08-24-2013, 05:12 PM
مقدمه
شاید وقتی برای اولین بار عنوان Call of Duty یا به فارسی ندای وظیفه عرضه میشد کسی فکر نمی کرد که روزی به بزرگترین فرانچایز تاریخ و یکی از پول ساز ترین بازی های دنیا تبدیل شود . اصلا اگر EA مدال افتخار را نمیساخت CoD پدید نمیامد چون سازندگان مدال بودند که کال را ساختند تا در برابر ساخته ی خود عرض اندام کند. هنگامی که activision پس از ساخت نسخه سوم این سری واکنش طرفداران را دید بر آن شد که ساخت هر قسمت از بازی را بر عهده ی یک استدیو قرار دهد بنابراین قرار شد استدیو infinity ward ساخت نسخه ی چهارم از بازی را بر عهده بگیرد. نسخه ی که قرار بود انقلابی در بازی های رایانه ای به پا کند . با انتشار اولین تریلر همگان به این بازی امیدوار شدند اما عده ای نیز مخالف این کار بودند و هنوز حال و هوای جنگ جهانی را می پسندیدند اما بالاخره بعد از حواشی بسیار عنوان Call of Duty : Modern Warfare عرضه شد عنوانی که با گرافیک و گیم پلی و داستانی دیدنی توانست سبک بازی های شوتر را وارد بخش جدیدی کند . در این مقاله نگاهی به داستان سه شماره ی سری MW می پردازیم. MW 1
داستان از آنجا آغاز می شود که خالد الاسد که یک گروهک تروریستی را در عربستان در اختیار دارد طی کودتایی ***** کشور را در برابر دوربین ها و دیدگان هزاران نفر از جهانیان به قتل می رساند.آمریکا و انگلیس که از این کودتای سریع و قدرتی که الاسد دارد به حیرت آمده اند تصمیم می گیرند که او را خلع سلاح کنند پس ارتش مجهز آمریکا جنگی را آغاز می کند که پایان خوشی را برای آن ها ندارد. از سوی دیگر انگلیس هم به تکاپو افتاده تا جلوی الاسد را بگیرد آن ها می دانند کسی الاسد پشتیبانی می کند که قدرت زیادی دارد اما نمی دانند که آن شخص کیست پس به نیروهای ویژه خود یعنی SAS ماموریت می دهند تا نیکولای جاسوس روسی که اطلاعاتی در این باره دارد را پیدا کنند. این گروه شامل کاپیتان جان پرایس ، Gaz و ... است و یک عضو جدید هم به این گروه اضافه می شود که بازیباز در نقش او حوادث را دنبال می کند یعنی جان سوپ مک تاویش. از سوی دیگر نیرو های آمریکایی حمله ی خود به الاسد را آغاز کرده اند و قرار است در اقدام اول پایگاه تلویزیونی که سخنرانی های الاسد از ان جا پخش می شود را تصرف کنند تا شاید الاسد را نیز در همانجا دستگیر نمایند اما پس از ورد به مرکز متوجه ی اشتباه خود شده و می فهند همه ی برنامه ها ضبط شده می باشد. از سوی دیگر گروه SAS نیکولای را میابد و او محل الاسد را به آن ها می گوید پس گروه با تمام سرعت به سمت الاسد می روند تا قضایای پشت پرده را آشکار کنند پس از درگیری و دستگیری الاسد او حرفی نمی زند اما یک تلفن آنچه نباید فاش می شد را آشکار می کند پشت همه ی این قضایا تنها یک نفر است زاخائف ... ایمران زاخائف تروریست روسی که سال ها قبل پرایس سعی در ترور او داشت اما موفق نشد حال بازگشته تا انتقام بگیرد آن هم انتقامی سخت. از سوی دیگر آمریکایی ها تمام تلاش خود را می کنند تا در جنگ رو در رو تروریست ها را شکست دهند اما تلفاتشان خیلی سنگین است پس تصمیم می گیرند باز گزدند اما تروریست که به اصولی پایبند نیست پس بمبی اتمی منفجر می کنند که 30000 سرباز جوان آمریکایی قربانی زیاده خواهی یک تروریست یعنی زاخائف و اشتباه مردی شوند که در نسخه ی دوم برای انتقام باز می گردد . از سوی دیگر تیم SAS تصمیم میگرد تا برای دسترسی به زاخائف پسر وی را گروگان بگیرد پس طبق نقشه ای حساب شده در یک پمپ بنزین به انتظار می نشینند همچون گرگانی که در انتظار طعمه اند اما طعمه می گیرزد پس به دنبالش می روند پس از درگیری و تقیب و گریزی طاقت فرسا پسر خود را فدای پدر می کند بله پسر زاخائف خود کشی می کند تا دشمن نتواند جای پدر را بیابد. زاخائف هم که از مرگ فرزدش خشمگین شده پیامی تند و تهدیدانه به سران آمریکا و انگلیس می فرستد اما همین پیام است که زاخائف را به دام می اندازد. محل زاخائف شناسایی می شود و تیم فرستاده می شود تا زاخائف را دستگیر کند اما در نزدیک پایگاه او متوجه پرتاب دو موشک قاره پیما و مجهز به کلاهک هسته ای می شوند که برای نابودی آمریکا و انگلیس فرستاده شده است تیم پس از تلاش بسیار موفق می شود موشک را خنثی کند و با 3 جیپ از محل می گیرزند اما بالگرد های زاخائف مانع می شوند. جنگ به جاهای سخت کشیده می شوند و یک موشک باعث می شود همه زمین گیر شوند زاخائف از دور پدیدار می شود با یک کلت . شلیک اول جان یک سروان را می گیرد و شلیک دوم گاز را پس از بسیاری حماسه محو می کند اما زمانی که می خواهد تیر خلاصی را به سوپ شلیک هلیکوپتر او منهدم می شود پرایس نیمه جان کلتش را به سمت سوپ پرتاب می کند و او کاری را که باید 5 سال پیش پرایس تمام می کرد به اتمام رساند حال کاماروف رسیده تا او را برای درمان ببرد نگاه او به سمت پرایس هست احیای قلب جواب نمی دهد آیا دیگر پرایس را نمی بینیم؟ MW2
5 سال از حوادث زاخائف و گروه SAS به task force 141 تغییر نام داده و کاپیتان مک تاویش فرماندهی آن را به عهده دارد. اما در مسکو حوادثی در حال روی دادن است شخصی به نام ولادیمیر ماکاروف که از زیر دستان زاخائف می باشد دوباره تشکلیات تروریستی را راه می اندازد و آمریکا نیز که از وقوع دوباره حوادث زاخائف هراس دارد تیم task force 141 را مامور رسیدگی به این کار می کند. همچنین کاپیتان شپرد هم یک مامور CIA با نام جوزف آلن را با نام تقلبی الکسی بورودن وارد تشکیلات ماکاروف می کند تا از راز کار های او سر در آورد اما روباه از کار او خبر دارد اما عکس العملی نشان نمی دهد تا نقشه خود را عملی کند نقشه ای بسیار مهیب و خطرناک.5 مرد کت و شلوار پوشیده از اسانسور بیرون می آیند اسلحه های خود را آماده می کنند و شلیک اینجا صحنهی یک فیلم سینمایی نیست اینجا فرودگاه مسکو هست جایی که صد ها تن از مردم بی گناه قربانی خواسته های یک مرد می شوند .پس از پایان کشتار هنگامی که می خواهند با یک آمبولانس از صحنه فرار کنند ماکاروف آلن را می کشد و هویت او را به عنوان یک جاسوس آمریکاییفاش می کند. بله هدف ماکاروف از این کار ایجاد جنگی بین روسیه و آمریکا بود تا خود با اهداف شومش برسد.از سوی دیگر ماموریت کاپیتان مک تاویش و گروهبان سندرسون در کوهستان های سرد قفقاز لو می رود و آن ها با اسنوموبیل به سختی جان سالم به در می برند روسیه دیگر تحمل ندارد پس حمله ی خود را آغاز می کند که با این حمله کاخ سفید هم به تصرف آن ها در می آید و گروهبان Foley با سربازانش عازم می شوند تا کاخ سفید را نجات دهند. از سویی دگر task force 141 با استفاده از پوکه های ریخته شده در فرودگاه به یک قاچاقچی اسلحه می رسد و پس از دستگیری او مکان یک زندانی را می یاند که ماکاروف به شدت از آن می ترسد. پس از درگیری و رسیدن به دیوار زندان با منفجر شدن دیوار آن اسیر سرباز روسی را با زنجیر گرفته و مشتی بر صورت روچ می زند و می خواهد او را بکشد اما مک تاویش کلت را روی سر او می گذارد اما او کسی نیست جز کاپیتان پرایس کسی که همه فکر می کردند مرده سپس سوپ کلت را به پرایس می دهد همان کلتی که 5 سال پیش با آن زاخائف را کشته بود و به او گفت این متعلق به شماست آقا . از سویی دیگر سربازانآمریکایی در حال درگیری می باشند تا کاخ سفید را آزاد کنند همزمان نیرو های task force 141 هم به یک زیر دریایی روسی حمله می کنند تا جلوی پرتاپ موشک EMP را بگیرند اما موفق نمی شوند و موشک پرتاپ می شود از سویی دیگر تیم گروهبان Foley که به تازگی کاخ سفید را آزاد کرده اند در هلی کوپتر خود گیر افتاده اند که سقوط کرده است در همین زمان موشک منفجر می شود و بسیاری از ایستگاه های فضایی را نیز تخریب می کند روس ها نیز از این فرصت استفاده می کنند و دوباره کاخ سفید را تصرف می کنند شپرد تصمیم می گرد تا کاخ سفید را بمباران کند تا روس ها نابود شوند اما سربازان جان بر کف نمی خواهند کشورشان بیش از این به ویرانه تبدیل شود پس با تمام توان حمله می کنند و با قرار دادن فشفشه سبز در بالای کاخ سفید از بمباران آن جلوگیری می کنند. پرایس تیم را به دو بخش تقسیم می کند تا یک بخش به خانه ی ماکاروف در گرجستان برود و بخش دیگر به پایگاهی هوایی در افغانستان بروند تا شاید ردی از ماکاروف بیابند گوست و روچ پس از تلفات بسیار موفق می شوند اطلاعات کامپیوتر شخصی ماکاروف را کپی کنند و دو نفره به سمت هلی کوپتر کمکی می دوند اما روچ زخمی می شود صدای تپش قلبش به گوش می رسد گوست اسلحه ای به او میدهد و او را می کشد روچ می کشد تا زنده بماند شپرد می رسد اما وقتی اطلاعات را میگیرد همانند آفتاب پرست تغییر رنگ می دهد و روچ و گوست را با شلیک ماگنوم خود می کشد و دستور می دهد آن ها را بسوزانند. باز هم دو مرد جنگ قربانی خیانت شدند اما پرایس که یک بار گاز را از دست داده و حال گوست و روچ را ، تحمل نمی کند و با ماکاروف گقت و گو می کند و می گوید دشمن هر دوی ما شپرد است پس بگو او کجاست ماکاروف جواب داد در یک پایگاه مخفی در افغانستان پرایس و سوپ خود را به آب و آتش می زنند تا شپرد را دستگیر کنند پس از تعقیب و گریز با قایق شپرد سوار بر هلی کوپتر می شود تا فرار کند اما پرایس کهنه کار با دو شلیک دقیق هلی کوپتر را زمین گیر می کند. اما قایق آن ها نیز سقوط می کند . مک تاویش با تنی خسته در جست و جوی شپرد است تا انتقام گوست و روچ را بگیرد اما مرد کهنه کار جنگ او را راحت شکست می دهد و چاقویی در سینه او فرو می کند . او می گوید من تا قهرمان شدن فاصله ای نداشتم اما آن بمب اتمی و مرگ 30000 سرباز باعث شد همه ی تقصیر ها گردن من بیفتد پس من هم تصمیم گرفتم انتقام بگیر انتقام از همه!درست لحظه ای که می خواهد به سوپ شلیک کند پرایس از راه می رسد و او را نجات می دهد سوپ تقریبا نای ندارد چشمانش باز و بسته می شوند می بیند که شپرد کاملا پرایس را در اختیار گرفته و در حال کشتن اوست هیچ راهی پیدا نمی کند تا جلوی او را بگیرد اما یک چیز روزنه ی امیدی را در دل او زنده کرد چاقویی که در سینه اش است دستش را روی چاقوی می گذارد می کشد اما فایده ای ندارد درد می کشد باز هم می کشد دست دوم را اضافه می کند درد تمام وجودش را فرا گرفته اما باز هم عقب نمی کشد تا چاقو در آورد با حرکتی ظریف چاقو را می چرخاند نشانه می رود هدفش چشم شپرد هست و پرتاب شپرد نقش بر زمین می شود اما پرایس تکان نمی خورد پس زمینه صفحه تاریک می شود گویا واقعا پرایس مرده و سوپ هم در حال مردن است اما با سرفه ی پرایس سوپ جان تازه ای می گیرد پرایس او را به کمک نیکولای به هند می برد تا رو را درمان کند. MW 3
جنگ جهانی سوم کاملا آغاز شده است روسیه به کشور ها دیگه چون فرانسه ، انگلیس ، آلمان هم یورش بده و جنگی تمام عیار آغاز نموده است . مک تاویش در هند به سر می برد تا مداوا شود اما نیروهای ماکاروف به آن جا حمله می کنند و اینجاست که شخصیتی جدید به نام Yuri به کمک پرایس می آید تا بتوانند مک تاویش را از آنجا خارج کنند. از سوی دیگر نیویورک روز های سختی را پشت سر می گذراند اما سربازانی گمنام در پس آن حضور دارند. Sandman و یارانش در درگیر های گوناگون از جنگ در خیابان های نییورک تا حرکت در زیر آب و گذاشتن بمب روی زیردریایی موفق می شوند تا آمریکا را پاکسازی کنند اما اوضاع در سایر مناطق روبه راه نیست. ***** روسیه به دعوت ***** آمریکا برای مذاکره ی صلح با هواپیما عازم آمریکاست اما در بین راه هواپیما توسط نیروهای ماکاروف مورد حمله قرار می گیرد و ماکاروف ***** روسیه و دخترش را به گروگان می گیرد . اما در سیرالئون چه می گذرد گویا یک بمب شمییایی برای ماکاروف فرستاده شده که مبدا آن سیرالئون می باشد پس پرایس ، سوپ و یوری به قلب دزدان دریایی می روند تا سر نخی از ماکاروف بیابند گویا شخصی به نام Volk این بمب ها را برای ماکاروف میسازد اینجاست که Sandman و Frost به پاریس می روند تا volk را بیباند در پایان این مرحله برج ایفل طی یک صحنه ی سینمایی با موسیقی حماسی سقوط می کند. اما پراگ آتشی در خود دارد آتش خشم از یک حکومت دیکتاتوری پرایس و مک تاویش به کمک کاماروف یک شورش را پایه ریزی می کنند تا یوری و مک تاویش در این زمان در مکان مورد نظر که برای ترور ماکاروف در نظر گرفته شده است مستقر شوند قرار بود صبح ماکاروف ترور شود اما پرایس گفت باید ابتدا کاماروف را نجات دهد اما وقتی کاماروف را دید او گفت متاسفم پرایس هین موقع ماکاروف با یوری سخن می گوید و می گوید یوری دوست خوبم تو نباید میومدی اینجا و همین موقعا است که سوپ یوری را به بیرون پرتاپ می کند و خود نیز با انفجار بمب به بیرون پرتاب میشود مک تاویش به شدت زخمی شده و پرایس به کمک ان ها می آید پرایس همانند پدری که سعی می کند پسرش را زنده نگه دارد تلاش می کند سوپ را زنده نگه دارد . به مکان امن میرسیم ، سوپ روی تخت قرار می گیرد پرایس از جان و دل مایه می گذارد تا سوپ را زنده نگه دارد اما سوپ فقط یک جمله به زبان می آورد makarov knows yuri یعنی مکاروف یوری را میشناسد و اینجاست که یکی از اسطوره های ندای وظیفه در خون می غلتد و پرایس جز این جمله یعنی متاسفم سوپ نمی تواند چیزی به زبان بیاورد. اینجاست که زوایای پنهان زندگی Yuri آشکار می شود می فهمیم که او از دوستان ماکاروف بوده و انفجار اتمی در عربستان و مرگ 30000 سرباز آمریکایی به دستور ماکاروف بوده و یوری پیش از حمله به فرودگاه به او اعتراض می کند اما ماکاروف او را زخمی کرده و یوری به زحمت نجات پیدا می کند تا انتقامش را از ماکاروف بگیرد. سرانجام تیم پرایس و سندمن به یک دره ی کوهستانی در روسیه حمله می کنند تا ***** و دخترش را نجات دهند آن ها موفق می شوند اما یوری زخمی می شود پرایس M 16 را به یوری می دهد و او را می کشد سندمن و تیمش هم دفاع می کنند تا یوری به هلی کوپتر برسد صحنه کمی آهسته شده به وضوح می توان تعداد کثیر دشمنان را دید سندمن و یازانش از جان و دل مایه می گذارند . بازوی سندمن تیر می خورد اما او با کلت ادامه میده یوری سوار هلی کوپتر می شود پرایس از سندمن و تیمش می خواهد که سوار شوند اما سندمن فداکاری می کند و می ماند تا پرایس و یوری بتوانند بروند. حال همه چیز به ماکاروف گره خورده پرایس کینه ای عمیق از او دارد او فهمیده که ماکاروف در دبی مخفی شده پس کوله بارش را برای انتقام جمع می کند در آغاز این مرحله پرایس جمله ای می گوید که به عنوان زیباترین دیالوگ سال انتخاب شد This For Soap یعنی برای سوپ . پایان بندی
وقتی نگاهی به داستان این سه سری می اندازیم می بینیم در ابتدای هر قسمت تعداد زیادی کاراکتر به بازیباز معرفی می شود و در پایا همان قسمت بیشتر آن ها مرده اند گویا سری ندای وظیفه با احساس گیمر گره خورده است آن هم گره ای احساسی نویسنده : محمّـد حسین صفری