08-26-2013, 11:27 PM
(آخرین ویرایش: 08-26-2013, 11:41 PM، توسط leon.s.kennedy.)
شناسنامه
نام: لیان اسکات کندی![[تصویر: 31133696951332429749.jpg]](http://upload7.ir/images/31133696951332429749.jpg)
ملیت: آمریکایی سفید
Aگروه خونی :
شغل در گذشته: افسر پليس R.P.D (سال 1998) | مامور دولتي آمريكا (از سال 1998 - 2011) | مامور D.S.O. (سال 2011)
وضعيت: زنده
صدا پيشه: Matthew Mercer
حركات اكشن: Jason Faunt
اولين حضور: Resident Evil 2
لیان اسکات کندی یکی از شخصیت های مثبت این سری از بازی ها که محبوبترین شخصیت بازی و یکی از محبوبترین شخصیت های دنیای گیم است
در جریان رویدادهای سپتامبر ۱۹۹۸، لیان اسکات کندی که یک پلیس تازه کار بود، به شهر راکون رسید تا نخستین روز کاری خود را در اداره ی پلیس شهر (R.P.D)، آغاز کند. لیان در همان آغاز ورود به شهر، با زامبیها رو به رو شد... ویروس تی شهر راکون را به طغیان کشانده بود و این نخستین تجربه ی کاری او بود. لیان در عمق این فاجعه قرار گرفته بود و ویرانیهای به بار آمده را از نزدیک لمس کرد. او به هر زحمت ممکن موفق شد از شهر بگریزد، اما این پایان نقش او در این سری از بازی نبود. لیان پس از فرار از شهر، مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار، و داستانهای جذابی را پس از آن خلق کند
![[تصویر: 04103601094513840524.jpg]](http://upload7.ir/images/04103601094513840524.jpg)
وحشت راکون سیتی
در سال 1998یک روز قبل از فاجعه راکون،لیان خواب میمونه و برای رفتن به شهر راکون که محل کار جدیدش اون جا بوده دیر میکنه.لباس کارش رو می پوشه و راه می یفته. وقتی که می رسه شب شده بوده و تمام مردم داخل شهر زامبی شده بودند و او بی خبر از همه چیز وارد شهر می شود(توی این قسمت کپکام یک اشتباه بزرگ داره اونم اینه که وقتی که لیان رسید شهر قرنطینه شده بوده و او نمیتونسته وارد شهر شده باشه)وقتی یک گروه زامبی رو که می خواستن به او حمله کنند را می بینه شکه می شود. بعد با کلر آشنا می شود. کمی بعد راهشون از هم جدا می شود و هر 2تصمیم میگیرند که بهR.P.Dبروند.لیان آنجا با ایدا آشنا می شود و یک بار وقتی که آنت بیرکین به ایدا شلیک میکنه جلوی گلوله میپره، یک بار هم وقتی یک تمساح بزرگ به او حمله کرده بوده تمساح را می کشد و وقتی که می خواستند با مترو به آزمایشگاه بروند بیرکین بازوی ایدا را زخمی میکند و لیان دنبال دارو می رود وقتی که دنبال دارو میگشت آنت به او می گوید که ایدا یک جاسوس است ولی لیان باور نمی کند در همان لحظه چند لوله ی فلزی روی سر آنت می افتد و او می میرد(خیلی مسخره است که اینهمه بین زامبی ها نمیری آخر سر چند تا لوله بیوفته رو سرت و بمیری)و نمونه G را از کنار او بر می دارد.وقتی دوباره ایدا را می بیند ایدا از او نمونه را می خواهد ولی لیان به او نمی دهد در همان حال آنت می آید و به ایدا شلیک می کند و ایدا می افتد پایین لیان هم نمونه Gرا پرت می کند پایین.بیرکین را با استفاده ازRPG که ایدا انداخته بود می کشد. آخر سر هم به همراه کلر و شری از راکون فرار می کنند. بعد از فرار هم کلر می خواست دنبال برادرش بگردد،تا وقتی که دولت شری را قبول کند لیان سرپرستی او را قبول می کند و به گروه ماموران دولتی می پیونده
![[تصویر: 21861381895927595723.jpg]](http://upload7.ir/images/21861381895927595723.jpg)
Operation Javier
در سال 2002 لیان به همراه جک کرازر به یک شهر در آمریکای جنوبی فرستاده می شوند تا یک مواد فروش به نام جوایر هیدالگو که آن شهر را زیر سلطه خود برده بود،بگیرند. وقتی به آن شهر می رسند،می بینند که تمام ساکنین شهر به T-virusمبتلا شده اند. وقتی که دنبال جوایر می گشتند دختری به نام منولا را پیدا می کنند که تنها باز مانده شهر بود که در اواخر بازی می فهمند او دختر جوایر و مبتلا به T-veronica virus است. آخر سر جوایر خود را به یک هیولا تبدیل می کند و لیان به همراه کرازر و منولا او را می کشند و با یک هلیکوپتر از آنجا می روند و منولا تحت حمایت دولت میشود و پس از مدتی به لیان گفته می شود که کرازر در یک تصادف مرده است.
![[تصویر: 94569703654008745009.jpg]](http://upload7.ir/images/94569703654008745009.jpg)
Resident Evil 4
حال لیان برای دولت آمریکا و رئیس جمور کار میکند و به خبر مبرسد که اشلی دختر رئیس جمهور آمریکا را دزدیدن و گزارشی میرسد که دختری شبیه اشلی در یکی از روستاهای اسپانیا دیده شده است و حال به لیان ماموریت داده میشود که باید به این روستا برود و اشلی را نجات دهد لیان به روستا میرسد و با مردمان عجیبی روبرو میشود که با لیان رفتار خوبی ندارن و به نام گاندو هستن حال لیان با جستجو خود را به دنبال اشلی آغاز کند لیون اشلی را در کلیسایی پیدا میکند و به او میگوید که او سمت پدرش برای نجان او آمد است در حالی که در حال خروج از کلیسا بودن که سدلر را دیدن که جلو آنها پدیدار شد در ادامه لیان اشلی را از دست میدهد و در حالی که به دنبال اشلی بود جاسوس قدیمی ایدا وانگ را میبیند که اسلحه پشت سر لبان گذاشته است و لیون بدون اینکه بفهمه حریفش کیست با حرکتی زیبا لیان اسلحه ایدا را ازش میگیرد و چاقو را زیر گردن ایدا میزارد لیان دیگر آن رفتار عاشقانه با ایدا را ندارد لیان در ادامه باز هم با ایدا روبرو میشود به آرامی دوباره عشقی در قلب لیان به ایدا پیدا میشود
در ادامه لیان اشلی را پیدا میکند و به کمک ایدا میرود تا ایدا را از دست سدلر نجات دهد و با او مبارزه کند در حال مبارزه با سدلر است که ایدا کمک لیان رو با دادن یک راکت لاچر بران میکند و لیان با این راکت لانچر کار سدلر را تمام میکند حال ایدا با گذاشتن اسلحه پشت سر لیون از او درخواست میکند که نمونه انگل را بهش بدهد و لیان هم نمونه را به ایدا میدهد قبل از رفتن دکمه ای را می زند که بمب زمانی ترکیدن جزیره را فعال می کند و به لیان کلید یک جت اسکی را می دهد.لیان و اشلی هم با آن از آنجا فرار می کنند وقتی که اشلی از لیان می پرسد که آن زن کی بود؟ لیان جواب می دهد: قسمتی از من که نمی توانم رهایش کنم.
![[تصویر: 73037913443045873954.jpg]](http://upload7.ir/images/73037913443045873954.jpg)
Resident Evil: Degeneration
در سال 2005، سرپرست محققین ویل فارما ،فردریک داونینگ، ویروس تی را در فرودگاه هاروردویل منتشر کرد و فاجعه ای دیگر را رقم زد. به همین منظور، دولت، سربازان ارتش را به همراه تیم S.R.T به محل اعزام کرد تا زامبی ها را نابود کنند.رئیس جمهور آمریکا، لیان اس کندی 28 ساله را به سبب تجربه اش در مقابله با ویروس تی، برای فرماندهی تیم S.R.T برگزید. با رهبری و راهنمایی های او، اعضای تیم S.R.T یاد گرفتند که چگونه زامبی ها را بکشند و توانستند 5 بازمانده از جمله کلر ردفیلد، که در فرودگاه گرفتار شده بودند را نجات دهند.
عد از نجات آن ها، او و آنجلا میلر در ویل فارما با کورتیس میلر روبه رو شدند که لیان توانست کورتیس میلر آلوده به ویروس جی را بکشد. در پایان، او، کلر و آنجلا، فردریک داونینگ را به جرم فرار از راکون سیتی به همراه نمونه های ویروس جی و تی، شیوع ویروس تی در فرودگاه، بمب گذاری در ویل فارما به منظور فروش اطلاعات ویروس جی، ویروس تی و واکسنش، دستگیر کردند.
![[تصویر: 46221499565307571873.jpg]](http://upload7.ir/images/46221499565307571873.jpg)
Resident Evil: Damnation
در سال 2011 لیان به مامورتی در اسلاو شرقی فرستاده میشه. طبق شایعاتی در آن جنگ از BOW ها استفاده میشده و مامورین آمریکایی فرستاده میشن تا در این مورد تحقیق کنن. هنوز نرسیده هانیگن بهش اطلاع میده که ایالات متحده ماموریت رو لغو کرده و از همه مامورینش خواسته که اونجا رو ترک کنن. لیان که دیده بود اون شایعه حقیقت داره تصمیم گرفت که بدون پشتیبانی دولت آمریکا به ماموریتش ادامه بده. لیان به سمت محل قرارش با فردی به عنوان Scarecrow میره ولی وقتی که میرسه اون فرد رو نیم جون پیدا میکنه و در حال مردن به کلمه "زنبوردار" اشاره میکنه. در همون لحظه یک سر و کله یه لیکر پیدا میشه. بعد از کمی درگیر شدن با اون لیکر میاد لیان رو بکشه که ناگاه می ایسته و پیرمردی دیده میشه.
لیان وقتی که به هوش میاد خودش رو بسته شده به یه صندلی مبینه و میفهمه که اسلحه و ضدگلولش هم نیست شده. دو مرد از او درمورد به اینکه چرا آنجاست سوال میکنند و لیان هم جواب درست حسابیی بهشون نمیده. لیان میفهمه که یکی از آنها نامش JD و دیگری بادی است.
لیان میبینی پیرمردی که اونجاست کمی ناخوشه و درمورد به اون سوال میکنه ولی قبل از اینکه جوابی بگیره گروهی سرباز بهشون حمله میکنن. لیان هم از موقعیت استفاده کرده و درحالی که بادی با آنها مبارزه میکنه فرار میکنه و کمی بعد بادی و JD رو میبینه که پیش اون پیرمرد مبتلا شده ایستادن، پس از صحبت کردن در مورد به اهدافی که داشتن بادی زندگی اون پیرمرد رو قبل از اینکه به هیولایی تبدیل بشه تموم میکنه و هر دو میرن، لیان هم از راهی دیگه میره.
کمی بعد لیان و JD به هم میرسن و پس از چند بار مواجه شدن با زامبی ها و نجات یافته JD توسط لیان با هم یه جورایی رفیق شده و از اونجا خارج میشن و به کلیسا میرن. در اونجا لیان درمورد به حقایق پشت انگل صحبت میکنه و پس از درگیریی لفظی با بادی مشتی ازش خورده و بقیه افراد گروه دوباره میبندنش.
JD از سربازی که مراقب لیان بود میخواد که باهاش تنها حرف بزنه برای همین لیان رو میبره بیرون و دستش رو باز میکنه و باهاش درمورد به گذشته بادی و اینکه اون نباید بزاره دست بادی به انگل ها برسه صحبت میکنه و بهش میگه که انگل در فروشگاه مرکزی است و قبل از اینکه لیان بره اسلحه اش رو بهش پس میده.
لیان وقتی که به فروشگاه میرسه میبینه که جعبه انگل خالی ـه و همون موقع ایدا وارد صحنه میشه و بعد از درگیری ای کوچک از هم سوال هایی میپرسند که تقریبا هیچ کدام جواب مناسبی نگرفته و در آن میان ایدا به اینکه کی کار "اون شب" شون رو ادامه میدن اشاره میکنه و لیان هم با جمله هر وقت به جز الان ردش میکنه. ایدا هم در حال رفتن به لیان اخطار میده که شهر قراره نابود بشه.
لیان به کلیسا برمیگرده و تعداد تقریبا زیادی جنازه در گوشه کنار اونجا میبینه، بعد JD میاد و ضدگلوله لیان رو بهش پس میده و بعد شروع میکنه به کم کم تبدیل شدن، از آن طرف بادی میاد و لیان رو مقصر میدونه ولی JD اصرار میکنه که لیان دشمنشون نیست و بعد کاملا تبدیل میشه و میخواد به بادی حمله کنه که لیان میکشتش و بعد سعی میکنه بادی رو راضی کنه که از انگل استفاده نکنه ولی موفق به اینکار نمیشه و ناگاه کلیسا رو بمب باران میکنن و آن دو مجبور به فرار میشن.
لیان به ساختمان ریاست جمهوری که پر از لیکر شده میره و پس از روبه رویی با چند لیکر از طریق آسانسوری به محل ساخت BOW ای میرسد و ایدا رو اونجا میبینه. ایدا بهش میگه که اون چیزایی که میبینه برای کنترل یکسری از هیولاها استفاده میشن. ناگاه سربازانی اونهارو محاصره میکنن و رییس جمهور اسلاو شرقی هم بینشون هست. ایدا برای اینکه بتونه فرار کنه برای دقیقه های چراغ هارو خاموش میکنه و وقتی روشن شدن دیگر اونجا نیست. لیان با سربازان درگیر میشه و چیزی نگذشته بادی با لیکر هاش به مبارزه میپیوندن. همون موقع رییس جمهور چند T-013 رو آزاد میکنه. لیان و بادی هم تصمیم میگیرن که از اونجا فرار کنن.
تایرنتی اونا تا بیرون از ساختمون هم دنبال میکنه و اون دو به هزار بدبختی کارش رو تموم میکنن، همون موقع چند تایرنت دیگه هم دنبالشون میکنن. بادی حالش کمی بد شده و لیان بهش کمک میکنه که راه بره. کمی بعد که دیگه نمیتونن فرار کنن، لیان که گلوله هاش تموم شده با چاقویش در مقابل تایرنتی که به طرفشون میاد می ایسته ولی قبل از اینکه برسه بالگرد دولتی آمریکا به کمکش میاد و لیان میفهمه که تمام اون مدت حواسشون بهش بوده.
بادی از لیان میخواد که بکشتش تا تبدیل نشه که لیان مخالفت میکنه برای همین تصمیم میگیره که خودکشی کنه ولی لیان تفنگش رو ازش میگیره و بهش میگه که اونا مجبورن به خاطر کسانی که توی این راه مردن زنده بمونن و به ستون فقرات بادی شلیک میکنه تا دیگه انگل بهش متصل نباشه.
لیان به خونش برمیگرده، هانیگن بهش میگه که Belikova مقامش رو از دست داده.سپس لیان آپارتمانش رو ترک میکنه.
![[تصویر: 44818285357040157037.png]](http://upload7.ir/images/44818285357040157037.png)
Resident Evil 6در آمریکا
29 ام June سال 2013، تقریبا 15 سال بعد از حادثه شهر راکون، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، Adam Benford، تصمیم گرفت حقایق پشت پرده حادثه شهر راکون رو در سمیناری در دانشگاه Ivy در عموم افشا کنه. رئیس جمهور Benford هنگام رخ دادن حمله Bioterroris در Tall Oaks به همراه دوست مورد اعتمادش Leon Kennedy و Helena Harper، یکی از اعضای آژانس محرمانه ارتش بود. در این واقعه رئیس جمهور آلوده میشه و به یک زامبی تبدیل میشه. Leon با سخت ترین انتخاب زندگیش روبرو میشه دو دل هست تا که رئیس جمهور به Helena حمله میکنه، در این حال Leon درحالی که نام رئیس جمهور رو فریاد میزنه، به سرش شلیک میکنه. Helena به Leon میگههمه این اتفاقات تصیر اونه و در پاسخ به درخواست Leon برای توضیخ بیشتر میگه همه چیز رو وقتی به کلیسای جامع تال اوکس رفتن توضیح خواهد داد.
Helena و Leon در مسیرشون از داخل دانشگاه به مردی بر میخورن که اونها رو هدایت میکنه تا در محوطه دانشگاه دنبال دختر گم شده اش Liz بگردن. در حین جستجو اون مرد شروع به اعتراض از التهاب های مشکوک روی پوستش میکنه. بالاخره اونها دختر رو پیدا میکنن و وارد آسانسور میشن ولی دختر به زامبی تبدیل میشه وقبل از حمله به Leon و Helena، پدرش رو میکشه.
در حین ماموریت، Hunnigan به اونها خبر میده که سرتاسر شهر آلوده شدن و اونها با بیشتر 70 هزار شخص آلوده مواجه خواهند بود. همچنین Hunnigan به اونها اطلاع میده که این اشخاص با ویروس جدیدی بنام C آلوده شدن که به گزارش .B.S.A.A (مخفف: Bioterrorism Security Assessmentm Alliance) همون ویروسیه که 6 ماه پیش از این اتفاق توسط تروریست ها در شیوعی که در اروپای شرقی اتفاق افتاده استفاده شده.
سپس، Leon و Helena به آزمایشگاهی میرسن که Chrysalid ها در اون در بسته های آزمایشی نگه داری میشن. Helena از طریق یک نوار ویدئویی تبدیل شدن یکی از Chrysalid ها رو به Leon نشون میده.
بعد از اینکه Leon میفهمه که Simmons پشت پرده همه این حمله ها بوده، از Hunnigan میخواد که مرگ او و Helena رو شایعه کنه تا اونها بتونن برای تعقیب کردنش به چین برن.
در چین
Leon و Helena در راه چین، با مردمی در هواپیما همراه بودن که به ویروس C آلوده میشن و Leon و Helena مجبور میشن در مسیرشون از داخل هواپیما با زامبی ها مبارزه کنن. سرانجام هواپیما بطور اتفاقی در مکانی نزدیک به جایی که Jake Muller و Sherry Birkin بودن به زمین میخوره. Sherry که از دیدن Leon هیجان زده شده به سمتش میدوه. Leon در پاسخ به سوالش درباره اینکه Sherry چرا اینجاس با پاسخی روبرو میشه که البته قبلا هم در رابطش شنیده بود، او یک مامور محافظته. پس از این Sherry هم سوال مشابهی رو میپرسه که Leon میگه که اونها سعی دارن رئیس مشاور امنیتی، Simmons، کسی رو که پشت پرده همه این اتفاقاته رو تعقیب کتن و بعد از Sherry میواد تا هر چیزی میدونه بهش بگه ولی با تفره رفتن Sherry از جواب دادن، Leon با بیان اینکه باید این موضوع رو بدونه، به سمت Sherry حرکت میکنه که Jake با احساس به اینکه Sherry به محافظت احتیاج داره و Leon رو به عقب هل میده.
Leon، بالاخره موفق میشه به اتاقی برسه که Chris Redfield و Piers Nivans یک زن آبی پوش رو که اعتقاد دارن یکی از مقصران مرگ افراد Chris در زمان شیوع بوده رو محاصره کردن. Chris اسلحه اش رو به طرف اون زن نشونه میره و وقتی آماده به شلیک میشه Leon ضربه ای به دستش میزنه و مانع کشته شدن زن آبی پوش میشه. سپس مبارزه کوتاهی بینشون پیش میاد که با نشونه رفتن اسلحه هاشون بطرف هم به پایان میرسه. Leon سعی میکنه با گفتن اسلحتو بیار پایین، Chris رو آروم کنه و بهش میگه که اون زن یه شاهد کلیدیـه و اونها بهش نیاز دارن، ولی Chris از پذیرش این موضوع امتناع میکنه و به با حالتی خشک به Leon میگه که اون زن مسئول همه این حوادثه (اشاره به حمله های جهانی بیوتروریستی) و سعی میکنه با گفتن اینکه همه افرادشو بخاطر اون زن از دست داده اینو به Leon بفهمونه، که Leon در جواب، به از دست دادن 70 هزار نفر بعلاوه جمله رئیس جمهور، بخاطر Simmons اشاره میکنه.
لیان به سمت [size=10pt]Simmons [/size]میرود و او را میبیند و در همین حال شخصی نا شناس ویروس را به [size=10pt]Simmons [/size]تزریق میکند لیان و هلنا چند بار با [size=10pt]Simmons [/size]روبرو میشون و با او مبارزه میکنن و در حالی که لیان در حال فرار است میبیند که ابدا در خطر است و [size=10pt]Simmons [/size]او را بیهوش کرده است و لیان مجبور میشود برای نجات ایدا به سمتش برود و لیان و ایدا به مبارزه با [size=10pt]Simmons [/size]میرود و [size=10pt]Simmons [/size]در حالی که به لیان ضربه میزند و می خواهد او را بکشد که ایدا به کمک لیان میرود با ضریه سر تیز تیر کمان خود لیان را نجات میدهد و از او جدا میشود و برای لیان یک پیام میفرستد که برای عشقم بر روی سقف هدیه ای را قرار داده ام و از لیان و ایدا از هم جدا میشود لیان و هلنا به وسیله هدیه ایدا که یک راکت لانچر است کار [size=10pt]Simmons [/size]را برای آخرین بار تمام میکنند و با هلیکوپتر از محل خارج میشون.
نام: لیان اسکات کندی
![[تصویر: 31133696951332429749.jpg]](http://upload7.ir/images/31133696951332429749.jpg)
ملیت: آمریکایی سفید
Aگروه خونی :
شغل در گذشته: افسر پليس R.P.D (سال 1998) | مامور دولتي آمريكا (از سال 1998 - 2011) | مامور D.S.O. (سال 2011)
وضعيت: زنده
صدا پيشه: Matthew Mercer
حركات اكشن: Jason Faunt
اولين حضور: Resident Evil 2
لیان اسکات کندی یکی از شخصیت های مثبت این سری از بازی ها که محبوبترین شخصیت بازی و یکی از محبوبترین شخصیت های دنیای گیم است
در جریان رویدادهای سپتامبر ۱۹۹۸، لیان اسکات کندی که یک پلیس تازه کار بود، به شهر راکون رسید تا نخستین روز کاری خود را در اداره ی پلیس شهر (R.P.D)، آغاز کند. لیان در همان آغاز ورود به شهر، با زامبیها رو به رو شد... ویروس تی شهر راکون را به طغیان کشانده بود و این نخستین تجربه ی کاری او بود. لیان در عمق این فاجعه قرار گرفته بود و ویرانیهای به بار آمده را از نزدیک لمس کرد. او به هر زحمت ممکن موفق شد از شهر بگریزد، اما این پایان نقش او در این سری از بازی نبود. لیان پس از فرار از شهر، مجبور شد تا برای دولت آمریکا کار، و داستانهای جذابی را پس از آن خلق کند
![[تصویر: 04103601094513840524.jpg]](http://upload7.ir/images/04103601094513840524.jpg)
وحشت راکون سیتی
در سال 1998یک روز قبل از فاجعه راکون،لیان خواب میمونه و برای رفتن به شهر راکون که محل کار جدیدش اون جا بوده دیر میکنه.لباس کارش رو می پوشه و راه می یفته. وقتی که می رسه شب شده بوده و تمام مردم داخل شهر زامبی شده بودند و او بی خبر از همه چیز وارد شهر می شود(توی این قسمت کپکام یک اشتباه بزرگ داره اونم اینه که وقتی که لیان رسید شهر قرنطینه شده بوده و او نمیتونسته وارد شهر شده باشه)وقتی یک گروه زامبی رو که می خواستن به او حمله کنند را می بینه شکه می شود. بعد با کلر آشنا می شود. کمی بعد راهشون از هم جدا می شود و هر 2تصمیم میگیرند که بهR.P.Dبروند.لیان آنجا با ایدا آشنا می شود و یک بار وقتی که آنت بیرکین به ایدا شلیک میکنه جلوی گلوله میپره، یک بار هم وقتی یک تمساح بزرگ به او حمله کرده بوده تمساح را می کشد و وقتی که می خواستند با مترو به آزمایشگاه بروند بیرکین بازوی ایدا را زخمی میکند و لیان دنبال دارو می رود وقتی که دنبال دارو میگشت آنت به او می گوید که ایدا یک جاسوس است ولی لیان باور نمی کند در همان لحظه چند لوله ی فلزی روی سر آنت می افتد و او می میرد(خیلی مسخره است که اینهمه بین زامبی ها نمیری آخر سر چند تا لوله بیوفته رو سرت و بمیری)و نمونه G را از کنار او بر می دارد.وقتی دوباره ایدا را می بیند ایدا از او نمونه را می خواهد ولی لیان به او نمی دهد در همان حال آنت می آید و به ایدا شلیک می کند و ایدا می افتد پایین لیان هم نمونه Gرا پرت می کند پایین.بیرکین را با استفاده ازRPG که ایدا انداخته بود می کشد. آخر سر هم به همراه کلر و شری از راکون فرار می کنند. بعد از فرار هم کلر می خواست دنبال برادرش بگردد،تا وقتی که دولت شری را قبول کند لیان سرپرستی او را قبول می کند و به گروه ماموران دولتی می پیونده
![[تصویر: 21861381895927595723.jpg]](http://upload7.ir/images/21861381895927595723.jpg)
Operation Javier
در سال 2002 لیان به همراه جک کرازر به یک شهر در آمریکای جنوبی فرستاده می شوند تا یک مواد فروش به نام جوایر هیدالگو که آن شهر را زیر سلطه خود برده بود،بگیرند. وقتی به آن شهر می رسند،می بینند که تمام ساکنین شهر به T-virusمبتلا شده اند. وقتی که دنبال جوایر می گشتند دختری به نام منولا را پیدا می کنند که تنها باز مانده شهر بود که در اواخر بازی می فهمند او دختر جوایر و مبتلا به T-veronica virus است. آخر سر جوایر خود را به یک هیولا تبدیل می کند و لیان به همراه کرازر و منولا او را می کشند و با یک هلیکوپتر از آنجا می روند و منولا تحت حمایت دولت میشود و پس از مدتی به لیان گفته می شود که کرازر در یک تصادف مرده است.
![[تصویر: 94569703654008745009.jpg]](http://upload7.ir/images/94569703654008745009.jpg)
Resident Evil 4
حال لیان برای دولت آمریکا و رئیس جمور کار میکند و به خبر مبرسد که اشلی دختر رئیس جمهور آمریکا را دزدیدن و گزارشی میرسد که دختری شبیه اشلی در یکی از روستاهای اسپانیا دیده شده است و حال به لیان ماموریت داده میشود که باید به این روستا برود و اشلی را نجات دهد لیان به روستا میرسد و با مردمان عجیبی روبرو میشود که با لیان رفتار خوبی ندارن و به نام گاندو هستن حال لیان با جستجو خود را به دنبال اشلی آغاز کند لیون اشلی را در کلیسایی پیدا میکند و به او میگوید که او سمت پدرش برای نجان او آمد است در حالی که در حال خروج از کلیسا بودن که سدلر را دیدن که جلو آنها پدیدار شد در ادامه لیان اشلی را از دست میدهد و در حالی که به دنبال اشلی بود جاسوس قدیمی ایدا وانگ را میبیند که اسلحه پشت سر لبان گذاشته است و لیون بدون اینکه بفهمه حریفش کیست با حرکتی زیبا لیان اسلحه ایدا را ازش میگیرد و چاقو را زیر گردن ایدا میزارد لیان دیگر آن رفتار عاشقانه با ایدا را ندارد لیان در ادامه باز هم با ایدا روبرو میشود به آرامی دوباره عشقی در قلب لیان به ایدا پیدا میشود
در ادامه لیان اشلی را پیدا میکند و به کمک ایدا میرود تا ایدا را از دست سدلر نجات دهد و با او مبارزه کند در حال مبارزه با سدلر است که ایدا کمک لیان رو با دادن یک راکت لاچر بران میکند و لیان با این راکت لانچر کار سدلر را تمام میکند حال ایدا با گذاشتن اسلحه پشت سر لیون از او درخواست میکند که نمونه انگل را بهش بدهد و لیان هم نمونه را به ایدا میدهد قبل از رفتن دکمه ای را می زند که بمب زمانی ترکیدن جزیره را فعال می کند و به لیان کلید یک جت اسکی را می دهد.لیان و اشلی هم با آن از آنجا فرار می کنند وقتی که اشلی از لیان می پرسد که آن زن کی بود؟ لیان جواب می دهد: قسمتی از من که نمی توانم رهایش کنم.
![[تصویر: 73037913443045873954.jpg]](http://upload7.ir/images/73037913443045873954.jpg)
Resident Evil: Degeneration
در سال 2005، سرپرست محققین ویل فارما ،فردریک داونینگ، ویروس تی را در فرودگاه هاروردویل منتشر کرد و فاجعه ای دیگر را رقم زد. به همین منظور، دولت، سربازان ارتش را به همراه تیم S.R.T به محل اعزام کرد تا زامبی ها را نابود کنند.رئیس جمهور آمریکا، لیان اس کندی 28 ساله را به سبب تجربه اش در مقابله با ویروس تی، برای فرماندهی تیم S.R.T برگزید. با رهبری و راهنمایی های او، اعضای تیم S.R.T یاد گرفتند که چگونه زامبی ها را بکشند و توانستند 5 بازمانده از جمله کلر ردفیلد، که در فرودگاه گرفتار شده بودند را نجات دهند.
عد از نجات آن ها، او و آنجلا میلر در ویل فارما با کورتیس میلر روبه رو شدند که لیان توانست کورتیس میلر آلوده به ویروس جی را بکشد. در پایان، او، کلر و آنجلا، فردریک داونینگ را به جرم فرار از راکون سیتی به همراه نمونه های ویروس جی و تی، شیوع ویروس تی در فرودگاه، بمب گذاری در ویل فارما به منظور فروش اطلاعات ویروس جی، ویروس تی و واکسنش، دستگیر کردند.
![[تصویر: 46221499565307571873.jpg]](http://upload7.ir/images/46221499565307571873.jpg)
Resident Evil: Damnation
در سال 2011 لیان به مامورتی در اسلاو شرقی فرستاده میشه. طبق شایعاتی در آن جنگ از BOW ها استفاده میشده و مامورین آمریکایی فرستاده میشن تا در این مورد تحقیق کنن. هنوز نرسیده هانیگن بهش اطلاع میده که ایالات متحده ماموریت رو لغو کرده و از همه مامورینش خواسته که اونجا رو ترک کنن. لیان که دیده بود اون شایعه حقیقت داره تصمیم گرفت که بدون پشتیبانی دولت آمریکا به ماموریتش ادامه بده. لیان به سمت محل قرارش با فردی به عنوان Scarecrow میره ولی وقتی که میرسه اون فرد رو نیم جون پیدا میکنه و در حال مردن به کلمه "زنبوردار" اشاره میکنه. در همون لحظه یک سر و کله یه لیکر پیدا میشه. بعد از کمی درگیر شدن با اون لیکر میاد لیان رو بکشه که ناگاه می ایسته و پیرمردی دیده میشه.
لیان وقتی که به هوش میاد خودش رو بسته شده به یه صندلی مبینه و میفهمه که اسلحه و ضدگلولش هم نیست شده. دو مرد از او درمورد به اینکه چرا آنجاست سوال میکنند و لیان هم جواب درست حسابیی بهشون نمیده. لیان میفهمه که یکی از آنها نامش JD و دیگری بادی است.
لیان میبینی پیرمردی که اونجاست کمی ناخوشه و درمورد به اون سوال میکنه ولی قبل از اینکه جوابی بگیره گروهی سرباز بهشون حمله میکنن. لیان هم از موقعیت استفاده کرده و درحالی که بادی با آنها مبارزه میکنه فرار میکنه و کمی بعد بادی و JD رو میبینه که پیش اون پیرمرد مبتلا شده ایستادن، پس از صحبت کردن در مورد به اهدافی که داشتن بادی زندگی اون پیرمرد رو قبل از اینکه به هیولایی تبدیل بشه تموم میکنه و هر دو میرن، لیان هم از راهی دیگه میره.
کمی بعد لیان و JD به هم میرسن و پس از چند بار مواجه شدن با زامبی ها و نجات یافته JD توسط لیان با هم یه جورایی رفیق شده و از اونجا خارج میشن و به کلیسا میرن. در اونجا لیان درمورد به حقایق پشت انگل صحبت میکنه و پس از درگیریی لفظی با بادی مشتی ازش خورده و بقیه افراد گروه دوباره میبندنش.
JD از سربازی که مراقب لیان بود میخواد که باهاش تنها حرف بزنه برای همین لیان رو میبره بیرون و دستش رو باز میکنه و باهاش درمورد به گذشته بادی و اینکه اون نباید بزاره دست بادی به انگل ها برسه صحبت میکنه و بهش میگه که انگل در فروشگاه مرکزی است و قبل از اینکه لیان بره اسلحه اش رو بهش پس میده.
لیان وقتی که به فروشگاه میرسه میبینه که جعبه انگل خالی ـه و همون موقع ایدا وارد صحنه میشه و بعد از درگیری ای کوچک از هم سوال هایی میپرسند که تقریبا هیچ کدام جواب مناسبی نگرفته و در آن میان ایدا به اینکه کی کار "اون شب" شون رو ادامه میدن اشاره میکنه و لیان هم با جمله هر وقت به جز الان ردش میکنه. ایدا هم در حال رفتن به لیان اخطار میده که شهر قراره نابود بشه.
لیان به کلیسا برمیگرده و تعداد تقریبا زیادی جنازه در گوشه کنار اونجا میبینه، بعد JD میاد و ضدگلوله لیان رو بهش پس میده و بعد شروع میکنه به کم کم تبدیل شدن، از آن طرف بادی میاد و لیان رو مقصر میدونه ولی JD اصرار میکنه که لیان دشمنشون نیست و بعد کاملا تبدیل میشه و میخواد به بادی حمله کنه که لیان میکشتش و بعد سعی میکنه بادی رو راضی کنه که از انگل استفاده نکنه ولی موفق به اینکار نمیشه و ناگاه کلیسا رو بمب باران میکنن و آن دو مجبور به فرار میشن.
لیان به ساختمان ریاست جمهوری که پر از لیکر شده میره و پس از روبه رویی با چند لیکر از طریق آسانسوری به محل ساخت BOW ای میرسد و ایدا رو اونجا میبینه. ایدا بهش میگه که اون چیزایی که میبینه برای کنترل یکسری از هیولاها استفاده میشن. ناگاه سربازانی اونهارو محاصره میکنن و رییس جمهور اسلاو شرقی هم بینشون هست. ایدا برای اینکه بتونه فرار کنه برای دقیقه های چراغ هارو خاموش میکنه و وقتی روشن شدن دیگر اونجا نیست. لیان با سربازان درگیر میشه و چیزی نگذشته بادی با لیکر هاش به مبارزه میپیوندن. همون موقع رییس جمهور چند T-013 رو آزاد میکنه. لیان و بادی هم تصمیم میگیرن که از اونجا فرار کنن.
تایرنتی اونا تا بیرون از ساختمون هم دنبال میکنه و اون دو به هزار بدبختی کارش رو تموم میکنن، همون موقع چند تایرنت دیگه هم دنبالشون میکنن. بادی حالش کمی بد شده و لیان بهش کمک میکنه که راه بره. کمی بعد که دیگه نمیتونن فرار کنن، لیان که گلوله هاش تموم شده با چاقویش در مقابل تایرنتی که به طرفشون میاد می ایسته ولی قبل از اینکه برسه بالگرد دولتی آمریکا به کمکش میاد و لیان میفهمه که تمام اون مدت حواسشون بهش بوده.
بادی از لیان میخواد که بکشتش تا تبدیل نشه که لیان مخالفت میکنه برای همین تصمیم میگیره که خودکشی کنه ولی لیان تفنگش رو ازش میگیره و بهش میگه که اونا مجبورن به خاطر کسانی که توی این راه مردن زنده بمونن و به ستون فقرات بادی شلیک میکنه تا دیگه انگل بهش متصل نباشه.
لیان به خونش برمیگرده، هانیگن بهش میگه که Belikova مقامش رو از دست داده.سپس لیان آپارتمانش رو ترک میکنه.
![[تصویر: 44818285357040157037.png]](http://upload7.ir/images/44818285357040157037.png)
Resident Evil 6در آمریکا
29 ام June سال 2013، تقریبا 15 سال بعد از حادثه شهر راکون، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، Adam Benford، تصمیم گرفت حقایق پشت پرده حادثه شهر راکون رو در سمیناری در دانشگاه Ivy در عموم افشا کنه. رئیس جمهور Benford هنگام رخ دادن حمله Bioterroris در Tall Oaks به همراه دوست مورد اعتمادش Leon Kennedy و Helena Harper، یکی از اعضای آژانس محرمانه ارتش بود. در این واقعه رئیس جمهور آلوده میشه و به یک زامبی تبدیل میشه. Leon با سخت ترین انتخاب زندگیش روبرو میشه دو دل هست تا که رئیس جمهور به Helena حمله میکنه، در این حال Leon درحالی که نام رئیس جمهور رو فریاد میزنه، به سرش شلیک میکنه. Helena به Leon میگههمه این اتفاقات تصیر اونه و در پاسخ به درخواست Leon برای توضیخ بیشتر میگه همه چیز رو وقتی به کلیسای جامع تال اوکس رفتن توضیح خواهد داد.
Helena و Leon در مسیرشون از داخل دانشگاه به مردی بر میخورن که اونها رو هدایت میکنه تا در محوطه دانشگاه دنبال دختر گم شده اش Liz بگردن. در حین جستجو اون مرد شروع به اعتراض از التهاب های مشکوک روی پوستش میکنه. بالاخره اونها دختر رو پیدا میکنن و وارد آسانسور میشن ولی دختر به زامبی تبدیل میشه وقبل از حمله به Leon و Helena، پدرش رو میکشه.
در حین ماموریت، Hunnigan به اونها خبر میده که سرتاسر شهر آلوده شدن و اونها با بیشتر 70 هزار شخص آلوده مواجه خواهند بود. همچنین Hunnigan به اونها اطلاع میده که این اشخاص با ویروس جدیدی بنام C آلوده شدن که به گزارش .B.S.A.A (مخفف: Bioterrorism Security Assessmentm Alliance) همون ویروسیه که 6 ماه پیش از این اتفاق توسط تروریست ها در شیوعی که در اروپای شرقی اتفاق افتاده استفاده شده.
سپس، Leon و Helena به آزمایشگاهی میرسن که Chrysalid ها در اون در بسته های آزمایشی نگه داری میشن. Helena از طریق یک نوار ویدئویی تبدیل شدن یکی از Chrysalid ها رو به Leon نشون میده.
بعد از اینکه Leon میفهمه که Simmons پشت پرده همه این حمله ها بوده، از Hunnigan میخواد که مرگ او و Helena رو شایعه کنه تا اونها بتونن برای تعقیب کردنش به چین برن.
در چین
Leon و Helena در راه چین، با مردمی در هواپیما همراه بودن که به ویروس C آلوده میشن و Leon و Helena مجبور میشن در مسیرشون از داخل هواپیما با زامبی ها مبارزه کنن. سرانجام هواپیما بطور اتفاقی در مکانی نزدیک به جایی که Jake Muller و Sherry Birkin بودن به زمین میخوره. Sherry که از دیدن Leon هیجان زده شده به سمتش میدوه. Leon در پاسخ به سوالش درباره اینکه Sherry چرا اینجاس با پاسخی روبرو میشه که البته قبلا هم در رابطش شنیده بود، او یک مامور محافظته. پس از این Sherry هم سوال مشابهی رو میپرسه که Leon میگه که اونها سعی دارن رئیس مشاور امنیتی، Simmons، کسی رو که پشت پرده همه این اتفاقاته رو تعقیب کتن و بعد از Sherry میواد تا هر چیزی میدونه بهش بگه ولی با تفره رفتن Sherry از جواب دادن، Leon با بیان اینکه باید این موضوع رو بدونه، به سمت Sherry حرکت میکنه که Jake با احساس به اینکه Sherry به محافظت احتیاج داره و Leon رو به عقب هل میده.
Leon، بالاخره موفق میشه به اتاقی برسه که Chris Redfield و Piers Nivans یک زن آبی پوش رو که اعتقاد دارن یکی از مقصران مرگ افراد Chris در زمان شیوع بوده رو محاصره کردن. Chris اسلحه اش رو به طرف اون زن نشونه میره و وقتی آماده به شلیک میشه Leon ضربه ای به دستش میزنه و مانع کشته شدن زن آبی پوش میشه. سپس مبارزه کوتاهی بینشون پیش میاد که با نشونه رفتن اسلحه هاشون بطرف هم به پایان میرسه. Leon سعی میکنه با گفتن اسلحتو بیار پایین، Chris رو آروم کنه و بهش میگه که اون زن یه شاهد کلیدیـه و اونها بهش نیاز دارن، ولی Chris از پذیرش این موضوع امتناع میکنه و به با حالتی خشک به Leon میگه که اون زن مسئول همه این حوادثه (اشاره به حمله های جهانی بیوتروریستی) و سعی میکنه با گفتن اینکه همه افرادشو بخاطر اون زن از دست داده اینو به Leon بفهمونه، که Leon در جواب، به از دست دادن 70 هزار نفر بعلاوه جمله رئیس جمهور، بخاطر Simmons اشاره میکنه.
لیان به سمت [size=10pt]Simmons [/size]میرود و او را میبیند و در همین حال شخصی نا شناس ویروس را به [size=10pt]Simmons [/size]تزریق میکند لیان و هلنا چند بار با [size=10pt]Simmons [/size]روبرو میشون و با او مبارزه میکنن و در حالی که لیان در حال فرار است میبیند که ابدا در خطر است و [size=10pt]Simmons [/size]او را بیهوش کرده است و لیان مجبور میشود برای نجات ایدا به سمتش برود و لیان و ایدا به مبارزه با [size=10pt]Simmons [/size]میرود و [size=10pt]Simmons [/size]در حالی که به لیان ضربه میزند و می خواهد او را بکشد که ایدا به کمک لیان میرود با ضریه سر تیز تیر کمان خود لیان را نجات میدهد و از او جدا میشود و برای لیان یک پیام میفرستد که برای عشقم بر روی سقف هدیه ای را قرار داده ام و از لیان و ایدا از هم جدا میشود لیان و هلنا به وسیله هدیه ایدا که یک راکت لانچر است کار [size=10pt]Simmons [/size]را برای آخرین بار تمام میکنند و با هلیکوپتر از محل خارج میشون.
نقلقول:
![[تصویر: 40738063738955273913.gif]](http://upload7.ir/images/40738063738955273913.gif)