جهنـمی به نام دبــی | نقد بازی Spec Ops:The Line
Spec Ops The Lineاز آن دسته بازیهایی است که قبل از عرضه با پایین آوردن نسبی سطح انتظارات مخاطب سعی کرد تا ضعفهایش را در پس داستان خوب خود پنهان کند تا اینگونه باشد که حتی شباهتهایش به فیلمی چون “اینک آخرالزمان” در پشت نقاب داستان گم شود.
Spec Ops The Line
ناشر:۲K Games
سازنده :Yager
سبک : اکشن سوم شخص
پلتفرم : PC/Xbox360/PS3
اینک آخرالزمان…
سرهنگ جان کانراد در افغانستان به همراه گردانش مستقر است و پس از اتمام آن جنگ بصورت داوطلبانه بهمراه گردان سی سوم برای کمک به دبی که اکنون درگیر بزرگترین طوفان شن تاریخ شده میرود.پس از ورود کانراد و گردانش در دبی تمام ارتباطات آنها با بیرون از بین میرود و به کانراد و گردان سی و سوم برچسب خیانتکار زده میشود تا اینکه پس ار مدتی در یکی از رادیوها سیگنالی پخش میشود که صدای کانراد در آن این جمله را میگوید:
“کلنل جان کانراد هستم از ارتش ایالات متحده.تلاش برای تخلیه دبی با شکست کامل روبرو شد. تلفات:بیش ار حد ممکن”
اینجاست که ارتش امریکا تیمی را بصورت مخفیانه برای پیدا کردن کانراد و همچنین بازمانده های احتمالی به رهبری سروان مارتین واکر به دبی میفرستد…
در یک کلام باید گفت در “اسپک آپس” همه چیز بر پایه ی داستان بازی استوار است.داستان روایت قدرتمندی دارد که همه چیز را تحت الشعاع قرار میدهد.شخصیت های بازی با اینکه تلاشهایی چون اشاره به وقایعی که در کابل اتفاق افتاده میشود اما هنوز هم تبدیل به شخصیت نمیشوند و این حس همزادپنداری را از مخاطب میگیرد از طرفی گره گشایی ها در طول بازی تا حدودی صورت میگیرد اما در پایان ممکن است داستان گیج کننده شود اما کمی دقت کنید میتوانید از داستان لذت ببرید,داستانی که از کتاب “قلب تاریکی” اثر جوزف کانراد اقتباس شده (همان کتابی که داستان “اینک آخرالزمان” اقتباس سینمایی اش است) و تمی ضدجنگ دارد.
دورنماهای شهر ویران شده ی دبی ترسناک است!
کاور بگیر و هد شات کن
بازی گیم پلی روانی را داراست و به سبک خودش یعنی TPS (اکشن سوم شخص) احترام گذاشته و با سیستم کاورگیری مناسب و زاویه دید بی نقص چه در حالت عادی و چه در مواقع زوم گیم پلی جذاب و دوست داشتنی را برای گیمر رقم می زند.همانطور که می دانید این بازی یک تاکتیکال هم محسوب می شود اما در این زمینه بازی خیلی ضعیف ظاهر شده.اعمال کارهای مخفی کاری ممکن نیست.همچنین تنها فرمانی که می توان به دو یارتان بدهید دستور دادن برای کشتن یک نفر است که آنرا هم به نحو قابل قبولی انجام نمی دهند.معمولا Adams و Logu هنگامی که دستور کشتن دشمن را دریافت می کنند بی هیچ قاعده و کاوری به سوی دشمن شلیک می کنند که این باعث صدمه دیدنشان می شود و علاوه بر درگیری با دشمن زحمت مداوایشان بر گردن شخصیت اصلی بازی قرار می گیرد.مبرا از این مسئله دو یارتان در مواقع درگیری چندان بی کار نیستند و کمک آنان در از بین بردن دشمنان چندان هم بی تاثیر نیست.تنوع اسلحه در سطح قابل قبولی قرار دارد و تعداد خشاب در بازی کاملا حساب شده است و حس مدیریت را در بازیکن ایجاد می کند.بازی در طراحی نقشه مراحل سطح حرفه ای ندارد.از طرز چیدمان وسایل محیط (سنگرها و وسایل و بناهایی که امکان کاور گرفتن را به شما می دهد) براحتی می توان تشخیص داد که در چه مواقعی شاهد حمله دشمن خواهیم بود که این مسئله حس هیجان و غافلگیری را در بازی از بین می برد.در تمام بازی های شوتر هدشات کردن حس خوبی به بازیکن منتقل می کند اما در SpecOps: The Line هد شات کردن از ساده ترین راههای کشتن دشمن است.چرا که بازی یک شوتر محض نیست که شاهد سیل عظیمی از دشمن در یک محیط باشیم و دشمنان معمولا به سراغ کاور گرفتن می روند و براحتی می توان آنهارا در هنگام کاور هدشات کرد.این طراحی لذت هدشات را در این بازی از بین برده است.به جز کشتن با اسلحه,می توانید از نزدیک با دشمن خود درگیر شوید که آنرا با فشردن یک دکمه می توانید انجام دهید و نتیجه ی آن این است که Walker با حرکتی سنماتیک دشمن را ازبین می برد.این قابلیت جایگزین قابلیت نایف کردن در این بازی شوتر شده اما جا داشت که Yager Games قابلیت نایف را نیز در بازی جای دهد.کات سن ها به موقع نمایان می شوند و با توجه به اینکه داستان بازی تنها در کات سن ها روایت می شود گیمر را به مشاهده کات سن وادار می کند که این مسئله مبرا از عاد نیست.
واکر در حال تمام کردن کار یک سرباز بخت برگشته
زوزه ی شن
تصور کنید وقتی را که یک شهر تجاری-سیاحتی عظیم درگیر یک طوفان شن میشود آنجاست که هیچ صدایی نمیماند جز صدای زوزه ی شن هایی که باد آنها را به این سو وآن سو میبرد.اتمسفری که صدا در یک بازی چون “اسپک آپس” باید ایجاد کند نقش بزرگی در ایجاد حس پس از فاجعه بازی میکند و انصافا تا حد ممکن این کار صورت گرفته است.
موسیقی های بازی اکثرا لایسنس شده اند و جایگذاری آنها در بازی جز برخی موارد لذت بخش است.اشاره میکنم به مرحله ای که یک هلیکوپتر در حال شلیک کردن است و تیک دلتا باید جان خود را از مهلکه در ببرند و یک موسیقی ناموزون برای این صحنه پخش میشود اما به طرز عجیبی در عین تناقض به دل صحنه مینشیند.اما موسیقی بازی چیزی نیست که به یادتان بماند و ارزش دوباره گوش دادن را داشته باشد فقط برای اینکه موسیقی “باشد”!
صداگذاری اسلحه ها با اینکه در حد عناوین دیگر سوم شخصی چون “مکس پین” نیست اما از لذت بازی نمیکاهد و اذیت نمیکند.اما نکته ای که میتوان به آن در زمینه ی صداگذاری اشاره کرد حضور پر قدرت “نولان نورث” به عنوان صداپیشه ی مارتین واکر است که اکنون اورا بعنوان یکی از بهترین صداپیشگان دنیای بازی میدانیم.همچنین صدای شخصیت فرعی به خوبی پیاده شده و از نقاط قوت بازی محسوب میشود.
“شن” در بازی نقش مهمی ایفا میکند
شن و شن و شن!
دبی در گیر یک طوفان شن شده و در تمام مراحل بازی آثار این طوفان قابل رویت است.افکت شن و طوفان بخش اصلی گرافیک این بازی را تشکیل می دهد.Yager با استفاده از آنریل انجین ۳ از پس این افکت بخوبی برآمده است.همچنین با توجه به این که شهر دبی آفتاب سوزانی دارد تابش خورشید در روز و بخصوص هنگام غروب بسیار زیباست.گاهی در حین گیم پلی طوفان شن رخ می دهد که باز هم به لطف انجین قدرتمند آنریل ۳ به زیبایی به تصویر کشیده می شود.بافت اجسام متفرقه و بنا ها در سطح قابل قبولی قرار دارد.بافت ها هم به موقع load می شوند.طراحی چهره ها طبیعیست.افکت خون هم با توجه به رده سنی بازی بسیار خوب کار شده.تنها ضعف گرافیک بازی بافت لباس ها بود که چندان حرفه ای کار نشده بود.اما در مجموع می توان گفت که به کمک UnrealEngine 3 گرافیک خوب و بی نقصی در بازی SpecOps:The Line شاهد بودیم.
تنش های درونی واکر و همراهانش بخشی از داستان خوب بازی هستند
Yager هنوز جوان و جویای نام است پس باید فعلا تجربه کند تا بازیهایش را با قدرت بیشتری بسازند .اما تا همین حد هم با بکارگیری موتور Unreal Real Engine 3 و تنوعی چون حضور شن به عنوان یک عنصر محیطی که خوب به دل بازی نشسته و اینکه توانسته در بین اجزای مختلف بازی اش تناسبی ایجاد کند و با توجه به مدت نسبتا کم بازی تجربه ای از حضور در یک شهر طوفان زده را لذت بخش میکند.اما این عنوان از آن بازیهایی نیست که وقتی تمام شد شما را درگیر کند.وقتی تمام شد…تمام شد!
ارزش بازی : ۷٫۲۵ از ۱۰
Spec Ops The Lineاز آن دسته بازیهایی است که قبل از عرضه با پایین آوردن نسبی سطح انتظارات مخاطب سعی کرد تا ضعفهایش را در پس داستان خوب خود پنهان کند تا اینگونه باشد که حتی شباهتهایش به فیلمی چون “اینک آخرالزمان” در پشت نقاب داستان گم شود.
Spec Ops The Line
ناشر:۲K Games
سازنده :Yager
سبک : اکشن سوم شخص
پلتفرم : PC/Xbox360/PS3
اینک آخرالزمان…
سرهنگ جان کانراد در افغانستان به همراه گردانش مستقر است و پس از اتمام آن جنگ بصورت داوطلبانه بهمراه گردان سی سوم برای کمک به دبی که اکنون درگیر بزرگترین طوفان شن تاریخ شده میرود.پس از ورود کانراد و گردانش در دبی تمام ارتباطات آنها با بیرون از بین میرود و به کانراد و گردان سی و سوم برچسب خیانتکار زده میشود تا اینکه پس ار مدتی در یکی از رادیوها سیگنالی پخش میشود که صدای کانراد در آن این جمله را میگوید:
“کلنل جان کانراد هستم از ارتش ایالات متحده.تلاش برای تخلیه دبی با شکست کامل روبرو شد. تلفات:بیش ار حد ممکن”
اینجاست که ارتش امریکا تیمی را بصورت مخفیانه برای پیدا کردن کانراد و همچنین بازمانده های احتمالی به رهبری سروان مارتین واکر به دبی میفرستد…
در یک کلام باید گفت در “اسپک آپس” همه چیز بر پایه ی داستان بازی استوار است.داستان روایت قدرتمندی دارد که همه چیز را تحت الشعاع قرار میدهد.شخصیت های بازی با اینکه تلاشهایی چون اشاره به وقایعی که در کابل اتفاق افتاده میشود اما هنوز هم تبدیل به شخصیت نمیشوند و این حس همزادپنداری را از مخاطب میگیرد از طرفی گره گشایی ها در طول بازی تا حدودی صورت میگیرد اما در پایان ممکن است داستان گیج کننده شود اما کمی دقت کنید میتوانید از داستان لذت ببرید,داستانی که از کتاب “قلب تاریکی” اثر جوزف کانراد اقتباس شده (همان کتابی که داستان “اینک آخرالزمان” اقتباس سینمایی اش است) و تمی ضدجنگ دارد.
دورنماهای شهر ویران شده ی دبی ترسناک است!
کاور بگیر و هد شات کن
بازی گیم پلی روانی را داراست و به سبک خودش یعنی TPS (اکشن سوم شخص) احترام گذاشته و با سیستم کاورگیری مناسب و زاویه دید بی نقص چه در حالت عادی و چه در مواقع زوم گیم پلی جذاب و دوست داشتنی را برای گیمر رقم می زند.همانطور که می دانید این بازی یک تاکتیکال هم محسوب می شود اما در این زمینه بازی خیلی ضعیف ظاهر شده.اعمال کارهای مخفی کاری ممکن نیست.همچنین تنها فرمانی که می توان به دو یارتان بدهید دستور دادن برای کشتن یک نفر است که آنرا هم به نحو قابل قبولی انجام نمی دهند.معمولا Adams و Logu هنگامی که دستور کشتن دشمن را دریافت می کنند بی هیچ قاعده و کاوری به سوی دشمن شلیک می کنند که این باعث صدمه دیدنشان می شود و علاوه بر درگیری با دشمن زحمت مداوایشان بر گردن شخصیت اصلی بازی قرار می گیرد.مبرا از این مسئله دو یارتان در مواقع درگیری چندان بی کار نیستند و کمک آنان در از بین بردن دشمنان چندان هم بی تاثیر نیست.تنوع اسلحه در سطح قابل قبولی قرار دارد و تعداد خشاب در بازی کاملا حساب شده است و حس مدیریت را در بازیکن ایجاد می کند.بازی در طراحی نقشه مراحل سطح حرفه ای ندارد.از طرز چیدمان وسایل محیط (سنگرها و وسایل و بناهایی که امکان کاور گرفتن را به شما می دهد) براحتی می توان تشخیص داد که در چه مواقعی شاهد حمله دشمن خواهیم بود که این مسئله حس هیجان و غافلگیری را در بازی از بین می برد.در تمام بازی های شوتر هدشات کردن حس خوبی به بازیکن منتقل می کند اما در SpecOps: The Line هد شات کردن از ساده ترین راههای کشتن دشمن است.چرا که بازی یک شوتر محض نیست که شاهد سیل عظیمی از دشمن در یک محیط باشیم و دشمنان معمولا به سراغ کاور گرفتن می روند و براحتی می توان آنهارا در هنگام کاور هدشات کرد.این طراحی لذت هدشات را در این بازی از بین برده است.به جز کشتن با اسلحه,می توانید از نزدیک با دشمن خود درگیر شوید که آنرا با فشردن یک دکمه می توانید انجام دهید و نتیجه ی آن این است که Walker با حرکتی سنماتیک دشمن را ازبین می برد.این قابلیت جایگزین قابلیت نایف کردن در این بازی شوتر شده اما جا داشت که Yager Games قابلیت نایف را نیز در بازی جای دهد.کات سن ها به موقع نمایان می شوند و با توجه به اینکه داستان بازی تنها در کات سن ها روایت می شود گیمر را به مشاهده کات سن وادار می کند که این مسئله مبرا از عاد نیست.
واکر در حال تمام کردن کار یک سرباز بخت برگشته
زوزه ی شن
تصور کنید وقتی را که یک شهر تجاری-سیاحتی عظیم درگیر یک طوفان شن میشود آنجاست که هیچ صدایی نمیماند جز صدای زوزه ی شن هایی که باد آنها را به این سو وآن سو میبرد.اتمسفری که صدا در یک بازی چون “اسپک آپس” باید ایجاد کند نقش بزرگی در ایجاد حس پس از فاجعه بازی میکند و انصافا تا حد ممکن این کار صورت گرفته است.
موسیقی های بازی اکثرا لایسنس شده اند و جایگذاری آنها در بازی جز برخی موارد لذت بخش است.اشاره میکنم به مرحله ای که یک هلیکوپتر در حال شلیک کردن است و تیک دلتا باید جان خود را از مهلکه در ببرند و یک موسیقی ناموزون برای این صحنه پخش میشود اما به طرز عجیبی در عین تناقض به دل صحنه مینشیند.اما موسیقی بازی چیزی نیست که به یادتان بماند و ارزش دوباره گوش دادن را داشته باشد فقط برای اینکه موسیقی “باشد”!
صداگذاری اسلحه ها با اینکه در حد عناوین دیگر سوم شخصی چون “مکس پین” نیست اما از لذت بازی نمیکاهد و اذیت نمیکند.اما نکته ای که میتوان به آن در زمینه ی صداگذاری اشاره کرد حضور پر قدرت “نولان نورث” به عنوان صداپیشه ی مارتین واکر است که اکنون اورا بعنوان یکی از بهترین صداپیشگان دنیای بازی میدانیم.همچنین صدای شخصیت فرعی به خوبی پیاده شده و از نقاط قوت بازی محسوب میشود.
“شن” در بازی نقش مهمی ایفا میکند
شن و شن و شن!
دبی در گیر یک طوفان شن شده و در تمام مراحل بازی آثار این طوفان قابل رویت است.افکت شن و طوفان بخش اصلی گرافیک این بازی را تشکیل می دهد.Yager با استفاده از آنریل انجین ۳ از پس این افکت بخوبی برآمده است.همچنین با توجه به این که شهر دبی آفتاب سوزانی دارد تابش خورشید در روز و بخصوص هنگام غروب بسیار زیباست.گاهی در حین گیم پلی طوفان شن رخ می دهد که باز هم به لطف انجین قدرتمند آنریل ۳ به زیبایی به تصویر کشیده می شود.بافت اجسام متفرقه و بنا ها در سطح قابل قبولی قرار دارد.بافت ها هم به موقع load می شوند.طراحی چهره ها طبیعیست.افکت خون هم با توجه به رده سنی بازی بسیار خوب کار شده.تنها ضعف گرافیک بازی بافت لباس ها بود که چندان حرفه ای کار نشده بود.اما در مجموع می توان گفت که به کمک UnrealEngine 3 گرافیک خوب و بی نقصی در بازی SpecOps:The Line شاهد بودیم.
تنش های درونی واکر و همراهانش بخشی از داستان خوب بازی هستند
Yager هنوز جوان و جویای نام است پس باید فعلا تجربه کند تا بازیهایش را با قدرت بیشتری بسازند .اما تا همین حد هم با بکارگیری موتور Unreal Real Engine 3 و تنوعی چون حضور شن به عنوان یک عنصر محیطی که خوب به دل بازی نشسته و اینکه توانسته در بین اجزای مختلف بازی اش تناسبی ایجاد کند و با توجه به مدت نسبتا کم بازی تجربه ای از حضور در یک شهر طوفان زده را لذت بخش میکند.اما این عنوان از آن بازیهایی نیست که وقتی تمام شد شما را درگیر کند.وقتی تمام شد…تمام شد!
ارزش بازی : ۷٫۲۵ از ۱۰