امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
گور پدر نقد! | دریچه‌ای که هرگز دیده نشد را دریابیم!
#16
لئوناردو داوینچی:
نقل‌قول: هیچ کس حق ندارد پیش از رسیدن به شناخت کامل از ماهیت چیزی (یا کسی) به آن عشق بورزد یا از آن نفرت داشته باشد.

هنری جیمز:
نقل‌قول: هیچ اثر ادبی یا هنری نیست که انسان کمترین اجباری به دوست داشتن آن داشته باشد. هیچ "کسی" نیست که هر قدر هم دوست داشتنی باشد، با انسان در حضور او به چیزی جز امور شخصی خود عاشق باشد یا نباشد.

دو نظر بالا  وجود دوگانه و تفکیک پذیر روش نقد رو تبیین و حد و رسم اون رو معین میکنه  یک اثر هنری به صورت "شی در خود" هستی مستقلی داره  و واقعیت اون مستقل از مشاهده ما است و ارزش اون نیز میتونه مستقل از واکنش ما باشه. اگر بخواهیم جهان و پدیده های درون اون رو بشناسیم باید مترصد اون باشیم  باید دقیقا اون را بیازماییم و از خودمون بپرسیم "این" شی با اون شی چه نسبتی داره. باید اونقدر پذیرا آزمون و خطا باشیم تا بتونیم از اون درس بگیریم. اگر بذاریم رجحانهای ما پیش از موعد و خارج از اندازه خود رو به جلو بندازه راه تجربه بعدی ما بسته و پیشرفت ما محدود خواهد شد . 
ابتدا ما باید تمایل جدی برای کسب اطمینان نسبت به جایگاه و استعداد نویسندگی خودمون داشته باشیم  اما در عین حال تلاش داشته باشیم تا به دام پیش داوری ها نیفتیم تا توانایی نگاه به دست نوشته های خودمون رو از فراز تپه دیگه داشته باشیم. 
 منتقد هم می تونه با دست نوشته خودش ما رو به چنان شور و شوقی بندازه که تا مدت ها تجربه های شخصی خودمون از یک اثر را از یاد ببریم ولی در زمانی که چنین منتقد (انی) وجود ندارند نباید به همین هیجانات منتقد متکی باشیم و امکان تجربه آزمون های دیگه رو نادیده بگیریم که نتیجه اون چیز جز عقب ماندگی و دید محدود نیست.
"توازن" شاید بهترین و ساده ترین حالت برای منتقد باشه تا از حد و اصول نقد فاصله نگیره ولی در زمانی که یک فرد خود رو در حالی منتقد می خونه که حتی یک قطره از چشمه اون رو نچشیده و در مقابل احساسات خودش نمی  تونه حرکت لازم رو انجام بده نمی تونه به موجودی تبدیل بشه فرهنگ و خلق و خوی  من خواننده  با دست نوشته اون تغییری بکنه. به قول یک بنده خدایی:
نقل‌قول: در این صورت منتقد به مانند درختی می ماند که ریشه ندوانده و نمی تواند خوب ثمره دهد.

منتقد در آن واحد هم به فاصله گیری از احساس و هم به پیوند با اون اثر نیاز داره تا بتونه عنوان مورد نظر خودش رو نقد کنه "جورج سانتایانا" جمله بسیار قشنگی داره که میگه:
نقل‌قول: باید بتوانیم آتش را بدون خاموش کردن مهار کنیم.

پس با توصیف بالا باید گفته های متفاوت داوینچی و جیمز رو بر روی میز هر شخصی که خود رو منتقد می دونه قرار داد، هر دوی اون ها به یک اندازه حق دارند تا بتونن نظر ما رو به خودشون جلب کنن و ما هم موظفیم که حرمت هر دو رو پاس بداریم و این کاری هست که باید یک منتقد انجام بده. 
اما نکته بالا چه ربطی به مسئله و روش نقد داره؟! منتقد (البته به فکر خودش!) که در کمال بی تفاوتی به دو نظر بالا یک اثر هنری رو تمام و کمال از دید واکنش ها و احساسات خودش نقد می کنه و از منظر من خواننده از دست نوشته خود خبر نداره و تنها دلخوشی که داره سپاس و تمجید چند مخاطب ناآگاه هستش اون موقع است که باید بگیم همه چیز در معرض خطر قرار داره. به قولی 
نقل‌قول: چگونگی واکنش ما همان اندازه تعیین کننده مشاهده ما است که مشاهدات ما تعیین کننده واکنش های ما.

نقد کلاس فرصت های مکرر برای آزمون عناصر گوناگون و حفظ خصوصی ترین جز سرسپردگی  خلاق منتقد (استاد!) رو فراهم  و همزمان هر دوی اون ها رو پالایش می کنه. یکی از دلایل باقی موندن نقد های (مشاهده شده در چند وقت اخیر) در همون مراحل ابتدایی در مقایسه با نقد ادبی  این موضوع است که منتقد سعی می کنه برای نقل و قول هر چیزی احساسات خودش رو به ناشیانه ترین شکل ممکن به واژه ها پمپاژ کنه.
منتقد باید این سه اصول که در زیر آوردم رو به هر شکلی که می تونه رعایت کنه 
نقل‌قول: یک اثر، چگونه به چشم می آید، چگونه به گوش می رسد و چگونه حرکت می کند.
 منتقد زمانی می تونه خودش رو منتقد بخونه و یک بازی رو نقد کنه که هر سه جز اشاره شده به بهترین شکل ممکن توسط اون فرد تشریح بشه که با توجه به دید بنده نسبت به کلیت نویسندگان (!) همچین چیزی عملی نخواهد بود.
چالش در فهم هنر مانند چالش در فهم زندگی است این موضوع هم به اون دلیله که ما باید ذهنیت خودمون رو به دیگران برسونیم که "مرلوپونتی" در این خصوص حرف زیبایی داره
نقل‌قول: در آن جا مسیر تجربه های متفاوت به هم برخورد می کنند و علایق فرد و دیگران به هم نزدیک شده و همچون چرخ دنده های ماشین در هم می روند.
در پایان حرف طولانی خودم بگم
پیش از یک تصمیم قطعی در خصوص یک اثر هنری معین با سه نوع ذهنیت باید روبرو شیم: 
نقل‌قول: ذهنیت اثر هنری  به شکلی که از سوی ما درک میشه، ذهنیت مخاطب (خواننده مطلب منتقد) و از هم مهمتر ذهنیت خود ما.

نکته مهمی که باید به یک منتقد بگم اینه که 
نقل‌قول: نکته مهم در آموزش و نوشتن درباره هنر آن است که ما در جریان دیالوگ ها با دیگران امکان پالایش و درک واکنش های خویش را در یابیم.
در بابت اهمیت نقد به اون شخصی که خودش رو منتقد فرض کرده و با کمال بی شرمی این اسم رو بر روی خودش گذاشته بگم
نقل‌قول: بحث و نقد می تواند بذر بدگمانی را در ذهن ما بنشاند و شاید بتواند ما را به تامل وا دارد ولی به احتمال زیاد در نهایت واکنش های ما را دگرگون خواهد ساخت.

جا داره از دوست صمیمی و برادر عزیزم شایان شفایی نهایت تشکر رو داشته باشم در خصوص نگارش چنین دست نوشته ای؛ دست نوشته ای که از دید من بیشتر شبیه به دردنامه ای می مونه که با خوندن نظرات اون متوجه شدم که به جز یکی دو شخص فرد دیگه ای اون رو درک نکرده. 
امیدوارم دست نوشته بنده حقیر، نوشته شایان رو تکمیل تر از گذشته کنه.
شایان منتظر مقاله بعدی هستم.
سياستمدار انسان‌ها را به دو دسته تقسيم مي‌كند: ابزار و دشمن.
 يعني فقط يك طبقه را مي‌شناسند و آن هم دشمن است.
پاسخ


پیام‌های داخل این موضوع
RE: گور پدر نقد! | دریچه‌ای که هرگز دیده نشد را دریابیم! - توسط Mohammad Reza Sahraee - 04-08-2016, 12:51 AM

موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ترسناک ترین فیلمی که تا به حال دیده اید؟ batman_b52 8 2,855 09-16-2012, 04:55 PM
آخرین ارسال: Yashar

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان