08-10-2015, 06:35 PM
کمیک(!). همه این کلمه را می شناسید(!). این کلمه از سال ها پیش تا به امروز دنیای جدیدی را به وجود اورده است. دنیایی که در همه جا نفوذ کرده و هر بازی یا فیلمی از ابر قهرمان ها می بینیم قبلا در همین کمیک بوک ها متولد شدند. این کتاب های سحر امیز نه تنها یک سرگرمی ایده آل شده اند بلکه بعضی زمینه ها و ایده های اولیه سرگرمی های دیگر را به وجود اوردند. با این تفاسیر پس دیگر چیز عجیبی نیست اگر ما هر جایی رد پایی از این کتاب ها ببینیم.
در این میان و با بیشتر شدن علاقه روز افزون مردم به این کتاب ها بسیاری از شخصیت های این کمیک بوک ها استخراج شده و در زمینه ها و صنف های مختلف مورد استفاده قرار گرفتند. شاید خیلی از شخصیت های این کتاب ها را بشناسید و به انها علاقه زیادی داشته باشید. اما از گذشته ان ها چه می دانید(!). بله در کمیک ها گذشته ی این افراد رقم میخورد و در ورق به ورق همین کتاب ها هسته ی اصلی یک کاراکتر به وجود می اید.
پس ناگزیر به سمت این کتاب ها معلق می شوید. و حالا...(!) بله درست حدث زدید با یک دنیا کتاب مواجه می شوید که سر و ته ندارند و با تعداد کثیری منتشر کننده رو به رو می شوید که هر کدام داستان مختلفی را روایت کردند. اما در این بین کمیک بوک هایی وجود دارند که بسیار کلیدی و مهم هستند و شما هم قطعا دنبال همین کتاب ها میگردید. کتاب هایی که اگر خوانده نشوند...(!) نمی دانم خودتان حدث بزنید چه اتفاقی می افتد.
کمیک the kiling joke یا شوخی مرگبار جزو کمیک های کلیدی و مهم می باشد. چرا(؟)(!) چون گذشته کاراکتر جوکر و نقش بتمن در گذشته ان برملا می شود. این کمیک یک کمیک تک قسمتی می باشد که جایزه های زیادی را نصیب خود کرده و یکی از بهترین کمیک های خوانده شده بنده(!) هم هست. کسانی این کمیک را خوانده اند می دانند که این کمیک بسیار مرموز پایان می یابد. تصمیم بر ان گرفتم که تفسیری بر پایان این کمیک داشته باشم و بتوانم راه را برای علاقه مندان به کمیک هموار کنم. امیدوارم این مقاله کمکی در این زمینه کرده باشد که گیمران عزیز بتوانند پازل های این کمیک را به هم چسبانده و به نتیجه برسند.
نکته:این مقاله نقدی بر پایان این کمیک هست و جا هایی که نیاز به توضیح دارد و قسمت های دیگر این کمیک بسیار روشن و واضح می باشد.
در نگاه کلی این کمیک زندگی جوکر را از گذشته تا به امروز بیان می کند. این کاراکتر با اتفاقاتی که در طول زندگی برای وی رخ می دهد به یک فرد دیوانه بدل می شود اما دیوانه ای که به شدت با ایده های دیگر متفاوت است. در این کمیک ما قسمتی از حال و گذشته جوکر را می بینیم که در داستان بین این دو زمان سوییچ می شود. گذشته جوکر مردی با شرافت را نشان می دهد که برای امرار معاش خانواده تلاش می کند.
در این جا این حس به خواننده منتقل می شود که جوکر از اول دیوانه نبوده یا به نوعی دیوانه به دنیا نیامده است و اتفاقات زندگی این شخصیت را به شکل حال دراورده است. جوکر در گذشته شغلش به نوعی کمدین بوده و با گفتن جوک مجلس را گرم میکرده و ما در داستان قسمتی را می بینیم که جوکر با ناامیدی به خانه برگشته و به خاطر خراب کردن یک جوک و حول شدن در مجلس شغلش را از دست داده است.
بله همه چیز از خراب کردن یک جوک شروع شد(!). گفتیم که جوکر یک کمدین بوده شاید چهره وی که شبیه دلقک ها می باشد به این موضوع مربوط باشد. به هر حال این اتفاق می افتد و ما سوییچ در اینده داریم و خانه کمیسر گردن را می بینیم. بعد دیالوگ هایی که بین گوردن و دختر خوانده اش رد و بدل می شود جوکر به خانه گردن حمله کرده و به باربارا شلیک می کند و در همان حالت از او عکس می گیرد و کمیسر را با خود میبرد. ما در اینجای داستان بتمن را می بینیم که از این موضوع مطلع شده و بسیار عصبانی می شود. داستان دوباره جوکر را نشان می دهد که می خواهد گوردن را وارد یک تونل وحشت کند و او را دیوانه کند.
ما برای توضیح یک نکته اینجای داستان را روایت کردیم. ما قبل تر گفتیم که دیوانگی جوکر متفاوت با بقیه ایده ها می باشد. دلیل ان این است که جوکر می خواهد به خود و دیگران ثابت کند که مثل وی انسان های زیادی در دنیا وجود دارند و فقط یک اتفاق بد لازم است که تبدیل به یک دیوانه شوند که همین عقیده است که بتمن قبول ندارد و با این عقیده مقابله می کند.
میرسیم به بقیه داستان و انجایی که جوکر می خواهد گوردن را وارد تونل وحشت کند و او را به مرز دیوانگی رسانده و ان اتفاق بد که قبل تر توضیح دادم را برای گوردن رقم بزند. جوکر به وی می گوید باید دیوانه شود و از هر اتفاق ناگواری هم که می افتد خوش حال باشد و باید برای دیوانه شدن در این تونل وحشت با ترس هایش دیدار کند. ما در ادامه خواهیم دید عکسی که جوکر بعد از تیر خوردن از باربارا گرفته در تونل نمایش داده می شود. در این میان مکالمات فلسفی و جالبی را از جوکر می شنویم.
و این همان تفاوتی بود که راجب ان حرف زدیم...
حال ما دیدم که جوکر می گفت با وحشت هایت باید دیدار کنی اما تا الان به افرادی که در این مکان کنار جوکر ایستاده اند توجه کرده اید. خیلی اشنا هستند مطمعنا در گذشته جوکر ان ها را دیده است.
این دو چهره در گذشته بوده اند در زمانی که جوکر داشت برای مرگ همسرش گریه می کرد. می شود از این قسمت برداشت کرد که جوکر از این افراد وحشت داشته و به یاد گذشته می افتاده ولی این افراد را دور خودش جمع کرده و با وحشت های زندگیش شاد می باشد و برای جوکر این افراد تبدیل به یک شوخی شدند.
داستان به گذشته سوییچ می شود جوکر را می بینیم که به ناچار با دو نفر قرار دزدی از شرکتی که در ان جا شاغل بوده را می گذارد. در ادامه اتفاقاتی در حین دزدی برای جوکر می افتد که بازگو کردن انها لطفی نداشته و در گنجش این مقاله جای نمی گیرد. اما مهم ترین قسمت این اتفاقات نقش بتمن در گذشته جوکر می باشد که می توانید در عکس های زیر مشاهده کنید.
در تصویر اول ما بتمن را می بینیم که به خاطر این که فکر میکند جوکر شخصیت ردهود می باشد به او حمله می کند و جوکر در مواد شیمیایی پرتاب می شود و تصویر دوم هم ما شاهد تغییر چهره جوکر به خاطر مواد شیمیایی می شویم. نکته ای که در اینجا قرار دارد نقش بتمن در این اتفاق می باشد و می توان دشمنی جوکر و بتمن را به راحتی در اینده حدث زد که ما امروزه شاهد ان هستیم.
بعد این اتفاق داستان به زمان حال سوییچ شده و ما می بینیم که بتمن برای نجات گوردن امده است. بتمن با جوکر درگیر شده و ما در حین این درگیری ها شاهد مکالماتی هستیم که بسیار مهم می باشد. جوکر عقیده دارد که بتمن مثل وی دیوانه است ولی نمی خواهد این دیوانگی را قبول کند و به بتمن هم می گوید برای تو هم یک اتفاق بد افتاد که وارد دنیای دیوانگی شدی که این مربوط به قتل پدر و مادر بتمن می باشد. در حین مکالمات بتمن این حرف ها را رد میکند و در برابر حرف های جوکر مقاومت می کند. در این لحظه جوکر می گوید که گوردن هم مثل من تبدیل به یک دیوانه شده و ان اتفاق بد را امروز تجربه کرده و بعد دو کاراکتر با هم در گیر می شوند.
بعد این اتفاقات بتمن به جوکر توضیح میدهد که گوردن دیوانه نشده و هنوز هم یک انسان عادی هست و من قبل از این که اینجا بیام گوردن را ملاقات کردم. در این حین نا امیدی در چشم های جوکر موج میخورد و این صحنه مارا به یاد صحنه ای از فیلم شوالیه تاریکی می اندازد که وقتی در ان فیلم جوکر می بیند هر دو کشتی هیچ کدام حاضر به قتل دیگری نشده اند، نا امید می شود.
در صحنه بعد بتمن با جوکر با مهربانی صحبت می کند و سعی دارد او را ارام کند و به او می گویید از این وضعی که در ان هستی نجاتت می دهم. نکته در این قسمت این است که بتمن دیوانگی جوکر را درک می کند و از اتفاقاتی که برایش افتاده است ناراحت می باشد و بیشتر از ان خود را در به وجود امدن این دیوانگی مقصر می داند.
اخر این قسمت می بینیم که جوکر می گوید این وضع من را به یاد یک جوک می اندازد. بله این جوک مرموز ترین قسمت داستان است. ما به دو تصویر پایانی که در انجا جوک گفته می شود نگاهی می اندازیم و تفسیر پایانی را بیان می کنیم.
خیلی مرموز بود..(!). بیایید رمز گشایی کنیم(!).
این جوکی که جوکر برای بتمن تعریف کرد دقیقا اتفاقاتی که باری جوکر و بتمن افتاده است را بیان می کند. در این جوک نفر اولی جوکر و دومی بتمن می باشد. جوکر می گوید دو نفر در یک اسایشگاه روانی بودند پس ما می فهمیم ان دو نفر دیوانه هستند. در ادامه جوک انها تصمیم به فرار از ان اسایشگاه می گیرند. در اینجا معلوم می شود که برای ان دو دیوانه اسایشگاه یک وحشت بزرگ است و می خواهند از ان فرار کنند. وقتی به پشت بام اسایشگاه میرسند تصمیم به پریدن می کنند. همان طور که قبل تر گفتیم معلوم است این دو نفر در جوک بتمن و جوکر هستند. و می بینیم که بتمن و جوکر هم روی یک پشت بام می باشند. و در ادامه جوک شخصیت اولی که همان جوکر است تصمیم به پریدن می کند و این کار را انجام می دهد. این قسمت جوک نشان می دهد جوکر از همه وحشت هایی که داشته(که در جوک وحشت همان اسایشگاه است)فرار کرده و خود ر از این ترس ها رها می کند. نکته ای که وجود دارد پریدن از پشت بام همان دیوانگی می باشد و جوکر برای رهایی از مشکلات دیوانه شده اما نفر دوم که بتمن است در مقابل پریدن یا همان دیوانگی مقاومت می کند. نفر اول به او می گوید که راه را برایش با چراغ قوه روشن میکند که روشنایی به نوعی منظور از راهنمایی کردن و هموار کردن راه را می دهد. اما نفر دوم می گویید مگر من دیوانه ام مطمئن هستم که میان راه چراغ را خاموش میکنی. و نکته اینجا این است که نفر دوم یا بتمن با این که در اسایشگاه بوده و دیوانه است می گوید "مگر من دیوانه ام(!)" که منظور از این می باشد که نمی خواهد بتمن دیوانگی خود را قبول کند. در اخر ماجرا به طوری عجیب می بینیم که بتمن از این جوک خوشش می اید و همراه با جوکر می خندد و در چند تصویر اخر هم ما رد نوری را در اب می بینیم که به هم نزدیک شده ولی هیچ گاه بهم نمی رسند و خط نور از اب محو می شود که در این جا هم دو تفسیر می توان انجام داد.
تفسیر اول:این خط نور ها اشاره به ان نور چراغ قوه در جوک دارد که نفر دوم اشاره کرد که مطمئن هست نور چراغ قوه خاموش می شود.
تفسیر دوم:این خط نور ها بتمن و جوکر را نشان می دهد که هیچ گاه سر نتیجه ای که همان صلح می باشد بهم نمی رسند و اخر این جنگ قربانی می دهد.
امیدوارم از این مقاله لذت برده باشید و من هم توانسته باشم وظیفه خود را به خوبی انجام دهم.
این مقاله تقدیم به گیمران عزیز...
در این میان و با بیشتر شدن علاقه روز افزون مردم به این کتاب ها بسیاری از شخصیت های این کمیک بوک ها استخراج شده و در زمینه ها و صنف های مختلف مورد استفاده قرار گرفتند. شاید خیلی از شخصیت های این کتاب ها را بشناسید و به انها علاقه زیادی داشته باشید. اما از گذشته ان ها چه می دانید(!). بله در کمیک ها گذشته ی این افراد رقم میخورد و در ورق به ورق همین کتاب ها هسته ی اصلی یک کاراکتر به وجود می اید.
پس ناگزیر به سمت این کتاب ها معلق می شوید. و حالا...(!) بله درست حدث زدید با یک دنیا کتاب مواجه می شوید که سر و ته ندارند و با تعداد کثیری منتشر کننده رو به رو می شوید که هر کدام داستان مختلفی را روایت کردند. اما در این بین کمیک بوک هایی وجود دارند که بسیار کلیدی و مهم هستند و شما هم قطعا دنبال همین کتاب ها میگردید. کتاب هایی که اگر خوانده نشوند...(!) نمی دانم خودتان حدث بزنید چه اتفاقی می افتد.
کمیک the kiling joke یا شوخی مرگبار جزو کمیک های کلیدی و مهم می باشد. چرا(؟)(!) چون گذشته کاراکتر جوکر و نقش بتمن در گذشته ان برملا می شود. این کمیک یک کمیک تک قسمتی می باشد که جایزه های زیادی را نصیب خود کرده و یکی از بهترین کمیک های خوانده شده بنده(!) هم هست. کسانی این کمیک را خوانده اند می دانند که این کمیک بسیار مرموز پایان می یابد. تصمیم بر ان گرفتم که تفسیری بر پایان این کمیک داشته باشم و بتوانم راه را برای علاقه مندان به کمیک هموار کنم. امیدوارم این مقاله کمکی در این زمینه کرده باشد که گیمران عزیز بتوانند پازل های این کمیک را به هم چسبانده و به نتیجه برسند.
نکته:این مقاله نقدی بر پایان این کمیک هست و جا هایی که نیاز به توضیح دارد و قسمت های دیگر این کمیک بسیار روشن و واضح می باشد.
در نگاه کلی این کمیک زندگی جوکر را از گذشته تا به امروز بیان می کند. این کاراکتر با اتفاقاتی که در طول زندگی برای وی رخ می دهد به یک فرد دیوانه بدل می شود اما دیوانه ای که به شدت با ایده های دیگر متفاوت است. در این کمیک ما قسمتی از حال و گذشته جوکر را می بینیم که در داستان بین این دو زمان سوییچ می شود. گذشته جوکر مردی با شرافت را نشان می دهد که برای امرار معاش خانواده تلاش می کند.
در این جا این حس به خواننده منتقل می شود که جوکر از اول دیوانه نبوده یا به نوعی دیوانه به دنیا نیامده است و اتفاقات زندگی این شخصیت را به شکل حال دراورده است. جوکر در گذشته شغلش به نوعی کمدین بوده و با گفتن جوک مجلس را گرم میکرده و ما در داستان قسمتی را می بینیم که جوکر با ناامیدی به خانه برگشته و به خاطر خراب کردن یک جوک و حول شدن در مجلس شغلش را از دست داده است.
بله همه چیز از خراب کردن یک جوک شروع شد(!). گفتیم که جوکر یک کمدین بوده شاید چهره وی که شبیه دلقک ها می باشد به این موضوع مربوط باشد. به هر حال این اتفاق می افتد و ما سوییچ در اینده داریم و خانه کمیسر گردن را می بینیم. بعد دیالوگ هایی که بین گوردن و دختر خوانده اش رد و بدل می شود جوکر به خانه گردن حمله کرده و به باربارا شلیک می کند و در همان حالت از او عکس می گیرد و کمیسر را با خود میبرد. ما در اینجای داستان بتمن را می بینیم که از این موضوع مطلع شده و بسیار عصبانی می شود. داستان دوباره جوکر را نشان می دهد که می خواهد گوردن را وارد یک تونل وحشت کند و او را دیوانه کند.
ما برای توضیح یک نکته اینجای داستان را روایت کردیم. ما قبل تر گفتیم که دیوانگی جوکر متفاوت با بقیه ایده ها می باشد. دلیل ان این است که جوکر می خواهد به خود و دیگران ثابت کند که مثل وی انسان های زیادی در دنیا وجود دارند و فقط یک اتفاق بد لازم است که تبدیل به یک دیوانه شوند که همین عقیده است که بتمن قبول ندارد و با این عقیده مقابله می کند.
میرسیم به بقیه داستان و انجایی که جوکر می خواهد گوردن را وارد تونل وحشت کند و او را به مرز دیوانگی رسانده و ان اتفاق بد که قبل تر توضیح دادم را برای گوردن رقم بزند. جوکر به وی می گوید باید دیوانه شود و از هر اتفاق ناگواری هم که می افتد خوش حال باشد و باید برای دیوانه شدن در این تونل وحشت با ترس هایش دیدار کند. ما در ادامه خواهیم دید عکسی که جوکر بعد از تیر خوردن از باربارا گرفته در تونل نمایش داده می شود. در این میان مکالمات فلسفی و جالبی را از جوکر می شنویم.
و این همان تفاوتی بود که راجب ان حرف زدیم...
حال ما دیدم که جوکر می گفت با وحشت هایت باید دیدار کنی اما تا الان به افرادی که در این مکان کنار جوکر ایستاده اند توجه کرده اید. خیلی اشنا هستند مطمعنا در گذشته جوکر ان ها را دیده است.
این دو چهره در گذشته بوده اند در زمانی که جوکر داشت برای مرگ همسرش گریه می کرد. می شود از این قسمت برداشت کرد که جوکر از این افراد وحشت داشته و به یاد گذشته می افتاده ولی این افراد را دور خودش جمع کرده و با وحشت های زندگیش شاد می باشد و برای جوکر این افراد تبدیل به یک شوخی شدند.
داستان به گذشته سوییچ می شود جوکر را می بینیم که به ناچار با دو نفر قرار دزدی از شرکتی که در ان جا شاغل بوده را می گذارد. در ادامه اتفاقاتی در حین دزدی برای جوکر می افتد که بازگو کردن انها لطفی نداشته و در گنجش این مقاله جای نمی گیرد. اما مهم ترین قسمت این اتفاقات نقش بتمن در گذشته جوکر می باشد که می توانید در عکس های زیر مشاهده کنید.
در تصویر اول ما بتمن را می بینیم که به خاطر این که فکر میکند جوکر شخصیت ردهود می باشد به او حمله می کند و جوکر در مواد شیمیایی پرتاب می شود و تصویر دوم هم ما شاهد تغییر چهره جوکر به خاطر مواد شیمیایی می شویم. نکته ای که در اینجا قرار دارد نقش بتمن در این اتفاق می باشد و می توان دشمنی جوکر و بتمن را به راحتی در اینده حدث زد که ما امروزه شاهد ان هستیم.
بعد این اتفاق داستان به زمان حال سوییچ شده و ما می بینیم که بتمن برای نجات گوردن امده است. بتمن با جوکر درگیر شده و ما در حین این درگیری ها شاهد مکالماتی هستیم که بسیار مهم می باشد. جوکر عقیده دارد که بتمن مثل وی دیوانه است ولی نمی خواهد این دیوانگی را قبول کند و به بتمن هم می گوید برای تو هم یک اتفاق بد افتاد که وارد دنیای دیوانگی شدی که این مربوط به قتل پدر و مادر بتمن می باشد. در حین مکالمات بتمن این حرف ها را رد میکند و در برابر حرف های جوکر مقاومت می کند. در این لحظه جوکر می گوید که گوردن هم مثل من تبدیل به یک دیوانه شده و ان اتفاق بد را امروز تجربه کرده و بعد دو کاراکتر با هم در گیر می شوند.
بعد این اتفاقات بتمن به جوکر توضیح میدهد که گوردن دیوانه نشده و هنوز هم یک انسان عادی هست و من قبل از این که اینجا بیام گوردن را ملاقات کردم. در این حین نا امیدی در چشم های جوکر موج میخورد و این صحنه مارا به یاد صحنه ای از فیلم شوالیه تاریکی می اندازد که وقتی در ان فیلم جوکر می بیند هر دو کشتی هیچ کدام حاضر به قتل دیگری نشده اند، نا امید می شود.
در صحنه بعد بتمن با جوکر با مهربانی صحبت می کند و سعی دارد او را ارام کند و به او می گویید از این وضعی که در ان هستی نجاتت می دهم. نکته در این قسمت این است که بتمن دیوانگی جوکر را درک می کند و از اتفاقاتی که برایش افتاده است ناراحت می باشد و بیشتر از ان خود را در به وجود امدن این دیوانگی مقصر می داند.
اخر این قسمت می بینیم که جوکر می گوید این وضع من را به یاد یک جوک می اندازد. بله این جوک مرموز ترین قسمت داستان است. ما به دو تصویر پایانی که در انجا جوک گفته می شود نگاهی می اندازیم و تفسیر پایانی را بیان می کنیم.
خیلی مرموز بود..(!). بیایید رمز گشایی کنیم(!).
این جوکی که جوکر برای بتمن تعریف کرد دقیقا اتفاقاتی که باری جوکر و بتمن افتاده است را بیان می کند. در این جوک نفر اولی جوکر و دومی بتمن می باشد. جوکر می گوید دو نفر در یک اسایشگاه روانی بودند پس ما می فهمیم ان دو نفر دیوانه هستند. در ادامه جوک انها تصمیم به فرار از ان اسایشگاه می گیرند. در اینجا معلوم می شود که برای ان دو دیوانه اسایشگاه یک وحشت بزرگ است و می خواهند از ان فرار کنند. وقتی به پشت بام اسایشگاه میرسند تصمیم به پریدن می کنند. همان طور که قبل تر گفتیم معلوم است این دو نفر در جوک بتمن و جوکر هستند. و می بینیم که بتمن و جوکر هم روی یک پشت بام می باشند. و در ادامه جوک شخصیت اولی که همان جوکر است تصمیم به پریدن می کند و این کار را انجام می دهد. این قسمت جوک نشان می دهد جوکر از همه وحشت هایی که داشته(که در جوک وحشت همان اسایشگاه است)فرار کرده و خود ر از این ترس ها رها می کند. نکته ای که وجود دارد پریدن از پشت بام همان دیوانگی می باشد و جوکر برای رهایی از مشکلات دیوانه شده اما نفر دوم که بتمن است در مقابل پریدن یا همان دیوانگی مقاومت می کند. نفر اول به او می گوید که راه را برایش با چراغ قوه روشن میکند که روشنایی به نوعی منظور از راهنمایی کردن و هموار کردن راه را می دهد. اما نفر دوم می گویید مگر من دیوانه ام مطمئن هستم که میان راه چراغ را خاموش میکنی. و نکته اینجا این است که نفر دوم یا بتمن با این که در اسایشگاه بوده و دیوانه است می گوید "مگر من دیوانه ام(!)" که منظور از این می باشد که نمی خواهد بتمن دیوانگی خود را قبول کند. در اخر ماجرا به طوری عجیب می بینیم که بتمن از این جوک خوشش می اید و همراه با جوکر می خندد و در چند تصویر اخر هم ما رد نوری را در اب می بینیم که به هم نزدیک شده ولی هیچ گاه بهم نمی رسند و خط نور از اب محو می شود که در این جا هم دو تفسیر می توان انجام داد.
تفسیر اول:این خط نور ها اشاره به ان نور چراغ قوه در جوک دارد که نفر دوم اشاره کرد که مطمئن هست نور چراغ قوه خاموش می شود.
تفسیر دوم:این خط نور ها بتمن و جوکر را نشان می دهد که هیچ گاه سر نتیجه ای که همان صلح می باشد بهم نمی رسند و اخر این جنگ قربانی می دهد.
امیدوارم از این مقاله لذت برده باشید و من هم توانسته باشم وظیفه خود را به خوبی انجام دهم.
این مقاله تقدیم به گیمران عزیز...
زندگی یک قاتــــل