05-19-2012, 05:21 PM
در ابتدا صنعت گیم در ایران بیشتر جنبه تفریح داشت و بسیاری سعی کردند تا با طراحی گیم آرزوهای خود را برآورده کنند. اما این موضوع با ورود دستگاه های دولتی و حمایت آنها تغییر کرد. ابتدا راهنمایی و رانندگی دست به این حمایت زد. اما این صنعت نیازمند پشتیبانی حرفه ای تر بود. از این رو بنیاد ملی بازی های رایانه ای تشکیل شد و اصلی ترین وظیفه آن ساماندهی وضعیت بازی سازی در ایران بود. با افتتاح این بنیاد تبلیغات بیشتر شد و عناوین بیشتر به چشم آمدند. حضور بازی های ایرانی در نمایشگاه ها پر رنگ شد، مردم و خصوصاً گیمرها این بازی ها را بهتر شناختند. عناوینی چون گرشاسپ نیز حاصل همین حمایت و تبلیغات است. یکی از عناوینی که ابتدا کاملاً بی سر و صدا بود ولی چندی بعد نام خود را مطرح کرد میرمهنا بود. استودیو اسپریس پویا نما با همکاری بنیاد ملی بازی های رایانه ای دست به خلق این عنوان زد. نام میرمهنا برای بسیاری ناشناخته بود و می توان یکی از فواید این بازی را شناساندن این شخصیت مبارز دانست. اما همه چیز معرفی تاریخ نیست و یک گیم نیازمند المان های گوناگونی است. بنیاد ملی بازی های رایانه ای تبلیغات گسترده خود را آغاز کرد و همه جا صحبت از این بود که میرمهنا به بهترین بازی ایرانی تبدیل می شود و موفقیت های زیادی کسب می کند. بنیاد برای تبلیغ این بازی عناوین تحت حمایت پیشین خود را قربانی کرد و میرمهنا را نخستین بازی ملی نامید. اما آیا این شعارها و تبلیغات به حقیقت بدل شده اند؟
قهرمانانی مظلوم!
از آنجا که نام میرمهنا به اندازه افرادی چون میرزا کوچک خان، کلنل پسیان، شیخ محمد خیابانی و ... مطرح نیست و در رسانه ها نامی آنچنانی از او آورده نشده، سازندگان به یک کتاب اکتفا کرده اند و منبع اصلی آنها برای نگارش داستان بازی کتاب "بر جادههای آبی سرخ" بوده است. داستان مبارزات میرمهنا از این قرار است که در دوران حکومت کریم خان زند و در قرن هفدهم میلادی، اشغالگران پرتغالی و بریتانیایی که همراه یکدیگر کمپانی هند شرقی را تشکیل داده اند به مناطق جنوبی ایران هجوم می آورند و دست به کشت و کشتار و غارت می زنند. میرمهنا فردی عادی و ساده نیست. او خود پسر والی جزایر جنوبی ایران است و به همین دلیل می تواند افرادی را برای خود جمع آوری کرده و مشغول مبارزه شود. مهمترین همراه او در این جنگ برادرش میر فضل الله است. میرمهنا به همراه افرادش قصد دارند تا قلعه موسلستاین که مقر اصلی پرتغالی ها و ساخته دست خودشان است را از دشمن خالی کنند و دشمن را مجبور به عقب نشینی نمایند. البته با اینکه نام بازی میرمهناست و شخصیت کلیدی بازی هم خود اوست، در بازی کنترل جوانی به نام شبیر را در دست می گیرید. شبیر در ابتدا هیچ ارتباطی با قیام میرمهنا ندارد و هدفش نجات خواهرش حنانه است. اما هدفی مشترک او و میرمهنا را در کنار یکدیگر قرار می دهد. این هدف مبارزه با دشمن بیگانه است.
با اینکه داستان بازی آنچنان هم پیچیده نیست ولی مناسب است. اما یک داستان که روی کاغذ مناسب باشد نمی تواند باعث موفقیت بازی شود. مهمترین بخش داستان یک بازی که این سالها جلوه بیشتری پیدا کرده و حتی از خود داستان هم مهمتر است، نوع روایت آن است. همه ما شروع های ناگهانی را دوست داریم، آغازی که باید در طول داستان آن را کاملاً درک کنیم. اما متاسفانه سازندگان شروع ناگهانی را با شروع بی معنی اشتباه گرفته اند. بازی کاملاً گنگ و بی معنی آغاز می شود. شبیر در حاشیه خلیج فارس ایستاده و یک قطب نما و یک نقشه در دست اوست. مشخص نیست که دقیقاً چه اتفاقی افتاده و تنها دانسته ما متن کوتاهیست که در بخش بارگذاری مرحله می بینیم. شاید بتوان از این شروع نامفهوم چشم پوشی کرد. ولی این نقص بزرگ نا پایان بازی ادامه می یابد و مراحل تا انتها گنگ آغاز می شوند و گنگ هم پایان می یابند.
البته کوتاهی بیش از حد مراحل نیز جزء ایرادات بازی است که به هرچه نامفهوم تر شدن داستان کمک می کند. بازی در مجموع هفت مرحله دارد که در خوشبینانه ترین حالت، تمامی آن ها طی 2 ساعت پایان می پذیرد. پایان بازی نیز کاملاً بی معنی است و یک ویدئو که بیشتر شبیه به تریلرهای پیش از عرضه می باشد و چند جمله از راوی همه چیز را پایان می دهد.
شخصیت پردازی افراد هم بسیار بد صورت گرفته. مثلاً سازندگان بازی شبیر را همچون شخصیت های اصلی سری CoD بی صدا و بدون دیالوگ در نظر گرفته اند. اما سوال اینجاست آیا روایت داستان در حد این سری است که می خواهیم برخی ویژگی های آن را استفاده کنیم؟ مطمئناً جواب منفی است. این ایراد در مورد بقیه شخصیت ها نیز وجود دارد. میرمهنا هم که شخصیت کلیدی بازی است تنها دیالوگ های کوتاهی بیان می کند و دیگر او را نمی بینیم. برخی موارد داستان هم بیش از حد اتفاقی اند؛ مثلاً شما بارها در چنگال پرتغالی ها اسیر می شوید و همیشه یک نفر آخرین ثانیه برای کمک به شما در می رسد. بدترین بخش داستانی بازی جدا از ایرادات گرفته شده پایان آن است. شبیر در حاشیه دریا به وسیله توپ قایق های پرتغالی را نابود می کند و ناگهان ویدئویی پخش می شود که به شما می فهماند بازی تمام شده است!
در کل می توان داستان میرمهنا را با جمله ای کوتاه توصیف کرد : "داستانی نسبتاً خوب ولی روایتی بسیار ضعیف."
نجات جزیره به سبک اول شخص
عناوین سبک اول شخص زیادی عرضه شده اند و از آنجا که این سبک مخاطب زیادی دارد. میرمهنا نیز در این سبک ساخته شده است. بخش تیر اندازی بازی را نمی توان ضعیف نامید و بیشتر می توان با عبارت ساده آن را توصیف کرد. مهم نیست که تیر شما به کجا برخود کند، برخورد تیر به پا و یا سر تاثیری یکسان دارد. البته مکانیزم تاثیر فاصله در قدرت گلوله در بازی موجود است ولی به حدی ضعیف است که گاهی به راحتی می توان وجود آن را انکار کرد.
به کل دو نوع اسلحه گرم نیز در بازی موجودند. یکی اسلحه کمری و دیگری اسلحه شکاری. البته از آنجا که مهمات هردو اسلحه مشترک است. بسیار کم پیش می آید که از اسلحه کمری استفاده کنید. چون قدرت آسیب رسانی و برد آن کم تر است و تنها نتیجه استفاده از آن هدر رفتن مهمات است. البته از آنجا که اسلحه های قدیمی زمان بارگذاری مهمات طولانی داشتند، در برخی موارد بهتر است به جای صرف وقت برای آماده سازی اسلحه شکاری، از رایفل کمری استفاده کنید. بحث بارگذاری مجدد اسلحه ها با اینکه کند است ولی جالب کار شده است و همانند نمونه های قدیمی است. البته کمی هم سرعت عمل افزایش یافته تا حوصله گیمر سر نرود. تیر اندازی با هردو نوع اسلحه به دو روش صورت می گیرد. اولین حالت که تیر اندازی عادی است و دومین مورد هم بزرگ نمایی هدف به وسیله کلیک راست است. متاسفانه با وجود اینکه اسلحه ها بسیار قدیمی اند ولی هیچ گونه مکانیزم انحراف برای آنها تعبیه نشده است و از فاصله بسیار دور هم با کمی بزرگنمایی می توان هدف را مورد اصابت قرار داد. البته در مواقعی که مهمات شما تمام شوند می توانید از چاقو برای مبارزه استفاده کنید. چاقو را هم می توان پرت کرد و هم با در دست داشتنش مبارزه کرد. همچون اکثر بازی های دنیا، بشکه های باروت هم سهمی در گیم پلی بازی دارند و با انفجار آنها می توان افرادی که نزدیک به آن هستند را به هلاکت رساند.
همان طور که در ابتدا اشاره شد، شبیر به یک نقشه و یک قطب نما نیز مجهز است. شاید با دیدن این دو وسیله انتظار نقشه هایی چند راهه و گمراه کننده داشته باشید که به هیچ وجه اینطور نیست و مشخص نیست که هدف از افزودن این دو وسیله چه بوده، زیرا هیچ کاربردی در بازی ندارند و جنبه ای تزئینی به خود گرفته اند.
همچنین در بخش کوتاهی از مراحل می توان از توپ استفاده نمود و قایق هایی که قصد ورود به خشکی را دارند را هدف قرار داد. این بخش طراحی مناسبی دارد و مشکل آنچنانی در آن دیده نمی شود. البته قایق ها کاملاً مصنوعی و بیش از حد سریع به سمت خشکی می آیند. شاید آن زمان قایق موتوری ساخته شده بود!
هدایت قایق هم قسمتی کوچک از بازی را تشکیل می دهد. در این مراحل شبیر سوار بر قایق و به کمک یک پارو باید خود را از یک خشکی به دیگری برساند. از آنجا که لوکیشن بازی جزایر خلیج فارس است. انتظار می رفت که بهره برداری بیشتری از اینچنین مراحلی شود.
هوش مصنوعی جزء ضعیف ترین بخش های بازی است. دشمنان هیچ حرکت خاصی انجام نمی دهند و حرکاتشان به چپ و راست رفتن برای عدم اصابت گلوله محدود می شود. آنها حتی در مواقع تعویض مهمات هم کار خاصی انجام نمی دهند و راحت ترین کار برای شما این است که منتظر بمانید تا چهار تیر موجود خود را تلف کرده و هنگامی که مشغول تعویض مهمات هستند آنها را مورد اصابت گلوله قرار دهید. هوش مصنوعی یاران از دشمنان هم ضعیف تر است و بودن یا نبودنشان هیچ تفاوتی ندارد. یک نکته عجیب و قابل تامل این است که نیروهای دشمن با یک تیر از فواصل نزدیک می میرند، اما این اتفاق تنها محدود به شبیر است. کافیست در گوشه ای بایستید و مشغول مشاهد جنگ یارانتان با دشمن شوید. هیچ کدام از آنها با گلوله طرف مقابل کشته نمی شود!
یکی از ایرادات بازی های ایرانی تا کنون الهام گرفتن یا همان کپی برداری از برخی بازی های معروف و صاحب سبک در همان ژانر است. میرمهنا هم با اینکه داستانی تاریخی را بیان می کند و داستان آن به دوره کریم خان باز می گردد اما CoِD را منبع خود قرار داده است. برخی ویژگی های بازی به دلیل عدم همخوانی تاریخی امکان برداشت نداشته اند. ولی مواردی همچون آهسته شدن صحنه برای تیر اندازی و در مواقع برخورد ضربه و بلند شدن صدای نفس کشیدن و ضربان قلب در هنگان اصابت گلوله، کاملاً برگرفته از این سری می باشند.
اما به شخصه از یکی از ویژگی های گیم پلی بیش از دیگر ویژگی ها ناراحت شدم و آن سادگی بیش از حد بازی است. میرمهنا هیچ چالشی پیش روی گیمر قرار نمی دهد و هوش مصنوعی ضعیف یکی از این دلایل است. متاسفانه امکان تنظیم درجه سختی نیز وجود ندارد و باید به همین درجه سختی پایین اکتفا کرد.
موتوری ضعیف، توقعاتی قوی
از آنجا که بازی میرمهنا در جنوب ایران روی می دهد، حدس زدن حال و هوای لوکیشن ها سخت نیست. دریا، نخل، خانه های گلی، خورشید سوزان، محیطی با تم گرم و ... ویژگی های جنوب ایران است و در این مورد شبیه سازی جزایر جنوبی به خوبی صورت گرفته است. طراحی دریا در سطح مطلوبی قرار دارد، البته برای یک بازی ایرانی. نخل ها و علف های خشک سطح زمین نیز مناسب کار شده اند و از آنها به خوبی برای پر نمودن محیط بازی استفاده شده. طراحی مناطق شهری نیز با توجه به موتور بازی (Torque) که آنچنان حرفه ای و قدرتمند نیست خوب صورت گرفته است. یکی از مهمترین لوکیشن های بازی که هدف اصلی نیز می باشد قلعه موسلستاین می باشد. طراحی این قلعه نیز به صورت کلی خوب است. ولی در برخی موراد مشخص نیست که چرا بعضی موانع سر راه قرار گرفته اند، مثلاً به جای اینکه مستقیم حرکت کنیم بی دلیل باید روی دیوار ها حرکت کرده و دوباره پایین بیاییم. طراحی روستای خارک هم با وجود اینکه محیطی کوچک را شامل می شود، زیباست و حس و حال یک منطقه گرمسیر را القاء می کند. طراحی آبجکت های کوچک همچون جعبه های چوبی نیز بد نیست و تنها ایراد آنها استفاده از تکسچر هایی است که اگر از نزدیک به آنها نگاه کنیم می توان سطح پایینشان را درک کرد. این سطوح بیشتر شبیه اجسامی هستند که به وسیله کاغذ دیواری به آنها شکل داده شده است. البته افت کیفیت این تکسچر ها در هنگام نگاه از زاویه زیاد هم یکی دیگر از این ایردات است. البته تا زمانی که به آنها نزدیک نشوید و در آنها دقت نکنید آنچنان آزار دهنده نیستند.
متاسفانه افکت آتش بازی در سطحی ابتدایی قرار دارد. البته ابتدایی از این لحاظ که اصلاً شبیه به آتش واقعی نیست. این شعله ها در برخی موارد به رنگ آبی نیز متمایل می شوند که معمولاً در هنگام سوختن گاز متان روی می دهد. افکت دود هم استفاده آنچنانی در بازی ندارد ولی با این حال کیفیت قابل قبولی دارد.
طراحی کاراکتر های بازی چهره ای دوگانه دارد. طراحی افرادی همچون میرمهنا و میر فضل الله مناسب است و در سطح قابل قبولی قرار دارد، ولی در آن سوی ماجرا طراحی دشمنان در سطح پایینی می باشد، مخصوصاً عدم همخوانی صورت با دستهایشان. دیگر افراد همچون شبیر، سعید، حنانه، پدر شبیر و ... طراحی متوسطی دارند. یکی دیگر از ایرادات که طبق مصاحبه با سازندگان از قبل هم مشخص بود، عدم استفاده از لباس هایی با دنباله بلند بود، به همین دلیل تمام لباس ها تا بالای زانو امتداد یافته اند. این ایراد مستقیماً متوجه موتور ضعیف بازی است. با این اوصاف انتظار از بنیاد ملی بازی های رایانه ای تهیه یک موتور پیشرفته تر است. زیرا با این امکانات محدود نمی توان پیشرفت چشمگیری را دید.
طراحی سلاح بازی آنچنان عالی نیست ولی بد هم نیست. البته این مورد فقط در مواقعی که اسلحه را به صورت عادی می بینیم صحت دارد. کافی است که با فشردن کلیک راست بر روی هدف زوم کنید. اینجاست که مدل اسلحه افت فوق العاده محسوسی پیدا می کند. متاسفانه سازندگان قصد داشته اند که با مات کردن این مدل فوکوس صورت دهند که همین مات کردن یکی از بدترین ضربه های گرافیکی را به بازی زده است.
میرمهنا نخستین بازی ایرانی است که از تکنولوژی موشک کپچر استفاده می کند و نام این فناوری به خودی خود انتظارات از بازی را بالا برد، اما نتیجه کار چیز دیگری است. متاسفانه حرکات بازی به مصنوعی ترین شکل ممکن انجام می شوند. به نظر خودم بدترین بخش این کار دویدن است. حرکات دویدن کاملاً تکراری هستند و کاراکتر ها مدام یک انیمیشن خیلی ساده را تکرار می کنند. حرکات نیز خشک و بی روح صورت می گیرند؛ البته بعد از دیدن فیلم پشت صحنه بازی به این نتیجه رسیدم که یکی از دلایل این کیفیت پایین، بازیگر موشن کپچر می باشد که اصلا توانایی انجام این کار را ندارد. موارد دیگری نیز در این ضعف دخیلند، مثلاً برای انیمیشن دویدن به جای استفاده از چند انیمیشن برای تنوع، از تردمیل برای دویدن استفاده شده است که همه می دانیم دارای حرکاتی کاملا تکراری است.
به ایرادات گرافیکی بازی بی تردید باید باگ را هم اضافه نمود. فرو رفتن مدل ها در یکدیگر به وفور در بازی دیده می شود. گیر کردن کارکتر در اجسام نیز یکی از اذیت کننده ترین باگ های بازی است. در برخی موارد می توان به کمک کمی تقلا و کمک گرفتن از کلید های Space (پرش) و Shift (دویدن) از شر این باگ ها خلاص شد، ولی در اکثر اوقات هیچ راهی به جز شروع مجدد بازی وجود ندارد.
دشمنانی با صدایی کپی برداری شده!
بخش موسیقی بازی به لطف آهنگ های سنتی و محلی جنوب ایران زیباست و حس بودن در جنوب را منتقل می کند. این آهنگ ها به دو دسته تقسیم بندی می شوند، نخست، موسیقی هایی که در حالت عادی پخش می شوند و دوم، موسیقی هایی که مربوط به زمان درگیری هستند. موسیقی نوع اول دارای ضرب آهنگی آرام و ملایم است، ولی در بخش دوم سعی شده تا موسیقی ها به سمت حماسی شدن پیش بروند که اگر آنها را به تنهایی در نظر بگیریم می توان گفت که موفق بوده اند. مشکل اساسی این بخش این است که موسیقی های متن بازی ناگهان تمام می شوند و تا لحظه ای که دوباره شروع به پخش کنند برای چند لحظه هیچ آهنگی به گوش نمی رسد و بازی را سکوت در بر می گیرد و به خصوصی در صحنه های درگیری مانند آبی بر روی آتش است. البته تعداد بسیار کم این آهنگ ها نیز اذیت کننده است ولی از آنجا که بازی بیش از حد کوتاه است نمی تواند باعث دلزدگی شود.
افکت های صوتی بازی هم تعداد بسیار کمی دارند و به صدای گلوله، راه رفتن، انفجار، فریاد دشمنان، صدای شخصیت اصلی به هنگام اصابت گلوله و چند مورد جزئی دیگر محدودند. از هر افکت نام برده تنها یک نمونه در بازی موجود است که باعث خسته کننده شدن این بخش می باشد. یکی از اعصاب خرد کن ترین این افکت ها، صدای راه رفتن شخصیت اصلیست. این صدا علاوه بر اینکه بیش از حد بلند و آزار دهنده است و تنظیم شده نیست، بیشتر از اینکه شبیه به راه رفتن باشد مانند کشیده شدن جسمی روی خاک است و اصلاً هم با روند حرکت شما هم هماهنگ نیست.
اما بحث بر انگیزترین بخش بازی؛ مطمئناً با خواندن داستان بازی انتظار دارید که دشمنانتان پرتغالی و هندی (هند به دلیل تحت سلطه بریتانیا بودن افراد زیادی در کمپانی هند شرقی داشته است) صحبت کنند. حال چه حسی به شما دست می دهد که صدای نازی های آلمانی در Call of Duty 2 را بشنوید و در کنار آن سربازان هندی به زبان عربی صحبت کنند؟! مطمئناً خوشحال نخواهید شد. اسپریس پویا نما حتی زحمت ضبط صدا را به خود نداده و از روشی نادرست استفاده کرده است. آنها تنها به صحبت های نازی ها بسنده کرده اند و تنها زحمتشان در این بخش استخراج صدا از دیگر بازی هاست. شاید توجیه آنها این باشد که گوینده ای که بتواند به زبان پرتغالی صحبت کند کم پیدا می شود. ولی اکنون این سوال را از آنان دارم، زمانی که مشغول نوشتن داستان بازی و ارائه آن به بنیاد بودید به این مورد فکر نکردید؟
بخش گویندگی شخصیت های ایرانی نیز با اینکه به دست افراد صاحب نامی صورت گرفته کاملاً ضعیف و بی روح است. دیالوگ هایی کاملاً شعار گونه که بدون هیچ حس خاصی بیان می شوند. این جمله توضیحی بر گویندگی فارسی میرمهناست. البته در این بین استثناء نیز وجود دارد و گوینده پدر شبیر جزء معدود افرادیست که کار خود را به خوبی انجام داده است. یکی از مهمترین دلایل بی روح بودن بخش گویندگی این است که شخصیت های انتخاب شده به گویش مردم منطقه جنوب تسلط ندارند و مانند کسانی که مشغول ادا در آوردن هستند صحبت می کنند. در این مورد بهتر بود از گویندگان بومی استان های جنوبی استفاده می شد.
میرمهنا عنوانی بود که با تبلیغات زیادی به بازار عرضه شد. اما این فرضیه که تنها به استناد ایرانی بودن بازی مخاطبش را پیدا خواهد کرد بزرگترین توهین به گیمرهاست. در دنیایی که صنعت گیم جهانی روزی ده قدم به جلو بر می دارد این صنعت در ایران به دلیل برخی اشتباهات فاهش پیشرفت های اندکی دارد و با این رویکرد انتظار صنعتی جهانی برای ایران طی سال های نزدیک که هیچ، هیچ گاه محقق نخواهد شد. تنها راه برای برون رفت از این وضعیت بازنگری در مهمترین زیر ساخت های این صنعت است. تا زمانی که بخواهیم با کمترین هزینه بیشترین سود را کسب کنیم، شرایط همین گونه خواهد بود. این بحث تنها بر روی میرمهنا تمرکز ندارد و مربوط به تمامی بازی های ایرانی می شود. بازی هایی که با هزینه ای کم رویای رقابت با بزرگان را در سر می پرورانند. میرمهنا نیز عرضه شد و اکنون باید چشم به آینده دوخت و دید که چه سرنوشتی در انتظار صنعت گیم ایران است.
[]امتیازات:
گیم پلی: 5
گرافیک: 5
نوآوری: 5
صداگذاری: 4
جذابیت: 4
قهرمانانی مظلوم!
از آنجا که نام میرمهنا به اندازه افرادی چون میرزا کوچک خان، کلنل پسیان، شیخ محمد خیابانی و ... مطرح نیست و در رسانه ها نامی آنچنانی از او آورده نشده، سازندگان به یک کتاب اکتفا کرده اند و منبع اصلی آنها برای نگارش داستان بازی کتاب "بر جادههای آبی سرخ" بوده است. داستان مبارزات میرمهنا از این قرار است که در دوران حکومت کریم خان زند و در قرن هفدهم میلادی، اشغالگران پرتغالی و بریتانیایی که همراه یکدیگر کمپانی هند شرقی را تشکیل داده اند به مناطق جنوبی ایران هجوم می آورند و دست به کشت و کشتار و غارت می زنند. میرمهنا فردی عادی و ساده نیست. او خود پسر والی جزایر جنوبی ایران است و به همین دلیل می تواند افرادی را برای خود جمع آوری کرده و مشغول مبارزه شود. مهمترین همراه او در این جنگ برادرش میر فضل الله است. میرمهنا به همراه افرادش قصد دارند تا قلعه موسلستاین که مقر اصلی پرتغالی ها و ساخته دست خودشان است را از دشمن خالی کنند و دشمن را مجبور به عقب نشینی نمایند. البته با اینکه نام بازی میرمهناست و شخصیت کلیدی بازی هم خود اوست، در بازی کنترل جوانی به نام شبیر را در دست می گیرید. شبیر در ابتدا هیچ ارتباطی با قیام میرمهنا ندارد و هدفش نجات خواهرش حنانه است. اما هدفی مشترک او و میرمهنا را در کنار یکدیگر قرار می دهد. این هدف مبارزه با دشمن بیگانه است.
با اینکه داستان بازی آنچنان هم پیچیده نیست ولی مناسب است. اما یک داستان که روی کاغذ مناسب باشد نمی تواند باعث موفقیت بازی شود. مهمترین بخش داستان یک بازی که این سالها جلوه بیشتری پیدا کرده و حتی از خود داستان هم مهمتر است، نوع روایت آن است. همه ما شروع های ناگهانی را دوست داریم، آغازی که باید در طول داستان آن را کاملاً درک کنیم. اما متاسفانه سازندگان شروع ناگهانی را با شروع بی معنی اشتباه گرفته اند. بازی کاملاً گنگ و بی معنی آغاز می شود. شبیر در حاشیه خلیج فارس ایستاده و یک قطب نما و یک نقشه در دست اوست. مشخص نیست که دقیقاً چه اتفاقی افتاده و تنها دانسته ما متن کوتاهیست که در بخش بارگذاری مرحله می بینیم. شاید بتوان از این شروع نامفهوم چشم پوشی کرد. ولی این نقص بزرگ نا پایان بازی ادامه می یابد و مراحل تا انتها گنگ آغاز می شوند و گنگ هم پایان می یابند.
البته کوتاهی بیش از حد مراحل نیز جزء ایرادات بازی است که به هرچه نامفهوم تر شدن داستان کمک می کند. بازی در مجموع هفت مرحله دارد که در خوشبینانه ترین حالت، تمامی آن ها طی 2 ساعت پایان می پذیرد. پایان بازی نیز کاملاً بی معنی است و یک ویدئو که بیشتر شبیه به تریلرهای پیش از عرضه می باشد و چند جمله از راوی همه چیز را پایان می دهد.
شخصیت پردازی افراد هم بسیار بد صورت گرفته. مثلاً سازندگان بازی شبیر را همچون شخصیت های اصلی سری CoD بی صدا و بدون دیالوگ در نظر گرفته اند. اما سوال اینجاست آیا روایت داستان در حد این سری است که می خواهیم برخی ویژگی های آن را استفاده کنیم؟ مطمئناً جواب منفی است. این ایراد در مورد بقیه شخصیت ها نیز وجود دارد. میرمهنا هم که شخصیت کلیدی بازی است تنها دیالوگ های کوتاهی بیان می کند و دیگر او را نمی بینیم. برخی موارد داستان هم بیش از حد اتفاقی اند؛ مثلاً شما بارها در چنگال پرتغالی ها اسیر می شوید و همیشه یک نفر آخرین ثانیه برای کمک به شما در می رسد. بدترین بخش داستانی بازی جدا از ایرادات گرفته شده پایان آن است. شبیر در حاشیه دریا به وسیله توپ قایق های پرتغالی را نابود می کند و ناگهان ویدئویی پخش می شود که به شما می فهماند بازی تمام شده است!
در کل می توان داستان میرمهنا را با جمله ای کوتاه توصیف کرد : "داستانی نسبتاً خوب ولی روایتی بسیار ضعیف."
نجات جزیره به سبک اول شخص
عناوین سبک اول شخص زیادی عرضه شده اند و از آنجا که این سبک مخاطب زیادی دارد. میرمهنا نیز در این سبک ساخته شده است. بخش تیر اندازی بازی را نمی توان ضعیف نامید و بیشتر می توان با عبارت ساده آن را توصیف کرد. مهم نیست که تیر شما به کجا برخود کند، برخورد تیر به پا و یا سر تاثیری یکسان دارد. البته مکانیزم تاثیر فاصله در قدرت گلوله در بازی موجود است ولی به حدی ضعیف است که گاهی به راحتی می توان وجود آن را انکار کرد.
به کل دو نوع اسلحه گرم نیز در بازی موجودند. یکی اسلحه کمری و دیگری اسلحه شکاری. البته از آنجا که مهمات هردو اسلحه مشترک است. بسیار کم پیش می آید که از اسلحه کمری استفاده کنید. چون قدرت آسیب رسانی و برد آن کم تر است و تنها نتیجه استفاده از آن هدر رفتن مهمات است. البته از آنجا که اسلحه های قدیمی زمان بارگذاری مهمات طولانی داشتند، در برخی موارد بهتر است به جای صرف وقت برای آماده سازی اسلحه شکاری، از رایفل کمری استفاده کنید. بحث بارگذاری مجدد اسلحه ها با اینکه کند است ولی جالب کار شده است و همانند نمونه های قدیمی است. البته کمی هم سرعت عمل افزایش یافته تا حوصله گیمر سر نرود. تیر اندازی با هردو نوع اسلحه به دو روش صورت می گیرد. اولین حالت که تیر اندازی عادی است و دومین مورد هم بزرگ نمایی هدف به وسیله کلیک راست است. متاسفانه با وجود اینکه اسلحه ها بسیار قدیمی اند ولی هیچ گونه مکانیزم انحراف برای آنها تعبیه نشده است و از فاصله بسیار دور هم با کمی بزرگنمایی می توان هدف را مورد اصابت قرار داد. البته در مواقعی که مهمات شما تمام شوند می توانید از چاقو برای مبارزه استفاده کنید. چاقو را هم می توان پرت کرد و هم با در دست داشتنش مبارزه کرد. همچون اکثر بازی های دنیا، بشکه های باروت هم سهمی در گیم پلی بازی دارند و با انفجار آنها می توان افرادی که نزدیک به آن هستند را به هلاکت رساند.
همان طور که در ابتدا اشاره شد، شبیر به یک نقشه و یک قطب نما نیز مجهز است. شاید با دیدن این دو وسیله انتظار نقشه هایی چند راهه و گمراه کننده داشته باشید که به هیچ وجه اینطور نیست و مشخص نیست که هدف از افزودن این دو وسیله چه بوده، زیرا هیچ کاربردی در بازی ندارند و جنبه ای تزئینی به خود گرفته اند.
همچنین در بخش کوتاهی از مراحل می توان از توپ استفاده نمود و قایق هایی که قصد ورود به خشکی را دارند را هدف قرار داد. این بخش طراحی مناسبی دارد و مشکل آنچنانی در آن دیده نمی شود. البته قایق ها کاملاً مصنوعی و بیش از حد سریع به سمت خشکی می آیند. شاید آن زمان قایق موتوری ساخته شده بود!
هدایت قایق هم قسمتی کوچک از بازی را تشکیل می دهد. در این مراحل شبیر سوار بر قایق و به کمک یک پارو باید خود را از یک خشکی به دیگری برساند. از آنجا که لوکیشن بازی جزایر خلیج فارس است. انتظار می رفت که بهره برداری بیشتری از اینچنین مراحلی شود.
هوش مصنوعی جزء ضعیف ترین بخش های بازی است. دشمنان هیچ حرکت خاصی انجام نمی دهند و حرکاتشان به چپ و راست رفتن برای عدم اصابت گلوله محدود می شود. آنها حتی در مواقع تعویض مهمات هم کار خاصی انجام نمی دهند و راحت ترین کار برای شما این است که منتظر بمانید تا چهار تیر موجود خود را تلف کرده و هنگامی که مشغول تعویض مهمات هستند آنها را مورد اصابت گلوله قرار دهید. هوش مصنوعی یاران از دشمنان هم ضعیف تر است و بودن یا نبودنشان هیچ تفاوتی ندارد. یک نکته عجیب و قابل تامل این است که نیروهای دشمن با یک تیر از فواصل نزدیک می میرند، اما این اتفاق تنها محدود به شبیر است. کافیست در گوشه ای بایستید و مشغول مشاهد جنگ یارانتان با دشمن شوید. هیچ کدام از آنها با گلوله طرف مقابل کشته نمی شود!
یکی از ایرادات بازی های ایرانی تا کنون الهام گرفتن یا همان کپی برداری از برخی بازی های معروف و صاحب سبک در همان ژانر است. میرمهنا هم با اینکه داستانی تاریخی را بیان می کند و داستان آن به دوره کریم خان باز می گردد اما CoِD را منبع خود قرار داده است. برخی ویژگی های بازی به دلیل عدم همخوانی تاریخی امکان برداشت نداشته اند. ولی مواردی همچون آهسته شدن صحنه برای تیر اندازی و در مواقع برخورد ضربه و بلند شدن صدای نفس کشیدن و ضربان قلب در هنگان اصابت گلوله، کاملاً برگرفته از این سری می باشند.
اما به شخصه از یکی از ویژگی های گیم پلی بیش از دیگر ویژگی ها ناراحت شدم و آن سادگی بیش از حد بازی است. میرمهنا هیچ چالشی پیش روی گیمر قرار نمی دهد و هوش مصنوعی ضعیف یکی از این دلایل است. متاسفانه امکان تنظیم درجه سختی نیز وجود ندارد و باید به همین درجه سختی پایین اکتفا کرد.
موتوری ضعیف، توقعاتی قوی
از آنجا که بازی میرمهنا در جنوب ایران روی می دهد، حدس زدن حال و هوای لوکیشن ها سخت نیست. دریا، نخل، خانه های گلی، خورشید سوزان، محیطی با تم گرم و ... ویژگی های جنوب ایران است و در این مورد شبیه سازی جزایر جنوبی به خوبی صورت گرفته است. طراحی دریا در سطح مطلوبی قرار دارد، البته برای یک بازی ایرانی. نخل ها و علف های خشک سطح زمین نیز مناسب کار شده اند و از آنها به خوبی برای پر نمودن محیط بازی استفاده شده. طراحی مناطق شهری نیز با توجه به موتور بازی (Torque) که آنچنان حرفه ای و قدرتمند نیست خوب صورت گرفته است. یکی از مهمترین لوکیشن های بازی که هدف اصلی نیز می باشد قلعه موسلستاین می باشد. طراحی این قلعه نیز به صورت کلی خوب است. ولی در برخی موراد مشخص نیست که چرا بعضی موانع سر راه قرار گرفته اند، مثلاً به جای اینکه مستقیم حرکت کنیم بی دلیل باید روی دیوار ها حرکت کرده و دوباره پایین بیاییم. طراحی روستای خارک هم با وجود اینکه محیطی کوچک را شامل می شود، زیباست و حس و حال یک منطقه گرمسیر را القاء می کند. طراحی آبجکت های کوچک همچون جعبه های چوبی نیز بد نیست و تنها ایراد آنها استفاده از تکسچر هایی است که اگر از نزدیک به آنها نگاه کنیم می توان سطح پایینشان را درک کرد. این سطوح بیشتر شبیه اجسامی هستند که به وسیله کاغذ دیواری به آنها شکل داده شده است. البته افت کیفیت این تکسچر ها در هنگام نگاه از زاویه زیاد هم یکی دیگر از این ایردات است. البته تا زمانی که به آنها نزدیک نشوید و در آنها دقت نکنید آنچنان آزار دهنده نیستند.
متاسفانه افکت آتش بازی در سطحی ابتدایی قرار دارد. البته ابتدایی از این لحاظ که اصلاً شبیه به آتش واقعی نیست. این شعله ها در برخی موارد به رنگ آبی نیز متمایل می شوند که معمولاً در هنگام سوختن گاز متان روی می دهد. افکت دود هم استفاده آنچنانی در بازی ندارد ولی با این حال کیفیت قابل قبولی دارد.
طراحی کاراکتر های بازی چهره ای دوگانه دارد. طراحی افرادی همچون میرمهنا و میر فضل الله مناسب است و در سطح قابل قبولی قرار دارد، ولی در آن سوی ماجرا طراحی دشمنان در سطح پایینی می باشد، مخصوصاً عدم همخوانی صورت با دستهایشان. دیگر افراد همچون شبیر، سعید، حنانه، پدر شبیر و ... طراحی متوسطی دارند. یکی دیگر از ایرادات که طبق مصاحبه با سازندگان از قبل هم مشخص بود، عدم استفاده از لباس هایی با دنباله بلند بود، به همین دلیل تمام لباس ها تا بالای زانو امتداد یافته اند. این ایراد مستقیماً متوجه موتور ضعیف بازی است. با این اوصاف انتظار از بنیاد ملی بازی های رایانه ای تهیه یک موتور پیشرفته تر است. زیرا با این امکانات محدود نمی توان پیشرفت چشمگیری را دید.
طراحی سلاح بازی آنچنان عالی نیست ولی بد هم نیست. البته این مورد فقط در مواقعی که اسلحه را به صورت عادی می بینیم صحت دارد. کافی است که با فشردن کلیک راست بر روی هدف زوم کنید. اینجاست که مدل اسلحه افت فوق العاده محسوسی پیدا می کند. متاسفانه سازندگان قصد داشته اند که با مات کردن این مدل فوکوس صورت دهند که همین مات کردن یکی از بدترین ضربه های گرافیکی را به بازی زده است.
میرمهنا نخستین بازی ایرانی است که از تکنولوژی موشک کپچر استفاده می کند و نام این فناوری به خودی خود انتظارات از بازی را بالا برد، اما نتیجه کار چیز دیگری است. متاسفانه حرکات بازی به مصنوعی ترین شکل ممکن انجام می شوند. به نظر خودم بدترین بخش این کار دویدن است. حرکات دویدن کاملاً تکراری هستند و کاراکتر ها مدام یک انیمیشن خیلی ساده را تکرار می کنند. حرکات نیز خشک و بی روح صورت می گیرند؛ البته بعد از دیدن فیلم پشت صحنه بازی به این نتیجه رسیدم که یکی از دلایل این کیفیت پایین، بازیگر موشن کپچر می باشد که اصلا توانایی انجام این کار را ندارد. موارد دیگری نیز در این ضعف دخیلند، مثلاً برای انیمیشن دویدن به جای استفاده از چند انیمیشن برای تنوع، از تردمیل برای دویدن استفاده شده است که همه می دانیم دارای حرکاتی کاملا تکراری است.
به ایرادات گرافیکی بازی بی تردید باید باگ را هم اضافه نمود. فرو رفتن مدل ها در یکدیگر به وفور در بازی دیده می شود. گیر کردن کارکتر در اجسام نیز یکی از اذیت کننده ترین باگ های بازی است. در برخی موارد می توان به کمک کمی تقلا و کمک گرفتن از کلید های Space (پرش) و Shift (دویدن) از شر این باگ ها خلاص شد، ولی در اکثر اوقات هیچ راهی به جز شروع مجدد بازی وجود ندارد.
دشمنانی با صدایی کپی برداری شده!
بخش موسیقی بازی به لطف آهنگ های سنتی و محلی جنوب ایران زیباست و حس بودن در جنوب را منتقل می کند. این آهنگ ها به دو دسته تقسیم بندی می شوند، نخست، موسیقی هایی که در حالت عادی پخش می شوند و دوم، موسیقی هایی که مربوط به زمان درگیری هستند. موسیقی نوع اول دارای ضرب آهنگی آرام و ملایم است، ولی در بخش دوم سعی شده تا موسیقی ها به سمت حماسی شدن پیش بروند که اگر آنها را به تنهایی در نظر بگیریم می توان گفت که موفق بوده اند. مشکل اساسی این بخش این است که موسیقی های متن بازی ناگهان تمام می شوند و تا لحظه ای که دوباره شروع به پخش کنند برای چند لحظه هیچ آهنگی به گوش نمی رسد و بازی را سکوت در بر می گیرد و به خصوصی در صحنه های درگیری مانند آبی بر روی آتش است. البته تعداد بسیار کم این آهنگ ها نیز اذیت کننده است ولی از آنجا که بازی بیش از حد کوتاه است نمی تواند باعث دلزدگی شود.
افکت های صوتی بازی هم تعداد بسیار کمی دارند و به صدای گلوله، راه رفتن، انفجار، فریاد دشمنان، صدای شخصیت اصلی به هنگام اصابت گلوله و چند مورد جزئی دیگر محدودند. از هر افکت نام برده تنها یک نمونه در بازی موجود است که باعث خسته کننده شدن این بخش می باشد. یکی از اعصاب خرد کن ترین این افکت ها، صدای راه رفتن شخصیت اصلیست. این صدا علاوه بر اینکه بیش از حد بلند و آزار دهنده است و تنظیم شده نیست، بیشتر از اینکه شبیه به راه رفتن باشد مانند کشیده شدن جسمی روی خاک است و اصلاً هم با روند حرکت شما هم هماهنگ نیست.
اما بحث بر انگیزترین بخش بازی؛ مطمئناً با خواندن داستان بازی انتظار دارید که دشمنانتان پرتغالی و هندی (هند به دلیل تحت سلطه بریتانیا بودن افراد زیادی در کمپانی هند شرقی داشته است) صحبت کنند. حال چه حسی به شما دست می دهد که صدای نازی های آلمانی در Call of Duty 2 را بشنوید و در کنار آن سربازان هندی به زبان عربی صحبت کنند؟! مطمئناً خوشحال نخواهید شد. اسپریس پویا نما حتی زحمت ضبط صدا را به خود نداده و از روشی نادرست استفاده کرده است. آنها تنها به صحبت های نازی ها بسنده کرده اند و تنها زحمتشان در این بخش استخراج صدا از دیگر بازی هاست. شاید توجیه آنها این باشد که گوینده ای که بتواند به زبان پرتغالی صحبت کند کم پیدا می شود. ولی اکنون این سوال را از آنان دارم، زمانی که مشغول نوشتن داستان بازی و ارائه آن به بنیاد بودید به این مورد فکر نکردید؟
بخش گویندگی شخصیت های ایرانی نیز با اینکه به دست افراد صاحب نامی صورت گرفته کاملاً ضعیف و بی روح است. دیالوگ هایی کاملاً شعار گونه که بدون هیچ حس خاصی بیان می شوند. این جمله توضیحی بر گویندگی فارسی میرمهناست. البته در این بین استثناء نیز وجود دارد و گوینده پدر شبیر جزء معدود افرادیست که کار خود را به خوبی انجام داده است. یکی از مهمترین دلایل بی روح بودن بخش گویندگی این است که شخصیت های انتخاب شده به گویش مردم منطقه جنوب تسلط ندارند و مانند کسانی که مشغول ادا در آوردن هستند صحبت می کنند. در این مورد بهتر بود از گویندگان بومی استان های جنوبی استفاده می شد.
میرمهنا عنوانی بود که با تبلیغات زیادی به بازار عرضه شد. اما این فرضیه که تنها به استناد ایرانی بودن بازی مخاطبش را پیدا خواهد کرد بزرگترین توهین به گیمرهاست. در دنیایی که صنعت گیم جهانی روزی ده قدم به جلو بر می دارد این صنعت در ایران به دلیل برخی اشتباهات فاهش پیشرفت های اندکی دارد و با این رویکرد انتظار صنعتی جهانی برای ایران طی سال های نزدیک که هیچ، هیچ گاه محقق نخواهد شد. تنها راه برای برون رفت از این وضعیت بازنگری در مهمترین زیر ساخت های این صنعت است. تا زمانی که بخواهیم با کمترین هزینه بیشترین سود را کسب کنیم، شرایط همین گونه خواهد بود. این بحث تنها بر روی میرمهنا تمرکز ندارد و مربوط به تمامی بازی های ایرانی می شود. بازی هایی که با هزینه ای کم رویای رقابت با بزرگان را در سر می پرورانند. میرمهنا نیز عرضه شد و اکنون باید چشم به آینده دوخت و دید که چه سرنوشتی در انتظار صنعت گیم ایران است.
[]امتیازات:
گیم پلی: 5
گرافیک: 5
نوآوری: 5
صداگذاری: 4
جذابیت: 4