06-12-2015, 09:22 PM
(آخرین ویرایش: 06-14-2015, 01:21 AM، توسط Last Warrior.)
[font=Arial Black]" مرگ حقیقی برای انسان مرگ امید است " - ناپلئون بناپارت -[/font]
جذاب بود!
شاید من تنها کسی نباشم که پس از دیدن تریلر، لبخندی زده و این جمله را بر زبان آورده است. لبخندی بخاطر دیدن تریلری جالب؛ تریلری از عنوانی که می خواهد و امید دارد، به یک بازی متفاوت تبدیل شود؛ عنوانی که داستان خود را در بستر محیطی شکل می دهد که ما شبیه آن را بارها و بارها در فیلم ها و بازی ها دیده ایم و در داستان ها خوانده ایم؛ بله؛ محیطی آخرالزمانی، که این بار سوز زمستانیش بر سرمای ناامیدی مردمانش افزوده است و منتظر نفس گرم امید است تا نور نجاتی برای رهایی از تاریکی باشد. شاید این بار عنوانی می خواهد داستان خود را به نحو جدیدی در چنین محیطی بازگو کند و ما را با خود همراه سازد. شاید این بار عنوانی می خواهد نمایی جدید از اوج اندوه و غم، ترس و شجاعت، شکست و پیروزی و مبارزه ناامیدی و امید را نشانمان دهد. شاید این بار یک بازی حرف های جدیدی دارد.
بله؛ تماشای تریلری از عنوان Tom Clancy's The Division نظرم را جلب کرد و البته کنجکاوی مرا نیز در پی داشت، پس تعداد بیشتری از تریلرهای منتشر شده از این عنوان را تماشا کردم تا بدانم که The Division در تمام بخش های خود چه برای عرضه دارد و چه حرف هایی برای گفتن می تواند داشته باشد . . .
توسعه دهندگان:
Ubisoft Massive
Ubisoft Reflections
Red Storm Entertainment
Ubisoft Annecy
ناشر : Ubisoft
کارگردان : Ryan Barnard
آهنگساز : Ola Strandh
پلتفرم ها : PC , PS4 , XBOX One
سبک :
Massively multiplayer online game (MMO(
Third-person shooter
Action role-playing game
تاریخ انتشار : سال 2016
Ubisoft Massive
Ubisoft Reflections
Red Storm Entertainment
Ubisoft Annecy
ناشر : Ubisoft
کارگردان : Ryan Barnard
آهنگساز : Ola Strandh
پلتفرم ها : PC , PS4 , XBOX One
سبک :
Massively multiplayer online game (MMO(
Third-person shooter
Action role-playing game
تاریخ انتشار : سال 2016
در سال 2001 ، مانوری شبیه سازی شده از حملات بیوتروریستی، توان واکنش سریع و اضطراری به حملات میکروبی و شیمیایی تروریست ها را در ایالات متحده مورد آزمایش قرار داد. این عملیات، زمستان تاریک نام گرفت. در طی چند روز ، عملیات به طرز محدودی خارج از کنترل شد. این مانور، یک فروپاشی سریع در موسسات بنیادی، همراه با اختلالات مدنی و تلفات گسترده غیر نظامی را پیش بینی می کرد.
زمستان تاریک نشان داد که ما چقدر آسیب پذیر هستیم. شیوه زندگی ما، امنیت ما، سلامت ما، همگی به اقتصادی نحیف و ناپایدار بند است. ما سیستمی چنان پیچیده را خلق کرده ایم که دیگر خودمان نیز قادر به کنترل آن نیستیم. نفت، نیرو، کشتی رانی، ترابری و ... ؛ بله ؛ ما در یک جهان پیچیده زندگی می کنیم و هر چه این جهان پیچیده تر می شود، ضعف و شکنندگی آن نیز بیشتر خواهد شد. سیستمی که ما خلق کرده ایم همانند حلقه های زنجیری شده است که همه به هم در آن واحد وابسته و نیازمندند؛ شاید بهتر است بگوییم ما خانه ای برای خود ساخته ایم که آجرهای آن تعدادی مقوا هستند! لغزش یکی از این مقواها کافی است تا تمام خانه فرو ریزد.
حال سوخت این سیستم چیست؟ بله؛ جواب واضح است؛ پول . شاید به فکرتان هم خطور نکند اما آمریکایی ها می توانند 90 میلیارد دلار را فقط در یک روز صرف خرید کنند! آن سال، در 23 نوامبر، در حدود 200 میلیون نفر از مردم در فروشگاه ها مشغول خرید بودند؛ در این روز اتفاقی افتاد. ما این روز را جمعه سیاه می نامیم.
آیا می دانستید که ویروس آنفلوآنزا می تواند بر روی سطح اسکناس تا 17 روز زنده بماند! اتفاقی مشابه افتاد و یک بیماری مسری به سرعت همه گیر شد. گسترش این بیماری از خرید و فروش روز جمعه سیاه آغاز شد. عامل بیماریزا از طریق اسکناس های آلوده به پوست انسان ها، غذاها و وسائل مختلف گسترش یافت و حتی بچه ها و سایر عزیزان را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. اولین نشانه های بیماری با یک گلو درد ساده بروز کرد؛ حال میلیون ها نفر آلوده شده اند؛ اینجا نقطه ای بود که فروپاشی و سقوط سریعی آغاز شد.
روز اول؛ همه بیمارستان ها پر شده اند، وحشت همه جا را فرا گرفته است.
روز دوم؛ مناطق قرنطینه ایجاد شد، منابع جیره بندی شدند، حمل و نقل متوقف شد.
روز سوم؛ تجارت بین المللی متوقف شد، سکوها و چاه های نفتی از کار افتادند و بازار سهام سقوط کرد.
روز چهارم؛ نیروگاه ها قادر به ادامه کار نیستند، مغازه ها کالایی برای عرضه ندارند، فشار شیرهای آب کم کم کاهش می یابد، گرسنگی و ناامیدی فراگیر شده است و مردم برای زنده ماندن دست به هر کاری می زنند.
اما، روز پنجم؛ همه افراد یک تهدید بالقوه محسوب می شوند!
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، اما آیا راه نجاتی هست؟ پلیس و نیروهای نظامی هم قادر به کنترل اوضاع نیستند؛ وضعیت بحرانی شده است.
در سال 2007 بخش نامه ای از طرف ریاست جمهوری به صورت قانون درآمد. این بخش نامه، طرحی برای واکنش دو.لت به یک زمستان تاریک واقعی به کمک مأمورانی آموزش دیده بود که به Directive 51 مشهور است؛ شایعاتی از یک سازمان مخفی و مامورانی پنهان وجود دارد.
هنگامیکه همه چیز در حال از دست رفتن است، آیا بار دیگر امیدواری باز می گردد؟
پرداختن به موضوعات و فضاهای آخرالزمانی انگار تمامی ندارد؛ شاید بخاطر پتانسیل بالای این موضوع باشد؛ زیرا در چنین محیطی است که می توان حد نهایی تراژدی را نشان داد. در چنین محیطی است که می توان مفهوم امید و ناامیدی را درک کرد. در چنین محیطی است که می توان ترسید و یا با ترس جنگید و در چنین محیطی است که شجاعت حقیقی و قهرمان معنای دیگری دارد.
The Division جهان خود را بر بستر چنین محیطی می سازد اما هسته اصلی و عامل ایجاد چنین فضایی در عنوان Division حضور و حمله فضایی ها یا هیولاها و ... نیست بلکه ناتوانی و ضعفی است که خود انسان ها برای خود به وجود آورده اند؛ ضعفی که ممکن است روزی دامن گیر آنها شود. این ضعف چیزی نیست جز جهانی پیچیده و ماشینی که همه قسمت هایش به یکدیگر وابسته اند و از کار افتادن یک قسمت، ممکن است باعث خاموشی تمام بخش ها شود، همچون آتشی که از شعله ای کوچک آغاز می شود و به یکباره این شعله زبانه کشیده و همه جا را فرا میگیرد.
The Division دست بر روی چنین نکته ای می گذارد و داستان خود را با الهام از یک عملیات واقعی به نام زمستان تاریک آغاز می کند؛ اما این بار ویروسی به جای مهار، در اثر یک سهل انگاری، اشتباه یا توطئه ، در جمعه سیاهی گسترش می یابد و میلیون ها نفر را آلوده می کند. اینجاست که ضعف این ساختار پیچیده در جهان آشکار می شود و یک یک نشانه های قدرت اقتصادی و مدنی انسان ها فرو می ریزد و ... تراژدی آغاز می شود.انسان هایی که خود را شکست ناپذیر می دیدند، در آن روز همچون شیشه ای سرد در انتظار سنگ خواهند بود. انسان هایی که همه چیز داشتند، به یکباره همه چیز را از دست رفته می بینند. خیرخواهی، کمک به همنوع، مهربانی و ... کلماتی هستند که روز به روز کم رنگ و کم رنگ تر می شوند و " امید " به آرامی از یادها فراموش می شود؛ آیا پایان راه فرا رسیده است؟
در این لحظات است که شما در قالب افراد آموزش دیده از گروه SHD ( به اختصار DIVISION ) وارد میدان می شوید، تا دست گرمی باشید برای گرفتن دست آوارگان و درماندگان فاجعه. عنوان The Division حضور این ماموران [font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma]ویژه[/font][/font][/font][/font][/font] را از بخش نامه ای به نام Directive 51 ( بخش نامه ای برای بدست گرفتن قدرت توسط دو.لت در صورت بروز یک فاجعه بزرگ، همانند زمستان تاریک واقعی) الهام گرفته است، که در طی آن مأمورانی کاربلد و آموزش دیده برای کنترل اوضاع وارد عمل می شوند؛ هدف آنها کمک به بازماندگان حادثه و یافتن جواب سوالاتی در مورد این واقعه ( علت گسترش ویروس ) است. اینها اهدافی است که شما برای آن، به صورت عضوی از این گروه وارد میدان می شوید. حال همه چیز وابسته به شما و گروه شماست؛ شما آموزش دیده اید تا نشکنید، در روزهایی که شکستن روحیه انسان ها با ضربه ای کوچک نیزامکان پذیر است؛ آموزش دیده اید تا بایستید، در روزهایی که انسان ها یارای ایستادن در برابر مصیبت ها را ندارند و، آموزش دیده اید تا هنوز انسان باشید! شاید برای هدفی مهم تر نیز آماده شده اید؛ شما اینجا هستید، چون شاید آخرین تعریف از کلمه ی امید باشید.
ظرفیت های داستانی در عنوان The Division تنها یکی از وجوه برجسته این بازی است؛ اما نکته ای که در هنگام تماشای تریلرها نظرم را جلب کرد، یک چیز بود؛ جزئیات، جزئیات و بازهم، جزئیات. جزئیاتی از غم یک شهر و امید به شادی دوباره آن، جزئیاتی از آشفتگی یک شهر، جزئیاتی از سرمای یک شهر و درعین حال گرمای یک مبارزه و قهرمانان آن. اما، هنگام دیدن این جزئیات بصری در تریلرهای The Division ، یاد فیلم I Am Legend افتادم.
فیلمی با بازی Will Smith و دارای المان هایی مشترک با عنوان The Division .
فیلم I Am Legend هم در نیویورک داستان خود را رقم می زند و باز هم فضایی آخرالزمانی را خلق می کند؛ ویروسی در ایام عید و کریسمس شیوع پیدا می کند که این بار هم در اثر اشتباهات انسانی است و باز انسان های بسیاری آلوده می شوند و به زامبی هایی بدون خوی انسانی تبدیل می شوند. آشفتگی خیابان ها و ساختمان ها و ... از دیگر المان های مشترک دو عنوان است. اما نکته ای که بیش از این عناصر مشترک ظاهری به چشم می آید، روح باطنی متفاوت در هر دو عنوان است!
در I Am Legend حضور زامبی ها و مبارزه با آنها شاید یک موضوع جانبی باشد و روح اصلی اثر، مقاومت انسان در مقابل شرایطی آشفته، ناملایمات و بخصوص " تنهایی " است؛ تنهایی به خاطر نبود فردی برای همدردی، نشان دادن انسانیت و انسان بودن!
شاید در The Division هم در پس جنبه های ظاهری مبارزه با دشمنان و انجام ماموریت ها و تلاش برای یافتن جواب ها؛ فراموشی انسانیت در شرایط بحرانی، از نشانه های پنهان این عنوان باشد.
اما نکته دیگر این است که در I Am Legend ، تمام داستان در روزهای روشن و زیبا، در شهری مرده و ساکت و شب هایی پر سر و صدا و شلوغ، اما پر از ترس دنبال می شود؛ شاید این تضاد به زیبا شدن اثر کمک شایانی کرده است، چون این روزهای گرم هم اندکی از سرمای تنهایی در یک شهر مرده را کم نمی کند؛ ولی The Division درست در نقطه مقابل است؛ اینجا به جای روزهای گرم، برف و سرمای زمستان خودنمایی می کند. این برف علاوه بر نماهای زیبایی که از لحاظ بصری برای محیط ایجاد کرده ، به نوعی جلوه گر فضایی است که شهر نیویورک را گرفتار خود کرده است؛ شهری سرد و مرده؛ سرمایی به خاطر زمستان و سرمایی از بابت برخی از مردمانش که در هنگام سختی ها، روح انسانیت در وجودشان کم رنگ می شود. از زاویه ای دیگر، ورود قهرمانان گروه SHD ) Division ) برای کمک و دستگیری از آسیب دیدگان، تضادی زیبا بین گرمای این عملیات نجات و سرمای زمستان خلق می کند؛ پس می توان انتخاب محیط زمستانی را برای این عنوان یک انتخاب بجا و حساب شده خواند.
اما سازندگان در طراحی بصری و جزئیات گرافیکی زمستان، آنگونه که از تریلرها نمایان است، از ریزه کاری هایی استفاده کرده اند تا این زمستان علاوه بر معنای باطنی ، که به آن اشاره شد، جلوه ظاهری جالب و جذابی نیز داشته باشد. این جزئیات و ریزه کاری ها را می توان در طراحی لباس های زمستانی، در سوز و سرما و صدای باد و حرکت و بارش زیبا و آرام برف و حتی در بخاری که از دهان کاراکتر خارج می شود، دید. این موارد گفته شده تنها جزئی از مواردی است که در تریلرها مشاهده می شود؛ حتی می توان به سر خوردن بر روی برف نیز اشاره کرد! هنگام سر خوردن روی برف و کاورگیری بعد ازآن، کاراکتر برفی را که به زانوانش چسبیده پاک می کند! همه این موارد دقت و عملکرد زیبای سازندگان را نشان می دهد.
اما به جز بحث سرما و زمستان ، ابعاد و نکات بسیاری در تریلرها می توان یافت. یکی از نکات جذاب و قابل مشاهده در تریلر ها که در اولین نگاه ها جلب توجه می کند، فضای پر جزئیاتی است که برای نشان دادن نیویورک آخرالزمانی طراحی شده است.
محیطی پر از جزئیات که بی نظمی، آشفتگی و هراس در آن موج می زند.
همه چیز در این محیط هست و در عین حال نیست! همه چیز هست زیرا آنقدر محیط کامل است که به زیبایی، دالان ها، تونل ها، خیابان ها و ساختمان های آشفته و در هم ریخته را به تصویر می کشد، و هیچ چیز نیست، چون در این محیط کامل، همه این جزئیات به خوبی جای خود را در محیط یافته اند و در واقع هیچ گونه برتری برهم ندارند و نمی توان گفت کدام یک بیشتر به چشم می آیند! اینجا آخرالزمانی است که آشفتگی آن به زیبایی نشان داده می شود و همه چیز هم در جای خودش قرار دارد و هماهنگی آنها زیباست.
از خانه ها و فروشگاه هایی که لوازم آنها به هم ریخته اند، تا خیابان هایی که پر از ماشین های پارک شده و کیسه زباله های انبوه است و در هر گوشه ای از آن صدای شلیک به گوش می رسد، قسمتی ازاین جزئیات است. مثال های زیادی از این هماهنگی و جذابیت ریزه کاری های بصری در تریلرها وجود دارد. بعنوان مثال ، در تریلری حرکت دوربین از بالای یک ساختمان به سمت سطح زمین است و در این مسیر، چراغ های تزئینی عید را که نیمه روشن هستند در کنار بی نظمی سطح زمین و خیابان های آشفته نشان می دهد که نمایی زیبا و در عین حال با درون مایه تلخ ایجاد می کند؛ و در تریلری دیگر در هنگام عبور از تونل مترو که هنوز سوسوی زیبایی از نور در بخش هایی از آن وجود دارد، چمدان ها، چادر ها و ابزار و وسائل بسیاری در اطراف دیده می شوند، طوری که به نظر می آید افرادی در آنجا پناه گرفته و انگار منتظر بودند تا شاید بتوانند خود را به جای امن برسانند.
از این گونه بخش هایی که با طراحی های بصری زیبا همراه هستند و به کمک موتور Snow Drop ساخته و پرداخته شده اند، در جای جای تریلر ها می توان یافت.
این جزئیات زیبا در عین بی زبانی، با نگاه های یک بیننده، حرف می زنند!
ظرفیت های گرافیکی The Division ، جدا از جذابیت های آن، مکمل سایر بخش ها، بخصوص گیم پلی این عنوان می باشد؛ نوعی از گیم پلی که از دیگر نکات برجسته و جالبی بود که من در تریلرها دیدم.
Ryan Barnard ( کارگردان بازی) در تریلری، بازی The Division را به عنوان یک بازی سوم شخص، جهان باز، آنلاین و البته با المان های نقش آفرینی (Action role-playing game) معرفی کرد. به نظر می آید که تمرکز سازندگان The Division در ساخت بازی، بر روی حالت چند نفره بازی کردن این عنوان و به صورت آنلاین باشد، البته خبرها و شایعاتی از احتمال بازی به صورت تک نفره( حتی به صورت تک نفره آفلاین) وجود دارد که من تریلری ازوجود این حالت در بازی مشاهده نکردم.
اما، اولین نکته ای که در مورد گیم پلی در تریلرها خود نمایی می کند، مچ بندی است که بازی کننده را در بازی همراهی می کند و در واقع نقش منویی کاربردی را در این عنوان بازی می کند؛ نقشه، مهارت ها ( skills )، فهرست ها و ... از طریق این مچ بند قابل انتخاب و استفاده هستند.
یکی از موارد انتخابی در این مچ بند، نقشه بازی است. نقشه بازی به صورت نمایی هولو گرام مانند و سه بعدی، مانند فرش بر روی زمین و اطراف کاراکتر گسترده می شود و محل او، محل درگیری ها و اهداف را نمایان می سازد؛ قابلیت زوم و شنود صداهایی که از نقاط مختلف می آید( مانند شنود صدای درگیری ها در خیابان های اطراف که احتمالا از بی سیم ها به گوش می رسد) از توانایی های جالب در هنگام استفاده از نقشه می باشد. در واقع نوع استفاده از نقشه از نکات منحصر به فرد بازی می باشد که ممکن است در تریلرهای آینده و یا هنگام عرضه بازی امکانات بیشتری در مورد استفاده از آن آشکار شود.
در تریلری، بعد از نشانه گذاری محلی در نقشه و حرکت به سمت آن، هنگام عبور از مترو، صدایی مشکوک از داخل تونل به گوش می رسد و سایه ای در سوسوی نور اندک داخل تونل دیده می شود که به سرعت از نظر پنهان می شود، که البته این موضوع آنچنان مورد توجه کاراکتر در هنگام بازی قرار نمی گیرد؛ این اتفاق کوچک و به ظاهر کم اهمیت برای من خیلی جالب بود؛ نکته ای در این اتفاق وجود دارد که در واقع به سبک بازی بر می گردد و آن احتمال برخورد با مأموریت ها و یا حوادث و وقایع تصادفی در هنگام انجام بازی است که از ویزگی های یک بازی RPG می باشد، یعنی شرایط محیط و حتی ساکنین نیویورک و دشمنان ممکن است به صورت پویا ایجاد شده و هر آن، احتمال برخورد با وقایع غیر منتظره وجود داشته باشد، که می تواند به جذابیت های بازی بیفزاید؛ علاوه بر مورد ذکر شده، المان های دیگری نیز از یک بازی RPG انتظار می رود که بسیاری از آنها در تریلرهای The Division به چشم می خورد؛ از جمله این المان ها می توان به قابلیت ارتقا ( از طریق XP دریافتی) و به احتمال قریب به یقین، طراحی کاراکتر و ... نام برد. مثال دیگری، که می توان در مورد و جود المان های ماجراجویی و RPG در عنوان The Division زد، به بخشی از تریلری باز می گردد که مقر پلیس توسط راهزنان اشغال شده است؛ پس از پاکسازی محل و همچنین آزادسازی پلیس های دربند، یکی از مأمورین پلیس در ازای این کمک، گروه SHD را به اسلحه خانه هدایت می کند تا سلاح های مورد نیاز و جدیدی برای کاراکترها فراهم شود. علاوه بر این، در همین مقر پلیس، می توان رویدادهای جدیدی را که در شهر به وقوع پیوسته، در نقشه روی دیوار دید و نقشه خود را بروزرسانی کرد. حتی عناصری مانند تهیه آب و غذا و دارو در این محل به چشم می خورد.
همین مثال، نشان از وجود نکات و عناصر متفاوت RPG ، ماجراجویی و حتی عناصری نزدیک به المان های Survival در بازی می باشد.
تحلیل محیط و بررسی شواهد موجود در آن، قابلیت ویژه دیگری است که در عنوان The Division وجود دارد. با استفاده از این قابلیت، می توان به بررسی اجساد و یا افراد مختلف و تعیین میزان آلودگی محیط و یا آلودگی افراد ( حتی در حال حرکت و از راه دور) پرداخت. اما، در Division قابلیت ویژه ای نیز برای بررسی جامع یک مکان و کسب اطلاعات آن ، به نام ECHO وجود دارد. با استفاده از این قابلیت و جمع آوری تمامی اطلاعات موجود در یک مکان ( اعم ازدوربین های مدار بسته، صداهای ضبط شده، آثار باقی مانده و ... ) می توان اتفاق روی داده در آن مکان را به صورت نمایی سه بعدی دید و اطلاعات ویژه ای را در مورد اشخاص مختلف و یا افراد مفقود و ... بدست آورد. به گفته Ryan Barnard ( کارگردان بازی) ویژگی ECHO از قابلیت های بسیار مهم و کاربردی در جریان بازی است.
مبارزات و درگیری ها نیز در The Division دارای نکات و جذابیت های خاص خود می باشند. در تمامی تریلرهای منتشر شده، مبارزات به صورت تیمی و گروهی نشان داده شده است و به نظر می آید کار گروهی و همکاری تیمی در انجام مأموریت ها یکی از اصول بازی در این عنوان باشد و افراد تیم در هنگام انجام مأموریت ها با همکاری می توانند شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشند. در این گروه های چند نفره، یکی از افراد تیم می تواند با نصب نرم افزار Companion App بر روی تبلت، وارد بازی شده و به انجام بازی به همراه گروه بپردازد. البته دارنده تبلت تنها قادر به هدایت یک Drone ( وسیله پرنده مکانیکی با قابلیت کنترل از راه دور) می باشد و زاویه دید او با بقیه افراد گروه متفاوت واز بالا ( زاویه دید از بالا و دارای احاطه بر محیط ) خواهد بود. وظائف مختلفی از جمله شناسایی محل دشمنان در ساختمان ها یا مکان های دیگر، ایجاد سپر دفاعی برای هم تیمی ها و حتی شلیک موشک به سوی اهداف و ... بر عهده هدایت کننده Drone خواهد بود.
نحوه استفاده از اسلحه نیز در هنگام نشانه گیری و تبدیل حالت دوربین از سوم شخص به شبه اول شخص ، از نکات جالب در تریلرها است. علاوه بر این، کاورگیری نیز ریزه کاری های خاص خود را دارد، به عنوان مثال نتیجه کاور گیری در پشت یک تابلو با یک ماشین و ... متفاوت است و در واقع تخریب پذیری جالب محیط بر روی کاورگیری نیز تأثیر می گذارد و احتمال عبور گلوله های دشمنان در مواقع کاورگیری در پشت اجسام ضعیف وجود دارد. تخریب پذیری اجسام و اشیا در هنگام شلیک و درگیری نیز که بالاتر اشاره شد، از ویژگی های جالب و قابل توجه بازی بود که در تریلرها مشاهده می شد و جلوه بصری جالبی در هنگام مبارزات ایجاد می کرد.
زمستان تاریک نشان داد که ما چقدر آسیب پذیر هستیم. شیوه زندگی ما، امنیت ما، سلامت ما، همگی به اقتصادی نحیف و ناپایدار بند است. ما سیستمی چنان پیچیده را خلق کرده ایم که دیگر خودمان نیز قادر به کنترل آن نیستیم. نفت، نیرو، کشتی رانی، ترابری و ... ؛ بله ؛ ما در یک جهان پیچیده زندگی می کنیم و هر چه این جهان پیچیده تر می شود، ضعف و شکنندگی آن نیز بیشتر خواهد شد. سیستمی که ما خلق کرده ایم همانند حلقه های زنجیری شده است که همه به هم در آن واحد وابسته و نیازمندند؛ شاید بهتر است بگوییم ما خانه ای برای خود ساخته ایم که آجرهای آن تعدادی مقوا هستند! لغزش یکی از این مقواها کافی است تا تمام خانه فرو ریزد.
حال سوخت این سیستم چیست؟ بله؛ جواب واضح است؛ پول . شاید به فکرتان هم خطور نکند اما آمریکایی ها می توانند 90 میلیارد دلار را فقط در یک روز صرف خرید کنند! آن سال، در 23 نوامبر، در حدود 200 میلیون نفر از مردم در فروشگاه ها مشغول خرید بودند؛ در این روز اتفاقی افتاد. ما این روز را جمعه سیاه می نامیم.
آیا می دانستید که ویروس آنفلوآنزا می تواند بر روی سطح اسکناس تا 17 روز زنده بماند! اتفاقی مشابه افتاد و یک بیماری مسری به سرعت همه گیر شد. گسترش این بیماری از خرید و فروش روز جمعه سیاه آغاز شد. عامل بیماریزا از طریق اسکناس های آلوده به پوست انسان ها، غذاها و وسائل مختلف گسترش یافت و حتی بچه ها و سایر عزیزان را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. اولین نشانه های بیماری با یک گلو درد ساده بروز کرد؛ حال میلیون ها نفر آلوده شده اند؛ اینجا نقطه ای بود که فروپاشی و سقوط سریعی آغاز شد.
روز اول؛ همه بیمارستان ها پر شده اند، وحشت همه جا را فرا گرفته است.
روز دوم؛ مناطق قرنطینه ایجاد شد، منابع جیره بندی شدند، حمل و نقل متوقف شد.
روز سوم؛ تجارت بین المللی متوقف شد، سکوها و چاه های نفتی از کار افتادند و بازار سهام سقوط کرد.
روز چهارم؛ نیروگاه ها قادر به ادامه کار نیستند، مغازه ها کالایی برای عرضه ندارند، فشار شیرهای آب کم کم کاهش می یابد، گرسنگی و ناامیدی فراگیر شده است و مردم برای زنده ماندن دست به هر کاری می زنند.
اما، روز پنجم؛ همه افراد یک تهدید بالقوه محسوب می شوند!
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد، اما آیا راه نجاتی هست؟ پلیس و نیروهای نظامی هم قادر به کنترل اوضاع نیستند؛ وضعیت بحرانی شده است.
در سال 2007 بخش نامه ای از طرف ریاست جمهوری به صورت قانون درآمد. این بخش نامه، طرحی برای واکنش دو.لت به یک زمستان تاریک واقعی به کمک مأمورانی آموزش دیده بود که به Directive 51 مشهور است؛ شایعاتی از یک سازمان مخفی و مامورانی پنهان وجود دارد.
هنگامیکه همه چیز در حال از دست رفتن است، آیا بار دیگر امیدواری باز می گردد؟
پرداختن به موضوعات و فضاهای آخرالزمانی انگار تمامی ندارد؛ شاید بخاطر پتانسیل بالای این موضوع باشد؛ زیرا در چنین محیطی است که می توان حد نهایی تراژدی را نشان داد. در چنین محیطی است که می توان مفهوم امید و ناامیدی را درک کرد. در چنین محیطی است که می توان ترسید و یا با ترس جنگید و در چنین محیطی است که شجاعت حقیقی و قهرمان معنای دیگری دارد.
The Division جهان خود را بر بستر چنین محیطی می سازد اما هسته اصلی و عامل ایجاد چنین فضایی در عنوان Division حضور و حمله فضایی ها یا هیولاها و ... نیست بلکه ناتوانی و ضعفی است که خود انسان ها برای خود به وجود آورده اند؛ ضعفی که ممکن است روزی دامن گیر آنها شود. این ضعف چیزی نیست جز جهانی پیچیده و ماشینی که همه قسمت هایش به یکدیگر وابسته اند و از کار افتادن یک قسمت، ممکن است باعث خاموشی تمام بخش ها شود، همچون آتشی که از شعله ای کوچک آغاز می شود و به یکباره این شعله زبانه کشیده و همه جا را فرا میگیرد.
The Division دست بر روی چنین نکته ای می گذارد و داستان خود را با الهام از یک عملیات واقعی به نام زمستان تاریک آغاز می کند؛ اما این بار ویروسی به جای مهار، در اثر یک سهل انگاری، اشتباه یا توطئه ، در جمعه سیاهی گسترش می یابد و میلیون ها نفر را آلوده می کند. اینجاست که ضعف این ساختار پیچیده در جهان آشکار می شود و یک یک نشانه های قدرت اقتصادی و مدنی انسان ها فرو می ریزد و ... تراژدی آغاز می شود.انسان هایی که خود را شکست ناپذیر می دیدند، در آن روز همچون شیشه ای سرد در انتظار سنگ خواهند بود. انسان هایی که همه چیز داشتند، به یکباره همه چیز را از دست رفته می بینند. خیرخواهی، کمک به همنوع، مهربانی و ... کلماتی هستند که روز به روز کم رنگ و کم رنگ تر می شوند و " امید " به آرامی از یادها فراموش می شود؛ آیا پایان راه فرا رسیده است؟
در این لحظات است که شما در قالب افراد آموزش دیده از گروه SHD ( به اختصار DIVISION ) وارد میدان می شوید، تا دست گرمی باشید برای گرفتن دست آوارگان و درماندگان فاجعه. عنوان The Division حضور این ماموران [font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma]ویژه[/font][/font][/font][/font][/font] را از بخش نامه ای به نام Directive 51 ( بخش نامه ای برای بدست گرفتن قدرت توسط دو.لت در صورت بروز یک فاجعه بزرگ، همانند زمستان تاریک واقعی) الهام گرفته است، که در طی آن مأمورانی کاربلد و آموزش دیده برای کنترل اوضاع وارد عمل می شوند؛ هدف آنها کمک به بازماندگان حادثه و یافتن جواب سوالاتی در مورد این واقعه ( علت گسترش ویروس ) است. اینها اهدافی است که شما برای آن، به صورت عضوی از این گروه وارد میدان می شوید. حال همه چیز وابسته به شما و گروه شماست؛ شما آموزش دیده اید تا نشکنید، در روزهایی که شکستن روحیه انسان ها با ضربه ای کوچک نیزامکان پذیر است؛ آموزش دیده اید تا بایستید، در روزهایی که انسان ها یارای ایستادن در برابر مصیبت ها را ندارند و، آموزش دیده اید تا هنوز انسان باشید! شاید برای هدفی مهم تر نیز آماده شده اید؛ شما اینجا هستید، چون شاید آخرین تعریف از کلمه ی امید باشید.
ظرفیت های داستانی در عنوان The Division تنها یکی از وجوه برجسته این بازی است؛ اما نکته ای که در هنگام تماشای تریلرها نظرم را جلب کرد، یک چیز بود؛ جزئیات، جزئیات و بازهم، جزئیات. جزئیاتی از غم یک شهر و امید به شادی دوباره آن، جزئیاتی از آشفتگی یک شهر، جزئیاتی از سرمای یک شهر و درعین حال گرمای یک مبارزه و قهرمانان آن. اما، هنگام دیدن این جزئیات بصری در تریلرهای The Division ، یاد فیلم I Am Legend افتادم.
فیلم I Am Legend هم در نیویورک داستان خود را رقم می زند و باز هم فضایی آخرالزمانی را خلق می کند؛ ویروسی در ایام عید و کریسمس شیوع پیدا می کند که این بار هم در اثر اشتباهات انسانی است و باز انسان های بسیاری آلوده می شوند و به زامبی هایی بدون خوی انسانی تبدیل می شوند. آشفتگی خیابان ها و ساختمان ها و ... از دیگر المان های مشترک دو عنوان است. اما نکته ای که بیش از این عناصر مشترک ظاهری به چشم می آید، روح باطنی متفاوت در هر دو عنوان است!
در I Am Legend حضور زامبی ها و مبارزه با آنها شاید یک موضوع جانبی باشد و روح اصلی اثر، مقاومت انسان در مقابل شرایطی آشفته، ناملایمات و بخصوص " تنهایی " است؛ تنهایی به خاطر نبود فردی برای همدردی، نشان دادن انسانیت و انسان بودن!
شاید در The Division هم در پس جنبه های ظاهری مبارزه با دشمنان و انجام ماموریت ها و تلاش برای یافتن جواب ها؛ فراموشی انسانیت در شرایط بحرانی، از نشانه های پنهان این عنوان باشد.
اما نکته دیگر این است که در I Am Legend ، تمام داستان در روزهای روشن و زیبا، در شهری مرده و ساکت و شب هایی پر سر و صدا و شلوغ، اما پر از ترس دنبال می شود؛ شاید این تضاد به زیبا شدن اثر کمک شایانی کرده است، چون این روزهای گرم هم اندکی از سرمای تنهایی در یک شهر مرده را کم نمی کند؛ ولی The Division درست در نقطه مقابل است؛ اینجا به جای روزهای گرم، برف و سرمای زمستان خودنمایی می کند. این برف علاوه بر نماهای زیبایی که از لحاظ بصری برای محیط ایجاد کرده ، به نوعی جلوه گر فضایی است که شهر نیویورک را گرفتار خود کرده است؛ شهری سرد و مرده؛ سرمایی به خاطر زمستان و سرمایی از بابت برخی از مردمانش که در هنگام سختی ها، روح انسانیت در وجودشان کم رنگ می شود. از زاویه ای دیگر، ورود قهرمانان گروه SHD ) Division ) برای کمک و دستگیری از آسیب دیدگان، تضادی زیبا بین گرمای این عملیات نجات و سرمای زمستان خلق می کند؛ پس می توان انتخاب محیط زمستانی را برای این عنوان یک انتخاب بجا و حساب شده خواند.
اما سازندگان در طراحی بصری و جزئیات گرافیکی زمستان، آنگونه که از تریلرها نمایان است، از ریزه کاری هایی استفاده کرده اند تا این زمستان علاوه بر معنای باطنی ، که به آن اشاره شد، جلوه ظاهری جالب و جذابی نیز داشته باشد. این جزئیات و ریزه کاری ها را می توان در طراحی لباس های زمستانی، در سوز و سرما و صدای باد و حرکت و بارش زیبا و آرام برف و حتی در بخاری که از دهان کاراکتر خارج می شود، دید. این موارد گفته شده تنها جزئی از مواردی است که در تریلرها مشاهده می شود؛ حتی می توان به سر خوردن بر روی برف نیز اشاره کرد! هنگام سر خوردن روی برف و کاورگیری بعد ازآن، کاراکتر برفی را که به زانوانش چسبیده پاک می کند! همه این موارد دقت و عملکرد زیبای سازندگان را نشان می دهد.
اما به جز بحث سرما و زمستان ، ابعاد و نکات بسیاری در تریلرها می توان یافت. یکی از نکات جذاب و قابل مشاهده در تریلر ها که در اولین نگاه ها جلب توجه می کند، فضای پر جزئیاتی است که برای نشان دادن نیویورک آخرالزمانی طراحی شده است.
محیطی پر از جزئیات که بی نظمی، آشفتگی و هراس در آن موج می زند.
همه چیز در این محیط هست و در عین حال نیست! همه چیز هست زیرا آنقدر محیط کامل است که به زیبایی، دالان ها، تونل ها، خیابان ها و ساختمان های آشفته و در هم ریخته را به تصویر می کشد، و هیچ چیز نیست، چون در این محیط کامل، همه این جزئیات به خوبی جای خود را در محیط یافته اند و در واقع هیچ گونه برتری برهم ندارند و نمی توان گفت کدام یک بیشتر به چشم می آیند! اینجا آخرالزمانی است که آشفتگی آن به زیبایی نشان داده می شود و همه چیز هم در جای خودش قرار دارد و هماهنگی آنها زیباست.
از خانه ها و فروشگاه هایی که لوازم آنها به هم ریخته اند، تا خیابان هایی که پر از ماشین های پارک شده و کیسه زباله های انبوه است و در هر گوشه ای از آن صدای شلیک به گوش می رسد، قسمتی ازاین جزئیات است. مثال های زیادی از این هماهنگی و جذابیت ریزه کاری های بصری در تریلرها وجود دارد. بعنوان مثال ، در تریلری حرکت دوربین از بالای یک ساختمان به سمت سطح زمین است و در این مسیر، چراغ های تزئینی عید را که نیمه روشن هستند در کنار بی نظمی سطح زمین و خیابان های آشفته نشان می دهد که نمایی زیبا و در عین حال با درون مایه تلخ ایجاد می کند؛ و در تریلری دیگر در هنگام عبور از تونل مترو که هنوز سوسوی زیبایی از نور در بخش هایی از آن وجود دارد، چمدان ها، چادر ها و ابزار و وسائل بسیاری در اطراف دیده می شوند، طوری که به نظر می آید افرادی در آنجا پناه گرفته و انگار منتظر بودند تا شاید بتوانند خود را به جای امن برسانند.
از این گونه بخش هایی که با طراحی های بصری زیبا همراه هستند و به کمک موتور Snow Drop ساخته و پرداخته شده اند، در جای جای تریلر ها می توان یافت.
این جزئیات زیبا در عین بی زبانی، با نگاه های یک بیننده، حرف می زنند!
ظرفیت های گرافیکی The Division ، جدا از جذابیت های آن، مکمل سایر بخش ها، بخصوص گیم پلی این عنوان می باشد؛ نوعی از گیم پلی که از دیگر نکات برجسته و جالبی بود که من در تریلرها دیدم.
Ryan Barnard ( کارگردان بازی) در تریلری، بازی The Division را به عنوان یک بازی سوم شخص، جهان باز، آنلاین و البته با المان های نقش آفرینی (Action role-playing game) معرفی کرد. به نظر می آید که تمرکز سازندگان The Division در ساخت بازی، بر روی حالت چند نفره بازی کردن این عنوان و به صورت آنلاین باشد، البته خبرها و شایعاتی از احتمال بازی به صورت تک نفره( حتی به صورت تک نفره آفلاین) وجود دارد که من تریلری ازوجود این حالت در بازی مشاهده نکردم.
اما، اولین نکته ای که در مورد گیم پلی در تریلرها خود نمایی می کند، مچ بندی است که بازی کننده را در بازی همراهی می کند و در واقع نقش منویی کاربردی را در این عنوان بازی می کند؛ نقشه، مهارت ها ( skills )، فهرست ها و ... از طریق این مچ بند قابل انتخاب و استفاده هستند.
یکی از موارد انتخابی در این مچ بند، نقشه بازی است. نقشه بازی به صورت نمایی هولو گرام مانند و سه بعدی، مانند فرش بر روی زمین و اطراف کاراکتر گسترده می شود و محل او، محل درگیری ها و اهداف را نمایان می سازد؛ قابلیت زوم و شنود صداهایی که از نقاط مختلف می آید( مانند شنود صدای درگیری ها در خیابان های اطراف که احتمالا از بی سیم ها به گوش می رسد) از توانایی های جالب در هنگام استفاده از نقشه می باشد. در واقع نوع استفاده از نقشه از نکات منحصر به فرد بازی می باشد که ممکن است در تریلرهای آینده و یا هنگام عرضه بازی امکانات بیشتری در مورد استفاده از آن آشکار شود.
در تریلری، بعد از نشانه گذاری محلی در نقشه و حرکت به سمت آن، هنگام عبور از مترو، صدایی مشکوک از داخل تونل به گوش می رسد و سایه ای در سوسوی نور اندک داخل تونل دیده می شود که به سرعت از نظر پنهان می شود، که البته این موضوع آنچنان مورد توجه کاراکتر در هنگام بازی قرار نمی گیرد؛ این اتفاق کوچک و به ظاهر کم اهمیت برای من خیلی جالب بود؛ نکته ای در این اتفاق وجود دارد که در واقع به سبک بازی بر می گردد و آن احتمال برخورد با مأموریت ها و یا حوادث و وقایع تصادفی در هنگام انجام بازی است که از ویزگی های یک بازی RPG می باشد، یعنی شرایط محیط و حتی ساکنین نیویورک و دشمنان ممکن است به صورت پویا ایجاد شده و هر آن، احتمال برخورد با وقایع غیر منتظره وجود داشته باشد، که می تواند به جذابیت های بازی بیفزاید؛ علاوه بر مورد ذکر شده، المان های دیگری نیز از یک بازی RPG انتظار می رود که بسیاری از آنها در تریلرهای The Division به چشم می خورد؛ از جمله این المان ها می توان به قابلیت ارتقا ( از طریق XP دریافتی) و به احتمال قریب به یقین، طراحی کاراکتر و ... نام برد. مثال دیگری، که می توان در مورد و جود المان های ماجراجویی و RPG در عنوان The Division زد، به بخشی از تریلری باز می گردد که مقر پلیس توسط راهزنان اشغال شده است؛ پس از پاکسازی محل و همچنین آزادسازی پلیس های دربند، یکی از مأمورین پلیس در ازای این کمک، گروه SHD را به اسلحه خانه هدایت می کند تا سلاح های مورد نیاز و جدیدی برای کاراکترها فراهم شود. علاوه بر این، در همین مقر پلیس، می توان رویدادهای جدیدی را که در شهر به وقوع پیوسته، در نقشه روی دیوار دید و نقشه خود را بروزرسانی کرد. حتی عناصری مانند تهیه آب و غذا و دارو در این محل به چشم می خورد.
همین مثال، نشان از وجود نکات و عناصر متفاوت RPG ، ماجراجویی و حتی عناصری نزدیک به المان های Survival در بازی می باشد.
تحلیل محیط و بررسی شواهد موجود در آن، قابلیت ویژه دیگری است که در عنوان The Division وجود دارد. با استفاده از این قابلیت، می توان به بررسی اجساد و یا افراد مختلف و تعیین میزان آلودگی محیط و یا آلودگی افراد ( حتی در حال حرکت و از راه دور) پرداخت. اما، در Division قابلیت ویژه ای نیز برای بررسی جامع یک مکان و کسب اطلاعات آن ، به نام ECHO وجود دارد. با استفاده از این قابلیت و جمع آوری تمامی اطلاعات موجود در یک مکان ( اعم ازدوربین های مدار بسته، صداهای ضبط شده، آثار باقی مانده و ... ) می توان اتفاق روی داده در آن مکان را به صورت نمایی سه بعدی دید و اطلاعات ویژه ای را در مورد اشخاص مختلف و یا افراد مفقود و ... بدست آورد. به گفته Ryan Barnard ( کارگردان بازی) ویژگی ECHO از قابلیت های بسیار مهم و کاربردی در جریان بازی است.
مبارزات و درگیری ها نیز در The Division دارای نکات و جذابیت های خاص خود می باشند. در تمامی تریلرهای منتشر شده، مبارزات به صورت تیمی و گروهی نشان داده شده است و به نظر می آید کار گروهی و همکاری تیمی در انجام مأموریت ها یکی از اصول بازی در این عنوان باشد و افراد تیم در هنگام انجام مأموریت ها با همکاری می توانند شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشند. در این گروه های چند نفره، یکی از افراد تیم می تواند با نصب نرم افزار Companion App بر روی تبلت، وارد بازی شده و به انجام بازی به همراه گروه بپردازد. البته دارنده تبلت تنها قادر به هدایت یک Drone ( وسیله پرنده مکانیکی با قابلیت کنترل از راه دور) می باشد و زاویه دید او با بقیه افراد گروه متفاوت واز بالا ( زاویه دید از بالا و دارای احاطه بر محیط ) خواهد بود. وظائف مختلفی از جمله شناسایی محل دشمنان در ساختمان ها یا مکان های دیگر، ایجاد سپر دفاعی برای هم تیمی ها و حتی شلیک موشک به سوی اهداف و ... بر عهده هدایت کننده Drone خواهد بود.
نحوه استفاده از اسلحه نیز در هنگام نشانه گیری و تبدیل حالت دوربین از سوم شخص به شبه اول شخص ، از نکات جالب در تریلرها است. علاوه بر این، کاورگیری نیز ریزه کاری های خاص خود را دارد، به عنوان مثال نتیجه کاور گیری در پشت یک تابلو با یک ماشین و ... متفاوت است و در واقع تخریب پذیری جالب محیط بر روی کاورگیری نیز تأثیر می گذارد و احتمال عبور گلوله های دشمنان در مواقع کاورگیری در پشت اجسام ضعیف وجود دارد. تخریب پذیری اجسام و اشیا در هنگام شلیک و درگیری نیز که بالاتر اشاره شد، از ویژگی های جالب و قابل توجه بازی بود که در تریلرها مشاهده می شد و جلوه بصری جالبی در هنگام مبارزات ایجاد می کرد.
در ادامه ویژگی های گیم پلی در The Division می توان به سلاح های متنوع و جالب آن نیز اشاره کرد. علاوه بر اسلحه های مختلف، نارنجک های خاص و سلاح های پرتابی متنوع و ... از جذابیت های این بخش به شمار می روند؛ از جمله این سلاح ها می توان به Fire Fly اشاره کرد که می توان آن را به سمت دشمن پرتاب کرد و با انجام این عمل، Fire Fly با ایجاد فلش های پی در پی و نور شدید، مانع دید دشمن شده و کار را برای از پا درآوردن آن آسان می سازد. نوعی نارنجک یا مین، با قابلیت حرکت بر روی زمین به نام Seeker Mine ( مین جستجوگر) نیز از دیگر سلاح های ویژه در بازی به شمار می آید؛ حتی می توان به شعله افکن و مسلسل اتوماتیک و با قابلیت نصب بر روی اجسام مختلف نیز اشاره کرد.
به نظر می آید سلاح های مختلف و استفاده از آنها، از جذابیت های درگیری ها در The Division باشد.
دشمنان نیز در بازی در سطح ها و لول های مختلفی هستند و در نتیجه رویارویی با برخی از آنها می تواند سخت تر از بقیه باشد. یکی از مشهورترین این دشمنان که Ryan Barnard عبارت خطرناک را برای آنها به کار برده است،پاک کننده ها ( Cleaners ) هستند. پاک کننده ها با شعله افکن های خاص خود وظیفه دارند شهر را ازآلودگی ویروس و حتی افرادی که احتمال آلودگی در آنها وجود دارد، پاک نمایند. دیدن شکل و شمایل پاک کننده ها در تریلری، من را یا موردی مشابه در فیلم" 28 هفته بعد" انداخت، در این فیلم نیز افرادی با ظاهری مشابه، وظائفی تقریبا یکسان با پاک کننده های The Division داشتند.
اما علاوه بر پاک کننده ها، دشمنان معمولی تر بازی ، مانند دزد ها و راهزنان و ... بنا بر سطح و قدرتی که دارند، با یکدیگر متفاوت هستند و امکان دارد در بین یک گروه راهزن، تعدادی قدرت بیشتری از بقیه افراد داشته باشند.
ساکنین نیویورک نیز مطمئنا درروند بازی تاثیرگذار خواهند بود، که روند این تاثیر گذاری به احتمال زیاد بستگی به عملکرد بازی کننده ها و شرایط بازی تغییر خواهد کرد. علاوه بر همه موارد گفته شده، رویارویی گروه های آنلاین نیز به احتمال زیاد بخشی از درگیری ها را در بازی تشکیل خواهد داد.
وجود مقرهایی برای تجدید قوا، جستجوی مکان ها برای بدست آوردن امکانات، نحوه مبارزه و دقت در آن برای بدست آوردن امتیاز بالاتر( XP ) و ... از دیگر نکاتی است که در چند تریلر منتشر شده در مورد گیم پلی و سایر بخش ها میتوان دید که عملکرد مناسب سازندگان را نوید می دهد.
اما همراهی موسیقی را نیز با سایر بخش ها نباید فراموش کرد؛ موسیقی Ola Strandh که با اوج و فرودهای بجا، حسی متناسب با محیط را در مخاطب ایجاد می کند؛ بخصوص این موسیقی در یکی از تریلرهای Division به نام Take Back New York، خودنمایی می کند و به خوبی با جزء جزء تریلر پیوند خورده و کامل کننده آن است.
به نظر می آید سلاح های مختلف و استفاده از آنها، از جذابیت های درگیری ها در The Division باشد.
دشمنان نیز در بازی در سطح ها و لول های مختلفی هستند و در نتیجه رویارویی با برخی از آنها می تواند سخت تر از بقیه باشد. یکی از مشهورترین این دشمنان که Ryan Barnard عبارت خطرناک را برای آنها به کار برده است،پاک کننده ها ( Cleaners ) هستند. پاک کننده ها با شعله افکن های خاص خود وظیفه دارند شهر را ازآلودگی ویروس و حتی افرادی که احتمال آلودگی در آنها وجود دارد، پاک نمایند. دیدن شکل و شمایل پاک کننده ها در تریلری، من را یا موردی مشابه در فیلم" 28 هفته بعد" انداخت، در این فیلم نیز افرادی با ظاهری مشابه، وظائفی تقریبا یکسان با پاک کننده های The Division داشتند.
اما علاوه بر پاک کننده ها، دشمنان معمولی تر بازی ، مانند دزد ها و راهزنان و ... بنا بر سطح و قدرتی که دارند، با یکدیگر متفاوت هستند و امکان دارد در بین یک گروه راهزن، تعدادی قدرت بیشتری از بقیه افراد داشته باشند.
ساکنین نیویورک نیز مطمئنا درروند بازی تاثیرگذار خواهند بود، که روند این تاثیر گذاری به احتمال زیاد بستگی به عملکرد بازی کننده ها و شرایط بازی تغییر خواهد کرد. علاوه بر همه موارد گفته شده، رویارویی گروه های آنلاین نیز به احتمال زیاد بخشی از درگیری ها را در بازی تشکیل خواهد داد.
وجود مقرهایی برای تجدید قوا، جستجوی مکان ها برای بدست آوردن امکانات، نحوه مبارزه و دقت در آن برای بدست آوردن امتیاز بالاتر( XP ) و ... از دیگر نکاتی است که در چند تریلر منتشر شده در مورد گیم پلی و سایر بخش ها میتوان دید که عملکرد مناسب سازندگان را نوید می دهد.
اما همراهی موسیقی را نیز با سایر بخش ها نباید فراموش کرد؛ موسیقی Ola Strandh که با اوج و فرودهای بجا، حسی متناسب با محیط را در مخاطب ایجاد می کند؛ بخصوص این موسیقی در یکی از تریلرهای Division به نام Take Back New York، خودنمایی می کند و به خوبی با جزء جزء تریلر پیوند خورده و کامل کننده آن است.
Take Back New York
" نیویورک را پس بگیر "
این عبارت، عنوان تریلری سینماتیک از Division است که در واقع چکیده ای از رویدادها و ویزگی های این عنوان در تمام بخش ها می باشد.
در ابتدای تریلر خانه ای را می بینیم که صدای لالایی مادر برای بچه اش از آن به گوش می رسد، این خانه در واقع نمادی است از تمام خانه هایی در نیویورک که یک چنین اتفاقی در آنها به وقوع پیوسته است، گوینده( Narrator ) سخن خود را با این جملات آغاز می کند :
" سخت است، تماشای ذره ذره آب شدن کسی که دوستش داری، کسی که اکنون در مقابل چشمانت به آرامی از بین می رود "
" همیشه فکر می کنیم حوادث و سختی ها همیشه از ما دور خواهند بود، ولی هنگامیکه آنها به پشت در خانه ما می آیند، آن وقت است که متوجه می شویم چقدر آسیب پذیر هستیم . "
Angi ، کودکی که قربانی ویروس می شود و مادری که در پی آن از بین می رود و همسرش( marcos ) تحمل سختی ها را ندارد و دست به خودکشی می زند و در ادامه ماجرای فردی که توسط دو راهزن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد؛ در همه این لحظات ما هیچ کس را نمی بینیم! اما چرا؟!
گوینده در جایی از تریلر به نکته ای اشاره می کند :
" حقیقت این است که . . . هیچ کس نگاه نمی کند، هیچ کس نمی بیند . . . ویا نمی خواهد که ببیند "
" [font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma]تراژدی[/font][/font][/font][/font][/font] نامرئی شده است "
در واقع مفهوم این تصاویر و این سخنان گوینده به شکستن روحیه انسان ها و رنگ باختی مفهوم انسانیت اشاره دارد.
اما، با دیدن مصاثب خانواده ی Sarah و Marcos در این تریلر، به یاد مصاثب خانواده Viggo Mortensen در فیلم The Road افتادم، در آنجا Charliez Theron ( مادر خانواده) تاب تحمل شرایط آخرالزمانی پیش آمده را ندارد و همسر و فرزندش را ترک می کند؛ نکته مشترک دوعنوان پرداختن به مسئله مقاومت انسانها و آستانه تحمل و یا شاید بهتر است بگویم آستانه شکستن آنها در شرایط دشوار است؛ موضوع این است که یک انسان تا چه اندازه می تواند روبروی سختی ها و مصاثب سنگین بایستد؟ آیا می تواند مانند کاراکتر Viggo Mortensen در فیلم The Road همچنان نای جنگیدن داشته باشد یا مانند Marcos با گفتن جمله " Sarah مرا ببخش، من به اندازه کافی قوی نیستم" به زندگی خود پایان می دهد؟
اما بپردازیم به ادامه تریلر؛ در اواخر تریلر، با ورود مأموران Division همه چیز دوباره مرئی می شود که به بازگشت دوباره امید اشاره دارد. امید به جبران شرایطی که خود انسان برای خودش رقم زده است؛ امید به فردایی روشن از پس جمعه سیاه و امید به طلوع خورشید در شنبه ای سپید.
شاید تریلر های The Divisionجذاب بوده و لبخند رضایت را برای من و بسیاری به ارمغان آورده باشد، ولی سوال مهم این است که هنگام عرضه بازی نیز این لبخند رضایت همچنان وجود خواهد داشت؟
انتظارات از Division بالاست و باید دید این عنوان چه پاسخی به این انتظارات خواهد داد. Division اگر بتواند تمامی پتانسیلی که از خود در تریلر ها نشان داده،در بازی نهایی به منصه ظهور برساند می تواند به یک بازی به یادماندنی تبدیل شود.
شاید این بار با یک عنوان متفاوت روبرو باشیم؛ یادگاری از نویسنده فقید Tom Clancy ، که لبخند را بر روی لبان مخاطبان حفظ خواهد کرد.
با تشکر از تمامی دوستانی که مقاله را مطالعه کردند، اگر ایراد و اشکالی در مقاله دیدید به بزرگی خودتون ببخشید، همچنین نظرات شما موجب دلگرمی بنده خواهد بود.
این عبارت، عنوان تریلری سینماتیک از Division است که در واقع چکیده ای از رویدادها و ویزگی های این عنوان در تمام بخش ها می باشد.
در ابتدای تریلر خانه ای را می بینیم که صدای لالایی مادر برای بچه اش از آن به گوش می رسد، این خانه در واقع نمادی است از تمام خانه هایی در نیویورک که یک چنین اتفاقی در آنها به وقوع پیوسته است، گوینده( Narrator ) سخن خود را با این جملات آغاز می کند :
" سخت است، تماشای ذره ذره آب شدن کسی که دوستش داری، کسی که اکنون در مقابل چشمانت به آرامی از بین می رود "
" همیشه فکر می کنیم حوادث و سختی ها همیشه از ما دور خواهند بود، ولی هنگامیکه آنها به پشت در خانه ما می آیند، آن وقت است که متوجه می شویم چقدر آسیب پذیر هستیم . "
Angi ، کودکی که قربانی ویروس می شود و مادری که در پی آن از بین می رود و همسرش( marcos ) تحمل سختی ها را ندارد و دست به خودکشی می زند و در ادامه ماجرای فردی که توسط دو راهزن مورد ضرب و شتم قرار می گیرد؛ در همه این لحظات ما هیچ کس را نمی بینیم! اما چرا؟!
گوینده در جایی از تریلر به نکته ای اشاره می کند :
" حقیقت این است که . . . هیچ کس نگاه نمی کند، هیچ کس نمی بیند . . . ویا نمی خواهد که ببیند "
" [font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma][font=tahoma]تراژدی[/font][/font][/font][/font][/font] نامرئی شده است "
در واقع مفهوم این تصاویر و این سخنان گوینده به شکستن روحیه انسان ها و رنگ باختی مفهوم انسانیت اشاره دارد.
اما، با دیدن مصاثب خانواده ی Sarah و Marcos در این تریلر، به یاد مصاثب خانواده Viggo Mortensen در فیلم The Road افتادم، در آنجا Charliez Theron ( مادر خانواده) تاب تحمل شرایط آخرالزمانی پیش آمده را ندارد و همسر و فرزندش را ترک می کند؛ نکته مشترک دوعنوان پرداختن به مسئله مقاومت انسانها و آستانه تحمل و یا شاید بهتر است بگویم آستانه شکستن آنها در شرایط دشوار است؛ موضوع این است که یک انسان تا چه اندازه می تواند روبروی سختی ها و مصاثب سنگین بایستد؟ آیا می تواند مانند کاراکتر Viggo Mortensen در فیلم The Road همچنان نای جنگیدن داشته باشد یا مانند Marcos با گفتن جمله " Sarah مرا ببخش، من به اندازه کافی قوی نیستم" به زندگی خود پایان می دهد؟
اما بپردازیم به ادامه تریلر؛ در اواخر تریلر، با ورود مأموران Division همه چیز دوباره مرئی می شود که به بازگشت دوباره امید اشاره دارد. امید به جبران شرایطی که خود انسان برای خودش رقم زده است؛ امید به فردایی روشن از پس جمعه سیاه و امید به طلوع خورشید در شنبه ای سپید.
شاید تریلر های The Divisionجذاب بوده و لبخند رضایت را برای من و بسیاری به ارمغان آورده باشد، ولی سوال مهم این است که هنگام عرضه بازی نیز این لبخند رضایت همچنان وجود خواهد داشت؟
انتظارات از Division بالاست و باید دید این عنوان چه پاسخی به این انتظارات خواهد داد. Division اگر بتواند تمامی پتانسیلی که از خود در تریلر ها نشان داده،در بازی نهایی به منصه ظهور برساند می تواند به یک بازی به یادماندنی تبدیل شود.
شاید این بار با یک عنوان متفاوت روبرو باشیم؛ یادگاری از نویسنده فقید Tom Clancy ، که لبخند را بر روی لبان مخاطبان حفظ خواهد کرد.
با تشکر از تمامی دوستانی که مقاله را مطالعه کردند، اگر ایراد و اشکالی در مقاله دیدید به بزرگی خودتون ببخشید، همچنین نظرات شما موجب دلگرمی بنده خواهد بود.