09-15-2015, 11:10 PM
باید قبول کرد که بازی های ویدئویی هر چه قدر هم توی زندگی نقش پر رنگی داشته باشن، بازم تنها یه چیزی هستن که ما به خاطر علاقه ای که داریم سمتشون میریم. به خاطر علاقه ای که به پر کردن وقت آزادمون با استفاده از یکی از ساده ترین و لذت بخش ترین راه های موجود داریم.
توی بازی های ویدئویی غرق دنیایی میشی که سازنده های بازی ها برات به وجود آوردن. یکی از لذت بخش ترین و اعتیاد آور ترین موارد بازی های ویدئویی هم اینه که تو رو توی دنیایی خیالی قرار میده، داستانی رو برای شخصیت اصلی که تو باشی به وجود میاره و اجازه میده که تو هم به عنوان شخصیت اصلی کنترل اون حوادث رو بر عهده بگیری و تقریبا هر کاری که میخوای توی این دنیای خیالی که برات به وجود آوردن انجام بدی. یه دنیایی کاملا خیالی، که فاصله ای بین دنیای واقعی برای تو ایجاد میکنه و بهت اجازه میده که تا وقتی که داری بازی میکنی کاملا توی دنیای که فکر میکنه مال خودته باشی. بزرگ ترین تفاوت بازی با کتاب و فیلم هم میشه گفت همینا هست. به خاطر همینا هم هست که بازی ها اکثرا همگی دارن جهان باز میشن و داستان های چند لایه دارن و دارن هر ساله انتخابات خود مخاطب رو در نحوه پیشبرد داستان بازی هاشون هم بیشتر میکنن. به خاطر همینه که خیلی ها فکر میکنن که بازی های ویدئویی بخش مهمی از زندگیشون رو تشکیل میدن. به خاطر همینه که مخاطب ها اکثرا نظرات این شکلی دارن. اما خب وقتی به خودت میای و میفهمی که همه این ها صرفا برای وقت گذرونیه، پی میبری که حرفی که توی اون عکس زده شده چقدر پوچه. چون میفهمی که بازی کردن صرفا به خاطر علاقه ایه که خودت به بازی های ویدئویی داری و ترجیح میدی که وقت آزادت رو این طوری بگذرونی.
متاسفانه نه تنها والدین، بلکه به نظر من کلا خیلی از ایرانی ها مفهموم تعادل و حد وسط رو متوجه نمیشن. والدین به خاطر این کاری به یه بچه 10 ساله ندارن و بهش اجازه میدن که هر بازی که خواست رو هر چه قدر که خواست انجام بده چون همش با خودشون میگن که "بچه هست دیگه. بزار از کودکیش لذت ببره و توی دنیای خودش باشه." و نظرشون هم راجع به یه آدم بزرگسال اکثرا اینه که "طرف باید بره زندگیش رو کنه و به فکر مشکلات زندگیش باشه. خانواده تشکیل بده، کار کنه و...".
به نظر من که چنین چیزی اشتباهه. آدم دلش میخواد که وقت آزادش رو یه طوری پر کنه. این دیگه کاملا به خودش مربوطه که چطوری این کار رو انجام میده و هیچکس حق نداره توش دخالتی داشته باشه. زندگی خودت هست دیگه. البته خب این رو هم بگم که این مسئله وقتی صدق میکنه که دیگه یه زندگی مستقل رو شروع کرده باشین.
این رو هم بگم که دیدگاه ها هم توی سنین متفاوت فرق داره. مثلا اون مسئله اعتیاد و اشتیاق به انجام دادن هر چه بیشتر بازی ها بیشتر مال جوونایی مثل من و خیلی های دیگه هستن، مثلا اگه سنمون به بالای 20 و خورده ای برسه دیگه اون قد زندگیمون بُعد های مختلف داره که باید بهش رسیدگی بشه و اون قدر سرمون به هر نحوی شلوغه که دیگه وقت آزاد آن چنانی هم نمیمونه و اگه هم بمونه شاید ترجیح بدیم که اون رو با آدم های واقعی دیگه بگذرونیم، نه با بازی های ویدئوییمون. البته این فقط یه مثال بود. هر چیز دیگه ای هم ممکنه و کاملا بستگی به خود شخص داره.
در کل خیلی از این حرفا برای اکثر سرگرمی ها و چیزایی که ما تصمیم میگیرم وقت آزادمون رو باهاشون پر کنیم صدق میکنن.
توی بازی های ویدئویی غرق دنیایی میشی که سازنده های بازی ها برات به وجود آوردن. یکی از لذت بخش ترین و اعتیاد آور ترین موارد بازی های ویدئویی هم اینه که تو رو توی دنیایی خیالی قرار میده، داستانی رو برای شخصیت اصلی که تو باشی به وجود میاره و اجازه میده که تو هم به عنوان شخصیت اصلی کنترل اون حوادث رو بر عهده بگیری و تقریبا هر کاری که میخوای توی این دنیای خیالی که برات به وجود آوردن انجام بدی. یه دنیایی کاملا خیالی، که فاصله ای بین دنیای واقعی برای تو ایجاد میکنه و بهت اجازه میده که تا وقتی که داری بازی میکنی کاملا توی دنیای که فکر میکنه مال خودته باشی. بزرگ ترین تفاوت بازی با کتاب و فیلم هم میشه گفت همینا هست. به خاطر همینا هم هست که بازی ها اکثرا همگی دارن جهان باز میشن و داستان های چند لایه دارن و دارن هر ساله انتخابات خود مخاطب رو در نحوه پیشبرد داستان بازی هاشون هم بیشتر میکنن. به خاطر همینه که خیلی ها فکر میکنن که بازی های ویدئویی بخش مهمی از زندگیشون رو تشکیل میدن. به خاطر همینه که مخاطب ها اکثرا نظرات این شکلی دارن. اما خب وقتی به خودت میای و میفهمی که همه این ها صرفا برای وقت گذرونیه، پی میبری که حرفی که توی اون عکس زده شده چقدر پوچه. چون میفهمی که بازی کردن صرفا به خاطر علاقه ایه که خودت به بازی های ویدئویی داری و ترجیح میدی که وقت آزادت رو این طوری بگذرونی.
متاسفانه نه تنها والدین، بلکه به نظر من کلا خیلی از ایرانی ها مفهموم تعادل و حد وسط رو متوجه نمیشن. والدین به خاطر این کاری به یه بچه 10 ساله ندارن و بهش اجازه میدن که هر بازی که خواست رو هر چه قدر که خواست انجام بده چون همش با خودشون میگن که "بچه هست دیگه. بزار از کودکیش لذت ببره و توی دنیای خودش باشه." و نظرشون هم راجع به یه آدم بزرگسال اکثرا اینه که "طرف باید بره زندگیش رو کنه و به فکر مشکلات زندگیش باشه. خانواده تشکیل بده، کار کنه و...".
به نظر من که چنین چیزی اشتباهه. آدم دلش میخواد که وقت آزادش رو یه طوری پر کنه. این دیگه کاملا به خودش مربوطه که چطوری این کار رو انجام میده و هیچکس حق نداره توش دخالتی داشته باشه. زندگی خودت هست دیگه. البته خب این رو هم بگم که این مسئله وقتی صدق میکنه که دیگه یه زندگی مستقل رو شروع کرده باشین.
این رو هم بگم که دیدگاه ها هم توی سنین متفاوت فرق داره. مثلا اون مسئله اعتیاد و اشتیاق به انجام دادن هر چه بیشتر بازی ها بیشتر مال جوونایی مثل من و خیلی های دیگه هستن، مثلا اگه سنمون به بالای 20 و خورده ای برسه دیگه اون قد زندگیمون بُعد های مختلف داره که باید بهش رسیدگی بشه و اون قدر سرمون به هر نحوی شلوغه که دیگه وقت آزاد آن چنانی هم نمیمونه و اگه هم بمونه شاید ترجیح بدیم که اون رو با آدم های واقعی دیگه بگذرونیم، نه با بازی های ویدئوییمون. البته این فقط یه مثال بود. هر چیز دیگه ای هم ممکنه و کاملا بستگی به خود شخص داره.
در کل خیلی از این حرفا برای اکثر سرگرمی ها و چیزایی که ما تصمیم میگیرم وقت آزادمون رو باهاشون پر کنیم صدق میکنن.