نظرسنجی: داستان بازی The Witcher 3: Wild Hunt را چگونه ارزیابی کردید؟
شما مجاز به شرکت در این نظرسنجی نیستید.
متوسط
0%
0 0%
خوب
5.88%
2 5.88%
عالی
29.41%
10 29.41%
شاهکار
64.71%
22 64.71%
در کل 34 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید. [نمایش نتایج]

امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 3.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آخرین ضیافت گرگ پیر | تحلیل داستان The Witcher 3: Wild Hunt [بازی سال 2015]
#1
به نام ایزد منان 

آخرین ضیافت گرگ پیر | تحلیل داستان The Witcher 3: Wild Hunt [بازی سال 2015]

توجه: در این مقاله به مشکلات و محاسن داستانی بازی The Witcher 3: Wild Hunt خواهیم پرداخت. ممکن است در این مقاله مشکلاتی مورد بررسی قرار بگیرند که بسیار ریز و سختگیرانه گرفته شده باشند و حتی به چشم هم نیایند، اما به عنوان یک منتقد سعی بر این خواهم داشت تا ثابت کنم چرا داستان این بازی عالی است، اما شاهکار نیست. 

" این مقاله از اسپویل های داستانی بسیار کمی بهره مند است که قبل از انتشار بازی هم مشخص شده بودند. "

[تصویر:  d1jd_witcher_3_wild_hunt-wallpaper-1920x1080.jpg]

زاده شده در سرزمین افسانه ها
 
   اگر بخواهیم صادق باشیم، مطمئناََ نمی توان داستان را جز ارکان اصلی یک عنوان RPG {مختصر شده ی Role - Playing Game یا نقش آفرینی} دانست. گیم پلی، گرافیک و موسیقی هم می توانند به تنهایی معجونی دلچسب از یک عنوان RPG را به ثمر آورند، اما تمام این موارد در کنار داستانی حماسی می توانند عنوانی جاودانه را خلق کنند. شاید اولین بار این سری The Elder Scrolls بود که با قرار دادن داستانی ناب در کنار تمام موارد ذکر شده، مرز های عناوین RPG را تا چندین کیلو متر در نوردید. بعد از آن بود که سرگذشت این سبک عناوین از نو نوشته شد و افسانه هایی از این سبک برخیزیدند که ارج و قُرب این سبک را بیش از پیش بر سایر سبک ها دیکته کردند. یکی از این افسانه ها، فرانچایز The Witcher بود. عنوانی که اولین بار در سال 2007 دیده به جهان گشود! عنوانی که توسط استدیوی گمنام اما جویای نام لهستانی (CD Project Red) ساخته و پرداخته شد. نسخه های اول و دوم این بازی توانستند روندی کاملا صعودی را در پیش بگیرند و عده ی کثیری از طرفداران را دور خود جمع کنند. از ویژگی های این دو نسخه می توان به گیم پلی جذاب و گرافیک عالی اشاره کرد، اما این عناوین برگ برنده ی دیگری نیز در دست داشتند. چیزی که کمتر عنوانی در دنیای بازی های ویدئویی از آن بهره مند است؛ بله. داستان این سری توسط سری کتاب هایی با همین نام تغذیه می شوند که یکی از دلایل قرار گرفتن این عنوان در زُمره ی بالا نشینان این سبک است، اما حالا که نسخه ی سوم این عنوان منتشر شده، عظمت و قدرت این عنوان به حدی رسیده است که طرفداران آن به خود اجازه ی مقایسه ی این عنوان با عنوان ستایش شده ی The Elder Scrolls: Skyrim را می دهند. البته نمی توان این حقیقت را کتمان کرد که این عنوان به راستی یکی از ورثای (جمع وارث!) سبک RPG است، اما آیا می توان داستان پر زرق و برق 3 The Witcher را در حد و اندازه های داستان بی ادعا، اما پر محتوای Skyrim دانست. در این مقاله قصد مقایسه ی داستان این دو عنوان را نداریم؛ قصد ما، تحلیل داستان The Witcher 3 است. نتیجه گیری بر عهده ی شماست...

یکی برای همه، همه برای یکی | داستان کلی، Pacing، روایت و ...

   کلیّت داستان TW 3 را می توان در سه کلمه خلاصه کرد؛ عظیم، زیبا، حماسی. آخرین ماجراجویی Geralt (شخصیت اصلی سری) که از قضا به دشوار ترین و کابوس وار ترین ماجراجویی او تبدیل شده، شما را با ابعاد جدیدی از داستان و دنیای این سری رو به رو خواهد کرد. چالش های این نسخه آنقدر بزرگ و باشکوه هستند که بدون شک می توان گفت که سازندگان از حداکثر پتانسیل داستانی بازی استفاده نکرده اند. شاید سرنخ های بزرگترین اشتباه آنها را باید در نیمه ی اول بازی و ضعف های آشکار در سیستم Pacing و روایت بازی جستوجو کرد.

[تصویر:  atcs_witcher_3_wild_hunt-wallpaper-1920x1080.jpg]
White Wolf's Adventure Ends Here

   Pacing به سرعت روایت و قرارگیری اتفاقات و رویداد های بازی در کنار هم، گفته می شود. سیستم Pacing نیمه ی اول بازی به طرز کسالت آوری کُند است. بازی از شما می خواهد تا به دنبال Ciri (دختر خانده ی Geralt) بگردید. این جستوجو شما را به سرزمین های گوناگونی می کشد و وادار به انجام کار هایی می کند که تنها توجیه عقلانی برای آنها، افزایش ساعات بازی است. اگرچه دنیای بازی مملو از شخصیت های گوناگون و دوست داشتنی است، اما هرکس که به Geralt می رسد و سراغی از دختر قصه ی ما دارد، به نوعی قصد معامله با وی را دارد.
«اطلاعات می خوای؟ زن و دخترمو واسم پیدا کن.»
«اون از اینجا رفته، ولی می تونم بهت آدرس کسی رو که باهاش بوده (!) بهت بدم، ولی باید واسم یه کاری بکنی»
و ...
    این رویه شاید بیش از ده بار در بازی تکرار می شود و همان جذابیت های اولیه ی این بخش را هم سرکوب می کند، اما وضع زمانی وخیم تر می شود که سازندگان به قصدی که در بالا ذکر شد، همین بخش ها را آنقدر طولانی می کنند که به طور کامل فراموش می کنید برای چه این کار ها را می کنید. درست است که این معاملات شما را وارد داستان های جالب و دوست داشتنی می کند، اما آن حس هیجان انگیز و جذاب داستان بازی را تا حد زیادی از بین می برند و داستان بازی را از سطح فوق العاده به داستانی "خوب" می رسانند، اما خوشبختانه سازندگان در طول این بازه ی زمانی دلایل زیادی برای نگه داشتن بازیباز در دنیای بازی دارند. شخصیت پردازی استادانه، برخی حوادث غیر منتظره، گیم پلی سرگرم کننده و ماموریت های فرعی مطمئناََ سخت گیر ترین افراد را هم به ادامه ی بازی ترغیب می کنند و البته مزد صبوری شما هم به زودی و تمام و کمال داده خواهد شد. بلافاصله بعد از پیدا شدن Ciri، به یکباره داستان بازی به اوج باز می گردد. عده ای دلیل این قضیه را حوادث و رویداد های کثیر و غیر قابل پیش بینی گنجانده شده در نیمه ی دوم بازی می دانند، اما با نگاهی موشکافانه تر می توان حقیقت را کشف کرد. دقیقا همان عاملی که 50% اول داستان بازی را تضعیف کرده بود، در تار و پود بقیه ی داستان، روحی تازه می دمد. روایت و سیستم Pacing بازگشته اند تا جایگاه واقعی خود در بازی را پس بگیرند. روایت بازی با اضافه شدن میان پرده های میخ کوب کننده شما را در بهت و حیرت فرو خواهد برد و داستان را آمده ی نقاط اوج بازی می کند. گاهی بازی چنان روند صعودی در پیش می گیرد که فکر می کنید به اوج خط داستانی بازی رسیده اید، اما سازندگان باری دیگر با اتفاقی غیر منتظره، شما را شوکه و داستان بازی را به افق های بالاتری می رسانند و در نهایت با یک جمع بندی نسبتا عالی، بازی را به پایان می رسانند؛ البته بسته به انتخاب های خودتان که جلو تر به آنها خواهیم پرداخت. چینش دقیق و حرفه ای اتفاقات در اواخر بازی بنده را به این فکر فرو برد که سازندگان در نیمه ی اول بازی کجا بودند؟! اما چیزی که بیشتر از این موارد آزار دهنده است، پتانسیل هایی هستند که از دست رفته اند. اگر سازندگان پیدا کردن Ciri را به یک موش و گربه بازی بی پایان تبدیل نمی کردند، می توانستند، رویداد های بعد از پیدا شدن Cirilla را حتی بهتر از آنچه که اکنون در دست داریم، به تصویر بکشند. حتی می توان گفت که سازندگان در به اتمام رساندن بازی، کمی عجولانه عمل کرده اند که البته حق هم دارند. این یک بازی ویدئویی است؛ نه سریال تلویزیونی! ماجراجویی های Geralt، Ciri و سایرین برای یافتن راه حلی برای متوقف کردن White Frost (زمستانی سرد که دنیای بازی را منجمد و تمام نشانه های حیات را از بین می برد. به عبارتی، آخر الزمان)، می توانست بسیار جذاب تر از کارگاه بازی نیمه ی اول بازی باشد. هر چند همچنان داستان بازی عالی است، اما می توانست با یک تصمیم هوشمندانه تر، به شاهکاری بلامنازع تبدیل شود.

زمانی که کمیت و کیفیت، شانه به شانه ی هم قرار می گیرند | شخصیت پردازی

   اگر یک بخش از این بازی را بی نقص در نظر بگیریم، آن بخش شخصیت پردازی است. شخصیت پردازی خارق العاده ی هر شخصیت از پس دیالوگ ها، زبان بدن، کار ها و حرکات، کاملا هویداست. امکان ندارد شخصیتی را در دنیای بازی بیابید و با پرداخت فوق العاده ی آن ها از سوی سازندگان رو به رو نشوید. حالا این کیفیت را در کنار صد ها شخصیت اصلی و غیر اصلی بازی قرار دهید تا به دیوانگی محض کشیده شوید! هر شخصیت خصوصیات و علایقی دارد و به رفتار های متنوع شما، پاسخ هایی درخور روحیات خود می دهند. همین امر سبب شده تا دنیای TW 3 و شخصیت های آن چیزی از دنیای واقعی کم نداشته باشند. هنر واقعی سازندگان زمانی بیش از قبل به چشم می آید که بعد از یک ساعت هم نشینی با هر شخصیت، آشنایی نسبی با آن ها پیدا می کنید و به راحتی می توانید آنها را عصبانی کنید (البته جز Yennefer که حتی Lamber هم حریف او نمی شود)، شادشان کنید، گولشان بزنید یا حتی با احساسات آن ها بازی کنید! اینجاست که یکی از رموز (بازم جمع مکسر رمز هست. عربی هست و این قواعد منحصر به فردش ...) موفقیت بازی خود را به دید عموم می گذارد. سبکی که در آن شخصیت پردازی، واژه ای بی معنی به حساب می آید و بازیبازان را از این نعمت بزرگ منع کرده است، شما را با عنوانی  رو به رو می کند که شخصیت های مشابه آن را حتی در رویا هم نمی توانستید ببینید. شخصیت هایی که هر یک نماد چیزی هستند. Ciri نماد یک انسان یک دنده و بی پروا؛ Lambert نماد شوخ طبعی و Live for Now به تمام معنا، Zoltan نماد رفیق بی کلک تمام دوران ها و ... . هنوز سورپریز های (فقط فارسی است که نام های لاتین را این گونه دچار نمود آوایی می کند یا من این طور فکر می کنم؟!) سازندگان تمام نشده و به نظر نمی رسد که پایانی بر آن ها باشد. کافی است کمی با شخصیت های مختلف وقت بگذرانید و با آن ها صحبت کنید تا بفهمید که پشت آن ظاهر جذاب یا زشت یا هر چیز دیگری، راز ها و ذات و خصایل درونی دیگری هم نهفته است. این است هنر هفتم که به خدمت هنر هشتم آماده است. هم صحبتی با شخصیت های بازی و رد و بدل شدن هزاران دیالوگ به یاد ماندنی، به راستی که برای خودش عالمی دارد و شما را برای مدت زمانی مجبور می کند تا شمشیرتان را غلاف کرده و لحظاتی را با دوستان صمیمی خود سپری کنید. البته با وجود تمام موارد گفته شده، ای کاش برای شخصیت Vernon Roche، نقشی پر رنگ تری انتخاب می شد تا باز هم شاهد هنر نمایی این شخصیت دوست داشتنی باشیم. کسی که در نسخه ی قبل جز شخصیت های مهم بازی تلقی می شد. خوشبختانه Roche تنها شخصیتی نیست که از نسخه ی دوم به TW 3 نقل مکان کرده است. تعداد زیادی از شخصیت ها در نسخه های قبل حاظر شده اند و در این نسخه هم حضور دارند. از دوستان صمیمی Geralt مانند Zoltan، Dandelion و ... گرفته تا برخی دشمنان قدیمی مثل Letho. اگر نسخه ی دوم بازی را تجربه کرده باشید، حتما با شخصیت Letho آشنایی دارید. اصلی ترین نقش منفی بازی که به انتخاب شما می تواند در TW 3 حضور داشته باشد، اما سازندگان برای شخصیتی با این پتانسیل بالا هم فقط به دو مرحله ی فرعی بسنده کرده اند. تمام این ها به کنار. سوال اصلی این است که چرا شخصیت جذابی چون Iorveth در بازی حضور ندارد. البته دلیل این قضیه را می توان مربوط به محدودیت های سازندگان دانست. چرا که این شخصیت تنها در حالتی که او را به عنوان همراه خود (در نسخه ی دوم) انتخاب کنید، حضور مستمر و موثری در TW 2 خواهد داشت که البته با استعداد هایی که در اعضای استدیوی CD Project Red سراغ داریم، این مشکل هم می توانست به نوعی از میان برداشته شود که این اتفاق به دلیل تراکم بالای شخصیت های جدید و قدیمی، رخ نداد ولی همچنان هیچ ایرادی به این بخش وارد نیست و این ها فقط خواسته های یک طرفدار پر ادعاست! 
   همه ی مطالب را گفتیم اما شخصیت Geralt را برای آخر کار نگه داشتیم. Geralt ِ نسخه های قبل را به یاد می آورید؟ بهتر است او را از ذهنتان پاک کنید. اکنون با Geralt جدیدی رو به رو هستیم. Geralt شوخ طبع، خشک، یک دنده، خشن یا  شاید هم احساسی یا ... . هر کدام از این روحیات به زیبایی تمام در Geralt گنجانده شده اند تا بسته به انتخاب هایمان، شخصیت اصلی متفاوتی از یکدیگر داشته باشیم. حتی این امکان وجود دارد که Geralt را ترکیبی از چند خصلت جلوه دهیم. همه ی این ویژگی ها، با وجود اینکه گستردگی فراوانی دارند، اما با ظرافت تمام خلق و پرداخته شده اند تا با Geralt خو بگیریم و او را به آینه ای تبدیل کنیم که تصویری از خودمان را به تجلی می کند. شخصیتی که با طنازی ها، تکّه ها، غر زدن ها و هزاران رفتار دیگر ما را شیفته ی خود کند. الحق که Geralt یکی از به یاد ماندنی ترین شخصیت های دنیای گیم است. جادوگری که همه او را دوست دارند؛ البته به جز هیولاها!

[تصویر:  the-witcher-3-wild-hunt-cd-projekt-red-a...-Print.jpg]
   پنج کاراکتر اصلی

   درمورد شخصیت های بازی به اندازه ی کافی بحث شد. اکنون بهتر است به سراغ قبایل و حکومت های بازی برویم. حکومت های زیادی در دنیای این  بازی وجود دارند، اما محوریت اصلی داستان با سه حکومت است. حکومت Nilfgaard که در واقع  حکومت غالب به حساب می آید و Emhyr Var Emreis دیکتاتور و خود خواه بر تخت سلطنتش تکیه زده؛ حکومت Redania که به وسیله ی Radovid جوان اداره می شود که در واقع جنگ اصلی میان حکومت Nilfgaard و Redania است. حکومت دیگر بازی که به نوعی تازه به بازی اضافه شده است، حکومت Skellige است که در وضع و اوضاع نابه سامانی به سر می برد. مرگ حاکم سبب شده است تا قبایل و خاندان های اشرافی در تلاش برای به قدرت رساندن یکی از اعضای قبایل خود باشند. هر چند فرزندان حاکم مرده هم در تلاش برای رسیدن به این مهم اند. اگرچه دیگر خبری از گروه Elf ها و Dwarf ها در بازی نیست، اما حضور این حکومت جدید به خوبی جای این شبه حکومت ها را پر کرده است. جنگ بر سر تاج و تخت  Skellige که شما را خواسته یا ناخواسته به یاد سریال Games of Thrones خواهد انداخت، بسیار زیبا و حرفه ای نوشته شده است و این Geralt است که می تواند خیانت ها و بازی های کثیف قبایل را ریشه کن کرده و یکی از فرزندان حاکم مرحوم (!) را به حکومت برساند. البته در قالب سلسله ماموریت های جانبی که به قطع از بسیاری از ماموریت های اصلی بازی دلچسب تر اند. در سرزمینی که از تعداد زیادی مجمع الجزایر تشکیل شده است و اتمسفری تماشایی دارد. سرزمینی که طوفان های دریایی، یار همیشگی مردم سرسخت اش به حساب می آید. همانطور که می بینید، روابط سیا.سی (امیرخان مجبور شدم! کل بار جمله بر دوش همین کلمه هست) حکومت ها بسیار واقع گرایانه هستند و در طبیعی جلوه دادن بازی، نقش بزرگی را ایفا می کنند. ذات خشن و جاه طلب حکومت Nilfgaard؛ روحیات و فرهنگ وایکینگی که با لهجه ی فوق العاده شیرین ساکنان Skellige  همراه است و حکومت Ranovid که بر مبنای دانایی این حاکم جوان پایه ریزی شده است، شما را قانع می کند که عظمت دنیای این بازی، وصف ناپذیر است.

[تصویر:  5_The_Witcher_3_Wild_Hunt_Cliff.png]
به Skellege خوش آمدید!

ماجرا های Geralt، پایانی ندارد | مراحل فرعی

   ماموریت های فرعی TW 3 آنقدر متنوع و جذاب اند که حتی برخی ماموریت های اصلی غول های بزرگ RPG در مقابل آن ها به زانو می افتند. همین جمله برای توصیف ماموریت های فرعی بازی کافی است. داستان های گوناگون انتظار شما را می کشند. داستان هایی که گاهی تا چند مرحله ادامه دارند. گاهی هم به صورت ناگهانی با رهگذری رو به رو می شوید که شما را برای انجام کاری فرا می خواند. البته اطمینان می دهم که این نقش مثل عناوین RPG های مشابه، نامه رسانی نیست و کار های جالب تری انتظار جادوگر ما را می کشد. قرارداد های مختلف برای شکار انواع و اقسام هیولا های خطرناک که فقط یک حرفه ای از پس آن ها بر می آید. یا به دست آوردن کتیبه های مختلف که محتوی فرمول ساخت زره های مختلف، از مدرسه های جادوگری مختلف هستند (مثل گربه، افعی، خرس و گرگ که Geralt دانش آموخته ی مورد آخری است). یا رفتن به سراغ تحت تعقیب ترین های هر سرزمین و تبدیل شدن به یک جایزه بگیر به تمام معنا. دیگر چه چیزی می خواهید؟! آیا عنوانی با این تنوع ماموریت های فرعی را می توان به راحتی پیدا کرد؟! پاسخ سوال را می توان در عناوین امروز صنعت گیم جستوجو کرد. جواب سول مهم نیست. مهم این است که TW 3 در بخش مزبور، یکی از بهترین هاست.

خوب، خوب، بد! | قدرت تصمیم گیری و پایان های بازی

   RPG را با یک ویژگی بارز می شناسیم. آزادی عمل در هدایت داستان بازی. در واقع این خود بازیباز است که سکان دار هدایت داستان بازی است. انتخاب های ماست که به بازی جهت می دهد. نسخه ی دوم این سری، نمونه ی بارز این اصل بود. یک انتخاب می توانست کل داستان و رویداد ها را تغییر دهد؛ به نحوی که این موضوع، محیط، دوستان و حتی مراحل را هم تحت الشعاع قرار می داد. تمام این مکانیزم ها در این نسخه هم حضور دارند، اما کمی از تاثیر پذیری آنها کاسته شده است. دیگر تصمیم های شما داستان بازی را به شاخه ای مجزا از داستان بازی منتقل نمی کند، اما این بدان معنی نیست که تاثیری هم در بازی ندارند. انتخاب های شما ممکن است دیدگاه شخصیتی را نسبت به Geralt عوض کند، باعث مرگ کسی شود یا حتی سرنوشت "جنگ کبیر شمالی"  را تغییر دهد. در واقع بیشتر این اتفاق ها بر پایان های مکمل بازی تاثیر دارند که نتایج آن ها در غالب یک سری کات سین  هنری پخش می شود. دسته ی دیگری از انتخاب ها بر روابط عاطفی Geralt و معشوقه هایش تاثیر می گذارند. شما می توانید، روابط عاطفی خود را با Yennefer مستحکم تر کنید یا با Triss از نو شروع کنید یا حتی از هر دوی آن ها استفاده کنید که به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود (تن Geralt را با این کار نلرزانید!). چند مورد انتخاب سرپایی هم در TW 3 انتظارتان را می کشند که جواب دادن به آن ها در بازه ی زمانی کوتاهی، انجام پذیر است. این انتخاب ها تاثیر خاصی در داستان و رویداد های آن ندارند و فقط با تغییراتی در گیم پلی و محیط، باعث ایجاد تنوع می شوند که قابل تقدیر اند. اما گروه آخر انتخاب ها، مهم ترین انتخاب هایتان هستند و باید در اتخاذ آن ها نهایت دقت را به خرج دهید؛ چراکه می توانند پایان بازی را تغییر دهند. سیستمی که برای این تصمیم ها انتخاب شده است، حالت "چند از چند" (X of X) دارد. اما این به چه معناست؟ فرض کنید در این بازی 5 تصمیم گیری اساسی در برابر شما قرار دارند. اگر بتوانید سه مورد از پنج مورد را درست پاسخ دهید، با پایان خوشی رو به رو می شوید و اگر موفق به انجام این کار نشدید، با پایان نه چندان خوشایند بازی رو به رو خواهید شد. البته در این بین یک مورد انتخاب خاص هم وجود دارد که در پایان خوش بازی تاثیر می گذارد و آن را به دو بخش مجزا تقسیم می کند. پس در کل پایان های بازی به سه قست کلی ختم می شوند. هر چند ممکن است این سه پایان برای برخی افراد بسیار کم تعداد به حساب بیایند، اما باید به آن ها یاد آوری کرد که همین پایان ها هم چقدر حماسی، دوست داشتنی و گیرا طراحی شده اند؛ به خصوص پایان تلخ بازی که از شدت شوک، شما را مانند تکه چوبی، خشک می کند. بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی، تازه متوجه می شوید که قضیه از چه قرار است و اینجاست که چند احساس شما، در هم آمیخته می شوند. احساس خرسندی، غم، اندوه و حسرت که نمی دانید کدام بر شما غالب است. احساس عجیبی که ممکن است برای اولین بار آن را تجربه کرده باشید. این حسی است که کم تر بازی به شما منتقل می کند. عناوینی که صرفا از قالب فانتزی خارج شده و در گوشت و خون شما نفوذ و نهایتا به روح شما می رسند و آشیانه ای در آن بنا می کنند. TW 3 هم عنوانی است که در کنار برادران خونی (عناوین RPG) و غیر خونی (عناوین غیر RPG) خود به این جایگاه والا دست یافته است.

   اگر منتظر نتیجه گیری هستید، مجبورم شما را ناامید کنم. متن گویای همه چیز است. برداشت ها کاملا سلیقه ای هستند، اما به شخصه معتقدم، داستان بازی The Witcher 3: Wild Hunt عالی است. فاصله ی داستان بازی تا شاهکار شدن به اندازه ی یک تار مو است، اما همه ی اینها از ارزش های این بازی چیزی کم نمی کند. بدون شک The Witcher 3 یکی از 5 بازی RPG برتر تاریخ است. عنوانی که خود را در خاطر RPG بازان جاودانه کرد؛ به خاطر داستان عالی، شخصیت های فراموش نشدنی، اتمسفر گیرا و ...  

[تصویر:  witcher3_geralt_and_ciri1920x1080_by_scr...8wep6f.jpg]
... White Frost's Coming

از شما عزیزان که این مقاله رو خوندید، نهایت تشکر رو دارم. باید اشاره کنم که بنده از طرفداران  سرسخت Witcher هستم و نسخه ی آخر بازی رو 2 دوبار تموم کردم و به هیچ وجه قصدم کوبوندن بازی نیست. تمام مشکلات گرفته شده با دقت فراوان کشف شده اند (!) و به هیچ وجه جنبه ی ایراد گیری الکی ندارند. باز هم ممنون که با بنده همراه شدید.
«یا حق»
[تصویر:  peter_popken_03.jpg]
!Praise Prince of Persia
پاسخ
#2
تشکر می کنم از محمد امین عزیز که باز هم از اون نقدهای عالیش رو بر روی انجمن گذاشت و روسفیدمون کرد S0 (62) 
شاید حق به حق دار رسیدن بهترین عنوان سال در گیم آواردز 2015، همین بر سکوی الو ایستادن گرالت و برنده شدن "CD Projekt Red " بود که واقعا لذت بردیم.
کار بروی نسخه 4 بازی هم تایید شد و مسلما انتظارات بالاتر میره.
به امید روزی که بتونیم با سخت افزار قوی تر، بازی رو اجرا کنم S0 (22)
[تصویر:  Wolves_ofThe_North.jpg]
پاسخ
#3
کاش امکان بازی کردنش برای من بود. بازی قشنگیه و به نظرم حقش بود بازی سال بشه. داستانشم قشنگه. اما افسوس...
بابام محتویات زیباشو فهمیده نزاشت بگیرمش S0 (2)
پاسخ
#4
این سری در کل داستانی عالی داره و واقعا قابل تقدیره و در کنار بقیه عناصر موجود در بازی نوید یک شاهکار رو میده

از نظر من نسخه اولش یکی از تاثیر گذارترین بازی هایی بود که تو این سبک دیده شده چون در زمانی منتشر شد که تا حدودی این سبک(RPG) در حال نابودی بود و کمتر بش پرداخته میشد
پاسخ
#5
(12-11-2015, 08:40 PM)GUN-AGE نوشته است: این سری در کل داستانی عالی داره و واقعا قابل تقدیره و در کنار بقیه عناصر موجود در بازی نوید یک شاهکار رو میده

از نظر من نسخه اولش یکی از تاثیر گذارترین بازی هایی بود که تو این سبک دیده شده چون در زمانی منتشر شد که تا حدودی این سبک(RPG) در حال نابودی بود و کمتر بش پرداخته میشد

سلام و تشکر بابت نظر شما
جسارتاََ سال 2007 که سال نسبتا خوبی برای RPG دوستان بود. 
  • سه تا Final Fantasy اومد که دوتاش TRPG (نقش آفرینی تاکتیکی برای موبایل که بعضی از RPG باز ها زیاد نمی پسندند این شاخه از سبک رو) و یکیش هم RPG خالص بود (برای PSP) و همه شون هم نمره های خوبی گرفتن. 
  • بازی Lost Odyssey منتشر شد که با توجه به نمرات، اون هم بازی خوبی بود.
  • یکی از بسته های گسترش دهنده ی عالی بازی The Elder Scrolls IV: Oblivion روانه ی بازار شد.
  • بازی جذاب S.T.A.L.K.E.R :Shadow of Chernoby به انتشار رسید که تو انجمن هم یکی از بچه ها عاشق این بازی هست و انصافا بازی خوبی هم بود (در سبک، اتمسفر و داستان شبیه به سری عناوین Fallout و Metro هست).
  • و از همه ی اینها مهم تر "سوپر IP" که دست پخت Bioware بود به دنیای گیم معرفی شد. Mass Effect که برترین RPG سال هم شد. همین بازی به تنهایی سال 2007 رو به یکی از شیرین ترین سالها برای RPG بازان نسل جدید تبدیل کرد.
    این چند سال اخیر هست که بازی های RPG با تعداد بسیار زیاد منتشر میشن (و خوب هم نتیجه می گیرند. حداقل از لحاظ متا) وگرنه تا قبل از اون روال کار مثل همون سال 2007 و قبل ترش بود... 
[تصویر:  peter_popken_03.jpg]
!Praise Prince of Persia
پاسخ
#6
ممنون محمدامین عزیز، خوندن بعضی نقد ها، نیم نگاها، پیش نمایش ها و ... به حس خاصی به آدم میده، انگار نویسندش واقعا برای این وقتی که داره میزاره ارزش قائل شده، این پست اززشمند هم یکی از اوناهاست. من بشخصه نمیتونم همچنین نقد هایی بنویسم، البته از نظر خودم!
خوشبختانه The Witcher 3: Wild Hunt نه تنها یکی از بهتری داستان ها و همچنین روایت عالی داشت، بلکه نسبت به نسخه های قبلی خودش هم پیشرفت بسیاری کرده بود و مثل ویچر 2 ضعف توی داستان سرایی نداشت.
...CRYSiS
[تصویر:  crysis_wallpaper_by_sfv666-d6av2wf.jpg]
پاسخ
#7
(12-12-2015, 05:45 PM)AMIR_PC نوشته است: ممنون محمدامین عزیز، خوندن بعضی نقد ها، نیم نگاها، پیش نمایش ها و ... به حس خاصی به آدم میده، انگار نویسندش واقعا برای این وقتی که داره میزاره ارزش قائل شده، این پست اززشمند هم یکی از اوناهاست. من بشخصه نمیتونم همچنین نقد هایی بنویسم، البته از نظر خودم!
خوشبختانه The Witcher 3: Wild Hunt نه تنها یکی از بهتری داستان ها و همچنین روایت عالی داشت، بلکه نسبت به نسخه های قبلی خودش هم پیشرفت بسیاری کرده بود و مثل ویچر 2 ضعف توی داستان سرایی نداشت.

سلام و درود
خوشحالم که مقاله ی بنده رو خوندی و پسندیدی. اینجور تمجید ها واقعا قوت قلب ماست. البته اگه از روی صداقت و واقعیت باشه که تا جایی که من شما رو می شناسم، هینطوره ...
   یک بار دیگه هم به دوستان گوش زد می کنم که در شاهکار بودن کلّیت این بازی هیچ شکی نیست. قصد ما این بود که به مشکلات بخش داستانی بازی بپردازیم. چیزی که کمتر بهش توجه شده بود و عده ای از دوستان از من ایراد می گرفتن که چرا داستان بازی رو کامل و بی نقص نمی دونی. این بود که دست به نوشتن این مقاله زدم تا مشکلات ریز و گاها درشت بخش داستانی بازی رو به نمایش بزارم و در کنارش از مزیت های این بخش حرف بزنم. 
   دوستانی هم از بنده پرسیدند که با این سخت گیری که جنابعالی داری (!) پس داستان کدوم بازی رو کامل میدونی؟ جواب من یک کلمه ست ---> سری Bioshock به خصوص Infinite که روی خیلی از فیلم ها رو هم سفید کرده بود. خیلی دوست داشتم درمورد داستان این بازی و عظمتش بنویسم، ولی نشد ...
پاسخ
#8
با سلام به نویسنده و دوست عزیز خودم محمد امین
واقعا مقاله ی عالی و زیبایی بود و از خوندنش لذت بردم. اصلا انتظار نداشتم که این نقد رو به خاطر مشکلاتت منتشر کنی و وقتی دیدم واقعا خوشحال شدم و با شوق خیلی بیشتری شروع کردم به خوندن.
فقط یک چیزی محمد امین این نقدی که نوشتی و داستان اون رو تحلیل کردی آیا DLC داستانی بازی رو هم در نظر گرفتی؟ یا اصلا بازی کردی DLC بخش داستانی رو؟
و یک مورد دیگه اینکه به خاطر اینکه انجمن به یکسری کلمات حساس هست بهتره این یه تیکه رو درست کنی( روابط ***** هر یک ) می دونم که شاید همه بدونند چی هست توی این یه تیکه ولی خب درستش کنی خیلی بهتر میشه.
من متاسفانه به دلیل ضعف سیستمی نتونستم این بازی رو انجام بدم و فقط نسخه ی 1 و 2 رو بازی کردم. چیزی که از این دو نسخه خودش گویای این موضوع بود که این بازی بی مدعا می تونه حماسه آفرین باشه. البته از ضعف های این بازی مثل باگ و غیره نمیشه گذشت و یکی از بزرگترین ضعف ها هم به نظرم مربوط به نسخه ی یک و گیم پلی اون میشه. همان طور که یکی از کاربر ها اشاره کرد این بازی توی سال 2007 منتشر شد و وقتی من این بازی رو بازی کردم و دموی اول بازی که شروع شد واقعا هیجان زده شدم و این دمو های عالی و پرجزئیات جز سنت سری بازی های ویچر هست. ولی وقتی نسخه ی یک رو شروع به بازی کردم دیدم با یک گیم پلی اعصاب خرد کن رو به رو هستم. از نظر من سیستم مبارزاتی بازی قابل قبول نبود و نسبت به بازی هایی که توی سال 2007 منتشر شده بود اصلا مناسب نبود. می تونید نمونه بازی هایی رو هم که محمد امین گفت ببینید که اصلا قابل مقایسه نیست. در کل نسخه ی یک به غیر از اون سیستم مبارزه ی مسخره هیچ چیزی کم نداشت و دیگه نسخه ی دوم هم که دیگه خودتون واقف هستید به خصوص اگه نسخه ی EE بازی رو بازی کنید به عظمت این بازی پی میبرید.
تشکر می کنم از محمد امین عزیز بابت این تحلیل
موفق باشی
[تصویر:  bazb_thevideogamegallery_29143_1200x1697.jpg]
پاسخ
#9
قبل از هر نظری از محمد امین تشکر ویژه میکنم  S0 (62)
معمولا وقت خوندن اینجور مقالات ندارم اما اگه بدونم کاری حرفه ایه حتما میخونم .  ( و خوندم ) .
به شخصه به عنوان یک گیمر این بازی بهترین بازی بود که در این سال بازی کردم حالا چه خوب که بیایم مقالاتی اینطوری در مورد بازی مورد علاقه ام بخونم .
مراحل فرعی بازی رو با اینکه زیاد نرقتم اما چند تاشون رو که برا دوستانم تعریف کردم خیلی براشون جالب بود که چنین اتفاقاتی اصلا ممکنه بیوفته تو روند بازی !
به نظرم برای نسخه جدید باید کلا گرالت فراموش بشه ! ( نظر شخصیمه ) . و شخصیت جدید با روایت داستانی کاملا تازه ای رو شاهد باشیم .
بازم تشکر میکنم  از نویسنده عزیز .
پاسخ
#10
بسیار عالی و دقیق بود. حقیقتا فرق هست بین نقد کسی که بند بند بازی رو گشته (و به قول خودمون جویده S0 (2)) و کسی که فقط اشاره‌ای می‌کنه و رد میشه. بسیار لذت بردم. نکاتی که بهشون اشاره کرده بودین کاملا صحیح بودن. از اشاره به خسته کننده بودن اوایل تا اوج اواسط (مخصوصا دفاع از کایر مورهن) و شوک اواخر ( چه فواعلی  ردیف کردم.S0 (43) )
ما که خدا رو شکر تصمیم صحیح به اندازه کافی گرفتیم و پایان خوب ورژن سیری پسند نصیبمون شد. شاید با + New Game برم سراغ پایان خوب Emyr پسند S0 (2) 
با این وجود I Hate Portals Wall 
ممنون بابت مقاله.
[تصویر:  j7hb_59873-true-detective-cohle-quotes.jpg]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  تاپیک جامع اسپویل داستان بازی های ویدیویی Devil Prince 106 49,707 05-17-2023, 12:38 AM
آخرین ارسال: Ali Gudarzi
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,112 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  زمین بازی خدایان،نقد بازی INJUSTICE GODS AMONG US Funny Man 29 14,692 11-28-2020, 06:39 AM
آخرین ارسال: saeid15
  ویدیوی بررسی تاریخچه و داستان بازی هیتمن به زبان فارسی mrdot2010 0 1,926 11-05-2020, 01:54 AM
آخرین ارسال: mrdot2010
  دنیای خمیری (نقدی کوتاه از بازی بیاد ماندنی neverhood)+دانلود بازی ALAN PAYNE 14 9,567 04-11-2020, 02:31 PM
آخرین ارسال: peyman_eun

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان