکاری برادران که به خاطر نجات پدر جون خودشون رو تو سفری حماسی به خطر انداختن
سفری که منجر به مرگ نایا برادر بزرگتر شد اما نایی به مسیرش ادامه داد و فداکاری برادر باعث تغییرش شد
و با شهامتِ حاصل این تغییر موفق به نجات پدر شد
بازی در سال 2019 پس از گذشت 6 سال از عرضه ی رسمیش هنوز زندست و می شود تکرارش کرد
جادویی در بازی وجود داره که بازی رو همچنان زنده نگاه داشته و اون جادو چیزی نیست جز عشق و رابطه ی برادران
جادویی در بازی وجود داره که بازی رو همچنان زنده نگاه داشته و اون جادو چیزی نیست جز عشق و رابطه ی برادران
Brothers: A Tale of Two Sons
نمره:10
با این که بازی دارای اشکالات ریزی هست و معماها به سختی بازی های همسبک این بازی نیستند
اما به قدری نکات مثبت در بازی فراوانه که کم تر از این نمره نمیتونم به بازی بدهم
نقاط ضعف :
- زاویه بد دوربین در یک یا دو سکانس بازی
- آسان بودن معماها در تجربه ی 2 نفره
نقاط قوت :
- گیمپلی چالش برانگیز و جذاب بخش تکنفره
- موسیقی زیبا
- طراحی هنری فوق العاده
- رنگ بندی وسیع بازی
- تجربه ی جذاب و تاثیرگذار دونفره بازی
- تجربه ی چالش برانگیز بخش تکنفره
- داستان فانتزی و نحوه ی روایت بدیع و تاثیر گذار بازی
- مدت زمان مناسب بازی
- پایان بندی بینظیر
توجه: تمامی عکس ها و گیف موجود در این مقاله توسط خود بنده تهیه شده (اسکرین شات در بازی هستند)
توجه: این اولین نقد منه پس هر نکته ی منفی که به ذهنتون میرسه رو بهم بگین
ممنون از وقتی که گذاشتین
توجه: این اولین نقد منه پس هر نکته ی منفی که به ذهنتون میرسه رو بهم بگین
ممنون از وقتی که گذاشتین