04-01-2015, 08:37 PM
داستان بازی سربازان سگی:
سال 2025 ــه در اسکاتلند جنگلی وجود داره که هر کس برای گردش به آن جا می ره ناپدید می شه گروهی آماده
شدن که برای مبارزه با دشمنان، قراره بعد از ظهر یکشنبه با هلیکوپتر با اون جنگل برن و دشمنان رو نابود کنند.
از هلی کوپتر پیاده میشن و راه می افتن به سوی اونطرف جنگل ساعت 7.30 شب پاییزه گروه گرسنه شدن میشینن
غذایی میخورن و بعد از دمویی به راه می افتن فرمانده دستور میده پخش بشید و بعد از جدایی گروه همه یک به یک
ناپدید میشن و شخصیت بازی (به نام آلکس)منوری رو میبینه و به سرعت میره اونجا بله فرمانده اونجا دل و رودش
ریخته بیرون و گروهی دیگه اونجا نشستند پیش فرمانده آلکس میرسه اونجا: فرمانده چی شده ؟ چی شده ؟
دشمن شکمم رو پاره کرد و... با اون گروه آشنا میشه فرمانده ی گروه دختری زیبا به نام الیه و تصمیم میگیرن که
کلبه ای برای پناهگاهشون پیدا کنند و راه می افتند از دست دشمنا فرار می کنند ویک ماشینی میبینند و سوار
اون میشن تا دنبال کلبه ای بگردند و بازی از این جا شروع می شود ...
در ضمن داستان بازی رمانتیک،اول شخص شوتر و ترسناکه و صد البته اکشن و سه قسمت به طول می انجامه.
سال 2025 ــه در اسکاتلند جنگلی وجود داره که هر کس برای گردش به آن جا می ره ناپدید می شه گروهی آماده
شدن که برای مبارزه با دشمنان، قراره بعد از ظهر یکشنبه با هلیکوپتر با اون جنگل برن و دشمنان رو نابود کنند.
از هلی کوپتر پیاده میشن و راه می افتن به سوی اونطرف جنگل ساعت 7.30 شب پاییزه گروه گرسنه شدن میشینن
غذایی میخورن و بعد از دمویی به راه می افتن فرمانده دستور میده پخش بشید و بعد از جدایی گروه همه یک به یک
ناپدید میشن و شخصیت بازی (به نام آلکس)منوری رو میبینه و به سرعت میره اونجا بله فرمانده اونجا دل و رودش
ریخته بیرون و گروهی دیگه اونجا نشستند پیش فرمانده آلکس میرسه اونجا: فرمانده چی شده ؟ چی شده ؟
دشمن شکمم رو پاره کرد و... با اون گروه آشنا میشه فرمانده ی گروه دختری زیبا به نام الیه و تصمیم میگیرن که
کلبه ای برای پناهگاهشون پیدا کنند و راه می افتند از دست دشمنا فرار می کنند ویک ماشینی میبینند و سوار
اون میشن تا دنبال کلبه ای بگردند و بازی از این جا شروع می شود ...
در ضمن داستان بازی رمانتیک،اول شخص شوتر و ترسناکه و صد البته اکشن و سه قسمت به طول می انجامه.
ناخدایی خسته در تسخیر طوفانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق