دیـــوِل پرینـــس (خوبه اینجوری؟ فرض کن با کش دادن هم ادا میشه ) ـِ عزیزتر از جان. لُر میشه همون ساختار جهان و عظمت داستان که به قول شما کوین ون اورد بنده خدا به صورت جزئی در موردش حرف زده توی نقد دیمون سولز. ولی توی نقد دارک سولز جهان بازی و فوق العاده بودنش رو ستایش کرده. اینکه شما میگی یه جوری بادگرا عمل کردن ایشون توی نقد دارک سولز و پس از کشف شدن بازیای میازاکی، هم به نظرم اصلاً درست نیست. چون کوین ون اورد یکی از منتقدایی هست که واقعاً اعتبار داره تو دنیای گیم و من هنوزم بر این حرفم استوارم که ایشون یکی از دلایل شهرت میازاکی هست. در مورد لر دارک سولز 2 هم احتمالاً چون میازاکی پشتش نبوده و امضاش رو روی اثر اونجور که باید و شاید نزاشته این منتقد کچل کف و خون قاطی نکرده و به همون تعریف خشک و خالی که میگه "دنیای بازی و لر خوب هست" بسنده کرده. هرچند منم باهاش موافقم که ساختار جهان نسخه دو و عظمت داستان به هیچ وجه به نسخه اول نمیرسه. ولی توی نقد بلادبورن جوری از لر بازی و عظمت داستان تعریف کرده بود که به راستی دینش در حق میازاکی ادا شد.
اصلاً میشه از همین سیر نقدای ون اورد یه چیزی نتیجه گرفت. در وصفش باید گفت که داستان بازیهای میازاکی به دلیل روایت شدنش به وسیله محیط و اطلاعات آیتمها همون زمان خودش درک نشد! و بعداً تونستن جادوی بازی رو کشف کنن و به همین دلیله که توی بیشتر لیستای بهترین بازیهای نسل هفت و حتا تاریخ اسم دارک سولز بین چن تای اول به چشم میخوره. همونجور که برای بلادبورن اینجوری میشه چند سال دیگه. چون داستان بازی و طرز روایتش چیز بسیار یونیک و نویی بود. جوری بود که از همه اجزای بازی استفاده میکرد. یعنی دارک سولز شاید بازی ترین بازیای هست که بشه پیدا کرد. چون به وسیله تمام اجزایی که داره برات حرف میزنه و خودش رو ابراز میکنه. حتی موسیقیهای بازی برات صحبت میکنن؛ مثلاً وقتی یه نفر بدون اطلاع داشتن از داستان سیف (همون گرگه) و صاحبش (هرچند خودمم کامل نمیدونمش ) وارد محیط نبرد میشه وقتی سرازیر بودن غم، محیط، اون شمشیرایی که توی زمین فرو رفتن و موسیقی تراژدیک بازی رو میشنوه خودش کم کم متوجه میشه که آره این داره از جنازه صاحابش محافظت میکنه یا یه برداشت اینجوری میکنه. بازیهای میازاکی علاوه بر این، جوری هم کامل هستن که بعد از انتشار سازندههای بازی نم پس نمیدن و وقتی ازشون سوال میشه میگن ما همه چیز رو توی خود بازیمون پیاده کردیم.
اصلاً میشه از همین سیر نقدای ون اورد یه چیزی نتیجه گرفت. در وصفش باید گفت که داستان بازیهای میازاکی به دلیل روایت شدنش به وسیله محیط و اطلاعات آیتمها همون زمان خودش درک نشد! و بعداً تونستن جادوی بازی رو کشف کنن و به همین دلیله که توی بیشتر لیستای بهترین بازیهای نسل هفت و حتا تاریخ اسم دارک سولز بین چن تای اول به چشم میخوره. همونجور که برای بلادبورن اینجوری میشه چند سال دیگه. چون داستان بازی و طرز روایتش چیز بسیار یونیک و نویی بود. جوری بود که از همه اجزای بازی استفاده میکرد. یعنی دارک سولز شاید بازی ترین بازیای هست که بشه پیدا کرد. چون به وسیله تمام اجزایی که داره برات حرف میزنه و خودش رو ابراز میکنه. حتی موسیقیهای بازی برات صحبت میکنن؛ مثلاً وقتی یه نفر بدون اطلاع داشتن از داستان سیف (همون گرگه) و صاحبش (هرچند خودمم کامل نمیدونمش ) وارد محیط نبرد میشه وقتی سرازیر بودن غم، محیط، اون شمشیرایی که توی زمین فرو رفتن و موسیقی تراژدیک بازی رو میشنوه خودش کم کم متوجه میشه که آره این داره از جنازه صاحابش محافظت میکنه یا یه برداشت اینجوری میکنه. بازیهای میازاکی علاوه بر این، جوری هم کامل هستن که بعد از انتشار سازندههای بازی نم پس نمیدن و وقتی ازشون سوال میشه میگن ما همه چیز رو توی خود بازیمون پیاده کردیم.