امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انشا در مورد بازی های رایانه ای
#4
 انشایی از هورایزون
شاید کوتاه باشد ولی دنیای زیبایی دارد.


از کودکی دوست داشتم نقاشی هایی که برروی غارهایمان کشیده شده‌اند را درک کنم ، شاید خیلی اتفاق افتاده که ساعت ها پیش آن ها نشسته ام و در دنیای آن ها غرق شده‌ام و سعی ای هم برای بیرون آمدن از آن ها نکرده ام.
در آن‌ها چیزایی را میبینم که شباهت زیادی به درخت دارند ، بسیار بلند هستند و چیزی نمانده تا به ستارگان برسند.
مردمانی را می‌بینم که بسیار عجیب اند و بدون ذره‌ای احساس با وسایل سنگ مانندی که در دست دارند به اطراف حرکت می‌کنند و از کنار هم میگذرند. بعضی وقت ها به این فکر می‌کنم که آیا آن‌ها نیاکان ما هستند؟ برایم مهم نیست چون آن‌ها به هیچ وجه به فکر ما نبوده‌اند.
وسایلی ساختند که جز کشتار ما هیچ فایده‌ای برای ما نداشته‌اند و مارا به نزدیکی انقراض برده اند .
وسایلی باهوش و با بدنه‌‌ای بسیار سفت که بعضی از آن ها بسیار بزرگ هستند و بعضی هم کوچک ، که حتی حرکات کوچک مارا هم تشخیص می‌دهند و بعد از مدتی رنگ نوری که در نوک صورت آن ها هست  تغییر می‌کند.
خیلی دوست دارم با آن‌ها ارتباط برقرار کنم و از ته دلم فریاد بزنم "چه می‌کنید با ما؟ چرا ذره ای به ما رحم نمی کنید؟"
مواقعی که به بیرون میروم به این فکر می‌کنم که چرا باید آن‌سوی این همه زیبایی همچین موجوداتی وجود داشته باشند؟آنان چرا این‌هارو ساختند؟ برای خدمت یا وسیله ی کشتار؟
دنیای من تلفیقی از هنر و خطر است ، خطری که شاید نیاکان مارا هم به مرز نابودی کشانده.
از پدرم مبارزه را آموختم ، ساخت سلاح را آموختم تا از خودم دفاع کنم ، دفاع از جونم ، دفاع از خانوادم و دفاع از هویتم.
همیشه سعی کردم با دفاع کردن به حقیقت پی ببرم.
حقیقت این نقاشی ها ، حقیقت این موجودات و حقیقت همه چیز.
حقیقتی که با زندگی من درآمیخته و نمی‌توانم از آن فرار کنم. زندگی زیباست و پر رمز و راز و از همه مهم تر پر خطر.
[تصویر:  VabQe.jpg]
اصلا مگه داریم؟؟؟مگه میشه؟؟؟
بقیه استودیو ها یاد بگیرن
psn id : amir110111112
پاسخ


پیام‌های داخل این موضوع
RE: انشا در مورد بازی های رایانه ای - توسط Geralt-Of-Rivia - 04-10-2016, 03:00 PM

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان