04-05-2015, 11:44 PM
و اما ادامه ی back to tomorrow و break destiny با نام real war
قسمت سوم5 سال بعد از قسمت دوم است.
Dr anmaiaT با کمک سازمانی مخفی به نام SSMOPA که باقی مانده ی break war است، دست به اقدامات ترو.ریستی میزنند. نیک سرنخ هایی از مادرش که همانDr anmaiaT است، پیدا میکند. باربارا یا همانDr anmaiaT تصمیم به تخریب یک ساختمان میکنند. اتفاقا نیک هم در همان ساختمان است. نیک از موضوع با خبر میشود اما نمیداند پشت این قضایا کیست. بعد از جنگ با جوخه ی این افراد، نیک موفق میشود رییس گروه را پیدا کند. بعد از اعتراف گرفتن از او متوجه میشود که مادرش با یک فرد مخفی به نام mjaes223 پشت این قضایا هستند. Sspoma با حمله به مکان های مختلف، تصمیم به کنترل زمین و zaildoim است. د. آخر نیک با یک مبارزه ی نفسگیر و کاملا احساسی بر خلاف میل خود مادرش را به قتل میرساند.(صحنه ای که تو فکرم هست بینهایت احساسیه) در این هنگام mjaes223 به آن مکان میاید. فکر میکنید او کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید بگویم که او همان جان پرایس است. در بازی به این اشاره میشود که پدر نیک،آلن، از بچگی جان را میشناسد اما هیچگاه از احساسات واقعی جان نسبت به آلن یاد نمیشود و اینکه جان از کودکی عاشق مادر نیک و همسر آلن است.. در اینجا جان به نیک میگوید:((لعنتی!!!!!! تو عشق منو کشتی!!!!!! میخوام برات یه داستان بگم؛ من و بابات از بچگی با هم بودیم. بهطوری که همه مارو برادر میدونستند. اما یه روز یه دختر به مدرسه ی ما اومد. من ازش خواستم که باهاش حرف بزنه که باهاش دوست بشم اما پدرت خیانت کرد. خودش باهاش دوست شد. اما واقعا مادرت منو دوست داشت تا پدرت. من هیچوقت به پدرت چیزی نگفت. و همیشه فکر انتقام بودم تا اینکه f-f-army تشکیل شد. من به عنوان یه عضو نفوذی از break war بهش پیوستم. همیشه فرصت انتقام داشتم ولی منتظر یه فرصت بزرگتر بودم تا اینکه زمین رو فتح کردیم. من به break war خبر دادم و خودم رو با صحنه ی ساختگی به دریا انداختم. خودمم با استفاده از دوستان نجات پیدا کردم. مادرت هم که از اول با پدرت مشکل داشت. به گروه من ملحق شد. من بخشیدمش و سعی کردم مثل قدیم دوستش داشته باشم. من انتقام گرفتم. حالا تو عشقم رو ازم گرفتی حالا نوبت منه که جونت رو بگیرم. من از زندگیم راضی بودم تو چی؟.)) در اینجا یکی از دوستان نیک گلوله ای به جان میزند و بازی تمام میشود.
کوجیمای 2(علیرضا رستمی)
ادامه دارد.......
قسمت سوم5 سال بعد از قسمت دوم است.
Dr anmaiaT با کمک سازمانی مخفی به نام SSMOPA که باقی مانده ی break war است، دست به اقدامات ترو.ریستی میزنند. نیک سرنخ هایی از مادرش که همانDr anmaiaT است، پیدا میکند. باربارا یا همانDr anmaiaT تصمیم به تخریب یک ساختمان میکنند. اتفاقا نیک هم در همان ساختمان است. نیک از موضوع با خبر میشود اما نمیداند پشت این قضایا کیست. بعد از جنگ با جوخه ی این افراد، نیک موفق میشود رییس گروه را پیدا کند. بعد از اعتراف گرفتن از او متوجه میشود که مادرش با یک فرد مخفی به نام mjaes223 پشت این قضایا هستند. Sspoma با حمله به مکان های مختلف، تصمیم به کنترل زمین و zaildoim است. د. آخر نیک با یک مبارزه ی نفسگیر و کاملا احساسی بر خلاف میل خود مادرش را به قتل میرساند.(صحنه ای که تو فکرم هست بینهایت احساسیه) در این هنگام mjaes223 به آن مکان میاید. فکر میکنید او کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باید بگویم که او همان جان پرایس است. در بازی به این اشاره میشود که پدر نیک،آلن، از بچگی جان را میشناسد اما هیچگاه از احساسات واقعی جان نسبت به آلن یاد نمیشود و اینکه جان از کودکی عاشق مادر نیک و همسر آلن است.. در اینجا جان به نیک میگوید:((لعنتی!!!!!! تو عشق منو کشتی!!!!!! میخوام برات یه داستان بگم؛ من و بابات از بچگی با هم بودیم. بهطوری که همه مارو برادر میدونستند. اما یه روز یه دختر به مدرسه ی ما اومد. من ازش خواستم که باهاش حرف بزنه که باهاش دوست بشم اما پدرت خیانت کرد. خودش باهاش دوست شد. اما واقعا مادرت منو دوست داشت تا پدرت. من هیچوقت به پدرت چیزی نگفت. و همیشه فکر انتقام بودم تا اینکه f-f-army تشکیل شد. من به عنوان یه عضو نفوذی از break war بهش پیوستم. همیشه فرصت انتقام داشتم ولی منتظر یه فرصت بزرگتر بودم تا اینکه زمین رو فتح کردیم. من به break war خبر دادم و خودم رو با صحنه ی ساختگی به دریا انداختم. خودمم با استفاده از دوستان نجات پیدا کردم. مادرت هم که از اول با پدرت مشکل داشت. به گروه من ملحق شد. من بخشیدمش و سعی کردم مثل قدیم دوستش داشته باشم. من انتقام گرفتم. حالا تو عشقم رو ازم گرفتی حالا نوبت منه که جونت رو بگیرم. من از زندگیم راضی بودم تو چی؟.)) در اینجا یکی از دوستان نیک گلوله ای به جان میزند و بازی تمام میشود.
کوجیمای 2(علیرضا رستمی)
ادامه دارد.......