امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان darksaidersII part3
#1
absalom: بهشت به کسی تعلق داره که اونو بدست بیاره و بگیره!

راوی: eons جوابی برای این سوال نداشت.

(توضیح در مورد گذشته: همانطور که احتمالا میدانید نفیلیم یک نژاد و سپاه باستانی بوده است. رهبری این سپاه را در گذشته absalom بر عهده داشته است. او و نفیلیم سرزمین های زیادی را فتح کردند. اما سرانجام 4 نفر از افراد سپاه نفیلیم ( چهار سوار آخر و زمانی) از قتل و کشتار خسته شدند و تصمیم گرفتند که گروه نفیلیم را ترک کنند و به شورای سوخته (charred council) خدمت کنند. به همین دلیل مرگ همه ارتش نفیلیم از جمله رهبر آنها یعنی absalom را قتل عام کرد, چون آنها قصد داشتند بهشت را هم تصرف کنند و برای تعادل و بالانس یک تهدید به حساب می آمدند.)

_تصویر دوباره صحنه نبرد مرگ و absalom را نشان میدهد. به یکباره مرگ داس بزرگ خود را با قدرت هر چه در بدن absalom فرو میکند.


مرگ داس بزرگ خود را در بدن absalom فرو میکند

_تصویر تغییر میکند و absalom را در حالی که روی زمین افتاده و آخرین نفس هایش را میکشد نشان میدهد. مرگ هم بالای سر او ایستاده است.

مرگ: این ارزشش رو داشت؟
absalom: برادر ........ (در حالی که دستش را به سوی مرگ دراز میکند)

راوی: در یک لحظه ......

_به یکباره چیزی شبیه به آلودگی از درون زمین به بیرون تراوش میکند و absalom را در میگیرد. مرگ در حالی که دست absalom را گرفته و سعی دارد او را نگه دارد, نمیتواند از فرو رفتن absalom به درون آلودگی جلوگیری کند و وی در زمین و آلودگی فرو میرود.

راوی: به این ترتیب آلودگی بوجود آمد ....... و مرگ به قاتل قوم و افراد خود (kinslayer) تبدیل شد.

_در ادامه تصویر نشان میدهد که تمامی ارواح سبز رنگ افراد کشته شده ارتش نفیلیم, جذب طلسمی که مرگ به گردنش دارد, میشوند و در آن محبوس میگردند.

راوی: پیروزی تلخ نمیتوانست ناتمام بماند.

_سپس تصویر نشان میدهد که مرگ در محلی به نام درخت مرگ (tree of death) به هوش می آید. مرگ در ابتدای راهش با یک موجود و گونه ناشناخته روبرو میشود که بدنی شبیه به انسان و سری شبیه به بز دارد روبرو میشود. این موجود یک در حقیقت یک تاجر میباشد و Ostegoth نام دارد.


Ostegoth

Ostegoth: آه ه ه , سوارکار رنگ پریده (pale rider). این خیلی عجیب نیست که افراد بسیار زیادی به دست تو به اینجا (سرزمین مردگان) اومدن؟ و خود تو تا به حال به ندرت پیش اومده که قلمرو مردگان (dead kingdom) رو ملاقت کنی.
مرگ: من برنامه ای برای اومدن به این مکان آشغال و پست مداشتم. من در جستجوی درخت زندگی بودم. اونو (درخت زندگی) پیدا کردم. و حالا اینجا هستم.
Ostegoth: دوست من, درخت زندگی یک مقصد نیست, اون تنها یک دریچه و پورتال هست به دنیاهای دیگه. اگر درخت زندگی جاییه که تو دنبالش بودی, پس حالا به اونجا رسیدی.
مرگ: پس به من خیانت شده.
Ostegoth: انقدر عجول نباش, درخت زندگی خرد و دانشی مافوق تصور داره. اگر اون (درخت زندگی) تو رو به اینجا رسونده, پس اینجا جاییه که تو بهش تعلق داری. شاید من بتونم کمک کنم.
مرگ: من شک دارم بتونی.
Ostegoth: کار عاقلانه برای تو اینه که به من توجه کنی. من یک مهارت قابل فروش برای اعطا به تو دارم که میتونه بهترین و قویترین خواسته تو رو برآورده کنه. به من بگو سوار کار, تو دنبال چی هستی؟
مرگ: من رهایی و آزادی برادرم (war) رو میخوام. و بازگردوندن تعادل و بالانس.
Ostegoth: ممم .... بله! من داستانش رو شنیدم. برادر سوارکار تو, برادر تو جنگ فراخوانده نشده بود (در روز آخر و زمان یا آپوکالیپس یا آرماگدون) و نسل بشر بهای اون رو پرداخت کرد. ( با نابود شدن نسل بشر)
مرگ: مواظب زبونت باش تاجر!پ
Ostegoth: رفیق, من در این مورد قضاوت و داوری نمیکنم: من تنها چیزی رو گفتم که به من گفته شده. تو در جستجو برای پیدا کردن درخت موفق بودی, اما این (درخت زندگی) تنها یک دروازه است. چیزی که تو دنبالش هستی چشمه ارواح ( well of souls یک دروازه ماوراء طبیعی میباشد که فرشته مقرب عزرائیل از آن محافظت میکند) هست.
مرگ: well of souls میتونه نسل بشر رو برگردونه؟
Ostegoth: کارهایی بیش از این میتونه انجام بده. میتونه مجراهایی از مرگ به این سرزمین باز کنه. از هر دنیا, بالا و پایین. این همچنین روشی است که میتونه ارواح رو دوباره خلق کنه, در زمانیکه آنها آماده تولد مجدد باشند.
مرگ: تو هنوز نگفتی که کی هستی.
Ostegoth: تاریخچه و دفتر زندگی مردمان من سوخت و خاکستر شد, و همراه با اون دنیای ما ( هم از بین رفت). حتی در خاطر کسانی که آنها را نابود کردند به فراموشی سپرده شد. حالا ........ تنها دود باقی مونده. ما اولیش نبودیم ( که نابود شدند), و آخریش هم نخواهیم بود. این راه و روش انجام بعضی کارهاست.
مرگ: راه ایجاد بالانس در چیز ها.
Ostegoth: و وجود بالانس چکار کرده؟ نیستی یا ........ آلودگی و فساد. سرانجام, اون همه ما رو از پا درمیاره.
مرگ: به نظر میرسه, هیچکدوم از توضیحاتی که تو دادی نشون نداد تو اینجا چکار میکنی.
Ostegoth: من تنها یک تاجر پست و فرومایه هستم, همراه بایک ذوق و سلیقه در مورد زیور آلات. در زندگی, و در مرگ. من Ostegoth هستم. و این میتونه باعث بشه که من کالاهای خودمو به تو پیشنهاد کنم.
مرگ: درخت زندگی؟ درخت مرگ؟ دریچه ها و پورتال هایی به دنیاهای دیگه؟ من هیچکدوم از اینا رو نمیدونم. چطور این همه مدت من انقدر کور بودم, یا شاید فقط از زبون تو دروغ بیرون میاد.
Ostegoth: این راز به مدت زیادی از نفیلیم و چهار سوار مخفی موند.
مرگ: چرا؟
Ostegoth: برای اینکه قدرت و نیرو بایستی با بی خبری ترکیب و در هم آمیخته بشه. اگر نفیلیم (منظور همه افراد نژاد نفیلیم) حقیقت رو در مورد خاصیت و سرشت واقعی درخت میدونست, ممکن بود همه هلاک و کشته بشن.
مرگ: من نفیلیم (ارتش نفیلیم) رو ترک کردم و به یک جنجگو برای برقراری تعادل و بالانش تبدیل شدم. حتی مردمان خودم رو هم کشتم. من از این دنیا ها حفاظت کردم. همچنین از شما و درخت محافظت کردم. اما هنوز هم من در بی خبری و تاریکی هستم.
Ostegoth: بله, رها کردی, اما فراموش نه (نکردی). نفیلیم هنوز هم در تو وجود دارد. (یعنی یاد و خاطره نفیلیم هنوز هم با تو است و آنها را فراموش نکردی) اما من باید چی بدونم؟ من تنها یک تاجر ساده هستم.
مرگ: اگر من بخوام به سرزمین های آهنگری (forge lands) برگردم, باید چکار کنم؟
Ostegoth: سوارکار, درخت زندگی تعداد زیادی دریچه (پورتال) داره. بعضی از اونا (پورتال ها) میتونن به تو کمک کنن تا راه خودت رو برگردی. تعداد زیادی از پورتال ها بسته شدن. اما یکی از آنها که مربوط به سرزمین های آهنگری (forge lands) است هنوز باز باقی مانده است.
مرگ: وانمود میکنیم که من حرفاتو باور کردم. من از کجا باید جستجوی خودمو شروع کنم؟
Ostegoth: تو باید به منطقه serpent's peak قدم بزاری, و تخت پادشاهی جاودان یا ابدی (eternal throne) رو احضار کنی. در آنجا ارباب استخوان ها (lord banes) خوابیده است. او تو را به دروازه راهنمایی میکند ...... یا اینکه جان تو را خواهد گرفت. سوارکار, قبل از اینکه بری, در مورد این فکر کن. ممکنه مردمان من نابود شده باشن, اما یادگارها و عتیقه های آنها هنوز باقی موندن. تو ممکنه در طول سفرت اونا رو پیدا کنی. آنها برای بیشتر افراد بی ارزش هستن اما آنها برای من با ارزش هستند. اونارو برای من برگردون و من عتیقه رو با پول معامله خواهم کرد.

_پس ما دیدیم, زمانیکه مرگ به هوش آمد فهمید که درخت مرگ او را به سرزمین مرگ (Land of the Dead) فرستاده است. درخت مرگ نقطه مقابل درخت زندگی میباشد. او در ابتدای راهش با یک تاجر به نام ostegoth ملاقات میکند. Ostegoth به مرگ گفت well of souls (دروازه ارواح) میتواند نسل بشر را احیا کند. پس مرگ باید well of souls را پیدا کند. برای پیدا کردن آن مرگ باید ابتدا به منطقه eternal throne (سریر یا تخت پادشاهی ابدی) برود و در آنجا به ملاقات فرمانروای استخوان ها (lord of bones) برود. در ابتدا مرگ بایستی قلعه زنگوله دار (bell tower) را در منطقه serpent's peak پیدا کند و از آن برای احضار کردن و فرا خواندن eternal throne استفاده کنند.

راوی (در صورت لود بازی): تا این لحظه از سفر, بوسیله قدرت guardian , درخت زندگی از آلودگی پاک شد, اما هنوز در آنجا ارواحی وجود دارند که صدای آنها شنیده میشود. absalom ....... آیا تو دوباره خواهی راند؟ (سوار کاری خواهی کرد)


_ با کمی پیشروی مرگ وارد منطقه cragland ( معنی لغت به لغت: سرزمین پرتگاه یا تخته سنگ) میشود. سپس با پیشروی بیشتر مرگ به گلوگاه leviathan (کلمه leviathan در کتب عهد عتیق به عنوان یک جانور دریایی بزرگ یاد شده) میرسد. مرگ به ورودی مکان breach میرسد و داخل breach میشود.


ورودی منطقه breach

_مرگ موفق میشود از منطقه breach هم عبور کند و معمای آن را حل کند, او سپس خود را به منطقه the maw (معده,شکم؟؟؟) میرساند. بعد از پیمودن مسافتی نسبتا طولانی, مرگ به serpent's peak میرسد. در این منطقه مرگ bell tower را پیدا میکند و با استفاده از آن eternal throne را احضار کند. eternal throne دارای 2 سر فناناپذیر هیولا Leviathan میباشد که در منطقه The Abyss شناور میباشند. The Abyss یک مکان زیرزمینی تاریک و خطرناک میباشد که بین سه دنیای بهشت (Heaven) , جهنم (Hell) و زمین (Earth) قرار دارد. حالا مرگ بعد از عبور از قسمتهایی از دو سر هیولای Leviathan, باید خود را به اتاق تخت پادشاهی یا اتاق سریر (ethernal room) برساند. این اتاق همان جایی است که شاه مردگان (dead king) آنجا قرار دارد.
(یک توضیح جانبی در مورد شناخت بیشتر Well of Souls: این Well of Souls یک دروازه ماوراء طبیعی میباشد که از آن بوسیله فرشته مقرب عزرائیل (Azrael) محافظت و نگهبانی میشود. روح انسان ها بعد از مرگ ابتدا به این مکان می آیند و با آگاهی و صلاح دید عزرائیل از این دروازه عبور میکنند.)



eternal throne

_ مرگ وارد منطقه eternal throne میشود. تعدادی جنگجو یا به عبارتی گلادیاتور در آنجا دیده میشوند. مرگ با یکی از آنها که به نظر رئیس بقیه می آید صحبت میکند. ( صحبت کردن با این فرد اختیاری است و اجباری در آن وجود ندارد)

جنگجو: آیا صدر اعظم (chancellor) تو رو فرستاده؟ خوب سوارکار, من قبلا یکبار تو رو مغلوب کردم. و دوباره میتونم این کار رو انجام بدم.
مرگ: من حقیقتا نمیدونم تو در مورد چی صحبت میکنی؟
جنگجو: البته که نه. تو هنوز امید داری. تو نمیتونی صدراعظم (chancellor) رو ملاقات کنی.
مرگ: یک صدراعظم به نظر نمیاد چندان مقام عالی رتبه ای باشه.
جنگجو: برای مدت ها, زبون اون, زهر رو در داخل گوش های شاه مرگ (dead king) میریخت. اون در تمام مدت تنها بر تخت پادشاهی ابدی (eternal throne) نشسته بود ........... و درخواست و تقاضای خدمت میکرد.
مرگ: تو کی هستی؟
جنگجو: من استاد شمشیرزنی (master of blades) هستم. و همه اون جنگجو های باقی مونده زمانی منو Draven صدا میکردن. از دنیا و قلمرو انسان ها. من باید مدتها قبل از well of souls عبور میکردم. اما من آزادی خودمو در پیروزی در میدان مسابقه (Arena) به دست اوردم, تنها برای سقوط در قسمت های زیرین تازیانه شاه مرگ (dead king's whip).




Draven


_صحبت های مرگ با Draven به پایان میرسد و مرگ به مسیرش ادامه میدهد.
منبع:بازی سنتر
[تصویر:  15326.JPG]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تاپیک جامع اسپویل داستان بازی های ویدیویی Devil Prince 106 49,511 05-17-2023, 12:38 AM
آخرین ارسال: Ali Gudarzi
  ویدیوی بررسی تاریخچه و داستان بازی هیتمن به زبان فارسی mrdot2010 0 1,918 11-05-2020, 01:54 AM
آخرین ارسال: mrdot2010
  داستان بازی Silent Hill 1 Ali726 9 12,300 10-27-2019, 12:55 AM
آخرین ارسال: Ali726
  مصاحبه‌ با سازندگان Man of Medan | صحبت‌ درباره‌ی داستان، فضاسازی و عناصر بازی White Beard 0 1,298 11-25-2018, 12:34 PM
آخرین ارسال: White Beard
  آب در کوزه و ما... | تحلیل داستان بازی Spec Ops The Line mohireza 0 2,592 08-05-2017, 05:00 PM
آخرین ارسال: mohireza

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان