04-20-2016, 04:11 PM
مافیا برای اولینبار در ایتالیا شکل گرفت و بهعنوان بخشی از مردم، یک جامعهی جداگانه بهحساب میآید، آنها افرادی خلافکار و ضدقانون هستند که چیزی جز ضرر به افراد این جامعه بزرگ وارد نمیکنند گرچه خودشان عضوی از این جامعه و مردم هستند، ازهر قشری در این طبقه، صنف یا هر چیز دیگری وجود دارد چه افراد فقیر برای کسب درآمد و گذراندن زندگیشان چه افراد ثروتمند برای کسب و افزایش قدرت. بعضیها هم از روی ناچاری این بازی کثیف را ادامه میدهند و سرنوشت راه دیگری برای آنها نمیگذارد، بعضی دیگر هم برای طمع، چیزی که آنها را برای ادامه این راه ترغیب میکند، در این مسیر میتازند. سال 2002 هم آغازی برسری Mafia بود که تاکنون قصد در بهتصویر کشیدن این بازیهای کثیف و اتفاقات پیرامون آن را دارد. نسخه دوم این عنوان هم در سال 2010 پا به عرصه بازیهای رایانهای گذاشت تا باری دیگر مانند نسخه اول تمامی افراد را مجذوب خود کند، اما البته ایندفعه با فردی از زادگاه اصلی مافیا یعنی جزیره سیسیل ایتالیا روبرو هستیم. در ادامه با نقد این عنوان باما همراه باشید.
عنوان: Mafia II
سازنده: 2K Czech
ناشر: 2K Games
تاریخ انتشار: 23 گوست 2010 مصادف با 1 شهریور 1389
پلتفرم(ها): PS3 - Xbox 360 - PC
سبک: Third Person Shooter - Open World
متا: 77
فقیری میان گرگها...
داستان بازی، زندگی شخصی بهنام ویتو آنتونیو اسکالتا که زاده جزیره سیسیل ایتالیا، زادگاه اصلی مافیا است را روایت میکند. داستان از این قرار است که پسر خوشتیپ و جسور ما، از همان دوران کودکی در فقر بزرگ شده و معنی فقر را بهخوبی چشیده است. پدر او هم شب و روز کار میکرد اما هزینه خرج و مخارج روزانهشان را بهسختی در میآورد حتی هزینه رفتن به یک سفر خیلی ساده را هم نداشتند تا اینکه خانواده او هم تصمیم گرفت از سیسیل به شهر امپایربی آمریکا مهاجرت کنند تا اوضاع کمی بهتر شود و از این وضع اسفبار بیرون آیند. خلاصه آنها به امپایربی رسیدند و ویتو و خواهرش محو زیبایی این شهر شده بودند، ظاهر شهر زیبا بود اما اتفاقاتی که پیش روی آنها بود، نه! خلاصه زندگیشان را میگذارندند. ویتو هم در دوران نوجوانی در مدرسه با فردی بهنام جو باربارو آشنا میشود که همین دو دوست، روزی به رفیق و یار همیشگی هم تبدیل میشوند. روزها میگذرند و میگذرند، تا روزی که دیگر جو هم از این فقر لعنتی خسته شده میشود و به ویتو پیشنهاد میدهد تا از یک جواهر فروشی در شهر دزدی کنند. ویتو هم قبول میکند، اما وقتی که مشغول خالی کردن مغازه هستند، پلیسی که درحال گشت زدن در آنجا است آنها را میبیند، پس ویتو و جو مجبور به فرار میشوند اما از شانس بد ویتو او به دام میافتد و به حبس میرود. در آن زمان هم که دوران جنگ جهانی دوم بود، به زندانیها این شانس را میدادند که به جنگ بروند و در صورت زندهماندن از زندان آزاد شوند. ویتو هم به جنگ میرود و از این فرصت استفاده میکند و در طی جنگ جان چند نفر از همرزمانش را هم نجات میدهد و در آخر هم زخمی میشود و به خانه باز میگردد. ویتو وقتی که به امپایربی میرسد و از قطار پیاده میشود، جو را میبیند که برای بدرقهاش آمده است، پس به کافهای میروند و باهم کمی صحبت میکنند. پس از اتمام صحبتهایشان، ویتو به خانه میرود و مادرش را ملاقات میکند اما مادر ویتو از یک چیز ناراحت و نگران است، آن هم این است که مبادا ویتو باری دیگر با جو همراه بشود و به مخمصه بیفتد، ویتو هم صحبتهای مادرش را به نحوی کنار زد و قبول نکرد گرچه به او میگفت که مطمئن باشد. اما ویتو برای بدهیهای پدر و خانوادهاش مجبور بود تا آخر عمرش کار کند، اما این زندگی نامرد است و درآخر ویتو مجبور میشود وارد این کار شود اما این دفعه در زمینهای وسیعتر یعنی مافیا.... بله این تازه شروع داستان بود همچنین داستان از پیچ و خمهای زیادی نظیر مشکلات جو و فرانچسکا، خواهر ویتو برخوردار است و به خوبی شما را درگیر داستان میکند و میتوانید خود را در بازی حس کنید البته به گفتهی خیلی از منتقدان، داستان این بازی به خوبی نسخه اول نیست و نمیتوان ویتو را به عنوان یک فرد مافیایی تصور کرد البته نظرها متفاوت است و ویتو دارای شخصیتی با پتانسیل بالاست و طبق گذشتهای که دارد، وارد شدنش به مافیا، بسیار طبیعی است البته باید اعتراف کنیم که این شخصیت به خوبی توماس آنجلو شخصیت نسخه اول نمیرسد. نکتهی جالبی که در این بازی است مربوط بودن آن با نسخه قبلی است و همه چیز با هم مرتبط است و همین، عظمت این سری را نشان میدهد به طوری که در مرحله 14 بازی باید شخصیت قبلی این عنوان توماس آنجلو را به قتل برسانید. جالب است مگر نه؟ مانند این است که یک پسر، پدرش را محکوم به قتل کند و به جرات میتوان گفت که سکانس مرگ توماس یکی از احساسیترین سکانسهای تاریخ بازیهای رایانهای است.
دو دوست صمیمی در این وضعیت! واقعیت دارد یا نه؟
درکل، داستان بازی یک داستان کامل است گرچه نقصهایی در آن دیده میشود. برای مثال اگر فرض کنیم که نسخه سومی از این سری در کار نیست، آخر داستان که ویتو و جو از هم جدا میشوند هیچ مفهموی برای بازیکن ندارد و بهنوعی داستان برای فرد، بدون پایان و بینتیجه میماند. اما اگر نسخه سوم را در نظر بگیریم هیچ گنگی در آخر داستان نیست، زیرا سرنوشت جو و ویتو در نسخه بعدی مشخص میشود. یکی دیگر از ویژگیهای داستان بازی، دیدن صعود ویتو به مرتبههای بالاتر در مافیا است و بهخوبی قدم به قدم جلو رفتن آن را مشاهد میکنید. در داستان بازی هم شخصیتهایی بر روند داستان تاثیرگذار هستند و داستان به چند شخصیت ساده ختم نمیشود. برایم مثال لئو گالانته که در پیشرفت ویتو بسیار نقش دارد و حدودا سه تا چهار مرحله از بازی به این شخصیت ختم میشود و او هم وارد این بازیهای مافیایی میشود. در طول بازی فقط مشغول پول جمع کردن نیستید و اصلا هدف بازی عوض میشود. در اوایل کار هم برای فردی به نام پاپالاردو کار میکنید، ولی در آخر متوجه میشوید که همین مرد روزی پدرتان را کشته است، پس باید دست به انتقام بزنید. بازی فراز و نشیبهای زیادی دارد و به همین سادگیها نیست و واقعا شما خودتان را در مافیا حس میکنید. بر خلاف صحبتهای منتقدان این بازی شخصیت و داستانی پخته و کاملا مافیایی دارد.
یعنی چه در انتظار ویتو است؟؟؟
به دهه 40 خوش آمدید!
اگر با یک دید کلی به گیمپلی بازی بنگریم، تقریبا شاهد یک گیمپلی کامل هستیم ولی بازهم نقصهایی دارد که از هیچ عنوانی مستثنا نیست. یکی از نکات مثبت گیمپلی بازی، کاورگیری بازی است که بدون شک بدون آن نمیتوانید دوام زیادی بیاورید. هوش مصنوعی دشمنانتان عالی است دشمنانتان به سمت شما حملهور نمیشوند بلکه آنها هم مانند شما جایی را مییابند و پناه میگیرند تا از شر گلولههای شما در امان بمانند و در آخر هم کارتان را به اتمام برسانند و این طبیعی و واقعگرایانه بودن گیمپلی بازی را نشان میدهد و تقریبا قسمت کاورگیری بینقص کار شده است.
بیرون آمدن از کاور = مرگ
بازی در سالهای 1945 الی 1951 واقع شده است و با توجه به آن تنوع اسلحهها خوب است. میزان قدرت سلاحها مناسب است و میتوان فرق یک Pistol با Rifle را بهخوبی احساس کرد. درگیریهای تن به تن هم در بازی وجود دارد و از چند حرکت ترکیبی موس تشکیل میشود، علاوه بر آن بسیار طبیعی و واقعگرایانه از آب درآمده است و دشواری نسبتا خوبی هم دارد، سازندگان بازی هم روی این بخش مانور زیادی دادهاند و برخی از مراحل بازی به این درگیریها وابسته است. بخش بعدی بازی یعنی رانندگی هم مانند بقیه عناصر بازی طبیعی و واقعگرایانه از آب درآمده است، بهطوری که وقتی سوار ماشینتان هستید، به خوبی حس میکنید که سوار یک خودروی کلاسیک و قدیمی هستید. تنوع ماشینها و ارتقا آنها هم بالاست و در شهر، گاراژهای زیادی را مشاهد میکنید که در آن کارهایی نظیر: رنگ کردن ماشین، تعویض لاستیک، تقویت و تعمیر موتور، عوضکردن پلاک را میتوانید انجام دهید. سیستم رانندگی شامل دو حالت Normal و Simulation است. حالت Normal همان رانندگی معمولی است که با ماشین انجام میدهید و حالت Simulation یک حالت شبیهساز به خود دارد و دشوارتر هم نیز هست، ولی حالت عادی رانندگی هم به نوبهی خود طبیعی است و ایرادی ندارد ولی این حالت به واقعگرایانهتر شدن بازی نیز کمک میکند. در بازی توانایی انجام کارهای متفرقه نظیر سرقت از مغازهها را دارید اما یکی از مشکلاتی که بهچشم میخورد، نداشت مراحل فرعی در چنین شهر بزرگ و با جزئیات است که یکی از بزرگترین نقاط ضعف بازی است.
شاید این درگیریها جذاب نباشد اما عالی کار شدهاست
یکی از ویژگیهای خوب بازی این است که اگر در طی بازی جلوی پلیس، فردی را بکشید، با سرعت غیرمجاز رانندگی کنید یا تصادف کنید، پلیس مچ شما را میگیرد. برای مثال اگه فردی را بکشید و پلیس چهره شما را شناسایی کند مجبور به تعویض لباتسان میشوید یا اگر فقط پلاک ماشینتان را ببیند، تعویض پلاکتان در گاراژ کافی است. وقتی که در بازی با سرعت غیرمجاز رانندگی کنید میتوانید ایست کنید و جریمهتان را بپردازید ولی اگر اینکار را نکنید، باید دردسرهای بیشتری را تحمل کنید پس رعایت قانون بهترین کار است.
بزرگترین نکته منفی بخش گیمپلی، کوتاه بودن آن است بهطوری که اگر یک شب تا صبح پای بازی بنشینید، میتوانید آن را بهپایان برسانید ولی انتظار میرفت که این داستان کامل و مافیایی، یک گیمپلی نسبتا طولانی را دارا بود مانند نسخه اول که مراحل چالش برانگیز و درگیرکنندهای داشت. دومین نقطه ضعف گیمپلی، تکراری شدن آن است و به این صورت است که یک فرد را میکشید، به خانه میروید و میخوابید، بعد بیدار میشوید و مرحله جدید آغاز میشود و دوباره دستور قتل نفری دیگر صادر میشود البته با درگیر شدن در داستان بازی، شاید حتی این نکته را حس نکنید. وسعت نقشهی بازی خوب است و دارای یک کیلومتر شمار است و با زدن دکمه H، وقتی به سرعت غیر معمولی برسید، سرعت خودرو را کاهش میدهد که برای جریمه نشدن شما خیلی مفید و کاربردی است. تقریبا تنها ایراد گیمپلی، کوتاه بودن آن است و مشکل بزرگی بهجز این دیده نمیشود البته میتوانستیم گیمپلی بهتری را شاهد باشیم ولی باز هم گیمپلی بازی در حد مناسب و نسبتا خوبی قرار دارد.
عاقبت رعایت نکردن قانون
فراتر از انتظار!
گرافیک بازی نسبت به سال انتشار یعنی 2010 واقعا عالی بود و بیش از حد خوب بود. در این نسخه شاهد یک گرافیک چشمنواز بودیم و شهر امپایر بی هم با جزئیات و زیبا کار شدهبود و ساختمان هتل امپایر آرمز برفراز شهر دیده میشد. فیزیک و جرکات شخصیتها عالی است و حرکاتکات صورت ویتو و همه شخصیتها بهخوبی از آب درآمده است و میتوان حس آنها را درک کرد. حرکات دهان هم خوب کارشده است و با صحبتهای شخصیتها متناسب است. انفجارها و افکتها هم عالی است و بسیار طبیعی و خوب کار شده است. شهر امپایر بی چه در زمستان و چه در بهار زیبا و دلنواز است و طراحی شهر بهخصوص در زمستان بسیار چشمگیر است و فضایی لایت و آرام را به بازی میدهد و غم خاصی به بازی میبخشد، در تابستان هم حس تازگی و هیجان به شما دست خواهد داد.
تخریبپذیری و انفجار عالی؛ به تکههای خودرو در آسمان بنگرید
روی جزئیات بازی بهخوبی کار شده است و این را از همان اول بازی میتوان حس کرد، بهطوری که وقتی با جو سوار ماشین هستید، جزئیات و نمای شهر را به زیبایی هرچه تمامتر مشاهده میکنید و ساختمان امپایر آرمز را میبینید که برفراز شهر زیبای امپایر بی میتازد، برفهایی که روی سقف ماشینتان هستند به آرامی به باد ملحق میشوند، مردم را میبیند که چتری بهدست دارند و قدم میزنند، بعضیها هم میبینید که دست در جیبشان دارند و بعضی هم مشغول صحبت با یکدیگر هستند. طراحی خودروها عالی و بینقص است و رانندگی با چنین ماشینهای لوکس و کلاسیکی در شهر امپایر بی، واقعا لذت بخش است.
تنها چیزی که میتوان به گرافیک بازی گفت عالی و چشم نواز است
کلاسیک و دیگر هیچ!
تمامی قسمتهای بازی عالی کار شده است و ایراد بزرگی نمیتوان از آنها گرفت،بخش صداگذاری و موسیقی بازی هم همینطور است و به بهترین نحو ساخته شده است. موسیقیهای بازی حرف اول را درآن میزنند و در بین صحنههای سینمایی و احساسی، حس خوبی به فرد القا میکند. برای مثال آهنگی که در مرحله 14 بازی برای کشتهشدن توماس آنجلو به گوش میرسد، حسی مرموز و البته غمناک دارد. شاید موسیقیهای بازی بهجز بخشهای هیجانی به گوش شما نرسد ولی با کمی دقت میتوانید موسیقیهای آرام و دلنشین بازی را بشنوید و غرق در داستان و اتفاقات آن شوید. یکیاز ویژگیهای بازی، گوش دادن به موسیقی هنگام رانندگی است که در عناوینی نظیر GTA وجود دارد. موسیقیهایی که در ماشین پخش میشوند، شاید کم باشند اما همان تعداد حس کلاسیک و نوستالژیکی به فرد منتقل میکند. صداگذاری در شخصیتها به خوبی کار شده و هر شخصیت لحن صحبت خود را دارد، برای مثال جو در بعضی مواقع با کمی تنبلی صحبت میکند و بعضی مواقع هم با لحنی تند. صداگذاری سلاحها، محیط و ماشینها هم طبیعی است و دور و نزدیک بودن آن بهخوبی حس میشود، برای مثال وقتی نزدیک فردی که درحال صحبت کردن است میشوید، صدا با نزدیکتر شدن شما، آرام آرام افزایش مییابد.
برای ریلکس کردن کافی است، ظبط ماشینتان را روشن کنید و با نوایی کلاسیک در شهر رانندگی کنید
Mafia II در کل از همهنظر کامل است و ایرادات زیادی شامل بازی نمیشود. بازی داستانی درگیرکننده، گیمپلی نسبتا کامل و فضایی آرام و مناسب با بازی دارد و بازی کردن این عنوان، تجربهای جدید در بازیهای رایانهای است و تمرکز زیادی برای درگیر کردن عواطف فرد با داستان و این زندگی مافیایی دارد و این اتفاقات را به خوبی به تصویر کشیدهاست و با کمی دقت در آن میتوان درسهای زیادی گرفت و اگر داستان و فضای بازی برای شما از اهمیت خاصی برخورددار است، این عنوان به شما پیشنهاد میشود.
نقد و بررسی بر اساس نسخه PC انجام شده است
با تشکر از کاربر Be the Story