03-13-2015, 06:54 PM
کابوس یا واقعیت؟
-----------------------------------------------------------------------------
برای همه ی ما تا حالا اتفاق افتاده است که در خواب با یک کابوس مواجه شویم ولی بعد از مدتی بیدار خواهیم شد؛ به عبارتی دیگر بیدار شدن، نمایانگر مرزی در بین کابوس و حقیقت است. با خود فکر کرده اید که اگر مرز بین این دو برداشته شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ وقتی انواع کابوس هایی که در عمیق ترین لایه های درونی مغز ما نشات میگیرند به بیرون راه یابند چه خواهد شد؟ آیا در این وضعیت برای انسان زندگی معنا و مفهوم پیدا خواهد کرد؟ با ما همراه باشید تا وارد دنیایی شویم که حقیقت با کابوس ترکیب شده، دنیایی که حتی روزهایش هم ترسناک به نظر می رسد...
بازی The Evil Within که در ژاپن با نام Psychobreak (روان شکن) شناخته می شود، یک بازی با سبک ترسناک و تلاش برای بقا سوم شخص است که توسط Tango Gameworks ساخته شده و توسط Bethesda Softworks منتشر شده است. این بازی در 16 اکتبر سال 2014 برای کنسول های PS3 – PS4 – XBOX360 – XBOX1 منتشر شد. کارگردانی این بازی را شینجی میکامی (خالق شاهکار تکرارنشدنی Resident Evil4) به عهده دارد.
شروع کابوسی بی انتها | داستان
حول محور اصلی بازی در مورد کارآگاهی کهنه کار به نام Sebastian Castellanos است. وی با همکارانش Julie Kidman و Joseph Oda ؛ طبق گزارش دریافت شده به سمت بیمارستان روانی Beacon می روند و صحنه قتل عامی وحشتناک را مشاهده می کنند. سباستین دگرگون شده و کمی نگران به نظر می رسد، به اتاق کنترل دوربین ها می رود و صحنه ای عجیب را مشاهده می کند. او هنوز در حال پردازش حوادثی که اتفاق افتاده است می باشد که گرمای موجودی فرا انسان را در پشت خود حس می کند. او همان کسی است که موجب این قتل عام فجیع شده، سباستین بیهوش می شود و بعد از رویداد اتفاقاتی عجیب، موفق به فرار از تیمارستان می شود. سباستین دیگر حالا کاملا نگران می باشد و فهمیده است با مشکلی بزرگ باید دست و پنجه نرم کند، او جهانی آشفته و خالی از سکنه، با زلزله های عظیم را میبیند. سباستین هنوز گیج است! خواب ؟ واقعیت؟ کابوس؟ مرگ؟ زندگی؟ دیگر کار از کار گذشته او وارد دنیایی بی رحم می شود که شروع و پایان آن مشخص نیست ...
ورود به دنیای بی رحم | گیم پلی و عناصر آن
The Evil Within [font=B Koodak]یک بازی ساده با چند Jumpscare بی ارزش[/font][font=B Koodak] نیست؛ بلکه این شاهکار تکرار نشدنی، [/font][font=B Koodak]نهال ترس[/font][font=B Koodak] را در [/font][font=B Koodak]درونی ترین لایه مغز[/font][font=B Koodak] شما می کارد و همین برای بازیکن کافی است که تا آخر بازی قلبش بتپد. بازی مملو از [/font][font=B Koodak]موجودات عجیب و غریب[/font][font=B Koodak] است که برای تکه تکه کردن بدن شما لحظه شماری می کنند! [/font]The Evil Within می تواند یک [font=B Koodak]تجربه بی رحمانه[/font][font=B Koodak] باشد، که در آن کوچکترین لغزش شما به [/font][font=B Koodak]پاشیدن خون غلیظتان[/font][font=B Koodak] بر روی زمین ختم می شود.[/font]
[font=B Koodak]پیدا کردن اشیا و مهمات اطراف خود، دویدن و مبارزه 3 کلید اصلی برای سالم ماندن در برابر خطرات ناشی بازی هستند. به غیر از زامبی های مخوف بازی خطراتی هم هستند که به چشم نمی آیند ولی شما را به دردسر بزرگی می اندازند! مانند: تله خرس، تله سیم خاردار، بمب ها و...[/font] [font=B Koodak]اصلی ترین دشمنانی که با آنان رو به رو می شوید عبارتند از[/font][font=Tahoma, sans-serif]:[/font]
[font=Tahoma, sans-serif][font=Comic Sans MS]Ruvik: [font=B Koodak]شخصیت منفی اصلی بازی می باشد[/font].
[/font][/font]
[/font][/font]
[font=Tahoma, sans-serif][font=Tahoma, sans-serif]
[/font][/font]
Laura: [font=B Koodak]شبیه یک خزنده است و دارای سرعت عملی سریع و موهای بلندی می باشد.[/font]
The Keeper: [font=B Koodak][font=B Koodak]انسانی قد بلند که سر آن با یک صندوق محافظت شده و دارای چکشی بزرگ است که می تواند استخوان های شما را به آسانی در هم شکند[/font][/font].
Sadist: مردی بزرگ و قوی هیکل است که صورتش را باماسکی فلزی پوشانده و دارای یک اره برقی، با صدایی دلخراش و ترسناک می باشد!
و...
[font=B Koodak]در طول بازی اشیا مختلفی مشاهده می شود، همانطور که گفته شد یکی از کلید های اصلی بازی برای زنده ماندن همین مهمات و اشیایی بودند که در اطراف پیدا می شوند؛ مانند[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font]Medical Items [font=B Koodak]که[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]هر وقت سلامتی سباستین کم شد می توان از آن ها[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]استفاده کرد[/font][font=Tahoma, sans-serif]. ([/font][font=B Koodak]بعضی از آنها هم توهم زا هستند[/font][font=Tahoma, sans-serif])[/font]،[font=Tahoma, sans-serif] [/font]Green Gel که در نقاط مختلف بازی پنهان شده اند و با جمع آوری آنها می شود، قابلیت ها و اسلحه های سباستین را ارتقا داد. [font=B Koodak]از ژل سبز می شود درافزایش زمان سرعت دویدن، حمل مهمات بیشتر، کاهش نوسان در انواع تفنگ و ... استفاده کرد. [font=B Koodak]در دنیای نا امن بازی تنها مکانی که شما در آن احساس امنیت می کنید یک بیمارستان روانی است و با نگاه کردن به آینه های نورانی می توانید به این بیمارستان منتقل شوید[/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak]
[/font][/font]
[/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak]که مکان های مختلفی دارد؛ از جمله اتاق ارتقا، که اگر در طول بازی ژل های سبز را جمع آوری کرده باشید می توانید از این بخش استفاده کنید.
[/font][/font][/font]
[/font][/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak]
[/font][/font][/font]
[/font][/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak]مکان دیگری هم وجود دارد که پر از کمد های قفل شده میباشد. برای بدست آوردن کلید کمد ها باید مجسمه هایی که در سطح بازی مخفی شده اند، را پیدا کرده و بشکنید.
[/font][/font][/font][/font]
[/font][/font][/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak][font=B Koodak]
[/font][/font][/font][/font]
[/font][/font][/font][/font]
[font=B Koodak] سیستم ارتقا بازی یک سیستم فوق العاده است، که شما را از قبل برای مبارزه با دشمنان وحشی بازی آماده می کند! این سیستم انگیزه بزرگی برای کشف محیط به شما میدهد(حتی در توالت!)[/font]
[font=B Koodak][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak]این دنیا بی رحم است، پس شما هم بی رحمی کنید و از پشت خنجر بزنید! می توانید از پشت دشمنان را با چاقوی خود غافل گیر کنید و یا حتی وقتی به روی زمین افتاده اند، آن ها را آتش بزنید![/font][/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak]
[/font][/font]
[/font][/font]
[font=B Koodak] عواملی هم در محیط هستند، که با ایجاد صدا می توانند حواس دشمنان را پرت کنند. به علاوه مهمات، می توانید در بازی اسناد شخصی و وقایع شخصی ثبت شده (که در آن جزییات زندگی سباستین را به عنوان یک کارآگاه و همسر و فرزندش می بینید)[/font][font=B Koodak]، اسناد مربوط به شخصیت های دیگر بازی، قطعات نقشه[/font][font='Times New Roman', serif]،[/font][font=B Koodak] روزنامه ها (که در آن حوادث مربوط به سباستین را می بینید)، پوستر افراد گمشده و نوار های صوتی را پیدا کنید. [/font][font=B Koodak]در سیستم مبارزه بازی خلاقیت موج می زند؛ برای مثال وقتی شما با یک زامبی رو در رو می شوید چند راه مختلف در پیش روی خود دارید 1- به زامبی کاملا نزدیک شوید و او را هدشات کنید 2- به پای دشمن تیر زده و پس از افتادن بر روی زمین او را آتش بزنید 4-با مشت های سنگین کارآگاه سباستین دشمن را شکست دهید و ... یکی از عواملی که ترس را به خوبی القا می کند، فضای رعب آوری است که چاشنی با تمام شدن مهمات شما می باشد! یک مکان تاریک[/font][font='Times New Roman', serif]، [/font]دشمنانی که دنبال شما هستند و تفنگی که تیر ندارد. شما هم حتما با این صحنه در بازی The Evil Within آشنا هستید! در بعضی مواقع حتی ممکن است سایه خودتان بر روی دیوار و صدای پای خودتان شما را بترساند؛ به عبارتی دیگر در هر لحظه باید منتظر، غیر منتظره ها باشید! مخصوصا در دل تاریکی شب، باید به آرامی راه بروید چون هر لحظه ممکن است پایتان در تله گیر کند و ...
[font=B Koodak]از جمله سلاح هایی که در دسترس بازیکن می تواند قرار گیرد عبارت است از:[/font]
Handgun:
قابل یافت در chapter 2. [font=B Koodak]این سلاح[font=B Koodak]، اولین سلاحی می باشد که در بازی به دستتان خواهید گرفت و بدون ارتقا تقریبا ضعیف است به صورتی که برای کشتن دشمنان معمولی[font=B Koodak]، نیاز به 2 تا 3 هدشات است.برای کشتن دشمنان با این سلاح[font=B Koodak]، بهترین راه این است که یک تیر به پای آن ها بزنید و بعد آن ها را بسوزانید.[/font][/font][/font][/font]
Shotgun:
قابل یافت در chapter 3. سلاحی قوی که برای مبارزه با دشمنان گزینه خوبی می باشد. این سلاح در مواقعی که با جمعیت انبوهی از دشمنان رو به رو هستید کاربرد فراوانی دارد[font=B Koodak]. [/font]
Sniper rifle:
قابل یافت در آغاز chapter 6. سلاحی کاملا قوی می باشد که یکی از بهترین راه های کشتن Boss های بازی[font=B Koodak]، هدشات کردن با همین اسلحه می باشد.[/font]
Agony Crossbow:
[font=B Koodak]قابل یافت در [/font]chapter 3. یک سلاح کاملا قوی و پرتاب کننده است و مهمات آن انواع زیادی دارد؛ مانند منجمد کننده[font=B Koodak]، [/font]برقی[font=B Koodak]، [/font]انفجاری و ... که کمیاب می باشند؛ ولی در سطح بازی اجزای مکانیکی را پیدا می کنید که می شود با آنها مهمات ساخت، همچنین با خنثی کردن بمب ها و تله هایی که در طول بازی با آنها مواجه می شوید، می توانید این اجزای مکانیکی را بدست آورید.
و انواع سلاح های دیگر که با گشت و گذار در نقاط مختلف بازی می توانید آن هارا بدست بیاورید!
[font=B Koodak]یکی از مشکلات مهم این بازی وضعیت قرار گیری دوربین می باشد که واقعا خسته کننده است و بازیکن خیلی دیر می تواند با فضای اطراف خود ارتباط برقرار کند، استفاده نشدن از حدود 30 درصد صفحه نمایش این مشکل را بزرگ تر کرده![/font]
[font=B Koodak]هوش مصنوعی بازی هم قابل تحسین است و با یک نگاه کلی متوجه خواهیم شد، که گیمپلی بازی واقعا فوق العاده طراحی شده است! به عبارتی دیگر شما می توانید حدود 20 ساعت گیم پلی جذاب و متنوع را تجربه کنید...[/font]
کیفیت یک کابوس | گرافیک
[font=B Koodak]گرافیک بازی حد متوسط را رعایت کرده، یعنی نه خیلی بد و نه خیلی عالی است ولی با جزییات فراوانی طراحی شده که قابل تحسین است.[/font]
[font=B Koodak] بعد از آن به زامبی ها میرسیم که متاسفانه تنوع خاصی در آن ها دیده نمی شود! اما جزییات ساخت کارکتر به خوبی طراحی شده...[/font]
[font=B Koodak] نکته بعدی نورپردازی بازی است که جلوه ای نا امید کننده و دلسرد کننده به محیط می دهد که ترس را دو چندان می کند[/font]
[font=B Koodak]به طور کلی گرافیک بازی شامل دو بخش هنری و فنی می شود که در بخش هنری عالی ظاهر شده ولی متاسفانه در بخش فنی موارد خاصی برای ارائه ندارد!
[/font]
[/font]
کابوس تو را صدا می زند | موسیقی و صداگذاری
[font=B Koodak]موسیقی بازی کاملا حرفه ای با محیط تاریک بازی ترکیب شده است، تا حدی که می توان قسمت اعظمی از ترس این بازی را مدیون موسیقی بی نظیرش دانست! وقتی که دارید فرار می کنید ولی صدای اره برقی دلخراشی را در پشت سر خود حس می کنید ناگهان نا امید می شوید، وقتی پس از مبارزه ای سخت در محیط بازی به گشت و گذار می پردازید ناگهان آهنگی ملایم به گوش تان می رسد که خبر از سیو بازی می دهد و احساس امنیت می کنید، وقتی با دشمنان مبارزه خواهید کرد آهنگی پخش می شود که احساس قهرمان و تکاور بودن به شما دست می دهد و ... چگونه می تواند تا این حد موسیقی بر روی افکار و احساسات شما تاثیر بگذارد؟
[/font]
[/font]
[font=B Koodak][font=B Koodak]همه ی پدیده ها و رویدادها را می توان از طریق ساختمان های وسیع چشم و گوش شناسایی کرد. یعنی منشا تمام تصاویر ساخته شده داخل ذهن ما نتیجه خوب گوش دادن و ادراک بقیه حواس است؛ به عبارتی دیگر هر صدایی که به گوش ما می رسد، مغز به صورت خودکار با توجه به شناختی که از آن صدا داریم تصویری را ساخته و در نظر می گیرد. به خاطر همین موضوع است که ما می توانیم صدا های مختلف را از یکدیگر تشخیص بدهیم و مثلا بگوییم، که آن صدا خوب و گوش نواز است یا بد و گوش خراش، این صدا گرم و گیراست و آن صدا سرد و بی روح ، حالا وقتی که مغز شما در مرحله سوم بازی[font=B Koodak]، صدای اره برقی را با تصویر یک غول ترسناک درک کرده است و شما هم در اثر چند بار باختن، آن مرحله را تکرار کردید مغز شما به صورت کامل با درک صدای اره برقی، یک تصویر غول ترسناک را در گوشه ای از مغز شما درست می کند و شما به خاطر می سپارید.حالا به مرحله یازدهم می روید از پشت دیوار صدای اره برقی می آید، وجود شما را ترس فرا می گیرد، آرام آرام به پشت دیوار حرکت می کنید،ولی یک دستگاه برقی را میبینید! پس فهمیدید که اصوات و صداهای مختلف چگونه می توانند با جادویشان مغز مارا فرا گیرند... برای مثال آیا شما می دانستید که صدای دشمنان بازی را با انواع مواد خوراکی تهیه کردند؟ (در آخر همین مقاله ، ویدئو صدا گذاری دشمنان که با انواع مواد خوراکی تهیه شده است را می توانید ببینید.) [/font][/font][/font]
[font=B Koodak]صداگذار شخصیت[/font]Ruvik[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]را[/font] Jackie Earle Hayley[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]بر عهده دارد که شاهد[/font][font='Times New Roman', serif] [/font][font=B Koodak]هنرنمایی[/font][font='Times New Roman', serif] [/font][font=B Koodak]او در فیلم[/font] Watchmen [font=B Koodak]بودیم،[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]همچنین[/font] Anson Mount[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]صدا گذاری شخصیت اصلی بازی[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]،[/font][font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]یعنی[/font] Sebastian[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]را بر عهده دارد و[/font] Jennifer Carpenter[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]که او را حتما در سریال [/font]Dexter دیده اید،[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]وظیفه صداگذاری[/font] Julie[font=Tahoma, sans-serif] [/font][font=B Koodak]را دارد و ...( می توانید تریلر معرفی صداگذاران را در اخر مقاله ببنید[/font][font=Tahoma, sans-serif])[/font]
شیطان درون در یک نگاه کلی...
باری دیگر، شاهد دستپختی داغ و دوست داشتنی از شینجی میکامی بودیم که در داخل غذایش بعضی از چاشنی ها را به خوبی و بعضی هارا کم ریخته بود. ادویه هایی که کم ریخته بود عبارت بودند از نقص در گرافیک فنی، وضعیت خسته کننده قرار گیری دوربین، روایت داستان گنگ و دیگر موارد جزئی[font=B Koodak]، ادویه هایی که خوب بودند عبارت است از القای ترس به روشی نوین[/font]، مکان های غیر تکراری، موسیقی فوق العاده و حس انگیز[font=B Koodak]، طراحی جزییات[font=B Koodak]، [/font][/font]Boss[font=B Koodak] های جذاب و ...[/font]
[font=B Koodak]در هر صورت این دستپخت خوشمزه است و با چشم پوشی از نقص هایی که گفته شد مزه ای خوب را در موقع چشیدن به طرفداران این سبک هدیه می دهد![/font]
[font=B Koodak] گرافیک : 80[/font]
[font=B Koodak]داستان : 80[/font]
[font=B Koodak]گیم پلی : 85[/font]
[font=B Koodak]موسیقی و صداگذاری : 95[/font]
[font=B Koodak]میانگین : 85[/font]
---------------------------------------------------------------------------------------------------
Over my dead body I'm taking you