تاپیک جامع اسپویل داستان بازی های ویدیویی

[Mohammad-A￦$N78]

اسپويل داستان:

Heavy Rain

.

.

.

.

.

.

.

داستان بازي با معمار جواني به اسم اتان مارس آغاز مي شود. او با همسر خود و دو فرزند پسرش زندگي خوبي داشتند، ولي در طي يك سانحه ي رانندگي روبه روي يك مركز خريد اتان فرزند بزرگ خود را از دست مي دهد، در اين سانحه اتان به دليل اينكه مي خواست جان فرزند خود جيسون را نجات دهد به جلوي ماشين مي پرد ولي موفق نمي شود و مدت شش ماه را در كما سپري مي كند. در ادامه ي داستان اتان بعد از دو سال دچار به افسردگي و ترس از مكان هاي شلوغ گشت و از همسر خود جدا شده و از پسرش شان بسيار فاصله مي گيرد، در يكي از روز ها كه شان را به پارك مي برد اتان دچار توهم مي شود ولي وقتي به هوش ميايد ديگر شان را نمي بيند و متوجه مي شود كه شان گم شده است.

گم شدن شان به قتل هاي اوريگامي مشكوك شده بود به صورتي كه او پسران جوان را در فصل هاي باراني مي ربود و بعد ها جسد آنان در مكان هاي دوردست يافت مي شد در حالي كه علت مرگشان غرق شدن بوده و در دست مقتولين يك اوريگامي به شكل حيوانات و يك اركيده بر روي سينه ي آنان قرار داشت. اتان براي خلاص شدن از دست رسانه ها به هتلي رفته و در آن جا أقامت مي كند. بعد او نامه و جعبه كفشي با محتويات؛ يك تلفن همراه، يك أسلحه ي كمري و پنج شكل اوريگامي دريافت مي كند و در درون نامه اطلاعاتي در رابطه با يك جعبه ي رمز دار واقع در يك ايستگاه قطار وجود داشت.

تلفن همراه، اتان را براي انجام ماموريت هايي كه بر روي هر يك از أشكال اوريگامي وجود داشت راهنمايي ميكند و در اخر پيامي با مضمون؛ چقدر حاضري براي نجات جان كسي كه دوستش داري(شان) جلو بروي؟ دريافت مي كند. بعد از انجام هر ماموريت پاداشي به اتان داده مي شد كه قسمتي از آدرس خياباني بود كه شان در آن جا زنداني شده بود. ماموريت ها به مرور سخت تر مي شدند از بريدن انگشتان و خوردن زهر گرفته تا كشتن يك انسان. در طول انجام اين مراحل اتان با شخصي به نام مديسون پيج آشنا مي شود كه براي بهبود جسمي و عاطفي اتان بعد از انجام هر ماموريت كمك مي كرد و سر انجام مديسون هم درگير اين مساله شد.