02-22-2016, 12:37 AM
(02-22-2016, 12:18 AM)سجاد محمدی پور نوشته است:(02-22-2016, 12:09 AM)Lightninghero نوشته است: من همون اول بازی گیج شدم اصلا نمی دونستم کجا باید برم بنده خدا هم که هی گرسنش می شد باید مثل پو بهش غذا می دادی
اخرین بار یه مشت زنبور دنبالم کردند
بعد دیگه بازیش نکردم
ولی الان نقد رو دیدم و عکساش رو دوباره می خوام بازیش کنم!
در اخر ممنون بابت نقد
واقعا لطف کردید که مقالهی بنده رو مطالعه کردید و باعث افتخار بندس.
راستش این مورد رو فکر کنم همهی کسایی که این بازیرو انجام دادن بهش بر میخورن. من هم دقیقا اولاش چنین حسی داشتم ولی امان از دست کنجکاوی!
تو آخرین نسخه بازی واقعا حس کنجکاوی وجود آدمو نابود میکنه. تو بازی چیز هایی وجو داره که به جرأت میتونم بگم که اگه صدمین بار بازی کردنت هم باشه بازم چیزایی هست که کشف نکردی و این باعث میشه تو محیط بازی بچرخی و خلاصه کلی مورد پیدا کنی.
در کل از شما هم ممنونم بابت نظر...
خواهش می کنم
من از شب های بازی متنفر بودم هیچ جا رو نمیشد دید خیلی بد بود با اون مشعل مسغره تو دنیای واقعی انقد سریع خاموش نمی شد