زندگی نامه John Marston

[jack]

با سلام خدمت دوستان عزیز .
دوره سوم جنگ کارکترهای در حال اتمام است و کاپیتان پرایس در حال صعود است.به شخصه خیلی ناراحتم چون حق جان مارستون بود که از گروه بالا بیاد.
حالا می خوام زنگی نامه ی مختصری از این مرد فوق العاده بنویسم امیدوارم لذت ببرید.

.

جان مارستون خلافکاری کارکشته و سابقه داراست . او زمانی نفر اول بانک زنی در کل ایالات متحده در زمان غرب وحشی بود . اما برای تشکیل زندگی ، تصمیم میگیرد ، خلاف را کنار بگذارد . بعد ازتشکیل زندگی جان مارستون دارای یک فرزند پسر به نام Jackمیشود و نام همسرش هم Abigle نام دارد . مدتی بعد ماموران *****ی برای دستگیری یکی از خلافکاران بزرگ سراغ جان مارستون می آیند . از آنجایی که برخی ازاین ماموران از گذشته جان مارستون با خبرند ، خانواده او را تهید میکنند و جان را به منطقه ای با نامNew Austinمیفرستند .

ماموریت جان در منطقه New Austin دست گیری دوست قدیمی و سر دسته اصلی گروه خودش یعنیBill Williamson است. کسی که به یک آدمکش وحشی و بدون قانون تبدیل شده . [Bill Williamson***** یک گروه بسیار خطرناک را بر عهده دارد . جان بعد از اینکه او را پیدا میکند با خوش امد گویی گرم Bii Williamsonروبرو میشود و در ادامه Bill با ضرب یک گلوله جان را زخمی و بیهوش میکند . بعد از مدتی بیهوشی ، یکی از اهلی همان منطقه جان را پیدا میکند و او را مدا وا میکند و بعداز اغاز این ماجرای اولیه ، جان به دنبال انتقام و رستگاری میرود . جان مردی رک گو و خشن است و در کارهای خود بسیار مصصم .

در تیر اندازی تبهر بسیار زیادی دارد و به خاطرشهرت بالا درخلافکاری ، پیشنهاد های همکاری بسیاری را از کلانتر های هر منطقه برای ستگیری مجرمان دریافت میکند . اما در اخرهم بازیباز با صحنه های بسیار غم انگیز روبرو میشود که پایانی است بر رستگاری جان مارستون
[img]http://images.wikia.com/reddeadredemption/images/9/9d/John_Marston's_death.png[/img]

اگر می خواهید بازی را بروید متن زیر را نخوانید.

شما برای دستگیری دوستان قدیمیتان ، به مكزیك خواهید رفت . مكزیكی كه در دوران انقلاب به سر می برد . انقلابی كه مردم پشت آن هستند و قبل از آمدن جان، رهبر این انقلاب یعنی Reyes را دستگیر كرده بودند و این انقلاب به نظر مرده می آمد . جان به دلیل این كه شنیده بود ‌ Reyes ، محل خاویر اسكوئلا (Javier Scuella) را می داند و یعد از این كه فهمید خاویر هم قبلا در شورش های مكزیك شركت می كرد، به كمك Reyes می رود و او را از مرگ حتمی نجات می دهد. بعد از نجات او ، Reyes قول می دهد كه به John، در دستگیری خاویر كمك كند. حتی یك بار در بازی هم زندگی John را نجات می دهد.


John بالاخره بعد از كارهای مختلف ،موفق می شود كه خاویر اسكوئلا (Javier Scuella ) را دستگیر كند و به مامور ***** بدهد و بیل ویلیامز (Bill Williams ) را هم بكشد. حالا به نظر می آید كه ماموریت او تمام شده ولی آقای ایگر راسEdger Ross كه در بازی مامور ***** معرفی می شود ، به او می گوید كه باید داچ (Dutch) را هم دستگیر كند. او در منظقه ی Blackwater به كمك سرخپوست ها به قانون شكنی های خود ادامه می دهد. جان هم طی كارهای بسیار زیادی كه انجام می دهد بالاخره موفق می شود داچ را در بالای كوهی گیر بیندازد ولی داچ ، خود را از دره به پایین پرت می كند و خود كشی می كند. در اینجا ماموریت جان به پایان می رسد.

جان پیش خانواده ی خود بر می گردد و روز های خوبی را با خانواده ی خود می گذراند. او سعی می كند به پسرش جك ، شكار و تیراندازی را یاد بدهد ولی او بیشتر به كتاب ها و خواندن علاقه دارد و علاقه ی چندانی به این كار نشان نمی دهد ولی به پدرش قول می دهد كه این كار را بالاخره یك روز یاد بگیرد

بعد از گذشت چند روز،افراد بسیار زیادی به خانه ی John حمله می كنند و جان تا می تواند ، آن ها را می كشد ولی تعداد آن ها بسیار زیاد است.جان برای اینكه نمی خواست به خانوانده اش آسیبی برسد، آن ها را در اصطبل خانه اش ، سوار اسب می كند و بعد از ناراحتی های فراوان،به پشت اسب می زند و آن ها را فراری می دهد. كمی صبر می كند تا خانواده اش كاملا دور شوند، كمی در اصطبل را باز می كند و می بیند نزدیك به بیست نفر در شش قدمی او هستند. با كمال ناراحتی در را باز می كند و می خواهد كه به آن ها حمله كند ولی هر كدام از سرباز ها یك تیر زدند و لباس john از خون به رنگ قرمز در آمد.او تا آن جایی كه می توانست ، ایستاد و بعد از چند لحظه به روی زمین افتاد و جان داد.

بعد از این صحنه دوربین صورت ایگر راس ( Edger Ross ) مامور ***** را نشان می دهد كه جان را كشته بود

جك و ابیگی صدای تیر ها را شنیدند و به سمت خانه برگشتند و جنازه ی پدر خانواده را دیدند و بسیار گریه كردند و واقعا صحنه ی غمناك زیبایی را شاهد بودیم (من رو به یاد Mafia 2 انداخت) .

بعد از این صحنه، قبر John را نشان می دهد كه ابیگی و جك در كنار آن ، گریه می كنند. دوربین كم كم به نوشته های قبر جان نزدیك می شود و سن او را 37 معرفی می كند. بعد از چند ثانیه دوربین دوباره عقب می آید و قبر دیگری را در كنار قبر جان نشان می دهد . قبر ابیگی و شخصی كه در كنار آن دو قبر نشسته و كلاه خود را برداشته نشان می دهد. بعد از چند ثانیه آن شخص بلند می شود و چهره ی او را نشان می دهد . او جك است كه بزرگ شده است و او هم به كابویی به نظر حرفه ای تبدیل شده است.


حالا جك قابل بازی خواهد بود و ماموریت شما گرفتن انتقام از ایگر راس (Edger Ross) است كه جك پس از كمی تحقیق ،‌ او را در كنار دریاچه ای پیدا می كند و بعد از دوئلی موفق می شود او را بكشد و انتقام مرگ پدر خود را بگیرد.


در آخر باید بگم جک مرد شجاعی بود که بخاطر خانواده و خوبی جان خود را از دست داد

[GamerStation]

1کلمه کپی هم ممنوعه

[Maximum-Dev]

چند بار باید بگم؟

گذاشتن مطلب فقط به صورت ترجمه مستقیم از منبع اصلی مجاز هست.