اول کمی راجع به Max payne 1 براتون توضیح بدم:
نسخه اول بازی مکس پین در سال 2001 توسط شرکت "Remedy" ساخه و منتشر شد.
نام بازی برگرفته از نام شخصیت اصلی بازی، "Max payne" است و داستان پردازی این بازی
را آقای "Sam Lake" بر عهده داشت.
" Max payne " هنگام بازگشت از محل کار خود به خانه اش، متوجه می شود که همسر و
دختر او توسط افراد معتاد به مواد به قتل رسیده اند.
او تصمیم میگیرد که قاتلان خانوده ی خودش را پیدا کند.
دراین راه به باند معتادان جنایتکار برخورد می کند و متوجه می شود
که آن ها با مصرف ماده ای به نام "Valkyr" به این اعمال وحشاینه دست می زنند،
ماده ی "Valkyr" نتیجه ی یکی از پروژه های آمریکا است که برای افزایش مقاوت نیروی گروه ساخته شده
است.چون این ماده ی نتیجه ی قابل قبولی نداشته،ساخت آن متوقف شده است و زنی به نام
نیکل هورن "Nickel Horn"پروژه را به صورت پنهانی ادامه می دهد.
داستان از این جا شروع می شود که "Max payne" برای دستگیری نیکل هورن
"Nickel Horn" و گرفتن انتقام دست به جنایت می زند،مکس پینی که دیگرچیزی برای از دست دادن ندارد.
او در این راه در دام توطئه ای کثیف می افتد، توطئه ای که باعث شد "Max payne" دوست
صمیمی خودش "Alex" را بکشد و متهم شود.
او بر میخیزد تا سند و مدرکی برای از بین بردن اتهام خود پیدا کند و علاوه بر این قاتل خانواده ی خود را پیدا کند.
در آخر بازی مکس پین 1 "نیکل هورن" به طرف Max می آید و در حالی که فکر میکند،
"Max" زخمی و ناتوان است به او می گوید همسرت خیلی در کار ما فضولی کرد و ما هم برای انتقام همسر و
فرزند تو را کشتیم. این حرف خشم "Max" را بر انگیخت بعد از کشتن تعدادی خلافکار "Nickel Horn" را تا
بام ساختمان دنبال میکند هوا کمی سرد است "Nickel Horn" به سرعت سوار هلیکوپتر میشود "Max" با
نشانه گیری دقیق به سیم ها آنتن آنها را پاره کرده و آنتن به هلیکوپتر برخورد میکند "Nickel Horn" نیز کشته
میشود. پلیس ها مثل مور ملخ همه جا را محاصره میکنند نیرو های امنیتی سر میرسند مکس دستگیر میشود
در طول راه [font=Tahoma]Asgard را می بیند اما می داند که هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد.
[/font]
Max payne 2
توسعه دهنده ها (Remedy (pc) , R-o-c-k-s-t-a-r (Xbox,PS2
ناشر ها : 3D Realms
توزیع کننده :Ro-c-k-s-t-a-r Games
پلتفرم ها :PS2 , Xbox , Windows
تاریخ انتشار :14 October 2003
نویسنده :Sam Lake
سبک ها :Third Person , Action
حالت های بازیکن :Single player , Multi player
مقدمه
تک تنها در کوچه های تنگ و تاریک نیویورک، افسر پلیسی که به خاطر پیدا کردن قاتل
خانواده اش دست به هر کاری می زند و خواهد زد تا قاتل خانواده ی خود را پیدا کند،
او دوباره اسیر یک افسرگی روحی روانی شده و در نسخه 3 به قرص و می خوری روی خواهد آورد.
او در سیاه چالی گیر افتاده که روز به روز او را در خود می بلعد.
مکس پین 2 پس از انتشارش نظر بسیاری از منتقدان و گیمران را کسب کرد.
رمدی حماسه ای خلق کرد که در جهان همتا نداشت،
این بازی بنیان گذار ایده های ناب در در صنعت گیم شد طوری که
تمام بازی های بزرگ الان مدیون آن هستند.
بهترین بخش بازی Max payne 2 داستان آن است که بهترین داستان سرایی را در بین بازی
های بزرگ دارا می باشد.
نسخه ی دوم این عنوان با پیشرفت های گرافیکی و تغییراتی جزئی در گیم پلی همراه بوده
است.
اکنون به بررسی کامل این عنوان می پردازیم:
داستان
بهترین دیالوگ بازی مکس پین 2 و دیالوگ آغازین بازی
مکس می گوید:
"گذشته سوراخی ایجاد می کند وسعی می کنی از آن فرار کنی، ولی هرچه بیشتر فرار می کنی آن بزرگتر و
وحشتناک تر از قبل، پشت سرت رشد می کند. تنها راه، بازگشت و رو به رو شدن با آن است. هیچ گاه نمی
توانی از گذشته ات فرار کنی، تو در یک دایره، در حال حرکت به دور خودت هستی که ناگهان به نقطه شروع،
به جایی که از آن فرار می کردی باز می گردی و سوراخ بزرگتر از قبل می شود."
پس از ماجراهای نسخه ی اول مکس پین از باند مواد خارج شده
و پس از حل تمام مشکلات دوباره به یک پلیس سطح پایین و عادی تبدیل شده
است، وقتی که مکس پین از محل کار خود
به خانه اش باز می گشت خبرعجیبی را از رادیو ماشینش می شنود:
در یکی از کارخانه های نزدیک در منطقه گشتی مکس صدای تیر اندازی شنیده شده بود.
مكس به خاطر مي آورد که اين کارخانه به يكي از افرادی كه
در ماجرای قتل خانواده اش دست داشته متعلق است.
او از طريق بيسيم به واحد پليس اعلام مي كند كه خودش می خواهد این خبر راپیگیری کند.
پس از ورود به انبار، مكس با عده ای از خلافکارها درگیر می شود،
اما خیلی زود متوجه موضوع عجیبی می شود.
تعدادی از مهاجمان قبلا کشته شده اند و این موضوع به این معنی است که پاي نفر سومي هم در ميان است.
اما چه كسي آن ها را از پای در آورده بود؟
بله آن زن "Mona Sax" است همان شخصیتی که فکر می کردیم در نسخه ی اول کشته شده است.
مونا ناگهان از آسانسور بیرون می آید و سه نفر از خلافکاران را کشته،ناگهان وارد آسانسور شده و غیب
می شود.
بله دراین جاست که پدر مکس در می آید!!! (مکس عاشق مونا می شود)
موضوع این عشق كم كم به دغدغه ذهني بزرگی براي مكس تبديل مي شود.
مکس می گوید:
مشكلي كه در خواستن چيزي وجود دارد اين است كه مي ترسيد آن را از دست بدهيد و يا اصلا به آن نرسيد.
اين افكار شما را ضعيف مي كند.
مکس همیشه احساس گناه می کند و خودش را سرزنش می کند.
در ابتداي بازی مکس پین همسر او كشته مي شود،
در ادامه خواهر دوقلوي مونا و در پايان نسخه دوم خود مونا (درحالت راحت و متوسط)
درواقع مكس هر كه را كه دوست داشته از دسته داده و
اين حس گناه كه او باعث مرگ دوستان و زن هاي سناريوی زندگيش است وي را از درون نابود می کند.
زمانی که مكس در حال فرار از گذشته خود است.
باز هم داستان نسخه دوم با مرگ زنی بيگناه شروع مي شود. مكس مي گويد:
"همانند هميشه، داستان من با مرگ يك زن بيگناه شروع شد"
در اواخر بازی مونا با اين كه عاشق مكس است، اسلحه اش را به سمت مکس می گیرد و مي گويد:
نمی توانم این کار را بکنم او اسلحه اش را می اندازد و مکس می گوید:
این عشق است... عشق آسیب زننده است.
در حقيقت در اين صحنه مونا سعي مي كند با تهديد مكس او را با خطر رو به رو دور كند،
عشقي كه براي نجات معشوق حتي حاضر است او را تهديد كند.
در ادامه صحنه اي وجود دارد كه دوست خیانت کار مکس "ولادمیر لم" اسلحه اش را رو به مونا گرفته تا او را
بكشد، مكس خود را ميان "ولادمیر لم" و "مونا" قرار مي دهد تا خود را سپر كند،
اين اولين باري است كه مكس حاضر است "خود را" قرباني عشق خود كند
و نتيجه این عمل برخورد گلوله "ولادمیر" به سرش است...
درحالي كه برخورد گلوله به سر مكس هيچ شكي بر مردن او باقي نمي گذارد
و ما حتي يك بار مكس را در بيمارستان از دست مي دهيم، در كمال تعجب او
زنده می ماند اين صحنه دو مفهوم دارد، اول اين كه دليل زنده ماندن مونا را از نسخه اول شرح مي دهد
و ديگر اين كه بيانگر تولدي ديگر براي مكس است ...
بازي دو پايان دارد:
اگر آن را روي درجه سختي آسان تمام کنید مونا مي ميرد
و اگر روي درجه سختي دشوار تمام کنید او زنده مي ماند.
در هر دو صحنه ما مي بينيم كه براي اولين بار نورخورشيد
به صورت مكس مي خورد و چهره او خوشحال است، لبخندي كه نشان از پيروزي است.
مکس می گوید:
مثل تمام عشق های دیگر زندگیم او تا همیشه برای من است. او مرا به اینجا آورد، جایی که زمان آهسته
است و من نگاه به گذشته را انتخاب می کنم تا خودم را ببینم، تا ببینم چطور دوباره متولد می شوم
آخرين صحنه بازي تصويري از صورت ميشل، همسر مكس است كه با نوري روحاني و نمادي از بهشت نشان
داده مي شود و مكس مي گويد:
" من خوابي در مورد همسرم ديدم، او مرده بود ولي همه چيز رو به راه بود "
اين جمله در حقيقت بيانگر دو موضوع است، اول اين كه اگر مونا زنده بماند
(روي درجه سختي بالا) اين ديگر يك عشق ممنوعه نيست
و حتي ميشل همسر او در آن دنيا هم راضي است كه مكس پس از اين همه درد و رنج،
شروعي دوباره داشته باشد. از طرف ديگر اين صحنه بيانگر آزادي مكس از دست كابوس هايش است.
او در كابوس هاي خود هميشه همسرش را ميكشت و هميشه ميشل را در حال شيون و زاري مي ديد،
اين بار او لبخند مي زد، لبخندي در روياي مكس كه نشان مي دهد
تمام كابوس ها و عذاب وجدان هاي او از بين رفته است.
ظاهرا مکس اینبار واقعا به رستگاری رسیده است.
سخن پایانی بخش داستان
این بازی در بخش داستان حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد، یکی از بهترین داستان سرایی
های آقای سم لیک که عشقی عمیق همراه با درد و رنج و بدبختی را به تصویر می کشد.
جالب ترین بخش داستان دیالوگ های آن هستند که در شروع هر پارت به صورت " کمیک " به
نمایش در می آیند و با صدای خود شخصیت دیالوگ برای شما خوانده می شود.
از طرف دیگر هنکام نمایش دیالوگ ها در کمیک موسیقی کاملا احساسی برایتان پخش
می شود که بدون شک نقطه ی قوت بازی همین جاست.
گرافیک
موتور گرافیکی MAX-FX 2.0 کار خود رابسیار درست انجام داده است.
بدون اغراق یکی از بهترین و زیباترین گرافیک هایی که حس حضور در محیط را به انسان القا
می کند، گرافیک همین بازیی است.
گرافیک این عنوان پیشرفت هایی بسیار نسبت به نسخه قبل داشته است، بافت های بازی
در حد قابل قبولی طراحی شده اند، مشکل لود نشدن تصویر در آپدیت جدید رفع شده بود.
تنها مشکل ریز این بازی که زیاد به چشم نمی آید فرو رفتن دست مکس پین در دیوار
است که از نظر من مشکل نیست.
تخریب پذیری هم در بازی وجود ندارد، به جز شکستن تخته های میخ شده روی دیوار،
شکستن تلویزیون و دو سه مورد جزئی اگر این عنوان قابلیت تخریب پذیری
دیوار، ماشین، ستون یا وسایل دیگر را دارا بود، نمره ی کامل در بخش گرافیک کسب
می کرد.
انفجار ها هم در حد جزئی هستند: منفجر شدن بشکه های بنزین یا گالن های بنزین
و چیز خاصی در این بخش مشاهده نمی شود.
صورت شخصیت های اصلی هم بسیار خوب کار شده وجزئیات در آن رعایت شده است.
و طراحی دشمنان هم کاملا شبیه یکدیگر هستند، حدودا 4 الی 5 دشمن در بازی وجود
دارند.
گیم پلی
بازی های سوم شخصِ کَمی در قدیم ساخته شده اند که دارای اکشن منحصر به فردی
مانند مکس پین باشند، حتی بازی های امروزه هم بخش گیم پلی را مدیون بازی مکس پین
هستند.
مکس پین با صحنه های اکشن و خیره کننده شما را ساعت ها سرگرم خواهد کرد.
این عنوان با انیمیشن های متفاوتی که دارد یک گیم پلی بدون نقص به شما ارائه می دهد،
که در نوع خود بی همتاست.
این بازی یک قانون خطی را پیروی می کند: بکش جلو برو
شما در بازی انواع و اقسام تفنگ را دارید از کلت معروف هیتمن"Desert Agle"
تا سلاح نارنجک پرت کن و "Ak47" و "تفنگ های اسنایپر" و ... را در اختیار دارید.
می رسیم به بخش هیجان انگیز گیم پلی: "Bullet Time"
بله این ایده برای اولین بار در سری بازی های مکس پین به وجود آمد و باعث
شد که بقیه ی بازی ها از اون اسکی برند.
شما با استفاده از قابلیت "Bullet Time" می توانید زمانتان را حدود 6 الی 8 ثانیه
آهسته کنید و به قتل عام یا هدشات کردن دشمنان بپردازید.
این قابلیت کمک شایانی به گیمر ها در درجه سختی های بالا می کند.
البته یک قابلیت دیگر به نام"Dodge"در بازی وجود دارد که می توانید با فشار دادن
کلید Shift سمت چپ شیرجه بزنید، به پشت ،جلو ،راست ،چپ
و در هوا دشمنانتان را با لذت هدشات کنید.
گیم پلی به همین جای داستان ختم نمی شود، شما در قسمت هایی از بازی
(حدودا پارت 2 آخراش) کنترل شخصیت مونا را در دست می گیرید.
این دو در نحوه ی پریدن و شیرجه زدن با هم تفاوت دارند،
همین نشان از جزئیات ریز بازی می دهد.
مراحل بازی هم بسیار عالی طراحی شده و در مکان های مختلف نیویورک
می توانید به قتل عام بپردازید.
موسیقی
از هر چیز این عنوان بگذرید از موسیقی آغازین و پایانی آن نخواهید گذشت.
هنگامی که بازی را اجرا می کنید و پس از لودینگی کوتاه به منوی بازی منتقل می شوید،
احساس غم و اندوه و دل گرفتگی را خواهید چشید.
یکبار با همین موسیقی تا پای بغض هم رفتم!!!
موسیقی این بازی یکی از بهترین موسیقی ها بین بازی هاست و فضایی کاملا
محنت بار از غم و اندوه واحساس را به شما القا خواهد کرد.
صدای تفنگ ها بسیار عالی کار شده و هر تفنگ صدای مخصوص به خود را دارد
و بسیار به واقعیت نزدیک است صدای انفجار ها چنگی به دل نمی زند ولی بد نیست.
(انفجار بشکه و گالن های بنزین یا نفت)
صدای هر شخصیت نیز کاملا با ظاهر و قیافه ی او تطابق دارد.
صدای تفنگ ها یه هنگام آهسته شدن کاملا لذت بخش هستند و بسیار به واقعیت نزدیک
ترند. در موسیقی این بازی نقصی دیده نمی شود و یکی از بهترین صدا گذاری ها
درصنعت گیم آن زمان و کمی تا الان است.
سخن پایانی
این عنوان یکی از کامل ترین بازی ها در سبک خودش می باشد و تنهاترین بازی که
بدون اغراق بالاتر از 10 بار تمامش کردم همین بود.
این عنوان همیشه در ذهن گیمر ها خواهد ماند و برای تجربه ی یک بار دیگر این
عنوان دیر نیست، دیگه مطلب خاصی تو ذهنم نیست میریم سراغ نمرات بازی.
نمرات بازی
داستان 10
گرافیک 9.5
گیم پلی 10
صداگزاری 10
_________
نمره نهایی 9.5 از 10
نسخه اول بازی مکس پین در سال 2001 توسط شرکت "Remedy" ساخه و منتشر شد.
نام بازی برگرفته از نام شخصیت اصلی بازی، "Max payne" است و داستان پردازی این بازی
را آقای "Sam Lake" بر عهده داشت.
" Max payne " هنگام بازگشت از محل کار خود به خانه اش، متوجه می شود که همسر و
دختر او توسط افراد معتاد به مواد به قتل رسیده اند.
او تصمیم میگیرد که قاتلان خانوده ی خودش را پیدا کند.
دراین راه به باند معتادان جنایتکار برخورد می کند و متوجه می شود
که آن ها با مصرف ماده ای به نام "Valkyr" به این اعمال وحشاینه دست می زنند،
ماده ی "Valkyr" نتیجه ی یکی از پروژه های آمریکا است که برای افزایش مقاوت نیروی گروه ساخته شده
است.چون این ماده ی نتیجه ی قابل قبولی نداشته،ساخت آن متوقف شده است و زنی به نام
نیکل هورن "Nickel Horn"پروژه را به صورت پنهانی ادامه می دهد.
داستان از این جا شروع می شود که "Max payne" برای دستگیری نیکل هورن
"Nickel Horn" و گرفتن انتقام دست به جنایت می زند،مکس پینی که دیگرچیزی برای از دست دادن ندارد.
او در این راه در دام توطئه ای کثیف می افتد، توطئه ای که باعث شد "Max payne" دوست
صمیمی خودش "Alex" را بکشد و متهم شود.
او بر میخیزد تا سند و مدرکی برای از بین بردن اتهام خود پیدا کند و علاوه بر این قاتل خانواده ی خود را پیدا کند.
در آخر بازی مکس پین 1 "نیکل هورن" به طرف Max می آید و در حالی که فکر میکند،
"Max" زخمی و ناتوان است به او می گوید همسرت خیلی در کار ما فضولی کرد و ما هم برای انتقام همسر و
فرزند تو را کشتیم. این حرف خشم "Max" را بر انگیخت بعد از کشتن تعدادی خلافکار "Nickel Horn" را تا
بام ساختمان دنبال میکند هوا کمی سرد است "Nickel Horn" به سرعت سوار هلیکوپتر میشود "Max" با
نشانه گیری دقیق به سیم ها آنتن آنها را پاره کرده و آنتن به هلیکوپتر برخورد میکند "Nickel Horn" نیز کشته
میشود. پلیس ها مثل مور ملخ همه جا را محاصره میکنند نیرو های امنیتی سر میرسند مکس دستگیر میشود
در طول راه [font=Tahoma]Asgard را می بیند اما می داند که هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد.
[/font]
Max payne 2
توسعه دهنده ها (Remedy (pc) , R-o-c-k-s-t-a-r (Xbox,PS2
ناشر ها : 3D Realms
توزیع کننده :Ro-c-k-s-t-a-r Games
پلتفرم ها :PS2 , Xbox , Windows
تاریخ انتشار :14 October 2003
نویسنده :Sam Lake
سبک ها :Third Person , Action
حالت های بازیکن :Single player , Multi player
مقدمه
تک تنها در کوچه های تنگ و تاریک نیویورک، افسر پلیسی که به خاطر پیدا کردن قاتل
خانواده اش دست به هر کاری می زند و خواهد زد تا قاتل خانواده ی خود را پیدا کند،
او دوباره اسیر یک افسرگی روحی روانی شده و در نسخه 3 به قرص و می خوری روی خواهد آورد.
او در سیاه چالی گیر افتاده که روز به روز او را در خود می بلعد.
مکس پین 2 پس از انتشارش نظر بسیاری از منتقدان و گیمران را کسب کرد.
رمدی حماسه ای خلق کرد که در جهان همتا نداشت،
این بازی بنیان گذار ایده های ناب در در صنعت گیم شد طوری که
تمام بازی های بزرگ الان مدیون آن هستند.
بهترین بخش بازی Max payne 2 داستان آن است که بهترین داستان سرایی را در بین بازی
های بزرگ دارا می باشد.
نسخه ی دوم این عنوان با پیشرفت های گرافیکی و تغییراتی جزئی در گیم پلی همراه بوده
است.
اکنون به بررسی کامل این عنوان می پردازیم:
داستان
بهترین دیالوگ بازی مکس پین 2 و دیالوگ آغازین بازی
مکس می گوید:
"گذشته سوراخی ایجاد می کند وسعی می کنی از آن فرار کنی، ولی هرچه بیشتر فرار می کنی آن بزرگتر و
وحشتناک تر از قبل، پشت سرت رشد می کند. تنها راه، بازگشت و رو به رو شدن با آن است. هیچ گاه نمی
توانی از گذشته ات فرار کنی، تو در یک دایره، در حال حرکت به دور خودت هستی که ناگهان به نقطه شروع،
به جایی که از آن فرار می کردی باز می گردی و سوراخ بزرگتر از قبل می شود."
پس از ماجراهای نسخه ی اول مکس پین از باند مواد خارج شده
و پس از حل تمام مشکلات دوباره به یک پلیس سطح پایین و عادی تبدیل شده
است، وقتی که مکس پین از محل کار خود
به خانه اش باز می گشت خبرعجیبی را از رادیو ماشینش می شنود:
در یکی از کارخانه های نزدیک در منطقه گشتی مکس صدای تیر اندازی شنیده شده بود.
مكس به خاطر مي آورد که اين کارخانه به يكي از افرادی كه
در ماجرای قتل خانواده اش دست داشته متعلق است.
او از طريق بيسيم به واحد پليس اعلام مي كند كه خودش می خواهد این خبر راپیگیری کند.
پس از ورود به انبار، مكس با عده ای از خلافکارها درگیر می شود،
اما خیلی زود متوجه موضوع عجیبی می شود.
تعدادی از مهاجمان قبلا کشته شده اند و این موضوع به این معنی است که پاي نفر سومي هم در ميان است.
اما چه كسي آن ها را از پای در آورده بود؟
بله آن زن "Mona Sax" است همان شخصیتی که فکر می کردیم در نسخه ی اول کشته شده است.
مونا ناگهان از آسانسور بیرون می آید و سه نفر از خلافکاران را کشته،ناگهان وارد آسانسور شده و غیب
می شود.
بله دراین جاست که پدر مکس در می آید!!! (مکس عاشق مونا می شود)
موضوع این عشق كم كم به دغدغه ذهني بزرگی براي مكس تبديل مي شود.
مکس می گوید:
مشكلي كه در خواستن چيزي وجود دارد اين است كه مي ترسيد آن را از دست بدهيد و يا اصلا به آن نرسيد.
اين افكار شما را ضعيف مي كند.
مکس همیشه احساس گناه می کند و خودش را سرزنش می کند.
در ابتداي بازی مکس پین همسر او كشته مي شود،
در ادامه خواهر دوقلوي مونا و در پايان نسخه دوم خود مونا (درحالت راحت و متوسط)
درواقع مكس هر كه را كه دوست داشته از دسته داده و
اين حس گناه كه او باعث مرگ دوستان و زن هاي سناريوی زندگيش است وي را از درون نابود می کند.
زمانی که مكس در حال فرار از گذشته خود است.
باز هم داستان نسخه دوم با مرگ زنی بيگناه شروع مي شود. مكس مي گويد:
"همانند هميشه، داستان من با مرگ يك زن بيگناه شروع شد"
در اواخر بازی مونا با اين كه عاشق مكس است، اسلحه اش را به سمت مکس می گیرد و مي گويد:
نمی توانم این کار را بکنم او اسلحه اش را می اندازد و مکس می گوید:
این عشق است... عشق آسیب زننده است.
در حقيقت در اين صحنه مونا سعي مي كند با تهديد مكس او را با خطر رو به رو دور كند،
عشقي كه براي نجات معشوق حتي حاضر است او را تهديد كند.
در ادامه صحنه اي وجود دارد كه دوست خیانت کار مکس "ولادمیر لم" اسلحه اش را رو به مونا گرفته تا او را
بكشد، مكس خود را ميان "ولادمیر لم" و "مونا" قرار مي دهد تا خود را سپر كند،
اين اولين باري است كه مكس حاضر است "خود را" قرباني عشق خود كند
و نتيجه این عمل برخورد گلوله "ولادمیر" به سرش است...
درحالي كه برخورد گلوله به سر مكس هيچ شكي بر مردن او باقي نمي گذارد
و ما حتي يك بار مكس را در بيمارستان از دست مي دهيم، در كمال تعجب او
زنده می ماند اين صحنه دو مفهوم دارد، اول اين كه دليل زنده ماندن مونا را از نسخه اول شرح مي دهد
و ديگر اين كه بيانگر تولدي ديگر براي مكس است ...
بازي دو پايان دارد:
اگر آن را روي درجه سختي آسان تمام کنید مونا مي ميرد
و اگر روي درجه سختي دشوار تمام کنید او زنده مي ماند.
در هر دو صحنه ما مي بينيم كه براي اولين بار نورخورشيد
به صورت مكس مي خورد و چهره او خوشحال است، لبخندي كه نشان از پيروزي است.
مکس می گوید:
مثل تمام عشق های دیگر زندگیم او تا همیشه برای من است. او مرا به اینجا آورد، جایی که زمان آهسته
است و من نگاه به گذشته را انتخاب می کنم تا خودم را ببینم، تا ببینم چطور دوباره متولد می شوم
آخرين صحنه بازي تصويري از صورت ميشل، همسر مكس است كه با نوري روحاني و نمادي از بهشت نشان
داده مي شود و مكس مي گويد:
" من خوابي در مورد همسرم ديدم، او مرده بود ولي همه چيز رو به راه بود "
اين جمله در حقيقت بيانگر دو موضوع است، اول اين كه اگر مونا زنده بماند
(روي درجه سختي بالا) اين ديگر يك عشق ممنوعه نيست
و حتي ميشل همسر او در آن دنيا هم راضي است كه مكس پس از اين همه درد و رنج،
شروعي دوباره داشته باشد. از طرف ديگر اين صحنه بيانگر آزادي مكس از دست كابوس هايش است.
او در كابوس هاي خود هميشه همسرش را ميكشت و هميشه ميشل را در حال شيون و زاري مي ديد،
اين بار او لبخند مي زد، لبخندي در روياي مكس كه نشان مي دهد
تمام كابوس ها و عذاب وجدان هاي او از بين رفته است.
ظاهرا مکس اینبار واقعا به رستگاری رسیده است.
سخن پایانی بخش داستان
این بازی در بخش داستان حرفی برای گفتن باقی نمی گذارد، یکی از بهترین داستان سرایی
های آقای سم لیک که عشقی عمیق همراه با درد و رنج و بدبختی را به تصویر می کشد.
جالب ترین بخش داستان دیالوگ های آن هستند که در شروع هر پارت به صورت " کمیک " به
نمایش در می آیند و با صدای خود شخصیت دیالوگ برای شما خوانده می شود.
از طرف دیگر هنکام نمایش دیالوگ ها در کمیک موسیقی کاملا احساسی برایتان پخش
می شود که بدون شک نقطه ی قوت بازی همین جاست.
گرافیک
موتور گرافیکی MAX-FX 2.0 کار خود رابسیار درست انجام داده است.
بدون اغراق یکی از بهترین و زیباترین گرافیک هایی که حس حضور در محیط را به انسان القا
می کند، گرافیک همین بازیی است.
گرافیک این عنوان پیشرفت هایی بسیار نسبت به نسخه قبل داشته است، بافت های بازی
در حد قابل قبولی طراحی شده اند، مشکل لود نشدن تصویر در آپدیت جدید رفع شده بود.
تنها مشکل ریز این بازی که زیاد به چشم نمی آید فرو رفتن دست مکس پین در دیوار
است که از نظر من مشکل نیست.
تخریب پذیری هم در بازی وجود ندارد، به جز شکستن تخته های میخ شده روی دیوار،
شکستن تلویزیون و دو سه مورد جزئی اگر این عنوان قابلیت تخریب پذیری
دیوار، ماشین، ستون یا وسایل دیگر را دارا بود، نمره ی کامل در بخش گرافیک کسب
می کرد.
انفجار ها هم در حد جزئی هستند: منفجر شدن بشکه های بنزین یا گالن های بنزین
و چیز خاصی در این بخش مشاهده نمی شود.
صورت شخصیت های اصلی هم بسیار خوب کار شده وجزئیات در آن رعایت شده است.
و طراحی دشمنان هم کاملا شبیه یکدیگر هستند، حدودا 4 الی 5 دشمن در بازی وجود
دارند.
گیم پلی
بازی های سوم شخصِ کَمی در قدیم ساخته شده اند که دارای اکشن منحصر به فردی
مانند مکس پین باشند، حتی بازی های امروزه هم بخش گیم پلی را مدیون بازی مکس پین
هستند.
مکس پین با صحنه های اکشن و خیره کننده شما را ساعت ها سرگرم خواهد کرد.
این عنوان با انیمیشن های متفاوتی که دارد یک گیم پلی بدون نقص به شما ارائه می دهد،
که در نوع خود بی همتاست.
این بازی یک قانون خطی را پیروی می کند: بکش جلو برو
شما در بازی انواع و اقسام تفنگ را دارید از کلت معروف هیتمن"Desert Agle"
تا سلاح نارنجک پرت کن و "Ak47" و "تفنگ های اسنایپر" و ... را در اختیار دارید.
می رسیم به بخش هیجان انگیز گیم پلی: "Bullet Time"
بله این ایده برای اولین بار در سری بازی های مکس پین به وجود آمد و باعث
شد که بقیه ی بازی ها از اون اسکی برند.
شما با استفاده از قابلیت "Bullet Time" می توانید زمانتان را حدود 6 الی 8 ثانیه
آهسته کنید و به قتل عام یا هدشات کردن دشمنان بپردازید.
این قابلیت کمک شایانی به گیمر ها در درجه سختی های بالا می کند.
البته یک قابلیت دیگر به نام"Dodge"در بازی وجود دارد که می توانید با فشار دادن
کلید Shift سمت چپ شیرجه بزنید، به پشت ،جلو ،راست ،چپ
و در هوا دشمنانتان را با لذت هدشات کنید.
گیم پلی به همین جای داستان ختم نمی شود، شما در قسمت هایی از بازی
(حدودا پارت 2 آخراش) کنترل شخصیت مونا را در دست می گیرید.
این دو در نحوه ی پریدن و شیرجه زدن با هم تفاوت دارند،
همین نشان از جزئیات ریز بازی می دهد.
مراحل بازی هم بسیار عالی طراحی شده و در مکان های مختلف نیویورک
می توانید به قتل عام بپردازید.
موسیقی
از هر چیز این عنوان بگذرید از موسیقی آغازین و پایانی آن نخواهید گذشت.
هنگامی که بازی را اجرا می کنید و پس از لودینگی کوتاه به منوی بازی منتقل می شوید،
احساس غم و اندوه و دل گرفتگی را خواهید چشید.
یکبار با همین موسیقی تا پای بغض هم رفتم!!!
موسیقی این بازی یکی از بهترین موسیقی ها بین بازی هاست و فضایی کاملا
محنت بار از غم و اندوه واحساس را به شما القا خواهد کرد.
صدای تفنگ ها بسیار عالی کار شده و هر تفنگ صدای مخصوص به خود را دارد
و بسیار به واقعیت نزدیک است صدای انفجار ها چنگی به دل نمی زند ولی بد نیست.
(انفجار بشکه و گالن های بنزین یا نفت)
صدای هر شخصیت نیز کاملا با ظاهر و قیافه ی او تطابق دارد.
صدای تفنگ ها یه هنگام آهسته شدن کاملا لذت بخش هستند و بسیار به واقعیت نزدیک
ترند. در موسیقی این بازی نقصی دیده نمی شود و یکی از بهترین صدا گذاری ها
درصنعت گیم آن زمان و کمی تا الان است.
سخن پایانی
این عنوان یکی از کامل ترین بازی ها در سبک خودش می باشد و تنهاترین بازی که
بدون اغراق بالاتر از 10 بار تمامش کردم همین بود.
این عنوان همیشه در ذهن گیمر ها خواهد ماند و برای تجربه ی یک بار دیگر این
عنوان دیر نیست، دیگه مطلب خاصی تو ذهنم نیست میریم سراغ نمرات بازی.
نمرات بازی
داستان 10
گرافیک 9.5
گیم پلی 10
صداگزاری 10
_________
نمره نهایی 9.5 از 10
ناخدایی خسته در تسخیر طوفانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق
در دل دریا اسیر مکر شیطانم رفیق
صخره ای هستم که سیلی میخورم از دست موج
امپراطوری غم از دست یارانم رفیق
کاش هرگز دل نمی بستم به مرجانهای آب
طعمه ای در کام خشک نارفیقانم رفیق