04-28-2016, 05:02 PM
(آخرین ویرایش: 05-01-2016, 12:28 PM، توسط Writer Bot.)
زمانی اگر نام بازی های مستقل را می شنیدیم، احساس خاصی به ما دست نمی داد و می گفتیم: مزخرف پشت مزخرف. در واقع بیشتر بازی بازان تمایل به تهیه عناوین بزرگ داشتند و معتقد بودند فقط آن ها هستند که می توانند بازی باز را ارضا کنند. چون بیشتر بازی های مستقل یا داستان مضحکی داشتند یا داستانی در وجودشان پدیدار نبود، گرافیک ها می توانم بگویم همه پیکسلی و مستطیلی، این عیب نیست؛ زیرا حیلی از عناوین پر فروش امروزی مانند بازی (MineCraft) از همین گرافیک بهره می برند؛ ولی به دلیل داشتن گیم پلی قوی و اعتیادآور، بازی باز ضعیف بودن گرافیک را فراموش می کرد، گیم پلی که دیگر درباره اش صحبت نمی کنم؛ زیرا ممکن است حالتان بد شود. اما امروز پیشرفت های بسیاری در صنعت بازیسازی مستقل شاهد بودیم و آنچنان تغییری در روند آن ها ایجاد شده و عالی شده اند، که به عقیده بعضی حتی بهتر از عناوین بزرگ و دوران ساز هستند. عناوینی مستقل معرفی شده اند، که به جرعت می توان گفت که کلمه شاهکار برازنده آن ها است. برای مثال امسال و سال قبل با معرفی عناوینی همچون Unravel یا Firewatch و .... عناوین مستقل ثابت کردند هنوز هم یک از پایه های مهم صنعت گیم هستند و به روندی جدید دست پیدا کرده اند که به راحتی می توان گفت بعضا از بازی های اصل و اساس دار گامی به سوی جلو گذاشته اند. روز به روز بازی های 16 بیتی بر تعدادشان افزوده و می شود و ما پیشرفت را در وجود آن ها حس می کنیم. عنوان جدیدی که امروز قصد نقد کردن آن را داریم، چرخ دنده هایش بر روی عناوین 16 بیتی می چرخد و آنقدری طراحی هنری زیبایی دارد که به همراه رنگ های مجذوب کننده آن یعنی صورتی و بنفش شما را مات و مبهوت به مانیتور خود نگاه می دارد. این جا است که قدرت هنری غنی بازیسازان به رخ همگان کشانده می شود. در این بازی دوست دارم ساعاتی بنشینم و به سخنان مردم از گذشته زادگاه من و سرزمینی که در آن متولد شده ام گوش بسپارم. مکان هایی ببینم که تا بحال هیچکسی رنگ آن را ندیده، موسیقی هایی که هیچکس آن ها را نشنیده، گوش سپارم. Hyper Light Drifter نام عنوان جدیدی است که به تازگی قدم به عرصه عناوین مستقل و گذاشته و تا حدودی موفق به انجام وظیفه خود برای سرگرم شدن بازیکنان شده و این خصلت آن به رنگ های شاد و گیم پلی اعتیاد کننده آن باز می گردد و اساس آن به همین نکات اصرار دارد. بازی در 31 مارس سال 2016(مصادف با 12 فروردین سال 1395) منتشر شد و باید مشاهده کنیم که سازندگان با این همه پول طلبیدن از مردم بابت ساخت بازی و کمک های فراوان مالی چه آشی برای ما پخته اند و این پول ها را واقعا صرف بهتر کردن بازی کرده اند یا پوچ است. داستان این است که هارت ماشین کار خود را در سایت کیک استار با هدف جذب کمک های مالی مردمی شروع کرده و مبلغ تعیین شده برای ساخت مراحل بازی 27،000 دلار اعلام شده بود؛ ولی در نهایت شاهد کمک مالی 60،000 دلاری از جانب مردم بودیم که برای یک عنوان مستقل رقمی بالا محسوب می شود و خود سازنده هم فکر نمی کرد آنقدر پول جمع شود و همه این ها علاقه مردم نسبت به عناوین مستقل و ساختن پی در پی آن هاست. از همان اول اعلام کنم که بازی ساده است و زیبا. این خیلی مهم است. بازی بازها از جمله بنده، با همین عقاید لذت می بریم و دوست داریم بیشتر از این گونه عناوین در این صنعت بزرگ وجود داشته باشد. این عنوان توسط استودیو کوچک هارت ماشین معرفی و ساخته شده و شباهت ظاهری بسیاری با عنوان The Legend Of Zelda دارد و این خود جالب توجه است که بسیاری به سمت بازی غوطه ور شوند و این خیلی عالی است که بدون جلب توجه و تبلیغات فراوان مانند بعضی از استودیوهای بزرگ که نام بردن آن کار درستی نیست و خیلی از شما با آن آشنا هستید و جای حرف باقی نمی گذارد و این عنوان بدون جلب توجه بزرگی خیلی از بازیکنان را مشتاق به تجربه خود کرده و از این حیث آرزوی بزرگی برای موفقیت استودیو و بازی آن ها هستیم.
ناشر: Heart Machine
توسعه دهنده: Heart Machine
تاریخ انتشار: ۳۱ مارس ۲۰۱۶
پلتفرم: PC_Mac
سبک: اکشن_RPG
نوشتن داستان بازی برگرفته از بیماری قلبی آقای الکس پرستون ، بازیساز ارشد استودیو هارت ماشین است. بازیکنان در مخروبه های باقی مانده از جهان به دنبال درمانی از یک بیماری فرستاد خواهند شد و در طول بازی شاهد پیچ و خم های زیادی هستیم. این عنوان آن قدر ها هم داستان پیچیده ای ندارد؛ ولی خوب می تواند شما را ساعت ها سرگرم کند، پس به داستان بازی می پردازیم. شخصیت اصلی بازی که ما کنترل هدایت آن را در دست داریم (Drifter) نام دارد و جالب توجه است که نام آن به اصطلاح ترجمه شده از انگلیسی به فارسی سرگردان نام دارد که کاملا به ارتباط شخصیتی بین بازیکن و شخصیت اصلی کمک می کند و دقیقا تیر سازندگان به هدف خورده و نام مناسبی برای شخصیت انتخاب کرده اند و با حس و حال شخصیت مطابقت دارد. این کاراکتر به اصطلاح دریفتر در گذشته به فناوری،اختراع و قدرت های فروانی دست پیدا کند؛ اما پس از گذشت سال ها که این اتفاقات توسط مردم به فراموشی سپرده شده بود و دیگر نزد ساکنین دنیا اعتباری نداشت، اکنون تصمیم خود مبنی بر فناوری قدرتی که هیچ بشری آن را نه توانسته بسازد و نه حتی فکرش را در ذهن خود بگنجاند عملی می کند و می خواهد دست به ریسک بزرگی بزند. فردی به نام الکس پرستون مبتلا به بیماری خاصی شده و دریفتر در تلاش است با کمک فناوری ساخت دست خود به علاج بیماری نایاب آن کمک کند. سلاح جادویی توسط دریفتر ساخته می شود که قدرت فراوانی دارد و به دلیل کمبود قدرت فراوان آن، باید به نحو احسنت از این قدرت کمیاب استفاده مفید کند. هر لحظه باید منتظر تمام شدن قدرت جادویی شمشیر درفتر بود و باید توجه داشته باشید که در زمان و مکان مناسب این اتفاق نیفتد و تازه در این لحظات سخت از آن به بهترین نحو ممکن استفاده ببرید. در واقع این سلاح سرد بازی یعنی شمشیر یک شارژ بخصوصی دارد که طی مدت زمانی خالی می شود و شما باید در بهترین مکان ها از آن استفاده کنید. داستان بسیار زیاد کلیشه ای است و تمرکز سازندگان در بخش گیم پلی بوده و داستان فقط برای مرتبط کردن با گیم پلی بازی است و اصطلاحا به آن فضا پر کن می گویند.
باس فایت های بسیاری در بازی خودنمایی می کنند و شما فقط از طراحی آن ها می ترسید
رسیدیم به نقد بخشی که بازی در آن می درخشد. در قسمت گیم پلی دسترسی شما به همه چیز باز است و از نکات بی نظیر و پنهان بازی نهایت لذت را می برید. در این عناون زیبا شما با قرار دادن در تصاویر هم به چالش دعوت شده؛ ولی در عین حال آرامش ظاهری بسیاری در خود نهفته است. این جا است که با همین آرامش ظاهری به شما استرس فراوانی تقدیم می شود که حاصل آن مبارزاتی سخت و نفس گیر به همراه ضربان قلب تند است. در طول بازی شما به اکتشاف دنیای کلی بازی می پردازید و یک RPG تمام عیار با بسیاری از تجهیزات پنهان رو به رو هستیم، که پیدا کردن هر یک از آن ها کار هر کسی نیست. ولی هدف اصلی این است که شما باید به دنبال بسته های سلامتی که ارزش های فراوانی دارند بروید و با بدست آوردن آن ها هم شارژ شمشیر و خون شخصیت اصلی پر می شود و می توانید کاوش جدیدی به راه بیاندازید. بازی باز با تجربه این عنوان به مکان های مختلف مانند یک توریستی که هر هفته باید به کشور خاصی سفرکند و مکان های دیدنی آن را در یابد به گشت و گذار می پردازد و با جنگجوها و باس های متفاوتی به مبارزه می پردازد. شما آزادید با هرشهروندی به مشورت بپردازید و حتی اشخاصی به شما درباره دشمنان و غول ها و هیولاها هشدار می دهند و شما چاره ای ندارید، جز جدی گرفتن هشدار های آنان و آرام و آرام پیش رفتن و محافظه کار بودن؛ زیرا هر لحظه باید منتظر یک دشمن تازه در مسیر خود باشید. پس هر جا دشمن رو به روی شما سبز نشد، بدانید مسیر را اشتباه طی کرده اید. این تنها جمله ای است که در وصف دشمنان بازی کم می آورد. رنگ های بازی به این ترتیب هستند که زرد و صورتی پس از اندکی جای خود را به سبز و سیاه داده و سپس به بنفش تبدیل می شود، که در سراسر دنیا رنگی عجیب و جذب کننده است. این رنگ ها چاشنی بازی هستند و یکی از دلایل مستعد بازیکنان برای تجربه این بازی استفاده سازندگان از رنگ های زیبا است. رمز و راز ها در بازی هیچ نقشی ندارند و این تصاویر هستند که شما را راهنمایی و داستان را به تصویر در می آورند. در واقع هیچ گونه راز مخفی در گفتار و نوشتار بازی نیست و نباید توقع چنین نکته ای را داشته باشید. بازی در یک چهارچوب بسیار ساده روایت شده است و شما وظیفه دارید به چهار سرزمین از دنیا سفر کنید و با باس فایت ها رو به رو و در نهایت آن ها را نقش بر زمین کنید و اگر چهار سرزمین را از آن خود کردید و هر چهار باس را به قتل رسانیدید، سپس منطقه نهایی آزاد شده و شما باید در فینال بازی و رو به رو شدن با باس فایت اصلی، سرنوشت خود را رقم بزنید. در طول بازی می توانید با در دست گرفتن سرزمین اشیاء را به عنوان پول بردارید و با بازگشت به سرزمین خود اسلحه و مهارت های خود را ارتفاء دهید. در ره سرزمین ها هم با موجودات شیطانی بسیاری رو به رو می شوید، که به گونه ای سربازان این باس ها هستند و مبارزه هر چند کوتاهی بین شما و دشمنان رخ خواهد داد، که مطمئنا به سختی مبارزه با باس ها نمی رسد و آسوده خاطر به جنگ با آن ها بپردازید؛ زیرا اول و آخر شما پیروز میدان خواهید بود. اما درباره موجوداتی که شما اول بازی به آنان برخورد خواهید کرد، باید بگویم فقط برای آموزش و چگونگی یادگیری مبارزات، یافت ضعف دشمنان توسط شما و .... است که چندان چالشی را نمی طلبند. هنگامی که شما بین لشکری از سگ ها و لبه پرتگاه هستید، این خود هیجان را تا درجه آخر بالا می برد و دستپاچگی تان بخصوص در این لحظات از همین نکته سرچشمه می گیرد. در میان شلوغی های بازی ناگهان متوجه می شود که برج هایی در بازی وجود دارند که از زمین بیرون و آمده و نینجایان حاضر در این برج ها به شما تیغه های کوچی پرتاب می کنند و شما باید در برابر آن ها دفاع کنید، تا کشته نشوید. اما توجه کنید، این اتفاقات نهایتا 2الی3 ثانیه رخ خواهد داد و شما با محاسبه زمانی درست از هر مکانی که پر از دشمنان مختلف است عبور خواهید کرد؛ البته اگر محاسبه شما درست باشد، زیرا اگر عکس آن اتفاق بیافتد، نتیجه نهایی چیزی جز سرنوشت تلخی مثل مرگ دست شما را نمی گیرد. بسته های سلامتی در بازی بسیار کم هستند و شما در بعضی نقاط با کمبود محتویات رو به رو می شوید که این خود یک چالش بزرگ است و باید نهایت تلاش خود مبنی بر زنده ماندن با این وضعیت را به کار بگیرید.
زندگی در بازی جریان دارد، این زنده بودن طراوت خاصی به ما بازی بازان بخشیده است
اما از بخش گیم پلی که بگذریم و تمرکز سازندگان در این بخش بگوییم، می رسیم به بخش هنری و گرافیک که سازندگان با استفاده از بودجه لازم سعی کرده اند اثر هنری زیبایی طراحی کنند. ما شاهد قدرت نمایی بازی در قسمت گرافیک هستیم. گرافیک این عنوان پر از جنب و جوش است و طراجی پیکسلی علامت تعجب را در ذهن شما بیدار می کند. اما نکته منفی که به چشم می خورد، آن است که گرافیک سه بعدی در بسیاری از عناوین خوب از آب در نمی آید و عواقبش بیشتر از فواید آن در بعضی نمایان خواهد شد. برای مثال شما در پشت شئ هستید یا در فضایی شلوغ اگر به شئ ارزشمند برخورد کنید یا اینکه در جنگ ها پیروز شوید و به محتویات به خصوصی نرسید و هیچ چیزی پیدا نکنید، حتی در خارج از نبرد شما با دشمنان برای پیدا کردن شئ مخفی در پشت درختان و دیوارها و ساختمان ها سرگردان باشید و بیهوده وقت خود را هدر بدهید، ناگهان درون سیاه چاله ای خواهید افتاد که از دید شما مخفی بوده و این همه مدت برای جستوجو پنهان مانده. این سبک گرافیک که 16 بیتی خالص می باشد، یکی نکات جالب به شمار می رود و سازندگان سورپرایز خوبی ارائه داده اند و این خود باعث زنده شدن روح نوستالژیک در قلب بازیکنان می شود و طرفداران این سبک که شماری بی نهایت دارند، سریع این عنوان را تهیه و تجربه می کنند.
Hyper Light Drifter به چند دلیل متفاوت تر از رقبای خود عمل کرده که یکی آن که روی مقابله با دشمن پا فشاری می کند و در این قسمت مانور می دهد. باس فایت ها نقش اساسی درون بازی دارند و همیشه جنگ با آن ها نیازمند مهارت خاص و برنامه ای از قبل چیده شده دارد که به راحتی با این نقشه آن ها را از پا در می آورید. سخت تر آنکه، به راحتی نمی توانید بسته های سلامتی را به دست آورید و در این عنوان کم پیدا می شوند و اگر هم پیدا شدند، باید شیره آن ها را بکشید. در این بازی همیشه نقشه شما باید دو-سه گام جلوتر از گیم پلی باشد و قابل پیشبینی بودن نقشه شما یکی از اولویت های راحت مقاله شدن با چالشه ای بازی است. موسیقی متن بازی شما را به اعماق بازی می برد و کاری می کند که شما به فکر فرو روید و پس از چند قطعه موسیقی ساده، شما در سکوت گیم پلی رها می شوید، که بهتر بود در بخش گیم پلی هم از چند ترک زیبا و هیجان آور استفاده می شد.
دشمنان هر چند کوچک؛ اما اگر دسته جمعی حمله کردند، کار شما سخت می شود
در نهایت، عنوان Hyper Light Drifter عنوانی بسیار لذت بخش که از پس وظایف خود مبنی بر تجربه چند ساعته لذت بخش برای بازیکن را بر آمده و شما با تجربه آن در حیرت مستقل بودن آن فرو می روید. عنوانی که در آن، مبارزه و کاوش حرف اول را می زند و با جستوجوی مکان های بیشتر و آیتم های مخفی که استفاده از آن ها نتیجه ای جز خندان شدن لب های شما ندارد و مکان های بیشتری رو به ما باز می شود. بنده چهار باس فایت چهار سرزمین را از پای در آورده ام؛ اما متاسفانه هنوز از پس باس نهایی بر نیامده و موفق به شکست آن نشدم؛ اما علاقه بی حد و مرز من به این عنوان پا برجاست و هنوز هم در دنیای بازی در حال کاوش هستم و گشت و گذاری هایم ادامه دارد و الان به آیتم های جالبی دست پیدا کرده ام. تجربه دنیای وسیع عنوان Hyper Light Drifter را به همه جامعه بازی بازان پیشنهاد می دهم.
نقد و بررسی این عنوان بر اساس نسخه PC نوشته شده است