امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
باران! خواهش میکنم! فقط این دفعه نبار... نقد و بررسی بازی Heavy Rain
#1
Star 
        در زندگی همه ی ما لحظات خوب و بد وجود دارند. می آیند و می روند، و اصلا هم فکر نمیکنند که با این رفت و آمدشان همه چیز را به هم میریزند! گاهی آن قدر ناگهانی که گویا کل دنیا جمع شده اند تا زندگی تو را خراب کنند. درست در اوج خوبی و خوشی... . من هم از این قضیه مستثناء نیستم. همه چیز خوب بود، آن قدر خوب که از دور و اطرافم غافل شدم. غافل شدم که حتی در بهترین زمان هم بدترین اتفاقات رخ میدهند. پشیمانم! پشیمان از اینکه آن جور که باید از عزیزانم مراقبت نکرده ام. پسرانم، همسرم، زندگی ام. از هیچ چیز. حالا هم تنها امیدم ربوده شده. باید برگردانمش، ولی چگونه؟ با نابود کردن زندگی دیگران؟ گیج شده ام. باران! زندگی تنها امیدم در دستان توست! خواهش میکنم، این بار نه.. این دفعه نبار! 
بررسی عمیق شاهکار David Cage؛

Heavy Rain

منتقد: عرفان خورسند

----------------------------
نام بازی: Heavy Rain
سازنده: Quantic Dream
ناشر: Sony Computer Entertainments
نویسنده و طراح: David Cage
موتور گرافیکی: Havon
سال انتشار: 2010
پلتفرم: PS3

[تصویر:  Heavy_Rain_Cover_Art.jpg]
 وقتی همه چیز متفاوت است! 
     
   بدون شک تمامی دارندگان PS3 به داشتن بازی های شاهکار انحصاری کنسول های خودشون افتخار میکنند و این وجه تمایزیست میان سونی و مایکروسافت. البته Xbox 360 هم انحصاری های خوبی مانند Halo و Gears of war دارد ولی PS3 با داشتن بازی های God of war،Last of us، Heavy rain، Beyond: Two souls و غیره چندین گام از رقیب خود جلوتر است. بدون شک از بهترین انحصاری های این کنسول Heavy rain است. این بازی با دارا بودن خط داستانی عمیق و جزییاتی دقیق یک شاهکار به تمام معناست! David Cage خالق افسانه ای این بازیست که با بازی Farenheit شایستگی خود را به همگان ثابت کرده بود. تمامی فاکتور های موجود در این بازی به دقت رویشان کار شده، بطوریکه کوچکترین چیز در آن معنا و مفهوم خاص خودش را دارد، از رنگ ها گرفته تا مکان ها و شخصیت ها. هر چیزی که فکرش را بکنید در این بازی متفاوت است! David Cage به زیبایی هنر هفتم را در این بازی دخیل کرده و باعث شده که مرز میان بازی و فیلم شکسته شود. اتفاقات پیش بینی نشده، پایان های متعدد، شخصیت پردازی عالی، حق انتخاب در تقریباً همه چیز در گیم پلی و داستان مجذوب کننده تنها بخشی از نکات مثبت این بازیست که در هر بازیی پیدا نمیشود و همین نکات مثبت بود که این بازی را تبدیل به یک موفقیت بزرگ برای شرکت Quantic Dream کرد و جوایز متعددی همانند بازی سال و یا گرافیک سال و فروش دو میلیونی را از آن خود کرد. 
[تصویر:  cage1.jpeg]
David Cage


مگر این بازی چه فرقی با دیگر بازی ها دارد؟
          معانی و مفاهیم انبوهی در دل این بازی نهفته است. هر چیز معنایی دارد و شما برای دریافت کردن آن نیاز به دقت بالایی دارید. داستان بازی سر منشأی اکسپرسیونیستی به سبک آلمانی و فیلم های نوآری دارد. اکسپرسیونیسم به معنای هیجان آمیزی در دل بیننده و نوآر به معنای فیلم های جنایی مطابق مد روز است. پدری مهربان و دلسوز که همه ی فکر و ذکرش خانواده و کارش است ولی به ناگهان زندگی اش دگرگون میشود، دختر جوانی تنها در شهر که به عکاسی مشغول است و از بی خوابی و کابوس های وحشتناک رنج میبرد، جوانی مغرور ولی با اعتماد به نفس پایین که برای پوشاندن عیب هایش به تکنولوژی پناه آورده و پلیس سالخورده ی سنتی که از فرط تنهایی دچار آسم شده است چهار شخصیت بازی را تشکیل میدهند. 
[تصویر:  Heavy-Rain-Hero.jpg]


داستان از این جا شروع میشود که Ethan Mars، آرشیتکت جوانی که با همسر و دو پسرش زندگی میکند، زندگی بسیار خوب و خوشی دارد. زندگی آن ها سرشار است از شادی و خوشی و رنگ های گوناگون. همه چیز مرتب است. وسایل خانه بسیار نشاط آورند و به زیبایی چیده شده اند و لباس های Jason و Shaun، دو پسر ایتن، رنگارنگ و زیبایند. آهنگ ها ملایم و انرژی بخش هستند و همه چیز نوید یک زندگی خوشایند و از همه مهم تر، امید به آینده را میدهند. اینجاست که جادوی David Cage شروع میشود.
بازیکن به راحتی میتواند خود را جای ایتن بگذارد. کار های مختلف را انجام دهد مانند اصلاح صورت، حمام کردن، بازی کردن با اسباب بازی های بچه ها و... . هیچ چیز غمگین و ناراحت کننده نیست. میتوانید با بچه هایتان بازی کنید و از زندگیتان لذت ببرید.
روز تولد جیسون است و باید با خانواده خود جهت خریدن کادوی تولد برای او به یک فروشگاه بزرگ بروید. Cage به خوبی هدف خود را در پشت عوامل مختلف پنهان کرده تا واکنش بازیباز را پس از وقوع آن ها ببیند. مراقبت از جیسون به عهده ی شما گذاشته میشود. فروشگاه مملوء از آدم های مختلف است و حس نشاط را به آدم منتقل میکند. شما برای جیسون بادکنکی قرمز رنگ میخرید. همین رنگ قرمز خود یک هشدار است که کیج به نرمی و زیرکی آن را به تصویر میکشد. تنها در چند لحظه متوجه عدم حضور جیسون میشوید و همه جا را به دنبالش میگردید ولی او را نمی یابید. حال همان شلوغی نشاط آور، تبدیل به کابوسی برای ایتن میشود که باید از میان آن به دنبال رنگ قرمز بادکنک جیسون برود. همه چیز به طوری ناگهانی تغییر میکند که شما حتی فکرش را هم نمیکردید! شلوغی و مدرنیته ی دنیای امروزی به زیبایی هر چه تمام تر توسط کیج به باد انتقاد گرفته میشود و همین ازدحام هم باعث تصادف شدید جیسون با یک اتومبیل و مرگ او و همچنین فرو رفتن ایتن در کما به مدت شش ماه میشود.
دو سال به جلو میرویم. حال دیگر همه چیز عوض شده است. بار دیگر هنر کیج در به تصویر کشیدن واقعیت نمایان میشود. خانه شلوغ و به هم ریخته است، همسر ایتن پس از مرگ فرزندش او را ترک کرده و اکنون روابط ایتن با شان به سردی گراییده است. او دچار افسردگی شدید و توهمات ناگهانی شده است. لباس های شخصیت ها تم رنگارنگ خود را به رنگ های تیره و سیاه و افسرده کننده باخته اند. شان، پدرش را مسئول مرگ برادرش میداند و دیگر عشقی به او ندارد و روابط اجباری شده اند. حال اینجا سوالی مطرح است: تا چه حد به آینده امیدوار هستید؟
جواب این سوال برای ایتن آسان است، شان. او تنها دلیل زنده بودن ایتن است و هرگز نمیتواند که او را هم مانند جیسون از دست بدهد. پس حاضر است هر کاری بکند که شان به سرنوشت جیسون دچار نشود.
ولی مثل این که ایتن بخت و اقبال خوبی ندارد! حال قاتلی سریالی تنها نقطه ی امید زندگی ایتن را کور میکند. Origami Killer یا قاتل اوریگامی که فرزندان کوچک مردم را در روز های بارانی پاییز می دزدد و در مکانی قرار میدهد که در اثر بارش باران پر از آب شده و کودک درون آن غرق میشود. او میزان عشق و علاقه ی پدران را به فرزندانشان محک میزند و پنج مرحله را پیش پای آن ها قرار میدهد که باید آن ها را پشت سر بگذارند . در صورتی که در انجام این مراحل ناکام بمانند و یا از انجام آن سر باز زنند، کودکانشان کشته خواهند شد. قربانی های این قاتل در حالتی پیدا میشوند که در مکانی دور افتاده اند و در دستانشان یک کاردستی اوریگامی و روی سینه هایشان یک گل ارکیده ی سپید قرار دارد. این قاتل از پدران قربانی ها سوالی ساده و در عین حال درد آور میپرسد: تا چه حد حاضری برای کسی که دوستش داری جلو بروی؟
اکنون شان در دام این قاتل روانی افتاده و فرشته ی نجات او ایتن است. به ایتن بستگی دارد که شان نجات پیدا میکند یا خیر. آیا ایتن حاضر است حتی از جان خود و زندگی دیگران برای فرزند خود بگذرد؟
[تصویر:  20110127_heavy_rain_wallpapers_19221_1600x1200.jpg]
 ایتن یک بسته دریافت میکند که حاوی یک نامه، یک تلفن همراه، یک اسلحه ی کمری و پنج کاردستی کاغذی اوریگامی است. در نامه نوشته شده: "والدین وقتی که به کلیسا میروند، فرزندان آن ها گم میشوند، آن ها به دنبال فرزندانشان می گردند و آن ها را صدا میکنند، گریه و التماس میکنند، ولی فایده ای ندارد. بچه ها هرگز پیدا نمیشوند." نکته ای که در این نامه پنهان است، به گونه ای، نظر طعنه آمیز کیج در رابطه با مسائل امروزیست؛ او باز هم از نکته ای در جامعه انتقاد میکند. عدم توجه والدین به فرزندان، به گمراهی کشیده شدن آن ها، سعی و تلاش نافرجام والدین برای ارشاد آن ها و در نهایت، تباه شدن زندگی فرزندان، مقصود کیج از این نامه است که باز هم به زیبایی در دل یک عامل پنهان شده است.
 توسط تلفن همراه به ایتن گفته میشود که برای نجات شان باید پنج مرحله را که روی هر اوریگامی نوشته شده پشت سر بگذارد: خطر، رنج بردن، رنج بردن وحشیانه، جنایت و فداکاری. پس از پایان هر مرحله تکه آدرسی در اختیار ایتن قرار میگیرد که به کمک آن میتواند شان را بیابد.
در مرحله ی خطر ایتن باید پنج مایل در یک اتوبان شلوغ در مسیر مخالف رانندگی کند، در رنج بردن، باید تحت شکنجه ی فیزیکی و شوک الکتریکی قرار بگیرد، در مرحله ی بعدی باید انگشتان خود را قطع کند. در مرحله ی جنایت باید فردی را به قتل برساند و در مرحله ی آخر هم باید از جان خود بگذرد و جام زهری را سر بکشد.
حال باید دید که آیا واقعاً جواب پرسش بالا توسط ایتن درست داده میشود یا نه؟ 
همانطور که گفته شد این بازی حاوی چهار شخصیت است که یکی شان ذکر شد. شخصیت بعدی دختری جوان به نام Madison Paige است که مشغول به عکاسی برای رسانه هاست. او بطور کاملا اتفاقی وارد جریان زندگی ایتن میشود و خود را در حالی که برای یافتن قاتل اوریگامی تلاش میکند، می یابد. ایتن در کنار مدیسون احساس آرامش میکند. مدیسون از بی خوابی مفرط و کابوس های خوفناک رنج میبرد و تنها جاهایی که میتواند در آن ها راحت بخوابد و استراحت کند، هتل ها هستند. (که در یکی از همین هتل ها با ایتن آشنا میشود)
Norman Jayden جوان جسور و خود پسندی است که تحت فرمان FBI برای یافتن قاتل اوریگامی فعالیت میکند. او اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد و همواره سعی میکند که عیب و ایراد های خود را از دیگران مخفی کند. برای این کار، او از یک تکنولوژی بسیار پیشرفته به نام ARI بهره میبرد که  شامل یک عینک و دستکش مخصوص دست راست میشود. این تکنولوژی به او این امکان را میدهد که به وسیله ی واقعیت افزوده، شواهد و مدارک را به سرعت آنالیز و بررسی کند. منتهی این تکنولوژی در صورت استفاده ی بیش از حد موجب آسیب روانی شدید مصرف کننده میشود ولی نورمن حاضر است تا حد مرگ از این دستگاه برای پوشاندن عیب های خود از دیگران استفاده کند. در عین حال، او برای مقابله با آسیب های ARI، از یک مواد مخدر هم استفاده میکند و به آن معتاد است و این باز اشاره ی دیگریست از دیوید کیج به مردمی که مدرنیته و تکنولوژی، بخش جدایی ناپذیر زندگی آن ها شده است. [تصویر:  heavy-rain-playstation-3-ps3-287.jpg]


دقیقا در نقطه ی مقابل نورمن، شخصیت دیگر بازی یعنی Scott Shelby قرار دارد. او یک کارآگاه بازنشسته ی پلیس است که به روش بسیار سنتی به بررسی مدارک میپردازد. این بار نیش و کنایه ی کیج بسیار آشکار است. اسکات با این که بر خلاف نورمن از تکنولوژی های پیشرفته استفاده نمیکند، ولی همواره چندین گام از او جلوتر است. این نشان دهنده ی این است که کیج اینگونه مردمی را که زندگی ماشینی دارند، محکوم به تباهی میداند.
اسکات هم در پرونده ی قاتل اوریگامی در تکاپوی یافتن اوست و در این راه از مادر یکی از قربانی های این قاتل کمک میگیرد. او مبتلا به بیماری آسم است و همواره اسپری آسم خود را به همراه دارد.

کمکم کن!
        حال کمی به بررسی نکات جالب توجه در مورد کاراکتر های بازی میپردازیم؛ همه ی آن ها به گونه ای در حال تلاش برای رهایی از عقده ها و گره های زندگی نکبت بار خود هستند. چیزی که زندگی آن ها را به تباهی کشانده و دست از سرشان بر نمی دارد. سعی میکنند که خلأ زندگی خود را با چیزی پر کنند و همواره در حال تکاپو هستند. ایتن که در نبود همسر و فرزند اولش، حفره ای عمیق در زندگی خود میبیند و برای پر کردن آن دست به دامان مدیسون میشود. مدیسون هم با این که زندگی مرفهی دارد ولی از استرس بیش از حد دچار بی خوابی شده ولی آرامش خود را در کنار ایتن می یابد؛ بنابراین حاضر است در جریان پیدا کردن شان و قاتل اوریگامی قرار بگیرد و تا پای مرگ کنار ایتن بماند.
نورمن ولی کاملا متفاوت است. او راه غلطی را برای پر کردن خلأ زندگی اش برگزیده و آرام آرام به سوی نابودی خویش پیش میرود.
به اسکات میرسیم. او که در اثر مشکلات روانی و تنهایی مفرط به آسم عصبی دچار شده هم با حضور اجباری لورن (مادر دومین مقتول) درد های خود را به فراموشی می سپارد و دیگر بازیباز او را در حال استفاده از اسپری آسم خود نمیبیند تا وقتی که آن را در گوشه ی کشوی میز می یابد.

بازی چگونه به پیش میرود؟
         شما در این بازی با کنترل کردن حرکات کاراکتر و تعامل با اشیا و اشخاص دیگر، بازی را به پیش می برید. گاهی باید در یک حرکت سریع چندین دکمه را پشت سر هم فشار دهید تا کار خاصی را انجام دهید. کوچکترین اشتباه در روند فشردن دکمه ها، سرنوشت کاراکتر را دگرگون میکند. شما از میان چهار کاراکتر باید یکی را برگزینید و کنترل او را در دست بگیرید. بازی به بخش های مختلف تقسیم شده و این نحوه ی بازی کردن شماست که تعیین میکند بازی چگونه ادامه پیدا خواهد کرد. اگر کاراکتر را به کشتن بدهید و یا توسط پلیس دستگیر شوید، دیگر در ادامه ی بازی نمی توانید از آن شخصیت بهره ببرید و این یکی از بزرگترین فرق های این بازی با دیگر بازی هاست. بازی حدود 20 تا 25 پایان دارد که اکثر آن ها بسیار اثر گذار و ناراحت کننده هستند. این هم تصاویری از روند گیم پلی بازی: 
[تصویر:  heavy-rain-playstation-3-ps3-196.jpg]
 
[تصویر:  heavy_rain_52.jpg]
 
[تصویر:  hr_gameplay_8.jpg]


همانطور که میبینید کنترل همه چیز در اختیار شماست. میتوانید انتخاب کنید که کسی را بکُشید یا زنده نگه دارید. نظیر این گیم پلی را در بازی GTA IV نیز دیده بودیم که خوب، حق انتخاب های شما بسیار وسیع تر از آن است.

طبیعی بودن و دیگر هیچ!
      کیج توانسته با تکنولوژی ثبت حرکات متحرک (Motion Capture)، دنیای جدیدی در این بازی خلق کند. حرکات کاراکتر ها بسیار طبیعی هستند و اصلا حس یک کارتون بی روح را به آدم منتقل نمیکند. تمامی کسانی که از آن ها برای ضبط حرکاتشان استفاده شده بازیگر هستند و این نکته، حس طبیعی بودن بازی را دو چندان کرده است. بافت ها و جزییات به خوبی به تصویر کشیده شده اند و ارتباط هر محیط و شیء با شرایط کاراکتر ها و داستان بازی، باعث فرو رفتن بازیباز به عمق بازی میشود. تمامی جزییات صورت و اجزاء بدن کاراکتر ها واقعی به نظر میرسند. آب و باران بسیار خوب و نمایان هستند و میتوان گفت که تم اصلی بازی را تشکیل میدهند.
البته این بازی کاملا هم بی نقص نیست و در برخی شرایط افت فریم و دیر لود شدن بافت ها دیده میشود. برش های بی جای صحنه ها هم کمی در ذوق میزنند ولی هرگز از لذت بازی نمی کاهند و خیلی به چشم نمی آیند.
[تصویر:  REVIEW-4522-4fe56a0c80e88e54aa522fd3d5b7600d.jpeg]


لازم به ذکر است که نورپردازی هم در نوع خود بسیار خوب کار شده است.
[تصویر:  Heavy-Rain-6.jpg]
زندگی شیرین میشود یا تلخ؟
       جواب این سوال بستگی به نوع بازی کردن شما دارد. اگر بتوانید در فشردن دکمه ها، پشت سر هم، سریع عمل کنید، شاید بتوانید که شاهد پایان های خوش این بازی باشید. همانطور که گفته شد، این بازی پایان های بسیاری دارد که اکثرشان غمناک هستند. در هر مرتبه، اگر به درستی کار های خواسته شده را درست انجام ندهید، پایانی متفاوت با آنچه که تصورش را دارید رقم خواهید زد. در ادامه به سرانجام داستان بازی و دو پایان آن، تلخ ترین و شیرین ترین، میپردازیم:
در میانه های بازی، فلشبَکی به 34 سال قبل زده میشود و شما دو برادر دوقلوی خردسال را میبینید که در ساختمان نیمه کاره ای، مشغول بازی کردن هستند.
یکی از آن ها که John Sheppard نام دارد، در اثر حادثه ای به داخل یک لوله ی شکسته می افتد و تقاضای کمک میکند. برادر کوچکش او را پیدا میکند ولی چون پای برادرش در لوله گیر کرده، موفق به نجات او نمیشود. باران شدیدی در حال باریدن است و لوله کم کم از آب پر میشود. جان ممکن است در پیش چشمان برادرش غرق شود. در این لحظه فلش بک به پایان میرسد و ما مطمئن میشویم که برادر جان، همان قاتل اوریگامیست.
در جای دیگری از بازی، دوباره فلش بکی به همان زمان زده میشود و برادر جان را میبینیم که به سوی پدرش می دود و از او تقاضای کمک میکند. پدر آن ها که به شدت مست است، باور نمیکند (شاید هم اهمیتی نمیدهد). او بدون کمک بر میگردد و مظلومانه شاهد مرگ آهسته ی برادرش میشود.
این عاملیست که قاتل اوریگامی را اینگونه شکل داده که پدران کودکان کوچک را به کمکشان بشتاباند. بعد ها فاش میشود که قاتل اوریگامی، همان اسکات است که نامش را از شپرد به شلبی تغییر داده است. مردی که خود مجری قانون است، به بدترین نحو ممکن، قانون را زیر پا میگذارد.
آخرین مرحله ی بازی The Old warehouse نام دارد. اگر سه شخصیت بازی را زنده نگاه دارید (ایتن، نورمن و مدیسون)، هشت راه مختلف برای ادامه وجود خواهد داشت. اگر ایتن تنها برود، شان را نجات میدهد و میتواند قاتل اوریگامی را بکشد یا ببخشد، ولی حتما پس از خروج از انبار قدیمی توسط پلیس کشته خواهد شد. اگر هر سه بروند، ایتن شان را نجات داده، نورمن بایستی با قاتل اوریگامی بجنگد و مدیسون باید به ایتن درباره ی حضور پلیس ها هشدار دهد.
پس از پایان این مرحله، پنج پایان وجود خواهد داشت که بسته به کشته شدن یا نشدن اسکات و دیگر کاراکتر ها و نجات پیدا کردن شان تغییر خواهند کرد.
در تلخ ترین پایان، نورمن، مدیسون و شان کشته میشوند و ایتن هم به جرم قتل آن ها دستگیر شده و در زندان خودکشی میکند. قاتل اوریگامی هم فرار میکند.
در شاد ترین پایان، قاتل اوریگامی کشته میشود، ایتن و مدیسون ازدواج کرده و با شان، زندگی جدیدی را شروع میکنند. نورمن هم در کار خود ترفیع درجه میگیرد و درصدد ترک اعتیادش به ARI و مواد مخدر بر می آید. ولی عوارض روانی ARI هنوز هم گریبان گیر اوست. 

و در پایان
دیوید کیج با خلق این بازی، انقلابی در صنعت بازی سازی به راه انداخت و آن را دگرگون کرد. Heavy Rain بازی و سینما را با هم مخلوط کرد و معجونی اعجاب آور را برای گیمر ها به ارمغان آورد که هر کسی که آن را چشیده بعید است که از طعم آن خوشش نیامده باشد! 
این بازی علاوه بر اینکه تجربه ی جدیدی برای گیمر ها باشد، مملوء است از معانی و مفاهیم عرفانی و پند و اندرز. این که هرگز امید خود را به زندگی از دست ندهیم و همواره برای زندگی بهتر تلاش کنیم. البته مفهوم دیگری هم در اعماق این بازی خوابیده است " هر کاری که میکنی؛ چه بزرگ، چه کوچک، سرنوشت آینده ی تو را تغییر خواهند داد. پس مواظب باش! "
اکنون باید منتظر کار بعدی کیج، یعنی Beyond: Two souls باشیم تا ببینیم که آن هم موفقیت Heavy Rain را تکرار میکند یا خیر. امیدواریم که این چنین باشد.
[تصویر:  quantic-dream-logo.jpg]
 
پاسخ
#2
نقدت رو دارم ميخونم و خيلى خوبه[img]images/smi/s0 (62).gif[/img]
من هم نقد Heavy Rain رو آماده كردم ولى چون شما نوشتى فردا ميذارم رو سايت[img]images/smi/s0 (24).gif[/img]
پاسخ
#3
یکی از عکساش ایراد داره.سریع تا نبستنش درست کن
                                                              

                                                                   
                                                                                       
پاسخ
#4
نقدتون عالی بود[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
انشالله هفته ی بعد هم کنسول PS3 هم بازی اش به دستم میرسه اونم دوتایی و اون موقع میتونم بازی رو مثل شما درک بکنم درضمن مطلبتون برای یک نقد خیلی مفصل بودش آورین[img]images/smi/s0 (29).gif[/img]
[تصویر:  01215942252831384200.png]
پاسخ
#5
(07-15-2013, 11:45 PM)'nathan drake' نوشته است: یکی از عکساش ایراد داره.سریع تا نبستنش درست کن

 
دوست عزیز بنده از قصد اون عکس رو گذاشتم تا نشون بدم که شما حق انتخاب وسیعی در بازی دارید. انشاءالله که برش نمیدارن، اگر هم به بنده اخطار بدن سریعا اقدام به اصلاح کردنش میکنم.
پاسخ
#6
آفرین خوب بود این روزا نویسنده ها خوب دارن خودشون رو نشون میدن.
[تصویر:  23282666029139681402.jpg]
پاسخ
#7
نقد بسیار خوب و دقیقی بود.سپاس از زحمات نویسنده ی محترم که نشون میده به کارش و نوشتن علاقه ی خاصی داره.همانطور هم که در اول متن اشاره کردید نگاه عمیق به این بازی بود که واقعا در خواندن این نقد به عمیق بودن نوشته ها پی بردم.کارت رو ادامه بده بسیار عالی هست و هنوز جای پیشرفت هم داره.

این بازی هم با کنترلر های Move بسیار سازگاری خوبی داره و لذت دوچندانی به گیم پلی خلاقانه اش میده[img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
زومجی | بازی زیر ذره‌بین
www.zoomg.ir
[تصویر:  logo268.png]


پاسخ
#8
نقدت رو خوندم و فوق العاده بود[img]images/smi/s0 (43).gif[/img][img]images/smi/s0 (62).gif[/img][img]images/smi/s0 (62).gif[/img]
من هم امروز نقدم رو رو سايت ميذارم[img]images/smi/s0 (25).gif[/img][img]images/smi/s0 (86).gif[/img]
البته به نقد شما نميرسه[img]images/smi/s0 (24).gif[/img]
فقط اى كاش نميگفتى قاتل اوريگامى كيه تا كسى كه هنوز اين بازى رو انجام نداده هنوز هم هيجان داشت[img]images/smi/s0 (24).gif[/img][img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
پاسخ
#9
باید بگم از بهترین بازی های است که تو عمرم دیدم [img]images/smi/s0 (37).gif[/img]
ممنون بابت نقد [img]images/smi/s0 (24).gif[/img][img]images/smi/s0 (74).gif[/img]
[تصویر:  h9pacwys58r03u326n3a.png]
پاسخ
#10
(07-16-2013, 07:47 AM)'Aria.Leon' نوشته است: نقدت رو خوندم و فوق العاده بود[img]images/smi/s0 (43).gif[/img][img]images/smi/s0 (62).gif[/img][img]images/smi/s0 (62).gif[/img]
من هم امروز نقدم رو رو سايت ميذارم[img]images/smi/s0 (25).gif[/img][img]images/smi/s0 (86).gif[/img]
البته به نقد شما نميرسه[img]images/smi/s0 (24).gif[/img]
فقط اى كاش نميگفتى قاتل اوريگامى كيه تا كسى كه هنوز اين بازى رو انجام نداده هنوز هم هيجان داشت[img]images/smi/s0 (24).gif[/img][img]images/smi/s0 (74).gif[/img]

 
خیلی ممنونم. ما شاگرد شماییم [img]images/smi/s0 (25).gif[/img][img]images/smi/s0 (25).gif[/img][img]images/smi/s0 (25).gif[/img]
پاسخ


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  نقد و بررسی بازی مافیا officialamir 1 1,990 05-10-2023, 04:01 PM
آخرین ارسال: برنا زرین
  بررسی بازی The Quarry : فیلم خوب، بازی معمولی علی امینی 0 1,100 06-14-2022, 03:46 PM
آخرین ارسال: علی امینی
  بررسی بازی Lego Star Wars: The Skywalker Saga ساسان گیمر 0 1,124 04-18-2022, 11:40 AM
آخرین ارسال: ساسان گیمر
  زنگ ورزش | نقد و بررسی FIFA 14 White Fang 23 8,561 02-28-2022, 03:36 PM
آخرین ارسال: alireza663
  نقد و بررسی گوشی سامسونگ a51 pishrotech 0 1,277 10-20-2021, 07:48 PM
آخرین ارسال: pishrotech

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان