07-18-2016, 10:57 PM
محفِلی در مغزِ پوچِ من| قسمت اول : خالق بر وزنِ مخلوق؟!
نمیگویم مَغز دارم، «خیر»، سالها پیش در چنین روزی مغزم را ربودند، مغزی که برای پرورش آن خورد نانی از تجربیات گذشتهام را فراهم کردم؛ ولی چه فایده که از بَس لاغر بود سریعاَ از دست رفت.
تلنگری که میخواهم بزنم هیچ ارتباطی با دنیای بازی و تجربیات گذشتهام ندارد و فقط دلنوشتهای را ارائه میدهد که سالها پیش در قلبِ تاریک و سردم پنهان کرده بودم، حال وقت «آشکار» است.
من، محمد رزمآرا هستم، به قول شاعر مَن منم! چیزی که هستم و کسی که از قبل برنامههایی برای ورودش به این دنیا ریخته شده بود. ناراحت نیستم از این که من منم؛ زیرا خداوند هر کسی را «خودَش» آفریده و هیچ کس نمیتواند برای دیگری سرنوشت و آینده تایین کنید.
خب، از همینجا شایَد فکر کنید که من پوچمغزم! «خیر» آقا! من مغز دارم و مغزِ من اطلاعات دارد و اطلاعات من با اطلاعات دیگران بسیار گوناگون است. تکرارهایی که ذهنم را به درد میآورد بر زبان آوردم.
در دنیای اِمروزی خیلی چیزها خیال محسوب میشه، «خیال» و «خیال» و «خیال»، بر وزنِ خیار. میوهای خوشمزه ولی ظاهرگرا، «ما» غافل از بطن درون آن هستیم.
زندگی نیز چنین هست، «ظاهر» را قالب بر «باطن» کردهایم، ظاهر را بیشتر پسندیدهایم و با آن خو گرفتهایم، غافل از آنکه دنیا خود ظاهر معمای توام با فلاسفه را ارائه میدهد، نامِ آن معمای کشف نشده زندگی است!
قبل از شروعِ بحث اصلی، سری مطالب محفلی در «مغزِ پوچِ من» توهینی به هیچ کس محسوب [font=Arial, sans-serif]نمیشود و فقط دلنوشتههای بنده است. همچنین به هیچوجه توهینی به اشخاص دیگر محسوب نمیشود و خواندن آن نیز ممکن است برای خیلیها خوشآیند و برای خیلیهای دیگر بَد جلوه کند. [/font]
[font=Arial, sans-serif]یکشَنبه، سهشنبه و پنجشنبه زمانِ انتشار دلنوشتههـــا[/font]
حالا چرا در انجمن گیمفا همچنین موضوعی رو تحریر کردم؟! چِه ربطی به دنیای گیم داره اصلاََ؟
خواستم بگم علاوهبر دنیای بازی که خیلی از ما«ها» با آن خو گرفتهایم یک چیز دیگر را نیز سرمشق زندگیمان قرار دهیم و بر او متکی باشیم، کسی که خودِ او اینچیزها را برایمان فراهم آورد، «ذِهن پوچِ من» قُدرت بر زبان آوردن نامِ ابهتوارش را ندارد، «خُدا». به عنوان یک انسانِ ناقص العقل به هیچ وجه تکبری ندارم که من مثلاَ خیلی دیندار و دینشناس هستم، «خیر!» من فقط میگویم عرضهی بازیهای زیبا و مغز را درگیرسـاز (!) ما را اندکی از خالقمان دور کرده، یادمان رفته اِنگار که دنیا ظاهر قضیه را نشان میدهد، هنوز در پی بردن به مفهوم باطن خیلی راهِ طولانی مانده! ما ندانستیم که این دنیا فقط یک آزمایش طولانی مدت است، ندانستیم که ما رفتنی هستیم، فِکر کردیم که دنیا جای لِذت بردنهای پیاپی و بدونِ حد و مرز است! افکارِ ما، بخشی از تکامل خود را مدیون فضای مجازی میداند ولی چه چیزهایی را در مغزمان پنهان کردهایم؟! اِی کسانی که فکر میکنید خدایی نیست، الان به جای چت کردن و قفلی زدن رو فیلمهای مسته.جن، بلند شوید و کنار پنجره بروید و دور اطراف خویش را با دقت نگاه کنید. آیا وجود این همه نظم خبر از یک خالقِ توانا و یکتای بی همتا نمیدهد؟
این مطلب را برای چنددسته از مردم نوشتم:
1.کسانی که آریایی و زرتشت بودن خویش را وسیلهای برای توهین مذاهب دیگر ساختهاند و از روی تمبلی و برای اینکه نمیتوانند یک نمازِ دو رکعته بخوانند خود را زرتشتی میدانند!
2.کسانی که میگویند خدایی نیست که اصلاَ بحث اونا جداست!
3.کسانی که غرق در بازیها شدند و خداشون رو فراموش کردند..
4.کسانی که زندگی را مجازی میدانند و به جای بیرون رفتن و قرار گرفتن در اجتماع، در خانه کنار کامپیوترشان مشغول نگاه کردن به صفحهای مجازی و عاری از اطلاعات مسته.جن هستند و دوربین مخفیهای دور و برشون رو فراموش کردند.
پ.ن: «خالق بر وزن مخلوق»؟! «اِشتباه مَحض و حتی خیلی تمسخر آمیر»؛ ولی همه بر وَزنِ یک دیگر و یکسان باشیم و یک دیگر را بالاتر از دیگری ندانیم.